نقش اخلاق دینی در حوزۀ سیاست اجتماعی
فرانک کیرکپاتریک
این روزها وقتی صحبت از مشکلات اجتماعی و راهحل آنها میشود، بعضی از مردم از آوردن اسم دین گریزانند. از نظر آنها اخلاق دینی امری زیانبار است، زیرا معتقدند دین درصدد تحمیل مواضع خود بر مردم است. متأسفانه بعضی سازمانهای مذهبی با اعمال کنترل بر جامعه از کانال تحمیل مقرّراتِ واپسگرایانۀ اخلاقی موجب بروز این سوءظن شدهاند.
نخست این که اخلاق بخش مهمّی از زندگی هر انسان و هر جامعه است. هیچکس نمیتواند خواستار آن شود که یک زندگی کاملاً غیراخلاقی را در پیش گیرد، یا بخواهد در جامعهای زندگی کند که از اصول اخلاقی موردپذیرش عموم که سائقۀ سیاستهای اجتماعیِ آن جامعه است بیبهره باشد. اما اخلاق چیزی نیست که صرفاً مختصّ مذهبیون باشد. اخلاق بخشی از زندگی تمام انسانها است و خاستگاههای گوناگونی اعم از خاستگاههای مذهبی تا سکولار دارد.
نکتۀ دوم این است که اعتقاد دینی که سرمنشأ ارزشهای اخلاقی متدیّنین است، حتّی در درون یک سنّت دینی نیز از انواع مختلفی برخوردار است. برای مثال، مسیحیان ترقّیخواه و بنیادگرا همگی پیرو یک سنّت دینی واحد هستند، اما در حوزۀ مسائل مختلف اخلاقی مثل همجنسگرایی، حدود و ثغور بازار آزاد، حقوق زنان و بحث جنگ و صلح اختلافنظر دارند. سنّتهای دینی و مذهبی از تنوّع بالایی برخوردارند؛ ادیان ابراهیمی، بودیسم، هندوئیسم، آیین سیک، جاینیسم، مذهب یونیتارین، مکتب کنفوسیوس، ادیان بومیان آمریکا، ادیان ویکایی و… سکولاریسم نیز انواع مختلفی دارد؛ از الحاد افراطی گرفته تا انواع میانهتر لاادریگری. لذا برای خردهگیری از اخلاق دینی باید مشخّص کنیم که منظورمان دقیقاً کدام نوع و کدام مظهر اخلاق دینی است.
سوم این که در فضای جامعۀ دمکراتیک، دین نیز همانند تمام امور دیگر دارای حقّ ابراز وجود و ابراز نظر است. لذا براساس متمّم اول قانون اساسیِ آمریکا، همانطور که هیچ دینی نباید به رسمیت شناخته شود، هیچ محدودیتی نیز (جز امنیت جامعه) نباید برای عمل آزادانه به باورهای دینی اعمال شود.
بنابراین باز به فضای اجتماع برمیگردیم که در آن هر فرد و گروهی محق و مجاز است دیدگاه اخلاقی خود را در رابطه با مسائل اجتماعی ابراز کند. البته مسائل بسیاری نیز هستند که تنها در داخل جوامع مذهبی مطرح هستند؛ مثل حقّ زنان برای کشیش شدن، الزام تعمید شدن پیش از رأی آوردن در حوزۀ امور یک کلیسا، حق خواندن طومارهای تورات و غیره. مسائل دیگری نیز هستند که برای رشد و پیشبرد سیاست اجتماعی مهماند؛ مثل حقوق مدنی زنان که باید طبق قوانین کشور با عدالت و برابری به آنها جامۀ عمل پوشاند و البته تحقّق عدالت در این زمینهها دغدغۀ جوامع مذهبی نیز هست. بیشتر ادیان برای عدالت و رفاه اجتماعی اهمیت قائل هستند و پیروان آنها محقّاند در زمینۀ جوانب اخلاقیِ مرتبط با سیاست اجتماعی ابراز نظر کنند. اما مجاز نیستند پیروان اعتقادات مختلف دیگر را مجاب سازند که صلاحدید آنها در ارتباط با سیاست اجتماعی، بهترین تجویز ممکن برای پیشبرد منافع مشترک اجتماعی است. روش مشروعِ مجابسازی نیز همان است که در دسترس همۀ اعضای جامعه است؛ یعنی بهکارگیریِ سیاست، ترغیب و به تصویب رساندن قوانینی که از حمایت کافی قانونگذاران برخوردار باشند. چنانچه دیدگاههای اخلاقی یک گروه مذهبی باب میلتان نیست، یک دیدگاه اخلاقی جایگزین در اختیارشان بگذارید. یک ارزش اخلاقی را نمیتوان با ارزشی غیراخلاقی مغلوب ساخت و جایگزین کرد، چراکه ذات و اساسِ هر ارزش، اخلاق است. اگر ارزشهای اخلاقی یک گروه مذهبی مطلوب شما نیست، پس با ارزشهای خودتان به تقابل آنها بروید.
گام نخست در جهت نیل به یک دمکراسی سالم و قوی، شناسایی آن دسته از مسائل اجتماعی است که حلّ مشکلات مرتبط با آنها تأثیر مثبتی بر منافع عمومی دارد. گام دوم آن است که تمام راهکارهای لازم برای پیشبرد آن راهحل را به صف کنیم. در میان آن راهکارها، دیدگاههای اخلاقیِ افراد و جوامع مذهبی و غیرمذهبی هر دو باید حضور داشته باشند. بیشتر اوقات بعضی از دیدگاههای مذهبی با دیدگاههای سکولار بیشتر وجهاشتراک و همخوانی دارند، تا با دیدگاههای دیگرِ موجود در آن سنّت دینی. انبوهِ دیدگاههای مبتنی بر اعتقادات اخلاقی مختلف باید حول محور یک باور مشترک اخلاقی که هدف آن یافتن بهترین سیاستها در راستای تحقّق رفاه عمومی است، با هم تلفیق شوند. اجازه دهیم ارزشهای اخلاقی با یکدیگر به رقابت بپردازند تا در نهایت مجابکنندهترین ارزش پیروز میدان شود.