سلفیگری جهادی: از اخوان تا داعش
هیثم مزاحم
آشنایی با شاخههای سلفیگری و وهابیت در دین اسلام و درک تفاوتهای این دو امری حائزاهمّیت است، چراکه پس از انقلابهای بهار عربی قدرت و نفوذ هر دوی این ایدئولوژیها در محدودۀ خاورمیانه و شمال آفریقا افزایش پیدا کرده است.
«سلفیگری جهادی» یا «جهادگرایی سلفی» یک ایدئولوژی دینی-سیاسیِ فراملّی است که بر پایۀ اعتقاد به جهادگرایی خشونتآمیز و سلفیگری، مبنی بر بازگشت به تفسیر صحیح اسلام سنّی از دین اسلام استوار شده است. لفظ و اصطلاح «جهادگرایی سلفی» یا «سلفیگری جهادی» را دانشمندی به نام گیلز کپل (Gilles Kepel) در سال 2002 وضع کرد. منظور وی از این اصطلاح، یک ایدئولوژی ترکیبیِ اسلامگرایانه بود که داوطلبان اسلامگرا در جهاد افغانها علیه شوروری آن را ابداع کرده بودند. سلفیگری از واژۀ عربی «سلفیه» مشتق شده که آن نیز از اصطلاح «سلف الصالح» مأخوذ شده است. «سلف الصالح» به معنی نسلهایی از مسلمانان است که در صدر اسلام زندگی میکردند؛ از جمله صحابۀ پیامبر اسلام و تابعین.
عدّهای بر این باورند که سلفیگری تداوم مکتب «اهل حدیث» است که به رهبری احمد بن حنبل شکل گرفت. این مکتب نقطۀ مقابل مکتب معتزله است که براساس تبعیت از عقل و تفکّر منطقی شکل گرفته است. اما ابن حنبل معتقد بود که علوم اسلامی باید از قرآن و سنّت مأخوذ شوند، نه از عقل و استدلال و تفاسیر بشری از متون دینی. لذا سلفیون مخالف کلام هستند و آن را واردات فلسفۀ یونان تلّقی میکنند که جایی در دین اسلام ندارد.
چند قرن بعد، مکتب حنبلی با مکتب لفظگرای «ظاهریه» تلفیق شد. «ظاهریه» بر تبعیت اکید از ترجمههای لفظی قرآن تأکید داشت و سنّت را تنها مرجع قوانین اسلامی میدانست. این مکتب مخالف آن بود که تفاسیر قرآن و حدیث و روش قیاس و رأی به عنوان منابع فقه مورداستفاده قرار گیرند. سلفیون معتقدند که قرآن، حدیث و آثار علمای اسلام تمام رهنمودهای موردنیاز را در اختیار مؤمنین قرار میدهند. آنها موضوع اجتهاد را قبول دارند، اما با تقلید مخالف هستند.
در سال 1328 میلادی، سلفیگری به لطف تقیالدین ابن تیمیه احیا شد. در قرون بعد سلفیگری افت و خیزهایی داشت و بالاخره در قرن هجدهم میلادی با کار محمد بن عبدالوهاب دوباره جان تازهای پیدا کرد. عبدالوهاب شاخهای از سلفیگری را با عنوان «وهابیت» وضع کرد که داعیهدار توحید محض بود و هرگونه عمل شرکآلودی را محکوم میساخت. همچنین مخالف توسّل جستن به شخصیتهای دینی، ادای احترام به قبور بزرگان دین و استفاده از حرز و تعویذ بود و این کارها را بدعت برمیشمرد.
بالاخره در سال 1740 میلادی بین عبدالوهاب و محمد بن سعود اتّحادی شکل گرفت و بدین ترتیب جنبش وهابیت کنترل امور را در شبهجزیرۀ عربستان به دست خود گرفت. ابن سعود در راستای احیای سلفیگری، از عبدالوهاب حمایت سیاسی و مالی میکرد. از آن زمان تاکنون اتّحاد بین تشکیلات وهابی و دربار آلسعود از مکتب سلفیگری در عربستان و در سراسر جهان اسلام پشتیبانی کرده است. خاندان آلسعود مکاتب اسلامی دیگر از جمله مکتب شیعی، صوفیه و بعضی از اهلسنّت را مردود و کافر برمیشمارد. امروز وهابیت با مفهوم «تکفیرِ» خود، نسخهای افراطی از سلفیگری به شمار میرود. بعضی از روحانیون وهّابی فتواهایی صادر کردهاند که ضمن آن تمام شیعیان را کافر اعلام کرده و خواستار کشتار آنها شدهاند.
البته باید توجّه داشت که سلفیگری دارای انشعابات متعدّدی است؛ از جمله «سلفیگری علمی» و «سلفیگری جهادی». نگرش گروههای سلفی دربارۀ رفتار سیاسی و استراتژی تغییر و اصلاح متفاوت است؛ بعضی از آنها به اصل «اطاعت از حاکم» اعتقاد دارند و لذا حکومت غالب را پذیرا هستند. بعضی دیگر حاکمان را کافر میپندارند و درصدد مبارزه با آنها هستند. با این حال سلفیگری برخلاف «اخوانالمسلمین» از وجود یک سازمان جهانی یا منطقهای بیبهره است.
ظهور سلفیگری جهادی
در دهۀ 1990 بعضی از وهابیون و سلفیگرایان به اسلامگرایان افراطی ملحق شدند و سلفیگری جهادی را به وجود آوردند. اسلامگرایی یا «تفکّر اسلام سیاسی»، بهویژه ایدئولوژی اخوانالمسلمین بعضی وهابیون مانند اسامه بنلادن را تحتتأثیر خود قرار داد. حاصل ترکیب تفکّر وهابیت و اسلامگرایی، سلفیگری جهادی است. معروفترین حملات سلفیگرایان جهادی حملات یازده سپتامبر 2001 توسّط گروه القاعده بود. گروههای سلفی-جهادی از آشوبهای بهارعربی و افول قدرت دولت در کشورهایی مثل لیبی، یمن و سوریه و کشمکشهای سیاسی در عراق، مصر و تونس بهره گرفتند. بنا به گفتۀ گیلز کپل، سلفیون جهادی توجّه حداکثری به لفظ و ظاهر قرآن و حدیث را با سرسپردگی مطلق به «جهاد» تلفیق کردهاند و بزرگترین دشمن دین اسلام را آمریکا میدانند.
دولت اسلامی (ایسیس یا داعش)
این گروه در سال 2006 توسط ابومصعب زرقاوی تشکیل شد و تازه در سال 2013 بود که به عنوان چیزی بیش از جبههای برای القاعده در عراق توجّه همگان را به خود جلب کرد. این گروه در ابتدا «دولت اسلامی عراق» نام داشت (ایسیISI ؛ از اکتبر 2006 تا آوریل 2013)، سپس با اشغال بخشهایی از سوریه «دولت اسلامی عراق و شام» عنوان گرفت (ایسیسISIS ؛ از آوریل 2013 تا ژوئن 2014) و اکنون صرفاً «دولت اسلامی» نامیده میشود (ایسIS ؛ از ژوئن 2014 تا به امروز).
داعش و خوارج
داعش شباهتهای بسیاری با خوارج دارد. خوارج نیز بسیار متدیّن بودند و هر مسلمانی را که مرتکب گناهی مثل زنا یا دزدی میشد، تکفیر میکردند. آنها امام علی را نیز کافر میدانستند، چراکه ناگزیر شده بود پس از جنگ صفین با معاویه تن به حکمیت بدهد. خوارج اعتراض کردند و گفتند حکمیت و داوری تنها مختصّ خدا است و این کار خلاف حکم قرآن است. در حالی که به گفتۀ امام علی، این سخن قرآن صحیح بود، اما خوارج از آن برای هدف غلطی استفاده میکردند. خوارج با علی و معاویه به یکاندازه مخالف بودند و تمام مسلمانانی را که مخالف دیدگاههای آنها بودند مورد آزار و ارعاب قرار میدادند. در نهایت نیز یکی از همانها امام علی را ترور کرد. لذا خوارج اولین تکفیریون تاریخ اسلام بودند.
به نظر من، بینِ داعش امروز و عملکردها و رویکرد معاویه و بعضی از شخصیتهای دیگر بنیامیه شباهتهایی وجود دارد؛ از جمله خشونت افراطی نسبت به دشمنانشان از راه گردن زدن، سوزاندن، بریدن اعضای بدن و شکنجه. آنها راه و رسم شکنجه را از معاویه و یزید و کشتار خاندان رسول خدا در واقعۀ کربلا آموختهاند. یکی دیگر از درسهایی که داعش از معاویه و بنیامیه آموخته است نیز توسعۀ قلمرو و کشورگشایی است. نه تنها بنیامیه، بلکه بنیعباس نیز که از مکتب حنبلی پشتیبانی کردند، هر دو در پاگرفتنِ ایدئولوژی داعش سهیماند.
تعارض بین القاعده و داعش
در اکتبر 2014 ایمن الظواهری رهبر القاعده خواستار انحلال ایسیس (دولت اسلامی عراق و شام) شد و عنوان داشت که منبعد جبههالنصره نمایندۀ القاعده در سوریه خواهد بود. ابوبکر بغدادی رهبر ایسیس این گفتۀ الظواهری را رد کرد و پاسخ داد که ایسیس در عراق و سوریه باقی خواهد ماند. تعارض بین دو شاخۀ القاعده در عراق و سوریه و اختلافات علنی بین الظواهری و البغدادی نشان میدهد که القاعده پس از مرگ بنلادن وارد فاز جدیدی شده و در عین حال قدرتمندتر و خطرناکتر از همیشه شده است.
القاعده، داعش و شیعیان
پایگاه القاعده در عربستان سعودی منکر بمبگذاریهای انتحاری در مساجد شیعیان زیدی (در مارس 2015) در صنعا شد و با ریختن خون مسلمانان بیگناه این کشور ابراز مخالفت کرد. در عوض داعش مسئولیت انفجارها را بر عهده گرفت و اعلام داشت که این عملیات به دست سربازان «دولت خلافت» صورت گرفته و آغاز مبارزات با دشمنان خدا و دین او است. این حمله باعث شدت گرفتن مجادلات بین القاعده و داعش شد.
داعش شیعیان از جملۀ فرقۀ زیدیه را به شرک و کفر متّهم میسازد. با این که اهلسنّت فرقۀ زیدیه را میانهروترین فرقۀ شیعی و نزیکترین تفکّر شیعی به تفکّر خود میدانند.
القاعده نیز شیعیان را به سه گروه تقسیم میکنند:
2. فرقۀ زیدیه که غالباً اهل یمن هستند و از دیدگاه القاعده به تفسیر صحیح دین اسلام نزدیکترند،
3. شیعیان دوازدهامامی که اکثراً اهل ایران، لبنان، پاکستان، افغانستان و منطقۀ خاورمیانه هستند.
در حقیقت منازعۀ بین القاعده و داعش در رابطه با شیعیان، مربوط به اولویتها و منافع سیاسی آنها است، نه تعالیم دینیشان دربارۀ تشیع.
داعش در لبنان
پیدایش سازمان القاعده در لبنان پیش از بحران سوریه و در سال 2011 آغاز شد؛ بهویژه در سال 2007 با افزایش فعالیتهای «فتحالاسلام»، «تشکیلات عبدالله اعظم» و «تشکیلات زیاد الجراح». طبق بعضی گزارشها، «دولت اسلامی» جایپای خود را در طرابلس و دیگر شهرهای لبنان محکم کرده است. همچنین بنا به گزارشها، حضور داعش نیز در بعضی اردوگاههای پناهندگان فلسطینی در لبنان مشاهده شده است؛ بهویژه در اردوگاه «عین الحلو» در نزدیکی شهر صیدون و پرچمهای سیاه القاعده در بالکن ها، خیابانها و بعضی محلّات طرابلس مشاهده شده است.
بعضی از تحلیلگران و پژوهشگران معتقدند که پایگاه داعش در لبنان ضعیف است و هنوز راه زیادی در پیش دارد. اما حضور مبارزان لبنانی در «دولت اسلامی» که در سوریه و عراق میجنگند، بر وجود شبکۀ سازمانی در داخل لبنان مهر تأیید زد، خصوصاً پس از دو بمبگذاری انتحاری سال 2015. مشهورترین جهادگرایان لبنان جبههالنصره هستند که با القاعده در ارتباط هستند.