تری ایگلتون: علوم انسانی در بریتانیا در حال خشکیدن است
اعتماد در شماره امروز از وضع آموزش علوم انسانی در دانشگاه های اروپایی نوشته و در کنار معرفی سه کتاب در حوزه علوم انسانی، به روایت این روزهای شمسالواعظین پرداخته است.
روزنامه اعتماد در صفحه ۷ تحلیل «تری ایگلتون» از فشار نیروهای سرمایهدار و خشکیدن علوم انسانی در غرب را به نقل از فرهنگ امروز به چاپ رسانده و در مقدمه ای نوشته است: «وضعیت دانشگاهها و نهاد آموزش عالی وخیم است، مساله چنان که از اظهارنظرها برمیآید، به ایران هم اختصاص ندارد و گویا در جوامع توسعهیافتهای که زمانی فعالیت در دانشگاههایشان آرزوی دانشپژوهان بود، وضع بر همین منوال است. حتی دانشگاههای قدیمی و باسابقه و سابقا خوشنامی چون آکسفورد و کمبریج. در یادداشت تلخ و طنزآمیز پیش رو، «تری ایگلتون» اگرچه بحث را با توصیف دانشگاهی در کشوری در آسیای شرقی آغاز میکند، اما خیلی زود نشان میدهد که وضعیت دانشگاهها در کشورهای غربی نیز چندان بهتر نیست و روند پولی شدن دانشگاهها به مرگ تدریجی آنها انجامیده است….»
در بخش هایی از یادداشت ایگلتون می خوانیم:
– دانشگاهها که در بریتانیا تاریخی هشتصدساله دارند، به طور سنتی به عنوان برج عاج به تمسخر گرفته شدهاند که البته همواره مقداری از حقیقت در این اتهام نهفته است. با این حال، فاصلهای که آنها بین خودشان و جامعه در مقیاسی بزرگ به وجود آوردهاند، به آنها اجازه میدهد تا در ارزشها، هدفها و آرمانهای نظم اجتماعی که در پی حیات مختصر عملی خود بهشکلی آشفته به هم متصل شدهاند، تعمق کنند و قادر به انتقاد از خود باشند و از این طریق، این اتهام را به همان اندازه که حقیقت دارد، رد کنند.
– در دل افتضاحات اداری برخی دانشگاهها، بیشتر از همه، این علوم انسانی است که له میشود. دولت بریتانیا کماکان به توزیع و اهدای کمکهزینههای تحصیلی به دانشگاههای علوم، پزشکی، مهندسی و رشتههایی از این قبیل ادامه میدهد، اما دادن هر نوع سرمایه یا بودجه مالی به بخش علوم انسانی را متوقف نموده است. اگر این روند متوقف نشود، خیلی دور از ذهن نیست کل دپارتمان علوم انسانی در سالهای آتی بهتدریج بسته شود.
– دپارتمانهای علوم انسانی در حال حاضر باید خودشان را عمدتا بهوسیله شهریهای که از دانشجویانشان دریافت میکنند، تامین کنند که بهمعنای خصوصی شدن مراکزی است که منبع اصلی درآمدشان از طریق شهریه دانشجویان است. بدینشکل دانشگاه خصوصی که دولت بریتانیا برای مدت طولانی بر آن پافشاری کرده است، بهتدریج راه خود را باز میکند…. دانشجویان که هرچه بیشتر زیر بار قرض و وامهای دانشگاهی میروند، خواستار بالاترین استانداردهای تدریس و روشهای خصوصیتر آموزش (البته به طور کاملا موجه) در قبال پرداخت شهریه هستند، درحالی که در همین حین، دپارتمانهای علوم انسانی از قحطی منابع مالی رو به مرگاند. بهعلاوه امر آموزش برای مدتی است که نقش حیاتی کمتری نسبت به پژوهش در دانشگاهها دارد. این پژوهش است که پولساز است و نه کورسهای آموزش «اکسپرسیونیسم» یا «رفرماسیون».
– آموزش در اصل باید پاسخگوی نیازهای جامعه باشد، اما این مساوی پنداشتن خود به عنوان یک مرکز خدمات برای سرمایهداری جدید نیست. در واقع اگر شما این مدل بیگانهشده یادگیری را به چالش بکشید، نیازهای جامعه را به طور بسیار موثرتری پوشش خواهید داد. دانشگاههای قرون وسطی بهشکلی بهتر و آن هم به جامعهای گستردهتر خدمت میکردند، ولی آنها این کار را ضمن تولید پیشوایان روحانی، وکلا، متخصصان الهیات و کارمندان حکومتی که به ثبات کلیسا و دولت کمک میکردند، انجام میدادند، نه از طریق تقبیح هرگونه فعالیت عقلانی که احتمال به جیب زدن پولهای بادآورده را از بین میبرد.
– تاثیرات فرعی بودن علوم انسانی را میشود تماموکمال حتی در سیستم آموزش مدارس راهنمایی هم حس کرد. جایی که زبانهای مدرن در سراشیبی پرتگاهی عمیق قرار دارند. تاریخ فقط به تاریخ مدرن اطلاق میشود و تدریس دوران کلاسیک به طور عمدهای، محدود به مراکز خصوصی نظیر کالج اتون شده است. به همین علت است که بوریس جانسون، از شاگردان قدیمی کالج اتون که هماکنون شهردار لندن است، اظهارات عمومی خود را با برچسبهایی از هوراک (شاعر رومی-م) رنگولعاب میبخشد.
– این حقیقت دارد که فیلسوفان همیشه میتوانند کلاسهای معنای زندگی را سر هر کوچهای برپا کنند یا اینکه زبانشناسان مدرن میتوانند خود را به طور استراتژیکی در مکانهای عمومیای که نیازمند تفسیر هستند، قرار دهند! در کل اعتقاد بر این است که دانشگاهها هستی خود را به عنوان دستیارهای کمکی به مقاطعهکاران و کارآفرینان توجیه کنند.
– اگر علوم انسانی در بریتانیا در حال خشکیدن بر سر شاخه است، علت عمده آن، فشار نیروهای سرمایهدار از یکسو و متقابلا ته کشیدن منابع مالی از سوی دیگر است.
علی مطهری: بهتر بود آن حرف درباره رفتن امام رضا به کنسرت را نمیزدم
اعتماد در صفحه ۲ به انعکاس جدیدترین سخنان علی مطهری پرداخته و این عنوان را برای آن انتخاب نموده است: «بهتر بود آن حرف درباره رفتن امام رضا به کنسرت را نمیزدم»
مطهری در سخنان خود به این نکته ها اشاره نموده است:
– کسانی که مخالف مدافعان حرم هستند، درک درستی از اسلام و مسائل اسلام ندارند. اجر مضاعف کسانی که در جنگ سوریه شرکت میکنند، حاکی از درک درست آنها از مسائل جهان اسلام و فداکاریشان در راه اسلام است.
– اینکه حضور نظامی در کشورهای دیگر حافظ امنیت کشور ما باشد یا نه، هیچ موضوعیتی ندارد، ما بهطور کلی موظف به دفاع از سرزمینهای اسلامی هستیم. حتی اگر الجزایر هم مورد هجوم قرار بگیرد ما باید از آنها دفاع کنیم و برعکس هم همینطور.
- درباره صحبتهای اخیرم درمورد حضور امام رضا(ع) در کنسرت و اعتراضات بعد از آن، من قبلا هم توضیح دادم که این صحبتها در یک جلسه سخنرانی دانشجویی در دانشگاه سمنان بود…. البته کسی نمیگوید که داخل صحن امام رضا(ع) باید کنسرت بگذارند…. بعدا خبری منتشر شد با این تیتر که اگر امام رضا(ع) بودند در کنسرت شرکت میکردند. این یک برداشت دیگر است. شاید بهتر بود که من این حرف را نمیگفتم ولی این کار شیطنت بود که این خبر را اینگونه تنظیم کنیم و این کار درستی نبود.
نظریه اخلاقی همهجانبه
این روزنامه در صفحه ۷ به معرفی سه کتاب « اخلاق خلاق» نوشته «دان مک نیون»، «سیاست عشق میان هنر و فلسفه» اثر «مهدی رفیع» و «زیبایی شناسی در قرن بیستم» به قلم «پل گایر» پرداخته و در معرفی کتاب اول آورده است:
نظریهای برای مشکلات اخلاقی معاصر
«اخلاق خلاق، مطالعه معماهای اخلاقی است که برای افزایش آگاهی ما از نظامهای اخلاقیای که اغلب تصمیمات اخلاقی مان را برای آنها بنا میکنیم طراحی شده است. دان مک نیون برای بررسی انتقادی نظامها، مبنایی نظری در اختیارمان میگذارد و به شکلگیری نظریه اخلاقی همهجانبهای که مناسب مشکلات اخلاقی معاصر باشد، یاری میرساند.»
کتاب «اخلاق خلاق» که به تازگی با قلم ادیب فروتن به زبان فارسی ترجمه و توسط انتشارات «ققنوس» روانه بازار کتاب شده است، مباحثی درباره فضاهای خصوصی، سنتهای اخلاقی غرب، نظام اخلاقی یکپارچه، صداقت دانشگاهی، اخلاق آزمایشی، تروریستهای شهری، مرگ آرام و بلاتکلیفی اخلاقی را ارائه نموده است.
فسلفه، هنر و عشق
در بخشی از معرفی کتاب «سیاست عشق میان هنر و فلسفه» می خوانیم: «اصطلاح «سیاست عشق» که نخستینبار در سوانح العشاق احمد غزالی پدیدار شده در اینجا در زمینهای معاصر و در موقعیتی نو برای به پرسش کشیدن معانی غالب سیاست و عشق به کار رفته است. سیاست عشق، عبارتی که آلن بدیو، فیلسوف ساختارگرای فرانسوی آن را بیمعنا میداند، در خوانشی برسازنده از هنر و فلسفه معاصر و بهطور خاص در آنچه میتوان «هنر و فلسفه» پس از دلوز و گتاری نامید، مواجههای را میان این فیلسوفان و هنرمندان معاصر ایران و جهان تدارک میبیند.
از مهمترین فصلهای این کتاب میتوان به گتاری و دلوز فیلسوفانی که نمیشناسیم، فلسفه در چه نقاطی الزاما باید شعر باشد و… اشاره کرد.»
نگاهی به مهمترین مباحث زیبایی شناختی در قرن گذشته
کتاب «زیباییشناسی در قرن بیستم» نیز شرحی است فشرده و موجز بر جریانهای مهم و نحلههای فکری عمده در زیباییشناسی و همچنین ماندگارترین و اثرگذارترین آثاری که در قرن بیستم در این عرصه به رشته تحریر در آمدهاند. «نویسنده این کتاب بر این باور است که با وجود انقلابی که در عرصه هنرها و نظریهپردازیهای هنری در قرن بیستم رخ داده است، از یک سو مساله اساسی زیباییشناسی در قرن بیستم یعنی تلاش برای ارایه تعریفی تازه از مفهوم هنر، یکی از دغدغههای اصلی زیباییشناسی سنتی، از جمله کانت و هگل نیز بوده است.»
جدا انگاری عاطفی، بین عاطفه، تجربه تام و تمام، هنر به منزله صورت نمادین، عاطفه گرایی، ویتگنشتاین، هنر و هستی، زیباییشناسی مارکسیستی، زیباییشناسی تحلیلی، بازگشت زیبایی و زبانهای هنر از مهمترین بخشهای این کتاب است.
شمسالواعظین: به خدا بیشتر تکیه میکنم
اعتماد در صفحه ۱۶ گفتگوی هومان دوراندیش با «ماشاءالله شمسالواعظین» را منتشر ساخته و با اشاره به آغاز سخن با او با بحثی ممنوع درباره مسائل روشنفکری دینی، از اشتغال او به مزرعه داری در دوران محرومیت از کار مطبوعاتی و خروج از کشور نوشته است.
«سردبیر روزنامه دورانساز جامعه» در این گفتگو به این نکات اشاره نموده است:
– با اینکه تقریبا چهارده سال است که درگیر کشاورزیام و نگاهم به آسمان برای بارش باران زیاد شده، ولی هنوز ادبیاتم رنگوبوی ادبیات یک کشاورز را ندارد و از علایق چهلساله خودم نبریدهام و امیدوارم باز هم بتوانم برگردم به عرصه ژورنالیسم.
– من الان چشمم به آسمان دوخته شده. به خدا بیشتر تکیه میکنم و از او خواهان بارانم. خانم من پزشک است و در تهران طبابت میکند. خودم هفتهای یکی دو روز به تهران میآیم. خلاصه وقتی که در تهران تنها هستم، با اینکه اهل مطالعه هستم و کتاب همیشه کنار دستم است، تنهایی را حتی یک روز هم نمیتوانم تحمل کنم؛ ولی در مزرعه، گاهی ده پانزده روز تنها هستم و این تنهایی برایم کاملا جذاب است و اصلا آن را حس نمیکنم. چرا؟ چون وقتی در مزرعه هستم و درگیر کار کشاورزیام، خودم را عمیقا در پناه قادر متعال، در آغوش آفریدگار این طبیعت میبینم و هیچگونه احساس ناامنی ندارم.
– زندگی در طبیعت، نه تنها قناعت بلکه قدرت بخشش آدم را هم بیشتر میکند. مثلا چادرنشینان عمیقا سخی و بخشندهاند. آنها در دامن طبیعت، بخشندگی خدا را بیپردهتر میبینند و خودشان هم آرامآرام بخشنده میشوند.
دیگر عناوین برگزیده «اعتماد» امروز:
سیدحسن خمینی: یأس دشمن هر حرکت اجتماعی و علت فرورفتن به منجلاب است.