حاتم قادری: مشکلی اساسی بر سر راه غایتاندیشی بشر وجود دارد
اعتماد در اولین شماره هفته از سخنان حاتم قادری در نشست نقد و بررسی کتابی از داریوش مهرجویی نوشته و درکنار انتشار نقدهای ده گانه محمدرضا جلایی پور از اباذری، از جدال قلمی تند یک روحانی و علی مطهری خبر داده است.
روزنامه اعتماد در صفحه ۲ از نامه تند و تیز احمدرضا احمدی، رییس ستاد قومی-مذهبی شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان گلستان به علی مطهری نوشته و از قول او به این نکات اشاره نموده است:
– مبانی اندیشه شما نهتنها با اندیشههای بلند علامه مطهری میزان نیست، بلکه مغایر با آن اندیشههای ناب است.
– شما بیشترین آسیب را بعد از دو جریان تروریسم و ماتریالیسم، به جایگاه رفیع اندیشه زلال شهید مطهری زدهاید.
– معتقدم کسانی که امروز شما را به مرحلهای از انحطاط فکری رساندهاند که به امام واجب التعظیم اهانت کنید، حتما و قطعا به اندیشه شهید مطهری اعتقادی ندارند که هیچ؛ بلکه کثیری از آنان به تمسخر آن بزرگ اندیشمند معاصر اقدام میکنند.
– سهم شما در انحراف نسل نوپای جامعه درخور تامل است.
– تعجب من از سکوت عالمان و مراجع تقلید در برابر این گفتههای نابخشودنی است و من که خود از طلاب دانشآموخته حوزه مقدسه قم هستم اگر چنانچه در شرایطی قرار گیرم که به شما دستی بدهم حتما پس از آن، دستان خود را خواهم شست زیرا مبتنی بر مبانی فقهی و کلامی، شما را بعد از این اهانت به معصوم (اگر در مقامی نباشم که شما را مستحق اعدام بدانم که این مقام در حاکم شرع منحصر است؛ اما) قطعا نجس میدانم. مگر توبه کنید.
علی مطهری نیز در پاسخ اینستاگرامی به نامه تند احمدی نوشته است:
– استاد مطهری به ماتریالیسم و تروریسم آسیب وارد کرد نه آنها به اندیشه ایشان، و قضاوت اینکه من آسیب زدهام یا نه با مردم است.
– سخن از اهانت به امام رضا علیهالسلام به میان آوردهاید. آیا بیان مشروع بودن و احتمال شرکت حتی معصوم در برنامهای که مثلا یک شعر عرفانی حافظ را با نوای خوش بخوانند، اهانت به ساحت معصوم است؟ اشکال شما این است که امام معصوم را در پشت ابرها تصور میکنید نه الگو و نمونه و قابل پیروی که ما باید خود را مانند او بسازیم.
– گله کردهاید که چرا مراجع تقلید بنده را تکفیر نکردهاند؟ پاسخ این است: به این دلیل که آنها مرجع تقلید و اسلامشناساند، اگر بنا بود مانند شما باشند که دیگر مرجع نبودند.
– نوشتهاید که دستان خود را پس از مصافحه با من خواهید شست چون بنده را نجس میدانید. خیالتان را راحت کنم که من اصلا با فردی مانند شما مصافحه نخواهم کرد تا نیاز به شستن دستهایتان باشد، بهتر است روح و روانتان را از حقدها و کینهها و هواهای نفسانی بشویید.
– گفتهاید «اگر در مقامی نباشم که شما را مستحق اعدام بدانم، قطعا نجس میدانم». این سخن شما آن مثل معروف را تداعی میکند که خدا فلان حیوان را شناخت که به او شاخ نداد. خوشحالم که حاکم شرع نیستید والا اکثر مردم را تکفیر و اعدام میکردید.
– روحیه شما با گروه تکفیری صهیونیستی داعش سازگار است، خوب است به جای ماندن در استان گلستان به کمک آنها در موصل بشتابید که برادران شما در آنجا سخت در خطرند.
حاتم قادری: روشنفکران فکر میکنند تایید شده تاریخند/مشکلی اساسی بر سر راه غایتاندیشی بشر وجود دارد
اعتماد در صفحه ۹ سخنان حاتم قادری در نشست «روشنفکران از خیرخواهی تا اقتدارگرایی» برای نقد و بررسی کتاب «روشنفکران رذل و مفتش بزرگ» نوشته داریوش مهرجویی را منتشر ساخته و در مقدمه آن آورده است: «این کتاب چنان که خود مهرجویی در پیشگفتار آن میگوید، ابتدا برای پایاننامه کارشناسی در رشته فلسفه از دانشگاه (UCLA) در سال ۱۳۴۷ تنظیم شده است که با افزودهها و کاستهایی منتشر شده است. دو فصل اول کتاب به شخصیتهای برجسته رمانهای داستایوفسکی به ویژه در «جنایت و مکافات» و شاهکارش «برادران کارامازوف» میپردازد و مهرجویی با توانمندی و زیبایی از بعدی فلسفی این شخصیتها را واکاوی میکند و نبوغ داستایوفسکی و شخصیت پیامبرگونه او را که حوادث بزرگ و خونبار قرن بیستم را پیشگویی میکرد، به مخاطب نشان میدهد. فصل سوم این کتاب راجع به توتالیتاریسم است و مهرجویی در این فصل ساختار نظامهای توتالیتر و ایدئولوژیهای ویرانگر و خونبار قرن بیستم را توضیح میدهد و در فصل پایانی ترور و وحشت در نظامهای توتالیتر به ویژه نظام شوروی سابق و حکومت استالین را واکاوی میکند.»
در بخش هایی از سخنرانی قادری می خوانیم:
– برخی شخصیتهای آثار داستایوفسکی در عین خشونت و غلیان اعتراض و عصیان، روی زمین زانو می زنند و زمین را می بوسند. میل عجیب این افراد به خشونت و پرسش بنیادینی که درباره دغدغههای وجودی انسان از جمله دین، معنا و خدا دارند به ما این فرصت را میدهد میان این شخصیتها و فضای روشنفکری قبل از انقلاب ایران و حتی دو دهه ابتدای انقلاب مقایسهای انجام دهیم.
– تفاوت عمده روشنفکر داستایوفسکی و روشنفکران ایرانی این است که اولی پرسشآلود بود و دومی پاسخآلود. خود من وقتی جوان بودم، البته روشنفکر نبودم اما به فضاهای روشنفکری تعلق خاطر داشتم و آن موقع همه ما فکر میکردیم کافی است فرصتی ایجاد شود تا بتوانیم دست در جیبهای تئوریک و ایدئولوژیکمان ببریم و نه فقط پاسخ پرسشهای جامعه ایران که کل جامعه بشری را بیرون بیاوریم.
– شاید از خودگذشتگیها، زندان رفتنها، تحمل شکنجه و تبعید از سوی روشنفکران به دلیل این بود که خیال میکردند روشنفکران ما کسانی هستند که تایید شده تاریخ، هستی یا خداوند هستند، کسانی که فکر میکردند یا در مسیر ماتریالیسم تاریخی مارکس قدم برمیدارند یا در مسیر هابیل و قابیل و جناح حق الهی. مهم این است که هر دو جناح تصور میکردند به نوعی تایید شده هستند و گویی که انرژی و تفکر خود را از همین تاییدشدگی میگرفتند.
– من پس از سالها به این نتیجه رسیدم که مشکلی اساسی بر سر راه غایتاندیشی بشر وجود دارد و آن اینکه بسیاری تصور میکردند میتوانند صورتبندیهایی داشته باشند که غایات مطلوب بشر را از آن خود کند؛ گویی آن غایات آخرتها و نهایتهایی در انتظار کشف شدن، به دست آوردن و فهم شدن هستند و وقتی این غایات را بفهمیم میتوانیم مسیر راه را براساس آنها تعیین کنیم و در این مسیر فداکاری را هم میپذیریم.
– برخی روشنفکران ما در عین اینکه بسیار متعهدانه عمل میکردند و تصور میکردند باید درباره هر چیزی نظر بدهند، مقید به نقشه راه نبودند. منظور من جلال آلاحمد است. او به تعبیری دچار نوعی سرگشتگی بود، به براندازی نظام علاقه داشت…. اما آلاحمد کجا و کسی مثل شریعتی کجا که گویی نقشه راه را در دست داشت؟ یا آلاحمد کجا و جریانات چریکی کجا؟
– برای من، روشنفکران زمان شاه با همه صورتبندیها، تلاشها و رنجهایشان روشنفکری را ساده کرده بودند، به این معنا که غایات مشخص، صورتبندی مشخص و فداکاری مشخص برای به حرکت درآوردن گردونه کافی است. مارکسیستها هم میگفتند چرخ کوچک چرخ بزرگ را به گردش در میآورد و همهچیز خوب میشود. زمان شاه ما روشنفکران دیگری به جز سارتر هم در اروپا داشتیم مثل ریمون آرون، ولی صدایشان در ایران شنیده نمیشد. توجه داشته باشید که حرف من انکار روشنفکری قبل از انقلاب نیست بلکه معتقدم ما به جهت تئوریک معضل تاریخی دیرپایی سر راه بشر داریم که توضیح آن در نشستی یکی دو ساعته ممکن نیست.
– مشکل روشنفکران ما این بود که تصور میکردند جامعه رها شده نیاز به انسانهای رها شده دارد.
– مهرجویی در سینمایش کار روشنفکری و روشنفکران را نقد کرده است و از سوی دیگر سینمای او کار روشنفکری کرده است. تشریح و تحلیل طبقه بیطبقه روشنفکران نیازمند تحلیل نظری است.
این دو دین را نردبان قدرت و ثروت نکردند
سرمقاله امروز روزنامه اعتماد به بیان وجوه مشترک مرحوم آیتالله عبدالکریم موسویاردبیلی و مرحوم سلیم موذنزاده اردبیلی در عین تفاوت جایگاه آنان پرداخته و آیت الله موسوی اردبیلی را «نقطه تلاقی امور به ظاهر گوناگون ازجمله فقاهت و سیاست؛ صریح بودن و متانت و ادب؛ انقلابی بودن و اعتدال و حتی محافظهکاری؛ نوگرایی و سنتگرایی» دانسته و توجه ایشان به نوگرایی اجتماعی و دینی را از خصایص برجسته دانسته است.
در بخشی از این نوشتار می خوانیم: «ایشان با تاسیس دانشگاه مفید، در زمینه علوم دینی و اسلامی مسیرنوگرایی را پیش گرفت….کسانی که با نگرش فقهی ایشان آشنا هستند به خوبی میدانند که این نوگرایی به معنای روگردانی از سنت فقهی حوزه نبود و از این نظر میتوان ایشان را به نسبت محتاط و در کنار سنت فقهی حوزه طبقهبندی کرد و برخلاف برخی دیگر از فقها که با نگاه سنتی فاصله پیدا کردند، ایشان این فاصله را ایجاد نکرد. این یادداشت در مقام دفاع از نگاه سنتی یا نوگرا در فقه نیست، قصد اصلی توضیح ویژگی مهم فردی است که در کنار تاسیس مدارس و دانشگاه مفید، همچنان پاسدار سنتهای فقهی مانده بود.»
این روزنامه در بیان اشتراکات این دو، تعهد خالصانه و معنوی دینی آنان و ایفای نقش موثر و ماندگار در این تعهد را ستوده و آورده است: «هر دو مراتب پایبندی اخلاقی خود را بر هر چیز دیگری ترجیح دادند و دین را نردبان قدرت و ثروت نکردند. همه این وجوه مشترک خود را در یک وضعیت مشابه برای این دو نشان داد و آن، نادیده گرفتن نسبی آنان در رسانه عمومی بود. شاید این وجه مشترک بهتر از هر چیز دیگر بیانکننده تفاوت آنان با دیگران است.»
رسانه ملی یا رسانه سیاسی
اعتماد در صفحه ۱ یادداشت «احمد مازنی»، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس با عنوان «رفتار عجیب صدا و سیما» را درباره عملکرد رسانه ملی در اطلاعرسانی و همراهی با سه اتفاق «رحلت آیتالله موسویاردبیلی»، «انفجار تروریستی در حله عراق و شهادت دهها نفر از هموطنان» و «حادثه برخورد دو قطار مسافربری در سمنان و کشته شدن نزدیک به ۴۰ نفر دیگر از آنها» به چاپ رسانده و آورده است: «هرچند در رابطه با رحلت آیتالله موسویاردبیلی، در دو روز گذشته خبرهایی از تشییع جنازه ایشان پخش شد اما جا داشت تا رسانه ملی در برنامههایی مبسوط به ابعاد مختلف زندگی این یار دیرین امام بپردازد…. انتظار میرفت در ۴۸ ساعتی که رییسجمهور به عنوان مقام دوم کشور عزای عمومی اعلام کردند نشانهای از این امر در برنامهها محسوس باشد که اینگونه نبود.»
نگارنده معتقد است «طبیعی است افکار عمومی دچار این شبهه میشوند که چطور در مسائل کوچکتر گاهی صدا و سیما همه شبکهها را درگیر میکند اما در مسائل وطنی مانند رحلت آیتالله موسویاردبیلی یا حادثههای عراق و سمنان واکنش مناسبی صورت نمیگیرد. این امر این شایبه را ایجاد میکند که شاید رویکردهای سیاسی در صدا و سیما بیتاثیر نبوده است.»
این روزنامه در صفحه ۱۶ نیز در مطلبی با عنوان «یخزدگی در اخبار تلویزیون» یادداشت های کوتاهی از «علی اکبرقاضیزاده»، «عبدالله ناصری» و «غلامعباس توسلی» به عنوان کارشناسان رسانه و استادان دانشگاه به چاپ رسانده که در آنها به این نکات اشاره شده است:
علی اکبرقاضیزاده: صدا و سیما در حال فاصله گرفتن از افکار بخشی از مردم است و این رفتار تصمیم خیلی بد و غیرمردمی است.
عبدالله ناصری: نپرداختن به ارتحال آیتالله موسوی اردبیلی از سوی صداوسیما در چند روز گذشته امری بدیهی است، چراکه ایشان در بین مراجع قم جزو مراجع اصلاحطلب بودند و طبیعی است که صدا و سیما رحلت ایشان را در حد یک اتفاق ساده پوشش دهد و با وجود اعلام دو روز عزای عمومی برنامههای مرسوم و تحلیلی در این مورد تولید نکند.
غلامعباس توسلی: وقتی رسانهای نام «ملی» را میگیرد و رفتارش «ملی» نیست و سلیقهمحور و براساس خواست قشر کوچک و خاصی از جامعه رفتار میکند، بزرگترین ضربه به جامعه وارد میشود. چون مردم میبینند که صدای آنها از طریق رسانهای که ملی میخوانند، منعکس نمیشود و بیاعتمادی به جامعه وارد میشود.
اشک آیت الله برای آیت الله
این روزنامه در صفحه ۲ با چاپ گزارشی از وداع باشکوه مردم با آیتالله موسویاردبیلی در قم، از «اشک آیتالله شبیری بر پیکر رفیق دیرینه» نوشته و آورده است: «حکایت تلخی است؛ فقدان مردان آن جمع سهنفرهای که «دوستی چند دههای» خود را با «بغض جدایی» پایان دادند؛ بغضی که باز هم بر گلوی آیتالله شبیریزنجانی سنگینی میکند و صدایی لرزان را در روز وداع با دوست دیرینه، نصیب او میسازد. او که پس از بدرقه ۶ سال پیش آیتالله منتظری، بر پیکر دومین رفیق ۷۲ ساله خود نیز نماز میت به جای میآورد، حالا تنها بازمانده آن عکسی است که از دوستی این سه نفر ثبت میشود؛ عکسی که نشان از عمق رفاقت چندین دههای یاران امام و انقلاب دارد.»
این گزارش با اشاره به حضور چهره های اصلاح طلبی همچون بهزاد نبوی، عبدالله نوری، مصطفی تاجزاده، محسن آرمین و… در این مراسم به جبران همه مهربانیهای این سنگ صبور اصلاحطلبان، از قول یادگار امام به نقل از صفحه اینستاگرام وی آورده است: «در میانه نماز میت، وقتی استاد بزرگوارمان آقای شبیری به فرازی رسیدند که در آن میخوانیم «اللهم ان هذا المسجی… » بغض بر صدایشان مستولی شد و احساس کردم که گریه میکنند. یادم افتاد که این بزرگوار بیش از ۷۰ سال است که با آن مرحوم رفاقت داشته و روشن است که وداع با رفیق چه میزان دشوار است….»
این گزارش همچنین در خاتمه با عادی توصیف کردن رفتارهای دوگانه رسانه ملی برای خیلی از ایرانیها، نوشته است: «به نظر میرسید در دوره جدید از فعالیتهای سازمان صداوسیما، امور به نحو بهتری در حال شکلگیری باشد اما رحلت آیتالله موسویاردبیلی، گویای ادامه وضعیت به همان منوال گذشته بود….»
باید مرگ محتوم داعش را تسریع بخشیم
اعتماد در صفحه ۱ یادداشت «داعش از خط قرمز ما عبور کرده است» به قلم «محمد کاظمی»، نماینده مجلس را منتشر ساخته و اقدام این گروه تروریستی در به شهادت رساندن زایرین ایرانی در حله عراق را سزاوار «مشت آهنین ملت ایران» دانسته و نوشته است: «ما ضمن اینکه باید اقدامات امنیتی پیرامون همه اتباع کشور در هرکجا که هستند را تشدید کنیم، حق داریم علیه هر گروه تروریستی که از خطوط قرمز ما عبور کند جدا وارد عمل شویم و مرگ محتومشان را تسریع بخشیم.»
او همچنین با اعتراض به تفاوت قائل شدن برخی از مدعیان حقوق بشر در برخورد با اعمال تروریستی در اروپا و کشورهای اسلامی افزوده است: «از داعش خون آشامی که کوچکترین معیارهای اخلاقی و انسانی و مذهبی را برنمیتابد انتظاری نیست، انتظار از جهانی است که دور یا نزدیک، مستقیم یا غیرمستقیم در به وجود آوردن یک گروه تبهکار و وحشی سهیم بوده و بعضا به این سهم خود اعتراف هم کرده است. هنوز موج محکومیت این حادثه آنچنان که باید در جهان مشاهده نشده است و دولتها حتی ابراز همدردی با ملت ایران نکردهاند….»
جلاییپور: ملیگرایی افراطی و تحقیر اعراب نقدکردنی است
روزنامه اعتماد در صفحه ۷ مقاله محمدرضا جلاییپور، جامعهشناس با عنوان «تصویرسازیهای کاریکاتوری» را منتشر ساخته و ۱۰ نقد به سخنان اباذری درباره نئولیبرالیسم و فاشیسم مطرح ساخته است.
جلاییپور که معتقد است سخنرانی اباذری، درباره فاشیسم و نئولیبرالیسم در ایران و امریکا، منشا گفتوگوهای مبارکی در عرصه عمومی شده در بخش هایی از این نوشتار آورده است:
- با این مدعای محوری اباذری کاملا موافقم که دولتهای بعد از جنگ حق توجه به فقرا و مسائل بیپناهترین و فرودستترین ایرانیان را ادا نکردهاند.
– ناامیدی و بیاعتمادی به سازوکار نظام اقتصادی نوعی آتش زیرخاکستر است که میتواند هزینههای سهمگینی داشته باشد…. بهار عرب نیز تا حدی ناشی از این احساس در جوانان این جوامع بود.
– اینکه اباذری و برخی منتقدان چپگرای سیاستهای اقتصادی دولت، نظام اقتصادی ایران را یک نظام نئولیبرال میخوانند، ادعای عجیب و غیرقابل دفاعی است. میتوان بخشی از سیاستهای نئولیبرالی در اقتصاد ایران را نقد کرد و در عین حال منتقد استفاده دشنامگونه و غیردقیق از برچسب نئولیبرال بود.
– اقتصاد ایران را به طور کلی نمیتوان نئولیبرال یا سوسیالیستی-دولتی خواند، همانطور که حکومت ایران را نمیتوان یک دولت کاملا دموکراتیک یا اقتدارگرا محسوب کرد. در ایران برخی سیاستهای نئولیبرالیستی (مثل مقرراتزدایی و خصوصی کردن صنایع) و سوسیالیستی (مثل افزایش سطح پوشش بیمه درمانی و آموزش همگانی) همزمان پیشروی کردهاند. منتقدانی همچون اباذری فقط نیمی از این تصویر را میبینند و در توصیف همان نیمه نئولیبرالیستیتر هم صرفا به هزینههای آن توجه میکنند و دستاوردهایش را نادیده میگیرند.
– با بازگشت تعداد بیشتری از دانشآموختگان اقتصاد از دانشگاههای برتر جهان و به کارگیریشان در تصمیمسازی اقتصادی، این دوگانه کاذب – اقتصاد بازار آزاد و اقتصاد نهادگرا – که بیشتر حامیان ایدئولوژیک دارد میتواند بشکند، علم روزِ اقتصاد میاندار شود و در سیاستگذاریها برای خدمت به توسعه و عدالت به نحو موثرتری به کار بیاید.
– پارهای از مظاهر «خودشیفتگی جمعی» از جمله ملیگرایی افراطی و تحقیر اعراب، افغانستانیها و ترکها در میان بخشی از ایرانیان نقدکردنی است، اما ادعای ظهور فاشیسم ملیگرا بر اساس شواهدی که اباذری ذکر میکند قابل دفاع به نظر نمیرسد.
– کاهش فقر و بیکاری و خشکاندن زمینههای ظهور فاشیسم از جمله مستلزم نقد و تقویت جناح عدالتاندیشتر اصلاحجویان و اوباماها، سندرزها و کوربینها در حاکمیت است، نه فروکوفتن و تخریبشان و باز کردن میدان برای ظهور ترامپها و احمدینژادهای ثانی.
مجید مجیدی: مخالفان چرا منکر پنجره باز شده جدید از دین به روی جهان غرب می شوند؟
اعتماد در صفحه ۱۲ سخنان مجید مجیدی در گفتوگو با بخش فارسی خبرگزاری آناتولی ترکیه درباره فیلم «محمد(ص)» را منتشر ساخته و این نکات را با اهمیت دانسته است:
– از مخالفان این فیلم در کشورهای عربی میخواهم که به مردم اجازه دهند تا پس از تماشای فیلم نظر خود را در مورد آن اعلام کنند. من همچنین مسوولان مربوطه کشور عربستان سعودی و دانشگاه الازهر مصر نیز که این فیلم را ممنوع اعلام کردهاند، را دعوت به تماشای آن کردم. اما آنها بدون تماشای این فیلم آن را محکوم کردند.
– چهره پیامبر را به طور کلی در این فیلم نشان ندادیم. صحنههایی هم که گفته میشود، به دوران کودکی و پیش از رسالت ایشان تعلق دارد و در آخر فیلم نیز چهره ایشان به صورت هاله نور دیده میشود.
– این یک نظر رادیکال است که ما نتوانیم فیزیک دوران پیامبر را نشان دهیم.
– این فیلم در قیاس با تعریف اسلامی که امروز در جهان به عنوان یک دین توام با خشونت و تروریسم رواج یافته و گروههای تروریستی مانند داعش آن را به عنوان دین خشونت به جهانیان معرفی میکند، پنجره و قرائتی جدید از این دین را به روی جهان غرب گشوده است، چرا این را نمیگوییم آن وقت در مورد دیده شدن تصویر پیامبر از پشت سرشان بحث میکنیم؟
– علمای اهل سنت در سایر کشورها مانند روسیه، پس از تماشای فیلم نه تنها آن را حرام اعلام نکردند، بلکه مردم را تشویق به دیدن آن کردند. سال گذشته قبل از اکران فیلم در ترکیه، آن را به همراه خیرالدین کارامان، از عالمان برجسته فقه در این کشور تماشا کردیم و وی نیز آن را تایید کرد و الگویی مناسب برای جوانان و نوجوانان دانست.