گنجاندن مراقبتهای معنوی در عرصۀ پزشکی
خانم دکتر کریستینا پوچالسکی کسی است که بهخوبی از حال روحی بیماران در شرف مرگ خبردار است. وی که متخصّص مراقبتهای تسکینی و مؤسس «بنیاد معنویت و سلامت جورجواشنگتن» است، تاکنون بر سر بسیاری از بیماران محتضر حاضر شده و به آنها آرامش روحی و معنوی بخشیده است.
وی معتقد است پزشکان نباید روی دینی که بیمار به آن گرایش دارد تمرکز کنند، بلکه در عوض موظّفند به بیمار کمک کنند تا بیماری و دردی را که میکشد خوب و درست تحلیل کنند و در پی معنا و مفهومی باشند که در پس بیماریشان نهفته است. متأسفانه این الگو در عرصۀ پزشکی جا نیفتاده است، اما پوچالسکی، پزشکان، دانشجویان پزشکی و دینیارانی که در این مجموعه به فعالیت میپردازند سعی دارند این الگو را جا بیندازند.
دکتر مایکل بالبونی، الهیدان و استاد روانپزشکی دانشگاه هاروارد حرفۀ خود را وقف پژوهش دربارۀ ابعاد معنوی و روحی در مراقبتهای پزشکی کرده است. تحقیقات وی از تأثیر ژرفی که دین میتواند بر تصمیمات پزشکی بیماران بگذارد پرده برداشته است. البته نکتۀ دیگری که او خاطرنشان میکند این است که معمولاً متخصّصانِ مراقبتهای پزشکی نسبت به دین و معنویات بیتوجّه هستند.
جامعۀ پزشکان اندکی کمتر از عموم مردم آمریکا مذهبی هستند. اما بسیاری از پزشکان مثل دکتر جان یون (John Yoon) از دانشگاه شیکاگو عرصۀ پزشکی را دقیقاً به خاطر اعتقادات معنوی خود دنبال میکنند. البته معمولاً چیزی که در انتظارشان است یأس و سرخوردگی است. یون در پاسخ به هافینگتونپست گفت: "همین که وارد دانشگاه پزشکی شدم، یک شوک فرهنگی به من وارد شد. متأسفانه آن موقع در علم پزشکی فضایی برای کاوش ابعاد معنوی و مذهبی وجود نداشت".
در سال 1995 پوچالسکی و «بنیاد جان تمپلتون» (John Templeton Foundation) تیمی را تشکیل دادند و برای آن دسته از دانشگاههای پزشکی که در حوزۀ مسائل معنوی ورود کرده بودند جوایزی در نظر گرفتند.
در دو دهۀ گذشته دانشگاههایی در سراسر آمریکا، از جمله دانشگاه دوک، هاروارد، شیکاگو و لویولا برنامههایی در حوزۀ «معنویت و سلامت» راهاندازی کردهاند. تعداد دانشگاههای پزشکی که آموزش در حوزۀ مسائل معنوی را در برنامۀ درسی خود گنجاندهاند، از 13% در سال 1994، به تقریباً 90% در سال 2014 رسید.
با این حال نسل جدید دانشجویان پزشکی بیش از این تشنۀ چنین آموزشهایی هستند.
(40% پرستاران و پزشکان میگویند مراقبتهای معنویای که ارائه میدهند کمتر از چیزی است که دوست دارند.)
اگر پزشکان در مراقبتهای پزشکی خود برقراری ارتباط معنوی با بیماران را فراموش کنند، فیالواقع فرصتها را از دست دادهاند. یک پزشک باید از اعتقادات و گرایش دینی بیمار خود آگاه باشد، تا بتواند راهنمایی و کمک بیشتری به او ارائه دهد. مثلاً اگر بیمار او روزه میگیرد، پزشک باید از این امر مطّلع باشد و داروها را مطابق ساعات غذای بیمار تجویز کند. نمونهای از عدم همسویی بیمار و پزشک، موردی بود که در آن یک عمل جراحی در لحظۀ آخر به تعویق افتاد. علّت آن بود که بیمار در لحظۀ آخر عنوان کرده بود که از پیروان فرقۀ مسیحیِ «شاهدان یهوه» و لذا مخالف تزریق خون دیگران است. پزشکان نیز ناگزیر از روش دیگری تحت عنوان «نجات سلول» (روشی است که در آن خون از دسترفته از بیمار دومرتبه بازیافت و مجدّداً به بیمار تزریق میشود) بهره گرفتند. در حالی که اگر پزشک توانسته بود با بیمار ارتباط برقرار کند، تأخیری در جرّاحی رخ نمیداد.
بالبونی و دیگر محقّقانی که در کنار او کار میکنند به نتیجه رسیدهاند که هر چه بیمارانِ مبتلا به امراض لاعلاج مراقبتهای معنویِ بیشتری دریافت کنند، کمتر در پی مراقبتهای ویژه و پرهزینۀ پیش از مرگ خواهند بود.
اما مشکلی که معمولاً وجود دارد آن است که برنامۀ کاری پزشکان و پرستاران چنان فشرده است که زمان زیادی برای ارائۀ مراقبتهای معنوی برای آنها باقی نمیماند. ولیکن به هر حال باید راههای بهتری برای برقراری این ارتباط پیدا کرد.