وقت آن رسیده که انگلیس واقعیتهای تلخی را به عربستان بگوید
مایکل اکسورتی
عربستان و رابطۀ آن با وهابیت و سلفیگری یکی از عوامل ظهور تروریسم است و در عین حال ما قصد داریم با همکاری اطلاعاتی با عربستان به مقابله با این تروریسم بپردازیم! مثل آن میماند که به پای کسی لگد محکمی بزنیم و بعد پانسمانش کنیم تا خوب شود!
کمابیش مطّلع هستیم که از طریق قراردادها و مشاغل دفاعی چه چیز به دستمان میآید، اما آنچه از طریق همکاریهای اطلاعاتی عایدمان میشود در هالهای از ابهام است. همیشه همینطور است، زیرا کارشناسان حوزۀ اطلاعات معمولاً میگویند اطلاعات مهمتر از آنی است که لازم باشد مردم از آن باخبر باشند.
عربستان و رابطۀ آن با وهابیت و سلفیگری یکی از عوامل ظهور تروریسم است و در عین حال ما قصد داریم با همکاری اطلاعاتی با عربستان به مقابله با این تروریسم بپردازیم! مثل آن میماند که به پای کسی لگد محکمی بزنیم و بعد پانسمانش کنیم تا خوب شود!
یازده سال پیش، پس از بمبگذاریهای لندن، در مقالهای در «مجلۀ پروسپکت» نوشتم که نبرد فکری که تونی بلر بر آن اصرار داشت و میگفت لازم است که در جامعۀ اسلامی رخ دهد، باید در عرصۀ گستردهتری صورت میگرفت. بمبگذاران هفتم ژولای 2005 به این دلیل در برابر افراطیگری سرفرود آوردند و دست به آن کشتارها آلودند که ما نتوانسته بودیم آنها را نسبت به آزادی ارزشها که ادّعا داریم کشورمان مدافع آن است متقاعد سازیم.
در آن مقاله نوشتم که لازم است روند پوچ شدن آن ارزشها و کاهلی و بیخیالیای که مسبّب آن شده است معکوس شود. نوشتم که لازم است یک بار دیگر از آن ارزشها دفاع کنیم تا بدین ترتیب بتوانیم با افراطیگری، جهل و عدمرواداری به مبارزه بپردازیم. امروز نیز از ضرورت این وظیفه چیزی کم نشده است و باید آن را جدّی بگیریم.
شاید اگر بگوییم این اندیشهها هستند که اهمیت دارند و پول و اقتصاد هیچ اهمیتی ندارند تکبّرآمیز به نظر برسد، اما واقعیت همین است. یک کشور یا نظام سیاسی باید بر شالودۀ اندیشه استوار شده باشد. سؤال اساسی این است: آیا اندیشۀ القاعده و داعش مبنی بر عدمرواداری و نفرت بر اندیشۀ ما مبنی بر آزادی، رواداری و عدالت برتری دارد؟ من اینطور فکر نمیکنم. اما بمبگذاران هفتم ژولای و بسیاری از تروریستهای دیگر این طور فکر میکردند و میکنند.
افراطگرایان مسلمان میگویند جسم آنها موشک کروز و بمب خوشهای آنها است و همینطور هم هست. آنها به کار خود ایمان دارند و اگر ما به آنچه از آن دفاع میکنیم ایمان و باور نداشته باشیم، آنها پیروز میدان خواهند بود و ما شکست خواهیم خورد. بنابراین لازم است که حرف و باورمان با هم یکی باشد.
به عبارت دیگر، ما باید علاوه بر آنچه از روابطمان با عربستان عایدمان میشود، آنچه را از دست میدهیم نیز براورد کنیم. اگر با این کار بخشی از اعتبار خود را از دست بدهیم بد خواهد شد. اما اگر صداقت و درستیمان را نیز از کف بدهیم، این خیلی خیلی بدتر است و حتماً فجایعی در پی خواهد داشت.
ما نمیتوانیم بگوییم که نسبت به استفادۀ تسلیحات علیه غیرنظامیان حلب معترضیم و در عین حال از این تسلیحات برای کشتار غیرنظامیان در یمن استفاده کنیم.
اگر صرفاً از عربستان یا امارات و بحرین پول بگیریم و هرآنچه را که فکر میکنیم دوست دارند بشنوند تحویلشان دهیم، بههیچوجه دوست خوبی برایشان نبودهایم. سعودیها در وضعیت دشواری قرار گرفتهاند و جنگ آنها در یمن دارد اوضاع را بدتر و بدتر میکند. لازم است چند پیام تلخ به گوش عربستان رسانده شود و این وظیفۀ ما انگلیسیها است که این کار را انجام دهیم، چون در جایگاه خوبی برای این کار قرار گرفتهایم.
آنچه در این برهه حائز اهمیت است، فکر و اندیشه و دین است. اگر همگان دست به اقدامی جمعی برای رفع تعارضات بین شیعه و سنّی نزنند، تعارضات موجود در خاورمیانه وخیمتر خواهد شد. جانبگیری انگلیس در این تعارضات اشتباه بود و کشورهای دیگر مثل آلمان کار خوبی کردند که احتیاط بیشتری به خرج دادند.
قدرت و نفوذ انگلیس دیگر مثل سابق نیست، اما سؤال این است که آیا این قدرت و نفوذ دارد در مسیری صحیح و برای نیل به مقصودی درست استفاده میشود یا خیر. آیا در حال حاضر این قدرت دارد در راستای برقراری ثبات و حلّ و فصلِ بلندمدّتِ یک تعارض به کار میرود، یا در راستای دستور کار وزارت دارایی در جهت دستاورد مالی هرچه بیشتر؟ فکر میکنم جواب را میدانیم.
بوریس جانسون نیز جواب این سؤال را میدانست. به همین خاطر بود که اظهار داشت عربستان نیز در جنگهای نیابتی منطقۀ خاورمیانه مقصّر است. بوریس ابتدا به خاطر این گاف مورد تمسخر قرار گرفت، اما حق با او بود و ما هم باید مثل بوریس جرأت گفتن حقیقت را به سعودیها و متّحدینشان داشته باشیم. در غیر این صورت داعش و همنوعانشان پیروز میدان خواهند بود.