مسکو به جای واشنگتن در کابل؛ در گفت‌وگو با معاون دفتر مطالعات وزارت امور خارجه

مسکو این روزها میزبان نشست‌هایی برای حل و فصل بحران‌های منطقه‌ای است. اگر هفته پیش روس‌ها وزرای امور خارجه ایران و ترکیه را پذیرا بودند تا طرفین درباره سوریه رایزنی کنند، دیروز مسکو نشستی را برای حل مسائل افغانستان، مبارزه با تروریسم و گسترش صلح برگزار کرد؛ نشستی که البته مثلث آن را روسیه، چین و پاکستان آن هم در سطح معاونان وزیر تشکیل می‌دادند و البته غایبان بزرگی همچون تهران و دهلی‌نو داشت. عجیب‌تر از آن، غیبت کابل در نشستی است که درباره اوست و همین موجب شده است تا دولتمردان افغانی به نشست مسکو و غیبت خود در آن، اعتراض کنند. با این وجود، آنچه اهمیت دارد، نقش‌آفرینی روس‌ها برای نخستین بار در موضوع افغانستان است؛ مساله‌ای که تا قبل، به دلیل سایه سنگین امریکا، شدنی نبود اما پایان دوره ریاست‌جمهوری باراک اوباما و افزایش افراطی‌گری و ظهور داعش در افغانستان موجب شده تا روسیه هر جور که شده است، در سرزمین افغان‌ها نقش‌آفرین باشد. درباره نشست مسکو، دلیل نقش‌آفرینی مسکو و میزان امیدواری که می‌توان به آن در غیاب ایران، هند و امریکا داشت، گفت‌وگویی با محسن روحی‌صفت، معاون دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه داشته‌ایم که مشروح آن را می‌خوانید.

پاکستان، چین و روسیه در مسکو برای رایزنی درباره صلح در افغانستان دور هم جمع شد‌ه‌اند. چه مسائلی موجب نزدیکی این سه کشور شده است؟
نکته نخستی که باید به آن اشاره کنم، این است که منطقه جنوب و غرب آسیا در حال تجربه کردن دوران جدیدی است. به سخن دیگر، منطقه در حال تجربه کردن شرایط و تحولات جدیدی است و می‌توان گفت که ما در دوران گذار قرار گرفته‌ایم. در این شرایط، وفاداری‌ها و بلوک‌بندی‌های گذشته نیز در حال تغییر کردن است و ما وفاداری‌ها و بلوک‌بندی‌های جدیدی را شاهد هستیم. بخشی از این تغییرات ناشی از تحولاتی است که درعرصه جهانی در حال رخ دادن است. هم‌اینک فردی در امریکا به عنوان رییس‌جمهور انتخاب شده که او درصدد است تا روندهای پیشین را تغییر داده و مسیرهای جدیدی را دنبال کند و همین مساله موجب می‌شود تا برخی از کشورهای دیگر به دنبال فاصله‌گیری از نظم پیشین باشند. آثار و پس‌لرزه‌ها آن مساله موجب تاثیرگذاری در منطقه ما نیز می‌شود. البته روند تحولات منطقه‌ای نیز شرایطی را بر جهان دیکته می‌کند. امروزه امریکا درصدد است تا وزنه‌های سیاسی و امنیتی که بر پاهایش بسته شده است را باز کرده و با فراغ بال بیشتری بر مسائل داخلی امریکا یا برخی مناطق دیگر مانند چین تمرکز شود. یکی از این وزنه‌ها برای امریکا، افغانستان است. بر این اساس، اسلام‌آباد به عنوان یکی از بازیگران منطقه‌ای احساس می‌کند امریکا مانند گذشته حامی‌اش نیست و احساس انزوای شدیدی می‌کند. در این چارچوب آنها به دنبال آن هستند تا متحد یا متحدان جدیدی را برای خود داشته باشند. از طرفی، افغانستان و هند نیز با پاکستان رابطه حسنه‌ای ندارند ولی اسلام‌آباد را در یک منگنه‌ای قرار داده‌اند. در این شرایط خلأ، روسیه می‌تواند جایگزین خوبی برای پاکستانی‌ها باشد. البته پاکستانی‌ها از گذشته تمایلاتی نسبت به روس‌ها داشته‌اند اما واشنگتن مانع نزدیکی بیش از حد اسلام‌آباد به مسکو می‌شد. با فاصله‌گیری و کاهش نقش‌آفرینی امریکا در این منطقه، پاکستان می‌تواند راحت‌تر از گذشته به روسیه نزدیک شود. روس‌ها نیز به این درخواست و نیازمندی پاکستانی‌ها پاسخ مثبت داده‌اند. این نزدیکی با مانور مشترک دو کشور در منطقه بلوچستان شروع شد، هرچند هندی‌ها که دوست و متحد روس‌ها هستند، با آن مخالف بودند. از سویی، روس‌ها طرحی را در دست دارند که خط لوله گاز را به پاکستان بکشند. همچنین روسیه درباره توسعه بندر گوادر که چینی‌ها هم در آنجا فعال هستند، پاسخ مثبت داده و قرار است کریدور گوادر – تاشکند را اجرایی سازند. آخرین همراهی دو کشور با حضور اجلاس مسکو درخصوص افغانستان رخ داد.

چه نقطه اشتراک‌هایی درباره افغانستان میان این سه کشور وجود دارد؟
افراطی‌گری به صورت روزافزونی در افغانستان در حال رشد است و همین مساله موجب نگرانی این سه کشور شده است. چین از رشد افراطی‌گری و خشونت در شرق و شمال افغانستان احساس خطر می‌کند و می‌ترسد این افراطی‌‌گری به چین و منطقه‌ای که ایغورها در آنجا ساکن هستند، گسترش یابد. همین احساس خطر نیز در میان روس‌ها وجود دارد. خط قرمز روسیه، مرزهای شمالی افغانستان یعنی مرزهای همجوار با کشورهای آسیای مرکزی است. دو نگرانی عمده رشد داعش و تداوم یافتن آن به آسیای مرکزی و همچنین گسترش قاچاق مواد مخدر سبب شده است تا مسکو بخواهد در مقابل این ناامنی و افراطی‌گری از طریق روش‌های دیپلماتیک بایستد. در واقع، روسیه نگران وضعیت داخلی افغانستان نیست و می‌خواهد این افراطی‌گری در حال ظهور و قدرت‌گیری را از مرزهای استحفاظی خود دور کند. معتقدند که نبرد با داعش به جای آنکه در خاک روسیه یا چین یا کشورهای تحت نفوذشان یعنی کشورهای آسیای مرکزی باشد، باید در افغانستان باشد و به عبارتی، داعش را در نطفه خفه کرد. بر این اساس، روسیه و چین، طالبان را نیرویی می‌دانند که می‌تواند در مقابل داعش قرار بگیرد چون طالبان همانند داعش ادعای جهانی بودن ندارد و متمرکز به مسائل داخلی افغانستان است. تحولات رخ داده در سال‌های گذشته نیز موجب شده تا این تصور ایجاد شود که طالبان نسبت به قبل تغییر و تحولاتی یافته و تمایلات آنها برای دستیابی به صلح بیشتر شده است. همچنین اولویت‌بندی‌ها نیز تغییر کرده است. با مرور زمان، به اهمیت داعش افزوده شده و از اهمیت طالبان کاسته شده است. پاکستان نیز به دنبال راه‌حل‌هایی است تا مقداری از فشاری که درخصوص افغانستان متوجه اوست، بکاهد و از انزوایی که گرفتار آن شده، رهایی پیدا کند. البته من فکر می‌کنم نشست مسکو، با آنکه ادعا شده درخصوص افغانستان است، احتمال موضوعات و همکاری‌های دیگری در سطح منطقه‌ای را هم شامل می‌شود. نزدیکی روسیه و چین که پس از تحریم‌های غرب علیه مسکو بیشتر شده است، موضوع حساس‌برانگیزی برای غرب و امریکاست. سیاست امریکا هم اختلاف و فاصله‌اندازی میان این دو کشور است. با سفر هنری کسینجر به پکن در سال ۱۹۷۲، امریکا چین را از روسیه جدا کرد و او را وارد همکاری با خود در عرصه‌های مختلف کرد. به نظر می‌آید ترامپ هم بخواهد چنین سیاستی را ادامه دهد، با این تفاوت که بخواهند روس‌ها را از چین جدا کنند.

توان و قدرت مانور روسیه در افغانستان تا چه اندازه است؟
روسیه در افغانستان توان و قدرت مانور دارد ولی نه اندازه کشوری مانند امریکا. به عبارتی، در مقایسه با امریکا خیلی قوی نیستند. البته از نظر ساختاری در سال‌های گذشته تلاش کرده‌اند نفوذ خود را در افغانستان افزایش دهند. تکیه روس‌ها در افغانستان هم بر پشتون‌ها است و همیشه از آنها حمایت کرده‌اند. اما به دنبال هزینه کردن و سرمایه‌گذاری چه در عرصه امنیتی و چه در عرصه‌های زیرساختی و توسعه‌ای نیستند. آنها در افغانستان به دنبال آن هستند تا با کمترین هزینه بیشترین منافع را کسب کنند.

رابطه روسیه با طالبان از چه جنسی و سطحی است؟
روس‌ها چندی پیش اعلام کردند که ارتباطاتی را با طالبان آغاز کرده‌اند. البته این ارتباطات چیز عجیب و غریبی هم نیست. جنس این ارتباطات از مخالفت و مقابله با داعش است. در واقع، روس‌ها فکر می‌کنند که طالبان می‌تواند نیرویی باشد که مانع از گسترش و توسعه داعش در افغانستان و به تبع آن، روسیه و آسیای مرکزی شود. البته مسکو می‌گوید این ارتباطات در سطح مقابله با تهدیدات امنیتی، حفظ اماکن و اتباع روسی و همچنین برخی رایزنی‌ها در جهت تسریع بخشیدن به روند صلح در افغانستان است و برخلاف منافع و امنیت دولت مرکزی کابل نیست. در واقع، آنها مدعی هستند که درصدد استفاده و نزدیکی از طالبان برای جایگزین کردن آنها با دولت کابل نیستند و می‌خواهند مواضع دولت افغانستان و طالبان را نزدیک کنند تا آشتی و صلح را در این کشور ایجاد کنند.

آیا مسکو توان به پای میز مذاکره کشاندن طالبان را دارد؟
من فکر نمی‌کنم هدف اول آنها برای ارتباط با داعش این مساله باشد و این آخر ماجرا است. البته روس‌ها در این ارتباطات به دنبال ابتکاراتی هستند که این ابتکارات می‌تواند منجر به فهم مشترک شود و به نقطه‌ای برسد که موجب گسترش صلح در افغانستان ‌شود. با این وجود، آنچه ضروری است عدم کنار گذاشتن دولت مرکزی کابل در درجه نخست و همچنین بازیگران موثر دیگر مانند هند و ایران است. معتقدیم کشورهای منطقه در حل موضوع افغانستان باید دخیل باشند. چین و روسیه دو قدرتی هستند که جایگاه منطقه‌ای را هم دارند ولی اگر آنها می‌خواهند کاری هم بکنند، نباید اقدام‌شان مداخله در امور داخلی افغانستان باشد. از مصوبات اجلاس اخیر قلب آسیا در امرتیسار هند، ایجاد مکانیزمی امنیتی است که باید کشورهایی مانند روسیه، ایران، چین، هند و پاکستان هم در آن نقش‌آفرین باشند.

نگاه کابل به مساله ورود روسیه به صلح چیست؟
دولت کابل نگاه منفی نسبت به نقش‌آفرینی و حضور روسیه برای مذاکرات صلح ندارد هرچند که آنها نسبت را به اجلاس سه جانبه مسکو ابراز نگرانی نکرده‌اند و نمایندگان مجلس این کشور هم این نشست مصداق مداخله در امور داخلی‌شان دانسته‌اند ولی این مخالفت هم به دلیل نگاه منفی‌شان به مسکو نیست بلکه می‌گویند این اجلاس چرا بدون هماهنگی و حضور ما است. آنها می‌گویند، می‌دانیم نیت روسیه علیه دولت مرکزی کابل نیست ولی لازم است تا دولت افغانستان هم در جریان مذاکرات باشد و مسائل و روند مذاکرات زیرنظر ما باشد.

مسکو تا چه اندازه می‌تواند جای واشنگتن را در معادله‌های سیاسی افغانستان بگیرد؟
من فکر نمی‌کنم روسیه بخواهد جانشین غرب در افغانستان شود. این کار هزینه‌بر است و از عهده مسکو برنمی‌آید. نقش‌آفرینی روسیه در افغانستان، بیشتر تدافعی است. به عبارت دیگر، روسیه اگر در افغانستان می‌خواهد فعال باشد، دلیلش دور کردن خطر داعش از مرزهای استحفاظی و مناطق تحت نفوذش است. با این وجود، افزایش نقش‌آفرینی روسیه در افغانستان بستگی به انگیزه و میزان حضور غرب در این کشور دارد. اگر انگیزه و حضور غربی‌ها در افغانستان کاهش یابد، امکان حضور و نقش‌آفرینی بیشتر برای روس‌ها هم فراهم می‌شود. آنچه امروز در این باره در حال رخ دادن است، این است که کشورهای غربی هم حضورشان در افغانستان و هم کمک‌های‌شان را به این کشور در حال کاهش دادن هستند که به دلیل مشکلات اقتصادی آن کشورها است. با این حال، هنوز تردیدهای جدی نسبت به موفقیت روسیه در افغانستان وجود دارد.

تاکنون پنج دور از مذاکرات صلح چهارجانبه برگزار شده و همگی به شکست انجامیده است. در چنین فضایی چه تفاوتی میان مذاکرات پاکستان، چین و روسیه در این باره با مذاکرات چهارجانبه وجود دارد؟
مذاکرات چهارجانبه با وجود امیدهایی که به آن وجود داشت و با وجود برگزاری چندین دور، شکست خورد که دلایل خاص خود را دارد. یکی از مهم‌ترین دلایل این است که افغانستان معتقد است پاکستانی‌ها عزمی برای وادار ساختن طالبان برای بر سر میز مذاکره نشستن، نداشتند اما واقعیت این است که پاکستانی‌ها در دورهای آخر این مذاکرات، نقش ضعیفی را ایفا کردند و نشان دادند آن نفوذ و توان سابق برای مدیریت و کنترل طالبان را ندارند. با این وجود، این دور از مذاکرات در حالی برگزار می‌شود که نقش امریکا در افغانستان تغییر کرده و رو به افول است. با وجود رابطه راهبردی پاکستان، روسیه و چین هم به نظر می‌آید این نشست می‌تواند موجب فاز جدیدی از همکاری‌ها میان طرفین شود. نکته دیگری که در این باره مطرح است، مساله پیمان شانگهای است. روسیه و چین دو عضو اصلی این پیمان هستند. پاکستان نیز در یکی، دو سال گذشته به عضویت این سازمان درآمده است. افغانستان هم علاقه‌مندی خود را برای عضویت دایم در این پیمان اعلام کرده است. هم‌اینک نشانه‌هایی از تمایل افغانستان برای چرخش به شرق از غرب وجود
دارد. همه این مسائل دلالت‌هایی است که می‌تواند موجب شود که به این نشست، امیدهایی داشت.

آیا چین و روسیه می‌توانند بر پاکستان در این نشست فشاری وارد کنند تا آنها بخواهند اقدام جدی‌تری درباره طالبان بکنند؟
پاکستان به دلیل مساله افغانستان از سوی جامعه بین‌المللی تحت فشار شدیدی است و فشارهایی بر اسلام‌آباد وارد کرده است. همین مساله، منجر شده است تا در سطوح مختلف پاکستان چه در محافل آکادمیک، چه در محافل تصمیم‌سازی و چه در نهادهای تصمیم‌گیری درخصوص سیاست این کشور درباره پاکستان بحث‌های متفاوتی مطرح باشد. عده‌ای در پاکستان احساس می‌کنند سیاست‌شان درباره افغانستان ناموفق بوده و موجب انزوای آنها شده است. آنها درصدد توسعه دادن به اقتصادشان و همچنین کاهش هزینه‌های این کشور در افغانستان هستند. این افراد معتقدند اسلام‌آباد باید نقش سازنده‌تری در رابطه با افغانستان در پیش بگیرد و به عبارتی، خواستار همکاری بیشتر با کابل و جامعه بین‌المللی در این باره هستند. تعداد این افراد در پاکستان روز به روز در حال افزایش یافتن است و این می‌تواند نشانه‌ای از تغییر روش دادن پاکستان درباره افغانستان باشد. البته همه امور هم در دست پاکستان نیست. طالبان هرچند بازیگری است که تحت نفوذ اسلام‌آباد است ولی آنها بالاخره افغانی هستند و استقلال عمل و نظرشان مشهود است. از قدیم هم مشهور بوده است که می‌گفتند می‌شود افغانستان را اداره کرد ولی نمی‌شود افغانی را خرید.

جایگاه هند در مساله برقراری صلح در افغانستان کجا است؟
در حال حاضر، شاید هندی‌ها بیش از هر بازیگر دیگری در افغانستان فعال‌ باشند. حضور هندی‌ها برای رسیدن به صلح ضروری است. بدون مشارکت قدرت‌های منطقه‌ای مانند هند در فرآیند دستیابی به صلح در افغانستان، دستیابی به این مهم اگر محال نباشد، حداقل کاری سخت است. نشست مسکو آغاز راه است و در نشست‌های بعدی بازیگرانی همچون ایران و هند نیز به روند این فرآیند اضافه خواهند شد.

پاکستانی‌ها موافق خواهند بود؟
در حال حاضر خیر، وگرنه سرنوشت این مذاکرات همانند نتایج مذاکرات قبلی می‌شود. تا به امروز نشست‌های بسیاری برای دستیابی به صلح در افغانستان برگزار شده است. مذاکرات دوجانبه، مذاکرات ترکیه – پاکستان – افغانستان که هم در سطح وزرای امور خارجه و هم در سطح سران برگزار شد و هم مذاکرات چهارجانبه نشان داد حذف بازیگران نتیجه‌ای جز شکست ندارد.

بسیاری معتقدند ایجاد روند صلح‌سازی در افغانستان بدون ایران امکان‌پذیر نیست. علت عدم حضور ایران در این نشست چیست؟
داستان ضرورت حضور ایران در روند مذاکرات صلح افغانستان، همانند داستان لازم بودن حضور هند است. نه روسیه، نه امریکا و نه هیچ کشور دیگری نمی‌تواند نقش ایران در افغانستان را نادیده بگیرد. هنگامی که امریکا و ناتو در افغانستان بدون ایران شکست خوردند، کشورهای دیگر هم باید حساب کار خودشان را بکنند. در واقع، تلاش برای دستیابی به مذاکرات صلح بدون نقش‌آفرینی و مشارکت ایران هزینه دادن بی‌مورد است. البته نه چین و نه روسیه، هیچ کدام اعتقادی برای حذف ایران برای آغاز این روند ندارند. اگر ایران هم به این اجلاس دعوت نشده، به معنای بی‌خبری و حذف ایران نیست. شاید یک دلیل برای غیبت ایران این باشد که هنوز این اجلاس می‌خواهد کارش را آغاز کند و در ابتدای راه است وگرنه سایه ایران در نشست وجود دارد.

امریکایی‌ها در این نشست حضور دارند. نبود امریکا چقدر موجب شکست این مذاکرات چیست؟
امریکا مهم‌ترین بازیگر فرامنطقه‌ای در افغانستان است و بدون کسب رضایت و جلب نظر امریکایی‌ها فرآیند صلح در این کشور سخت‌تر می‌شود. اگر حضور امریکایی‌ها در افغانستان کم هم بشود اما نفوذ آنها همچنان باقی است. با این وجود، جمهوری اسلامی ایران اعتقاد دارد که مسائل منطقه باید با مشارکت کشورهای منطقه حل شود و نه با حضور و دخالت بیگانگان. همین مساله موجب تفاوت میان مسکو و واشنگتن می‌شود. روسیه در منطقه آسیای مرکزی حضور دارد و تحولات این منطقه بر منافع و امنیت این کشور اثرگذار است ولی امریکایی‌ها حضورشان طبیعی نیست بلکه زاییده یک مداخله نظامی است.

اگر از نشست مسکو راهکاری برای صلح حاصل شود، واشنگتن به آن تن خواهد داد؟
وضعیت کنونی در افغانستان و حاصل نشدن صلح و استقرار آرامش در این کشور نشانه شکست سیاست‌های یکجانبه امریکا پس از حضور بیش از ۱۵ ساله‌شان در افغانستان است. ناکارآمدی سیاست‌های امریکا در افغانستان بر هیچ کسی پوشیده نیست. از طرفی، به نظر می‌آید امریکایی‌ها می‌خواهند از هزینه‌های حضور خود در افغانستان بکاهند. همه این مسائل موجب می‌شود تا آنها چاره‌ای برای پذیرش نداشته باشند. البته هنوز سوالات جدی و تردیدهایی برای موفقیت این نشست وجود دارد و نمی‌توان هم انتظار داشت که با یک دیدار، آن هم بدون حضور بازیگران موثر طرفین به راهکار برسند.

روس‌ها اخیرا نسبت به فعال شدن داعش در افغانستان ابراز نگرانی کرد‌ه‌اند. در حال حاضر قدرت مانور داعش در این کشور تا چه اندازه است؟
نگرانی روس‌ها از داعش، نگرانی بالفعل نیست بلکه نگرانی بالقوه است. به عبارت دیگر، نگرانی مسکو از داعش، نگرانی از آینده است. نگران هستند داعش رشد یابد و حضورشان به کشورهای آسیای مرکزی هم تسری یابد. همچنین در صورتی که بحران در سوریه به سمت حل شدن برود، نیروهای داعش باید مکان جدیدی را برای فعالیت کردن انتخاب کنند. یکی از این گزینه‌ها، احتمال نقل مکان به افغانستان و آسیای مرکزی است. دولت مرکزی در افغانستان آنچنان قدرتمند نیست که بخواهد همه‌جانبه با آنها مقابله کند. از طرفی، مناطق بسیاری در افغانستان وجود دارد که تحت کنترل دولت مرکزی نیست. همه این مساله موجب می‌شود تا فضا و زمینه برای استقرار نیروهای افراطی در افغانستان وجود داشته باشد. اصولا این گروه تروریستی نیز از منابع مالی و امکانات لجستیکی بسیاری برخوردار است. با این وجود، داعش در افغانستان امروزه به صورت جزیره‌ای عمل می‌کند و قدرتمند عمل نمی‌کند. نیروهای وابسته به داعش هم‌اینک در دو ولایت هلمند و ننگرهار و همچنین برخی مناطق در شمال افغانستان حضور دارند و بیشتر هم به دنبال نیروگیری هستند. اگر عامل خارجی به این نیروهای کنونی اضافه شود، یعنی حمایت مالی گسترده از سوی کشوری مانند عربستان به آنها صورت بگیرد یا نیروهای داعش در سوریه به افغانستان بیایند، آنگاه داعش در افغانستان به خطر جدی تبدیل می‌شود.

چقدر طالبان از این قدرت برخوردار است که بتواند داعش در افغانستان را محدود کند؟
این اعتقاد جدی در برخی از بازیگران همانند روسیه وجود دارد که طالبان اصلی‌ترین نیرویی است که می‌تواند در مقابل داعش در افغانستان قرار بگیرد و با آنها مقابله کند. البته برخی هم می‌گویند پاکستان خطر داعش را در افغانستان بزرگنمایی می‌کند تا هم امتیازگیری بیشتری بکند و هم برای خود مشروعیت بیشتری کسب کند. با این حال، بسیاری معتقدند که طالبان نسبت به داعش کنترل‌پذیر است. افراد وابسته به طالبان هم اصولا افرادی از مناطق محروم هستند و بی‌سواد هستند که می‌شود آنها را مدیریت کرد. آمال و اهداف بزرگی هم ندارند و اقدامات‌شان بیشتر جنبه اعتراضی دارد و در محدوده محلی است. این در حالی است که نیروهای داعش اصولا غیربومی هستند و داعیه‌دار حکومتی جهانی هستند.

حضور داعش چه تاثیری را می‌تواند به پای میز مذاکره نشستن طالبان با دولت مرکزی داشته باشد؟
باید منتظر ماند و دید چه می‌شود. البته طالبان هم نسبت به گذشته تحولاتی را پشت سر گذشته و بخشی از نیروهای داخلی این گروه به توافق متمایل شده‌اند.

آیا امکان یارگیری‌های وسیع داعش از اعضای طالبان وجود دارد؟
کسانی که در طالبان نقش‌‌آفرین هستند، وابستگی‌شان بیشتر ناشی از انگیزه‌های مادی است تا ایدئولوژیک. به عبارت دیگر، وفاداری‌ها اعتقادی نیست. اگر این انگیزه‌های مادی از سوی داعش بیشتر تامین شود، احتمال این کار وجود دارد.

ترامپ درباره مساله افغانستان چه سیاستی خواهد داشت؟ آیا شاهد همکاری مسکو و واشنگتن درخصوص افغانستان خواهیم بود؟
هنوز سیاست خارجی امریکا مشخص نیست و در فضایی ابهام‌آلود قرار دارد. با این وجود آنچه مشخص است، این است که امریکای ترامپ نمی‌خواهد هزینه زیادی را بدهد. نگاه‌شان هم متوجه چین است. در این چارچوب به دنبال فاصله انداختن میان مسکو و پکن خواهند بود و می‌خواهند روسیه را جذب کنند. با این وجود، باید منتظر ماند و دید. احتمال همکاری نیز ممکن است.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.