چالشی با غلوّ لندنی(۲)
محمدحسن محمدی مظفر
در مکتوب پیشین (منتشرشده در دین آنلاین به تاریخ 28/7/95) اشاره کردم که بسیاری از برداشتهای یاسر حبیب در کتابش قابل نقد و ردّ است. در مکتوب کنونی نشان میدهم که کتاب یاسر حبیب نه تنها در برداشتها و تحلیلهایش غیرقابل اعتماد است، بلکه در نقلقولهایش نیز نمیتواند مورد وثوق و اطمینان باشد.
«قال علی بن إبراهیم فی قوله ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا ثم ضرب الله فیهما مثلاً فقال: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَینِ مِنْ عِبادِنا صالِحَینِ فَخانَتاهُما» فقال: والله ما عنی بقوله فَخانَتاهُما إلا الفاحشه و لیقیمن الحد علی فلانه فیما أتت فی طریق و کان فلان یحبها فلما أرادت أن تخرج إلی [البصره] قال لها فلان لا یحل لک أن تخرجی من غیر محرم فزوجت نفسها من فلان»[1].
اعتبار نقل قمی
قمی در ابتدای کتابش چنین میگوید:
«و نحن ذاکرون و مخبرون بما ینتهی الینا، و رواه مشایخنا و ثقاتنا، عن الذین فرض الله طاعتهم و اوجب ولایتهم و لایقبل عمل الا بهم …»[2]
این جمله شهادتی است از قمی بر این که او مطالبی را ذکر میکند که از طریق ثقات به معصومان میرسد. بنا بر این روایات این کتاب صحیحاند و راویانشان هم ثقه اند. ولی حکم به وثاقت راویان بر اساس این شهادت مشروط به شرایطی است:[3]
الف) این که راوی شیعه باشد نه غیرشیعی. تعبیر «رواه مشایخنا و ثقاتنا» شامل راویان شیعی میشود و راویان غیرشیعی را در بر نمیگیرد.
ب) این که روایت متصل باشد؛ زیرا مدلول «ینتهی الینا من مشایخنا و ثقاتنا» آن است که روایت باید دارای اسناد و اتصال باشد، پس روایت مقطوع یا مرسل یا غیرمسند خارج از دایره شمول این شهادت است.
ج) این که روایت به معصوم ختم شود نه به غیرمعصوم؛ زیرا مدلول عبارت «عن الذین فرض الله طاعتهم و اوجب ولایتهم و لایقبل عمل الا بهم» منتهی شدن روایت به معصوم است. پس روایت منتهی به غیرمعصوم، نظیر ابن عباس، از شمول این شهادت خارج است.
باتوجه به شرایط مذکور، نقل قمی، که در بالا مورد اشاره قرار گرفت، فاقد شرط دوم یعنی اتصال به معصوم است و صرفاً به صورت اسناد به علی بن ابراهیم آمده: «قال علی بن إبراهیم».[4]
روایتِ مشکوک: «ان کان روایه»
نقل قمی در بحار الانوار در دو موضع ذکر شده است:
1. جلد 22، ص 240. علامه مجلسی در اینجا پس از نقل خبر مذکور چنین آورده: «و فی هذا الخبر غرائب لانعلم حقیقتها، فطوینا علی غرّها، والله یعلم و حججه صلوات الله علیهم جهه صدورها». (ص 241). در این خبر مطالب غریبی هست که حقیقتش را نمیدانیم، پس آن را به همان صورت که بود آوردیم[5]، و خدا و حجتهای الاهی از وجه صدورش آگاهند».
میبینیم که علامه مجلسی در اینجا از این نقل به "خبر" تعبیر کرده است.
2. جلد 32، ص 106. البته در چاپهای جدید بحار، نقل مذکور در اینجا به صورت ناقص آمده یعنی صرفاً قسمت اول نقل که شامل آیه است، آمده و قسمت دوم آن، حذف شده است. علامه مجلسی در بیان خود در اینجا (ص 107) چنین آورده است: «و هذا ان کان روایه فهی شاذّه مخالفه لبعض الاصول؛ و ان کان قد یبدو من طلحه ما یدلّ علی انه کان فی ضمیره الخبیث مثل ذلک، لکن وقوع امثال ذلک بعید عقلا و نقلا و عرفا و عاده؛ و ترک التعرض لامثاله اولی». این اگر روایت باشد، شاذّ و مخالف با برخی از اصول است؛ و اگر چه از حالات طلحه برمی آید که در باطن خبیثش چنین چیزی نهان بوده، لکن وقوع چنین چیزهایی از جهت عقل و نقل و عرف و عادت بعید است، و پرداختن به آنها سزاوار نیست».
در اینجا تعبیر علامه مجلسی حاکی از تردید ایشان در روایتبودن نقل مذکور است: «ان کان روایه». بنابراین روایتبودن این نقل از نظر علامه مجلسی مشکوک بوده است، نه مسلّم و قطعی.
روایتِ منصوص: «و ان کان روایه»!
یاسر حبیب مدعی است که نقل قمی "روایت" (متصل به معصوم) است نه صرف یک "اثر" (و خبری که به معصوم نرسد). دلیل او بر این مدعا آن است که علامه مجلسی اگر چه این نقل را بعید و مردود شمرده، ولی تصریح کرده که نقل مذکور "روایت" است. وی میگوید: «و یزیدک یقیناً أن خبره فی زواج طلحه و عائشه انما هو روایه لا مجرّد أثر؛ أنّ العلامه المجلسی و ان ردّه و استبعده الاّ أنّه نصّ علی أنّه روایه، فقال فی مقام تعلیقه علیها: «و هذا و ان کان روایه …» (الفاحشه، ص 932)
واو زائد
با دقت در عبارت و نتیجهگیری یاسر حبیب، به دست میآید که نتیجهگیری وی ناشی از افزودن واوی است که در عبارت علامه مجلسی وجود ندارد.[6] در عبارت علامه مجلسی آمده: «ان کان روایه» یعنی «اگر روایت باشد» که لازمهاش آن است که علامه مجلسی در روایتبودن آن تردید داشته است. ولی در عبارت منقول یاسر حبیب آمده: «و ان کان روایه» یعنی «اگر چه روایت است» که لازمهاش آن است که گوینده به روایتبودن آن نقل اطمینان دارد. همین تغییر و تحریف اندک (یعنی افزودن یک واو) باعث شده که یاسر حبیب نتیجهای کاملاً برخلاف مقصود علامه مجلسی بگیرد. چنانکه دیدیم علامه مجلسی روایتبودن نقل مذکور را به صورت مشکوک تعبیر کرده است. این مطلب مؤید دیگری هم دارد زیرا چنانکه دیدیم در مورد اول نیز علامه مجلسی از نقل مذکور به "خبر" تعبیر کرده است نه "روایت": «و فی هذا الخبر غرائب» (جلد 22، ص 241).
بنابراین مدعای یاسر حبیب مبنی بر این که علامه مجلسی بر روایتبودن نقل مذکور تصریح و تنصیص کرده (العلامه المجلسی … نصّ علی أنّه روایه) خلاف واقع است، و در واقع این ادعا ناشی از تحریفی است که در عبارت علامه مجلسی صورت داده است. جالب است که با وجود این، در پاورقی همین صفحه (932) بر علامه مجلسی هم اشکال گرفته است!
منفیبافی
با خواندن کتاب یاسر حبیب، در مییابیم که نویسنده استعداد عجیبی در منفیبافی و ارائه تصویری زشت و ناهنجار از قضایا و افراد دارد و با گزینش چند گزارش و تحلیل و تطبیق آنها در مسیر هدفی که دارد، تصویری نادرست و غیرواقعبینانه عرضه میکند. پیش از این دیدیم که او چه تصویری از سرای عبدالله بن جدعان ارائه کرده و آن را خانه فساد و به اصطلاح کاباره ترسیم کرده بود (سید القبیله … صاحب دار الدعاره، الفاحشه، ص 107).
ولی جالب است که در اینجا با آگاهیهای دیگری از ابن جدعان و خانهاش آشنا شویم.
1. عبدالله بن جدعان به عنوان «جوانمرد معروفی در زمان پیامبر (ص)» معرفی شده است.[7]
2. وی از کسانی بوده که خمر را بر خود حرام کردند.[8]
3. پیمان حلف الفضول در خانه ابن جدعان واقع شده بود. در این باره چنین گزارش دادهاند: «پس از بازگشت قریش از جنگ فجار، زبیر بن عبدالمطلب به پیمان حلف الفضول فراخواند و گردهمایی در خانه عبدالله بن جدعان شکل گرفت…».[9] همچنین گفته شده که «پیامبر گرامی ما (ص) در این پیمان حضور یافت و پس از نبوتش آن را ستوده و تأیید کرد. روایت شده که آن حضرت فرموده: دوست نمیدارم که برای من به جای پیمانی که در خانه ابن جدعان حضور یافتم، شتران سرخموی باشد، و اگر به آن فراخوانده شوم، اجابت میکنم».[10]
4. گزارشی هم درباره گذر پیامبر از سرای ابن جدعان و دعوت محترمانه و اصرار وی بر حضور آن حضرت بر مائدهاش، و اجابت دعوتش از سوی آن حضرت، و دعوت متقابل آن حضرت از او و قبیله تیم، نقل شده است. مشروح این گزارش را میتوانید در بحار الانوار، ج 30، ص 366-368؛ مطالعه فرمایید.
یادآوری این موارد خواننده را از اعتماد و اطمینان کامل به کتاب یاسر حبیب باز میدارد. امید آن که کسی ناخواسته و نادانسته مفتون الفاحشه نشود.
ارجاعات:
منابع
اصول علم الرجال بین النظریه و التطبیق، مسلم داوری، مؤسسه المحبین، قم، 1426.
. بحار الانوار، علامه مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1403
بحار الانوار، علامه مجلسی، با مقدمه شیخ محمود دریاب نجفی، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، 1421.
تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، تصحیح سید طیب موسوی جزائری، مؤسسه دار الکتاب، قم، 1404.
تفسیر شریف لاهیجی، قطب الدین اشکوری لاهیجی، به کوشش جعفر پژوم، انتشارات علمی، تهران، 1390.
تفسیر کنز الدقائق، میرزا محمد مشهدی، تحقیق حسین درگاهی، دار الغدیر، قم، 1424.
تفسیر نور الثقلین، عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، المطبعه العلمیه، قم.
دائره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، ج 21، تهران، 1393.
دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، ج 14، تهران، 1389.
الصحیح من سیره الامام علی (ع) او المرتضی من سیره المرتضی، سید جعفر مرتضی عاملی، نشر ولاء المنتظر (عج)، قم، 1430.
الصحیح من سیره النبی الاعظم (ص)، سید جعفر مرتضی عاملی، دار الحدیث، قم، 1426.
الفاحشه الوجه الآخر للعائشه، یاسر الحبیب، هیئه خدام المهدی (ع)، لندن، الطبعه الاولی 1431/2010.
لسان العرب، ابنمنظور افریقی مصری، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1426.
لغتنامه، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران و انتشارات روزنه، 1377.
لسان العرب، ابنمنظور افریقی مصری، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1426.
برای مطلبی به این مهمی این مقدار اختصار نوشتن خطاست . نحوه استدلال نیز از یک کار حرفه ای فاصله دارد اگر قصد دارین کاری در خور انجام دهید این گونه نمیشود.
در مورد اختصار درست می فرمایید، ولی گفته اند: مالایدرک کله لایترک کله. گاهی آرزوی کار مفصل، موجب تأخیر زیاد و بعضا تعطیل کلی کار می شود، پس انتشار همین مختصر از عدمش بهتر است؛ البته همین مختصر در حدّ خود مفید و راهگشاست و در حدّ مقاله سایتی مناسب است، و تطویلی که حوصله خواننده را هم سر ببرد، ندارد.
یاسرالحبیت یک فرد عرب هست ولی این نقد توسط یک فارس زبان نوشته شده است، به همین دلیل اختلاف روی داده است، خیلی روشن است که در ادبیات عربی «واو» معانی مختلف دارد مثل «واو استیناف» ولی منتقد که با ادبیات عرب آشنایی ندارد تصور کرده است که وقتی در متن کلام مجلسی آمده است «وان» یعنی «اگرچه» در حالیکه واو معانی خیلی زیادی دارد در هر صورت علیرغم اینکه در اصل موضوع با منتقد هم نظر هستم و منتقد یاسرالحبیب هستم ولی این نقد نوشته در اینجا وجهی ندارد و به یاسرالحبیت در این مورد اشکالی وارد نیست
… در متن کلام مجلسی آمده است «وان» یعنی «اگرچه»…
خوب است که ما تصویر صفحات را هم ارائه کرده ایم. جناب فاضل معاصر! بحث روی معانی واو نیست، بلکه بحث روی وجود و عدم وجود واو است. در بیان علامه مجلسی اصلا واو وجود ندارد، در دو صفحه تصویر بحار از دو چاپ مختلف که ارائه شده، اصلا واو وجود ندارد: “ان کان” آمده نه “و ان کان”.
فقط در کتاب یاسر حبیب واو اضافه شده: “ان کان” تبدیل شده به “و ان کان”. صفحه کتاب یاسر حبیب (الفاحشه) نیز ارائه شده و از سرصفحه اسم کتاب مشخص است. لطفا بیشتر دقت فرمایید و تصویر صفحات ارائه شده را دقیقتر ملاحظه فرمایید.
به دلیل نا آشنایی منتقد محترم با ادبیات عرب ناچارم توضیح کامل بدهم ، در ادبیات عرب یکی از معانی واو استینافیه است (رجوع به کتب ادبی نیم ترم اول پایه اول حوزه) بنابراین معنای عبارت «و ان کان» با عبارت «ان کان» تفاوتی ندارد و هر دو یک جور در فارسی ترجمه می شوند ، منتقد چون با ادبیات عرب آشنا نیست گمان کرده معنای عبارت «و ان کان» یعنی و اگرچه روایت است ، و معنای عبارت «ان کان» یعنی اگر روایت باشد، در حالیکه این دو عبارت هیچ تفاوت معنایی ندارند و یکسان ترجمه می شوند
1. پس به نظر جنابعالی هر جا که در نوشته ای “ان کان” دیدیم می توانیم یک واو از جیبمان به آن اضافه کنیم و بگوییم “و ان کان” و آن را بدون اشاره به این تغییر، به نویسنده اسناد دهیم؟!
2. حالا که می خواهید “توضیح کامل” بدهید، بفرمایید که آن “ترجمه فارسی یک جور یا یکسان” چیست؟ بالاخره این روایت از نظر علامه مجلسی مشکوک است یا منصوص و قطعی؟
3. توجه داشته باشید که علاوه بر “منتقد محترم” که فارسی زبان است، خود علامه مجلسی هم فارسی زبان بوده است.
جناب مظفر،
ممنون از نقد و دفاع زیباتون.
اجرتون با حضرت عایشه.
انشا الله در آخرت هم با حضرت عایشه و حضرت ابوبکر محشور شوید.