ده نکته دربارۀ مولانا جلالالدین رومی
بالغ بر هفت قرن از درگذشت مولانا میگذرد، اما اشعار او کماکان از قدرت جذب خوانندگان برخوردار است. آثار این شاعر صوفی جزو پرفروشترین کتابها در امریکا هستند.
2. پدر و پدربزرگ مولانا جزو وعّاظ و قضّات نامدار مسلمان بودند و از او نیز انتظار میرفت ادامهدهندۀ راه پدران خود باشد. البته پدر او «بهاء ولد» از تصوّف نیز تأثیر پذیرفته بود.
3. مولانا طبق گفتۀ خود، در کودکی فرشتهها را میدیده است.
4. او بخشی از زندگی خود را به مهاجرت گذراند. بهاء ولد تصمیم گرفت به خاطر مشکلات سیاسی یا به قصد زیارت خانۀ خدا خانوادۀ خود را از موطن خود «وخش» به جای دیگر ببرد. در آن زمان چنگیزخان قصد حمله به تاجیکستان را داشت. در هر حال آنها مهاجرت کردند و مولانا دیگر هیچگاه به وطن خود بازنگشت.
5. مولانا در برهههای مختلفِ عمر خود در گسترهای بالغ بر چهارهزار کیلومتر زندگی کرد. چراکه پدر و مادر او نزدیک به بیست سال در حال مهاجرت بودند. خانوادۀ مولانا از وخش به سمرقند (در ازبکستان)، ایران، سوریه، عربستان سعودی و بالاخره به ترکیه سفر کردند و مولانا پنجاه سال از عمر خود را در ترکیه به سر برد. این سفرها باعث شد مولانا با زبانها و سنّتهای گوناگون دینی آشنا شود.
6. مولانا در یک مدرسه واقع در حلب که امروز به یک ویرانۀ عظیم تبدیل شده است به مطالعۀ مسائل دینی مشغول شد. محور دروسی که به او تعلیم میشد قرآن بود.
7. احتمالاً مولانا هیچگاه در طول عمر خود «رومی» خوانده نشد. این لفظ نامی است که جهان غرب پس از رحلت او در مورد او استفاده میکند. چراکه وی مدت قابلتوجهی از عمر خود را در ترکیه (که جزو امپراطوری روم بود) سپری کرد.
8. وقتی مولانا با مراد، محبوب و همدم خود، شمس تبریزی ملاقات کرد نزدیک چهل سال سن داشت و شمس نیز شصت ساله بود. در آن زمان مولانا در قونیه یک قاضی و حکیم و واعظ محترم بود. اما از وضعیت خود رضایت تام نداشت و گویا چیزی در زندگی خود کم داشت. ملاقات با شمس باعث شد به آنچه که در پی آن بود برسد.
9. مولانا تازه زمانی شروع به نگارش اشعار خود کرد که شمس تبریزی از زندگی او ناپدید شد. غیبت شمس مولانا را بسیار آزار داد، اما در رشد معنوی او تأثیر بهسزایی داشت.
10 مراسم تشییع جنازهای که در قونیه برای مولانا برگزار شد، در زمان خود خارقالعاده بود. مولانا در 17 دسامبر 1273 (27آذر 652/ 28 جمادی الاولی 672) چشم از جهان فروبست. او در تمام طول عمر خود یک مسلمان پایبند و متدیّن بود، پنج وعده در روز نماز به جا میآورد و ماه رمضان را روزه میگرفت. اما در پایان عمر خود نوشت که به «مذهب عشق» ایمان دارد که مرزهای آن فوق تمام فرقهها است. او در مثنوی نوشت «مذهب عشق» فوق همۀ ادیان است و برای عشّاق تنها دین خدا است.
مذهب عاشق ز مذهبها جداست عاشقان را ملّت و مذهب خداست