شیخ سلمان خاقانی مدافع راستین مرتب تشیع
ابوفاخر الجاسبی
آیت الله شیخ سلمان خاقانی ردیهها علیه شیعه را با توجه به رویکرد عقلی و رهیافت تاریخی، پاسخ میگفت. او فرزند زعیم و مرجع شیعیان منطقه خوزستان آیتالله عبدالمحسن خاقانی است. به سال ۱۳۳۲ ه.ق در منطقه سوق الشیوخ از توابع استان ناصریه عراق زاده شد. خانواده اهل علم و دین، ایشان را به سوی علوم دینی سوق داد. علوم ابتدایی از ادبیات عرب و مقدمات را در نزد برادر بزرگ خود که از اعلام علوم دینی (علامه آیتالله عبدالمنعم خاقانی) بود؛ خواند. سپس در نزد اساتید بزرگی چون سید ابوالقاسم خویی، محمد جواد بلاغی، محمد حسین غروی اصفهانی، محمد علی کاظمی خراسانی و محمد طاهر خاقانی فقه، اصول، رجال و فلسفه و دیگر علوم را خواند و در آن به مقام استادی رسید. در کنار علم و دانش که جامع الأطراف بود، در رفتار و کردارش چنان اخلاقی مینمود که زبانزد همه بود. او که پس از پدر، به جانشینی او نشست، منزلش میعادگاه همه طبقات اجتماعی در استان خوزستان بود. در زمان جنگ به قم رفت و در آنجا نیز درب خانه خود را به سوی نیازمندان و جنگزدگان باز نمود. در سال ۱۳۶۵ به دلیل بیماری در بیمارستان پارس تهران دارفانی را وداع گفت و در حرم حضرت معصومه به خاک سپرده شد. شناخت روش این عالم شیعه در مواجهه با منتقدان تصویری عقلانی از مکتب تشیعه ارائه میدهد.
دفاع از اعتقادات مذهب تشیع
آیت الله خاقانی از خانوادهای خدمتگزار علمی به این مکتب بود، اما دفاع او از شیعه هیچ گاه به دلیل گرایش اعتقادی بدان نبوده است، بلکه در نوشتههای او به نیکی میتوان یافت که از رهیافت درک حقیقت در اسلام بدان متمایل شده است. براین اساس در تمام دفاعیههای خود از مدار علمی و جدال احسن خارج نشده و اگر در جایی خطایی از طرفدارها این مکتب یافته ابایی به اذعان آن نداشته وعذر خواهی خود را بیان کرده است. این ویژگی بنده را به بازخوانی کتابها و آراء ایشان در دفاع از شیعه وا داشته است. ایشان چند کتاب در پاسخ گویی مستدل به اتهامهای مطرح پیرامون شیعه نگاشته است که در تمام آنها به جز مورد آخر که پس از مرگش به چاپ رسیده با نامهای رمزی و یا حروف ابتدایی اسم خود مطرح ساخته است. سر این موضوع را ایشان در کتاب آخر خود با نام “محاسبه الجناه المغترین” این میداند که این افرادی که هیچ ابایی از اتهم زنی به دروغ، فحاشی و بی احترامی ندارند؛ نخواستم خودم را با آنان به صورت مستقیم همزبان سازم؛ همچنین بسیاری در این معرکهها به دنبال نام و نان هستند که هیچ یک از این موارد برآیم اهمیتی ندارد. اما اکنون با مشاهده گسترش دامنه این نوع حملات خودم را با نام معرفی میکنم. سلمان خاقانی تبعهٔ عراق که غیر از زبان عربی، زبان قرآن، زبانی که خدا با بندش محمد سخن گفته را نمیدانم؛ اکنون حاضرم در هر مصافی با این دروغگو ها به بحث علمی در دفاع از تشیع بپردازم.” اما متاسفانه أجل ایشان را مهلت نداد تا چاپ این کتاب را مشاهده کند و امر داوری را به روز جزا در محضر دادار بزرگ واگذاشت.
در کتاب “الشیعه و السنه فی المیزان” که اولین ورود ایشان به عرصه دفاع از شیعه است؛ در مقدمه می نگارد که یکی از دوستان ایشان کتابی از استادی پاکستانی به نام دکتر احسان للهی ظهیر به نام شیعه و سنی میدهد. ایشان پس از مطالعه کتاب آن را بیانی هشداری به اهل سنت مییابد که آنان را از خطر شیعه و نفوذش برحذر داشته است. این کتاب در جمع عدهای از علمایی شیعه به نقد گذاشته میشود که جناب خاقانی محصول گفتگوهای آن جلسات را همراه با دیدگاههای خود در این کتاب جمع آوری کرده است. از جمله افراد فعال در نقد کتاب که آیت الله خاقانی از او به نیکی در علم یاد میکند، آیت الله لطف الله صافی است. مرحوم خاقانی با استخراج اتهامهای مطرح شده از جانب دکتر ظهیر و پاسخهای به این اتهامات را به صورت بخشهای جدا نگاشته است.
در طول تاریخ مکتب شیعه به دلیل نزدیکی ایرانیان به آنها مورد نکوهش و افتراءهایی چون تشیع محصول ذهنیت ایرانیان با یهودیان بوده است. در این راستا از شخصیتی به نام عبدالله بن سباء نام برده میشود که یهودی اصل بود و در قالب رفتاری ریاکارانه و انحراف در اسلام به برسازی تشیع همت کرده است. شیخ سلمان خاقانی در کتاب دیگر خود که به عنوان “نقد و حاشیهای بر نامه جبهان” است باز جبهان در نامهای منتشر در مجله “رایه الاسلام” خطاب به شیخ الأزهر شیخ شلتوت این اتهام را تکرار میکند. در پاسخ به این اتهام مرحوم آیت الله خاقانی اظهار میدارد: “در عین احترام و علاقه شخصی به زبان مادری خویش، عربی اظهار میدارم که عرب به پیامبر ایمان نیاورد مگر آن که اسلام در نهایت فتح بر آنان عرضه شد. از این رو عدهای که همانا مسلمانان اولیه بودند با میل و ایمان و علاقه سوی اسلام آمدند، اما بقیه یا سر ترس، یا نفاق یا اجبار بدان مایل شدند. در این ایمان هیچ تدبیر عقلانی نمییابید. اما در این میان این انسانها، فردی را مییابید که در جستجوی حقیقت، شهر و دیار خود را رها کرده و به اسلام از سر عقل و تدبر ایمان آورده است. او همان کسی است که در جنگ خندق تدبیر پیروزی جنگ را کشید. او همانی است که پیامبر او را سلمان از ما خاندان نبوت خوانده است”. مرحوم خاقانی عنوان میدارد، آنانی که به فتح ایران همت گماردند، اسلام را به صورت حقیقی عرضه نکردند؛ بلکه با شعار “اسلم، تسلم/اسلام آورید، سالم میمانید” الام را بر ایرانیان عرضه داشتهاند. اما این خود ایرانیان بودند که باکوشش خود حقیقت اسلام را کشف و به تعالی اسلام از لحاظ علمی، ادبی، فلسفی و دیگر جوانب همت نمودند. وی با ذکر این مطلب که ایرانیان پیش از اسلام تمدنی بزنگ داشتند. همچنین حکومتهایی که به ظلم با مردم برخورد میکردند. لذا با درک حقیقت اسلام آن را دینی برابری خواهانه، صلح جویانه، آزادی خواه با سمت و سوی دوستی داشتند. از ایاین رو اگر به اجبار ایمان آوردند با درک حقیقت اسلام آن را در بر و تعالی بخشیدند. درک این واقعیت اسلام از طریق مقایسه میان اشخاصی چون جعفر بن محمد صادق (ع)، موسی کاظم (ع) و علی بن موسی الرضا (ع) با دیگر حکم و سرانجام مسلمانان صورت پذیرفته است. این رویکرد قیاسی ایرانیان را به سمت تشیع متمایل ساخته است. اما در باب ارتباط با یهودیان، شیعه همواره در طول تاریخ کمترین ارتباط را با آنان داشتهاند. حتی در فقه شیعه تعامل با یهودیان با دیده تردید نگریسته شده است. حال اگر کسی چون جبهان در نامه خود به شیخ شلتوت این ادعا را با استناد به رابطه ایران عصر پهلوی دوم با اسرائیل مطرح میسازد؛ مرحوم خاقانی با آوردن نامه محمد رضا شاه پهلوی به شیخ شلتوت، اطمینان ایشان به شیخ را که این ارتباط جنبه سیاسی داشته و از آن هیچ آسیبی به هیچ مسلمانی وارد نخواهد آمد را بیان میسازد.
امر دیگری که شیعه را بواسطه آن مورد مذمت قرار میدهند، تقیه است. آن را رویکرد نفاق گونه شیعه و بی بنیانی در دفاع اعتقادهای خود قلمداد میکنند. در پاسخ آیت الله خاقانی مطرح میکند در مطالعه تاریخ اگر انصاف داشته باشید در مییابید که شیعیان در طور تاریخ اسلامی مورد بدترین ظلمها از سوی حکام و سردرمداران قرار داشتند. شیوه برخورد با ائمه شیعه خود گواه بر این امر بوده است. حال در این فضایی خفقان و کشتار تقیه به مثابه امری بر حفظ جان و ناموس امری عقلانی بود های یا خیر. در فقه اهل سنت در مواجهه با حاکم با دستور عدم جواز رویارویی حفظ جان را در اولویت قرار دادهاند.
تحریف قرآن و تکفیر شیعه از این زاویه از دگر ادعاهایی مطرح علیه شیعه است. در پاسخ مرحوم خاقانی میگوید که شیعه حقیقی تابع اهل بیت چونان دیگر مسلمانان قائل به عدم تحریف قرآن بودهاند. این امر متفاوت از اعتقاد به بحث ادبی در قرائت کلمات قرآن است. در تحریف قرآن همه متفق القول به هماهنگی با مسلمانان گام برای دارند. اما در مواردی خاص در قرآن بر سر چگونگی خواندن این کلمه یا آن کلمه ممکن است تفاوتهایی وجود داشته باشد که آن نیز به معنایی تحریف در قرآن نخوابد بود که مستلزم کفر و جود از اسلام شود. شیخ خاقانی در پاورقی صفحه پنجاه از کتاب الشیعه و السنه در میزان اظهار میدارد “ تعبد و پیروی از کلمات در مقام حق و حقیقت، هیچ جایگاه تقدس بخشی نداری. مگر آن که دلیل قطعی بر آن مترتب سازیم. یعنی به توان در روز قیامت اگر مورد پرسش قرار گرفتم پاسخ مستحق بدهیم. کلام رسول من باب اثبات دلیل قطعی بر حجیت کلام او از باب معصومیت مورد تقدس شیعه قرار میگیرد. زیرا در قرآن آمده که پیامبر هیچ گاه سخنی را از روی هوای نفس یا لغو مطرح نمیسازد. بلکه سخنان او عین وحی است یا با پشتوانه وحی بیان میشود. سپس خود پیامبر عنوان میکند که من دو چیز را در میان شما به امانت گذاشتم، کتاب خدا و خاندانم. بر این اساس از این دو منبع سخنی خلاف عقل و دین مطرح نمیشود.” مرحوم خاقانی در ادامه این بحث سوالی را اهل سنت مطرح میسازد، چگونه شما به افرادی تکیه میکنید که هیچ یک از این ویژگیهای ائمه شیعه را برخوردارنیستند و از آنها تبعیت محض میکنید؟
نقد شیعه از سوی ظهیر بدین مسئله میرسد که ائمه شیعه در ذهن پیرامون خود، جایگاه مافوق بشری دارند و این مکانت از غیب آنها بر میخیزد. وی با رد این علم منسوب به پیامبرو ائمه شیعه، جایگاه مافوق بشری آنان را مورد تردید قرار میدهد. در پاسخ مرحوم خاقانی به این نکته کفایت میکند که خبر از غیب مطرح در قرآن دلالت بر وجود این علم است. نیز پیامبر با اتکاء به این موجود در قرآن خبر از غیب و عالم متافیزیکی میدهد. حال چگونه است که این علم مورد شک و تردید این فرد قرار میگیرد. سپس شیخ خاقانی این مسئله را طرح میکند که انکار غیب دامنهاش به قضیه مهدی میرسد. درین زمینه میگوید: «امر مهدی، مسئلهای اجماعی تمام مسلمانان است که اختلاف در مصداق آن است. بدین صورت که عدهای به دنیا نیامده، یا آمده یا مسائل از این دست است. اهل سنت به دلیل اطلاعات اندک آنان در این زمینه، امر مهدی را با نادانسته خود به تجلی در زمانش رها کردهاند. اما شیعه به دلیل علم غیب ائمه خویش و نیز معلومات بسیاری که در این زمینه از آنان روایت شده اطلاع مکفی بر وجود مهدی و مصداقیتها آن دارند.” آن گاه شیخ سلمان خاقانی با نقل روایتی از امام رضا (ع) میگوید” روزی امام رضا در گفتگوی با دعبل خزاعی که داشت قصیده العلماء را برای امام میخواند به مسئله مهدی میرسد که عنوان میدارد او همان کسی است که جهان را مملوء از عدل خواهد ساخت؛ پس از آن زمان که ظلم و جور تمام نقاط جهان را فرا گیرد. درین لحظه امام میپرسد که دعبل آیا این مهدی را میشناسی؟ پاسخ میدهد؛ خیر مولایم. امام پاسخ میدهد: او فرزندم خواهد بود که بعد از من محمد و پس از و علی و بعدش حسن و در نهایت مهدی خواهد بود. او جهان را مملوء از داد خواهد کرد.” مرحوم خاقانی در پایان این بخش با نقل احادیث و روایات بسیار از اهل سنت، مسئله مهدی و امر غیب را بر آن اثبات میسازد.
مسئله اجتهاد از دیگر مسائل تکفیر شیعه بوده است؛ به صورتی که جبهان در نامه خود به شیخ شلتوت منتشره در مجله رایه الاسلام اظهار میدارد “در واقع در راستای تقریب با شیعیان با چه کسانی متحد شویم؛ آنانی که هر روز دانش شرعی آنان با توجه به امیل خود کاسته یا افزایش مییابد.” مرحوم خاقانی در پاسخ بیان میدارد، بقدر متقن آن چه شیعه و سنی را در فرآیند اتحاد قرار میدهد، مسئله اجتهاد است. این رهیافت اجتهادی امروز در مذهب شیعه یک قدرت قلمداد میشود. شیعه همواره در طول تاریخ تکوین خود طالب دین حقیقی بوده است. این رهیافت با اتکاء به مبنایی اساسی عقیده اسلامی که همانا کتاب خداوند و سنت پیامبر صورت میپذیرد. شیعیان با غربال احادیث و روایات منقول از پیامبر و عرضه آنها بر کتاب و سنت پیامبر حق وحققت را از اسلام استخراج و بر امر باطل خط میکشند. اجتهاد تلاش گسترده و طاقت فرسایی است که در راستایی فهم احکام خداوند در هر دوره و مکانی صورت میپذیرد. اجتهاد را باید در ادامه نص دانست و نه در مقابل نص.
آنچه در این مجال اندک به صورت کلی مطرح ساختیم مهمترین افترا و اتهامهای اعتقادی به شیعه بوده است که از جانب عدهای از اهل تسنن مطرح گردیده است. آن گاه مرحوم آیت الله خاقانی با این فرض که این نقدها از روی درد دین بوده و اراضی سیاسی در پشت آن نیست به پاسخ علمی و مستند ببرآمده است. حتی اگر این افراد در دل بیمارگونه رفتار کنند؛ شیعه باید در راستایی دفاع حقیقی از اعتقادات خود به صورت علمی و مستدل برآید. زیرا پاسخ احساسی به این افراط گرایی ها بی شک تفریط گرایی را به همراه خواهد داشت.
دفاع تاریخی از مذهب تشیع
بعد از جریان سقیفه حلقه از یاران اندک امام علی (ع) که او محق به خلافت میدانستند، به گرد او جمع شدند. اما مبنا بر مصلحت سنجی آن امام شکاف در جامعه اسلامی را مضر بر این نهال نو پای دانست. حوادث در این روزگار چنان رغم خورد که خاندان پیامبر مورد بیشترین ظلمها قرار گرفتند. علی در مقام خلافت به شهادت میرسد. امام حسن مجبور به صلح با معاویه و انعقاد پیمان میشود. شهادت امام حسن و نقض عهد و پیمان از جانب معاویه و به خلافت رسین، یزید خمار و درهیافت نهایت اتهام گیری یزید از پیامبر در قتل فرزندش حسین، به منجنیق بستن کعبه و حادثه حره در مدینه به اتهام کمک به نهضت محمدی و…. شیعه را در مقام گروهی متشکل ضد حاکمیت زور و زر تزویر در آورد. اینمونه گروه بعد با نفوذ قدرت خود انقلاب اجتماعی بر علیه امویان را هدایت کرد. انقلابی که به قدرت رسیدن عباسیان را به همراه داشت. اما باز خلفاء عباسی از ترس قدرت اجتماعی ائمه شیعه و نفوذ اجتماعی آنان، ظلم و تعدی را در حد اعلای خود پیش ببردند. نمود شیعه در قامت یک مذهب و شکل گیری آن حول ابو عبدالله الصادق، مخالفان را در اتهام زنی از برای تضعیف شیعه ثابت قدم ساخت. لذا در طول تاریخ برخوردهای بدی با شیعیان انجام میشد. د دوره معاصر این بد کرداری به اتهام زنی و رد نویسی از شیعه و اعتقادات و تاریخ آن متجلی شده است. انقلاب اسلامی ایران با داعیه داری پرچم تشیع این رویکرد ضدیت با تشیع را سرعت بخشید. مرحوم شیخ سلمان خاقانی بدون توجه به امر سیاست و با دغدغه دفاع از مذهب حق به پاسخ گویی ادعاهایی تاریخی بر علیه شیعه بر آمده است.
وی در کتاب “محاسبه الجناه المغترین/حسابرسی بهشت فریفتگان” اظهار میدارد که سه کتاب از سه شخصیت اهل سنت بدست او میرسد که محور آنها حمله به شیعه در راستایی دفاع از عملکرد حکام اهل تسنن بوده است. حمد محمد العریان دفاع از یزید را می نگارد. عبدالرحمن عبدالله الزارعی رجال الشیعه در میزان مینویسد. ظهیر الدین الشیعه و أهل بیت را نگاشته است. در این سه کتاب با محوریت مباحث تاریخ اسلام، اقدام به رد مذهب شیعه در مقام یک انحراف تاریخی بر میآیند. دانش تاریخی وسیع مرحوم آیت الله خاقانی او را در دفاع از مذهب شیعه قرار میدهد. در این کتاب برای اولین بار اظهار میدارد که میخواهد به مصاف رو در رو با این فریفتگان برآید، لذا به معرفی خود میپردازد و اعلام هرگونه مناظره را با اینان را میدهد. اما متاسفانه اجل را مهلتی نیست که مرگ را در آغوش میگیرد. چاپ این کتاب به بعد از مرگش موکول میشود. اما اهمیت آن در مسائل مطرح در این کتاب بازخوانی آن را مهم میسازد.
مرحوم خاقانی اظهار میدارد که قضیه شهادت امام حسین در مقام هویت ساز مکتب تشیع شده است. شیعه با الهام از عمل حسینی رویکرد خود در مواجهه با ظلم و تعدی را بر ساخته است. این هویت حسینی عدم سازش کاری با ظالم و دفاع از حق تا سرحد شهادت، حکام مسلمانان را آزار میدهد. از این رو العرینان در دفاع از یزید و تخطئ نهضت عاشورا میپرسد که دلیل اصلی و مهم عدم بیعت حسین با یزید اتهام شرب خمر و فساد أو دانستهاند؛ حال باید از حسین این سؤال را کرد که شاهد این مدعایی چیست؟ آیا او یزید را در حال شرب خمر دیده؟ چه کسی با یزید بوده و دلالت بر شرب خمر حاکم مسلمین چیست؟ این ادعای بی شهادت کسی چون ابن خلدون را بر آن داشته که بگوید حسین به واسطه شمشیر جدش که همانا سنت او، به قتل رسید. در پاسخ مرحوم خاقانی، شاهدان تاریخی بر شرب خمر و فساد یزید عرضه میدارد؛ شهادت افرادی چون عبدالله بن غسیل الملائکه، حسن البصری و خود حسین بن علی که به گواه سخن پیامبر سید جانان بهشت است و از هرگونه دروغ و افتراءهایی زنی به دور است؛ یزید هیچ ابایی در شرب علنی خمر و فساد اخلاقی نداشتن است. شعر او خود گواه بر گوینده آن است که مملوء از مضامین فساد انگیز و علاقه به شرب خمر بوده است. شهادت امام حسین و مجلس یزید که در آن اسیران بنی هاشم حضور دارند؛ یزید در محاجه با زینب هاشمی خواهر امام حسین، اعصاب خورد را از دست میدهد و با خواندن اشعاری رسالت محمدی را منکر و ب کفر مبادرت میورزد. عملی که تمام گفتههای حسینی را به حقانیت میکشاند. حال چگونه است که تاریخ در منابع مختلف از گروههای گوناگون این شواهد تاریخی را نقل میکند؛ اما در مقابل حقیقت چشم میبندند. آن گاه مرحوم خاقانی با اتکاء به آراء طه حسین در کتاب ادبیات عصر جاهلی اظهار میدارد که سیاست یزید، مملوء از کینه و دشمنی نهادینه در دلش برای خیزد. کینه و نفرت از حضرت محمد، علی و پیروانشان، حوادث قتل حسین، خراب کردن کعبه و واقعه حره را شکل میدهد. از این رو یزید با تمام عملکردش جایی برای دفاع از خود را باقی نگذاشته است. حال دفاع از یزید در این زمان نه در راستایی تطهیر تاریخ اسلام که مقابله برحق و حقیقت مذهب شیعه است. واقعه عاشورا و نحوی مواجهه امام حسین مبنایی تاریخی شد که مذهب شیعه را تکوین داد، راه و روش مواجه با ظلم و ظالم را نشان داد. به صورتی که در طول تاریخ شیعیان با تاسئ با این شیوه زندگی شرافت گونهای برای خود در جهان مادی رقم زدهاند. این که در مواجه با حاکم ظالم، آزادگی و حریت انسان را از سرافکندگی در مقابل قدرت باز میدارد.
نتیجه
مرحوم آیت الله شیخ سلمان خاقانی در تمام کتابهای دفاعی خود از شیعه، سعی را بر دفاع علمی، مستند و مدلل را عرضه دارد. بی شک رود در میدان این فریفتگان با همان رویکرد، ثمری جز تفریط نداشته و پیروز حتمی میدان این فریفتگان خواهند بود. جریان حمله به مذهب تشیع در دوران معاصر پس از شکل گیری جریان تقریب بین المذاهب میان دو شخصیت میانه رو اسلام شیخ شلتوت مفتی بزرگ الازهر و آیت الله بروجردی مرجع بزرگ شیعه آغاز شد. آن چه میرفت تمام اختلافهای تاریخی و تفاوتهای فقهی درک، مواجهه عقلانی میان مسلمان را نهادینه سازد؛ با تلاشهای این فریفتگان که بی شک هدایت شوند از سوی سرانجام سیاسی در جهان اسلام و غیر از آن هستند؛ روبه شکست و نابودی رود. آتش جنگ میان شیعیان و سنیها در پاکستان چرا باید بواسطه تقریب مذاهب خاموش شود؟! در حالی که استعمار جدید نفع خود را منطقه آشوب زده میبیند. نگرانیهای افرادی چون مرحوم خاقانی را باید امروز با شکل گیری جریان تکفیری، داعش و طالبان مشاهده کرد. جریان خزنده و آرامی که در قرن بیستم برساخته شد و ادامه یافت؛ امروز به افعی خطرناک غیر قابل کنترل تکفیری شده است. حال اگر معنویات شیخ خاقانی و امثال ایشان در برهه تاریخی در دفاع عقلانی و میانه روانه از تشیع و اسلام حقیقی درک میشد؛ امروز با خطر افعی تکفیر مواجهه نبودیم. امروز هم جهان اسلام راهی جز اعتدال ومکانه روی، تقریب و یک راستایی و پذیرش همدیگر از برای همزیستی مسالمت آمیز ندارد. در غیر این صورت جهان اسلام را به دلیل منابع سرشار خدادادی، فرو رفته در گرداب فتنه و تشتت دید. یاد و نام بزرگ مرد دفاع از حق و حقیقت مرحوم آیت الله شیخ سلمان خاقانی و دیگر بزرگان این خاندان را گرامی میداریم.
منابع:
سلمان الخاقانی، الشیعه و السنه فی المیزان، بیروت دار الزهره للطباعه و النشر 1977
ــــــــــــــــــــــــــــ نقد و تعلیق علی رساله الجبهان لشیخ الأزهر. خرمشهر، چاپخانه امین. بی تا.
ـــــــــــــــــــــــ محاسبه الجناه المغتربین، بیروت، دارالزهرأ للطباعه و النشر 1995.
ـــــــــــــــــــــــ مع محی الدین الخطیب بیروت، دارالزهرأ للطباعه و النشر 1987.