چرا افراد مسن متدیّنتر هستند؟
لارنس وایت
این کلیشه که افراد مسن به طور مرتّب به کلیسا میروند عمیقاً در ذهن مردم آمریکا ریشه دوانده است. بسیاری از ما تصوّرمان این است که انسان با افزایش سن مذهبیتر میشود. به نظر می رسد شواهد نیز بر این فرض مهر تأیید میزند.
بعضی از روانشناسان تکوینی و الهیدانان ثابت کردهاند که دین و به طور گستردهتر معنویت به زندگی شخص مفهوم و انسجام میبخشد و این موضوع در مراحل پایانیِ تکامل انسان اهمیت ویژهای پیدا میکند (فولر، 1981؛ تورنستام، 1997). تعدادی از روانشناسان اجتماعی مدّعیاند که دین به فرونشاندن احساس ترس و ناامنی مرتبط با مرگ کمک میکند (ویل و دیگران، 2009)، خصوصاً هنگامی که دین نوید بقا و نامیرایی به انسان میدهد. از آنجایی که با افزایش سن این نگرانیها نیز شدّت میگیرد، همچنان باور بر این است که هرچه سنّ انسان بالاتر میرود، دین نیز برای او اهمیت بیشتری پیدا میکند.
متأسفانه اکثر نظرسنجیهایی که در رابطه با اعتقادات و عملکردهای مذهبی صورت گرفته صرفاً بازتاب تصویر ثابتی از یک جمعیت در یک زمان معیّن است. لذا تفکیک تأثیر افزایش سن از تأثیر تعلّق به یک گروه اجتماعی کار دشواری است. آیا در این مطالعۀ پیو، افراد مسنتر به خاطر وجود نیازهای روانشناختی که حاصل گذر عمر است مذهبیتر شده بودند؟ (تأثیر افزایش سن) یا مذهبیتر شدن آنها بدان دلیل است که در دورهای متولّد و بزرگ شدهاند که دین جایگاه محوریتری در زندگی مردم آمریکا داشته است؟ (تأثیر گروه اجتماعی)
خوشبختانه یک مجموعۀ دادهای مرتبط با تغییرات در درازمدّت در دسترس است و ما میتوانیم با مقایسۀ سطح تدیّن در کشورها و گروههای مختلفِ فرهنگی، تأثیر افزایش سن و تعلّق به گروه اجتماعی را از هم تفکیک کنیم.
«نظرسنجی ارزشهای جهانی» (WVS) و «مطالعۀ ارزشهای اروپایی» (EVS) پروژههایی بینالمللی در مقیاس گسترده هستند که هر چند وقت یک بار ارزشها، اعتقادات و نگرشهای مردم را مورد سنجش قرار میدهند. برخلاف اکثر نظرسنجیهای مرتبط با موضوع تدیّن، پژوهشگران WVS و EVS هر پنج الی ده سال دوباره با جمعیت موردمطالعۀ خود دیدار میکنند و دوباره همان پرسشها را از آنها میپرسند. با این نوع مطالعه میتوان تشخیص داد که آیا افراد مسنتر به خاطر افزایش سن است که مذهبیتر هستند، یا تدیّن بیشترِ آنها به این خاطر است که به یک گروه نسلیِ خاص تعلّق دارند.
در سال 2015 پژوهشگران دیوید هیوارد و نیل کراس در دانشگاه میشیگان دو مورد از شاخصههای تدیّن را در نظرسنجیها مورد بررسی قرار دادند؛ یکی اهمیت وجود خداوند برای فرد و دیگری این که افراد با چه تناوبی به کلیسا میروند. آنها تمام اطّلاعات لازم دربارۀ این دو شاخص را از WVS و EVS گرفتند و یک مجموعۀ بسیار بزرگ از دادهها به دستشان آمد: دادههای مربوط به 726977 پاسخدهنده در بازۀ سنی 12 الی 104 ساله که اهل هشتاد کشور مختلف جهان بودند، در یک بازۀ زمانی 33 ساله (هیوارد و کراس، 2015). آنها پس از خرد کردنِ اعداد و ارقام به این نتیجه رسیدند که در همه جای جهان مردم با بالا رفتن سنشان مذهبیتر میشوند. انسان متعلّق به هر نسلی که باشد، به احتمال زیاد با افزایش سن مذهبیتر خواهد شد.
اما وقتی پژوهشگران مقایسههای بینافرهنگی انجام دادند، الگوی جالبی به دستشان آمد. تأثیر سن در فرهنگهای غربی، آمریکای لاتین و کشورهای پیرو مکتب کنفوسیوس بسیار بیشتر از کشورهای جنوبشرق آسیا و جهان اسلام بود و در آفریقا نیز این تأثیر نزدیک به صفر بود.
الگوی حاصله ادّعاهای نظریههای روانشناسی مربوط به موضوع افزایش سن و سطح تدیّن را زیر سؤال برد. شاید بتوان گفت بحران هویت در سنّ پیری و ترس از مرگ اصلاً صبغۀ فراگیر و جهانی ندارند. یا اگر هم دارد، شاید بتوان گفت مردم کشورهای مختلف به روشهای مختلفی با ترس از مرگ دست و پنجه نرم میکنند، روشهایی که همیشه هم مربوط به دین نمیشود. شاید هم بعضی از افراد، مثلاً مسلمانان چنان در تمام طول عمر خود مذهبی هستند که واقعاً نمیتوانند با افزایش سن از آنچه که هستند مذهبیتر شوند.
ما هنوز هم تلاقی دین، روانشناسی و فرهنگ را به طور کامل درک نکردهایم. اما دادههای حاصل از WVS و EVS و مطالعۀ صورتگرفته توسط هیوارد و کراس ما را کمی به درک واقعیت نزدیکتر میسازد و نشانمان میدهد که این تلاقی چقدر پیچیده است و به ما کمک میکند تا بتوانیم از پژوهشهای آتی نتیجههای بهتری بگیریم.