بسیاری از ساکنان مرکز و شرق اروپا دین و هویت ملّی را با هم مرتبط میدانند
کتایون کیشی و کلسی جو استار
تا پیش از فروپاشی پردۀ آهنین و سقوط اتّحاد شوروی بین سالهای 1989 و 1991، نظامهای الحاد بر اکثر مناطق شرقی و مرکزی اروپا تسلّط داشتند. اما امروز بسیاری از کشورهای این منطقه دارای یک دین رسمی هستند، یا این که یک دین غیررسمی و مرجّح در آنها غالب است.
علاوه بر این، ساکنان کشورهایی که دارای دین رسمی یا مرجّح هستند بیشتر از اعطای کمکهزینههای دولتی به کلیسا و نقش داشتنِ کلیسا در سیاستهای عمومیِ کشور خود حمایت میکنند.
از هجده کشوری که مرکز پژوهشی پیو در این منطقه مورد بررسی قرار داد، دو کشور (ارمنستان و یونان) دارای دین رسمی دولتی هستند. در نه کشور دیگر از جمله روسیه و لهستان یک دین در ارجحیت قرار دارد. در این کشورها به پیروان آن دینِ خاص امتیازات ویژهای تعلّق میگیرد، هرچند چنین چیزی به رسمیت شناخته نشده است.
به طور متوسّط در این کشورها 66% مردم معتقدند که پیروی از دین رسمی یا مرجّحِ کشور جزء مهمّی از هویت ملّیِ آن کشور است. در اکثر کشورهایی که فاقد یک دین رسمی یا مرجّح هستند، تعداد کمتری از مردم (متوسط 43%) همین اعتقاد را دربارۀ گروه غالب مذهبیِ کشورشان دارند.
برای مثال در کشور یونان که در آن مذهب ارتدوکس یونانی دین رسمی کشور است، از نظر 76% از مردم، ارتدوکس بودن جزء مهمّی از هویت یونانی محسوب میشود. در لهستان نیز که مذهب کاتولیک رومی موردترجیح دولت است، 64% از مردم میگویند کاتولیک بودن جزء مهمّی از یک لهستانیِ حقیقی بودن است.
در کشورهایی که هیچ دین رسمی یا مرجّحی وجود ندارد، درصد کمتری از مردم قبول دارند که دین و وابستگیِ ملّی با هم در ارتباط هستند، از جمله در اوکراین (51%)، مجارستان ( 43%) و لاتویا (11%).
البته این روند استنثاهایی نیز دارد. برای مثال در جمهوری سابق بوسنی که کشوری دارای تنوّع مذهبی است و فاقد یک دین رسمی یا مرجّح است، 59% از مردم معتقدند پیروی از یک دین (چه اسلام باشد، چه مذهب کاتولیک یا ارتدوکس)، جزء مهمّی از یک بوسنیاییِ واقعی بودن است. در کشور همسایه یعنی کرواسی نیز که آن هم فاقد یک دین مرجّح است، 58% از مردم میگویند کاتولیک بودن جزء مهمّی از کرواسیایی بودن است.
با این که میدانیم میان دین و وابستگیِ ملّی پیوند وجود دارد، اکثر شهروندانِ چهار کشور از یازده کشور مرکز و شرق اروپا که دارای یک دین رسمی یا مرجّح هستند، عملاً طرفدار جدایی کلیسا و حکومتند. این شامل 62% از یونانیان و 59% از مولدوواییها و صربها میشود. در بلاروس، بلغارستان و روسیه عموم مردم بر سر این مسئله اختلافنظر دارند؛ 50% از مردم طرفدار جدایی دین از سیاست دولتی هستند و 42% نیز میگویند دولت باید مروّج اشاعۀ ارزشها و اعتقادات مذهبی در کشور خود باشد.
فقط در ارمنستان و گرجستان اکثریت مردم (به ترتیب 59% و 52%) معتقدند دولت باید اعتقادات و ارزشهای مذهبی را در کشور ترویج کند.
در هفت کشور شرقی و مرکزی اروپا که هیچ دین رسمی یا مرجّحی در آنها وجود ندارد، اکثریت قریب به اتّفاق مردم طرفدار جدایی دین و دولت هستند. برای مثال در بوسنی (که در دهۀ 1990 خشونتهای قومی و مذهبی را تجربه کرد) 76% از مردم طرفدار جدایی دین و دولت هستند و در کرواسی که آن نیز خشونت قومی و مذهبی را تجربه کرده، تقریباً از هر ده نفر هفت نفر (69%) همین حرف را میزنند.
مردم کشورهایی که دارای یک دین رسمی یا مرجّح هستند بیشتر از کسانی که در جاهای دیگر زندگی میکنند (متوسط 53% در مقایسه با 40%) از اختصاص یافتنِ بودجۀ دولت به مذهبِ غالب کشور حمایت میکنند. برای مثال از هر ده گرجی هشت نفر (82%) معتقدند که کلیسای ارتدوکس گرجی (دین مرجّح کشور) باید مورد حمایت مالی دولت باشد. اما در لاتویا که فاقد کلیسای رسمی یا مرجّح است، کمتر از یک سوم (30%) از افراد بزرگسال معتقدند که دولت باید به بزرگترین کلیسای کشورشان، یعنی کلیسای لوتری اوانجلی لاتویا بودجه بدهد.
اما دو کشور (لهستان و یونان) در مقابل این روند مقاومت میکنند. در یونان تنها 18% از مردم طرفدار حمایت مالی دولت از کلیسای ارتدوکس رسمی یونان هستند و در لهستان تنها 28% از مردم میگویند دولت باید از مذهبِ مرجّح کاتولیک در کشور حمایت مالی کند.