آیا آموزهای از بودیسم کشتار میانمار را توجیه میکند؟
در گفتوگو با علیرضا شجاعی
از نظر بودا سقط جنین نیز حتی خطای بزرگی است و نیازردن از دستورهای اخلاقی و بلکه شرعی است. اما آیا آیین بودا در رهگذر زمان تا به امروز دچار دگرگونی و انقلاب شده است که به راحتی در میانمار انسان را ذبح میکنند؟ آیا امروز آموزههای بودا دستخوش سیاستمداران شده است و رهبران دینی نیز به دام سیاست افتادهاند که چنین وحشیانه مسلمانان روهینگیا را در آتش قهر خود میسوزانند؟ آیا با توجه به ماجرای میانمار باید نگاه خوشبینانهمان را به آموزههای صلح بودیسم تغییر دهیم؟
علیرضا شجاعی استاد و پژوهشگر مطالعات ادیان شرق دانشگاه ادیان، به پرسشهای دینآنلاین در این موضوعات پاسخ گفته است:
احتمالاً مرادتان از بیگزندی که لازمه آن نیز رواداری است اشاره به اصطلاح سنسکریت اهیمسا است. من اهیمسا را به «نیازردن» یا «عدم آزار جانداران» برمیگردانم. میگوییم آزردن چون آزردن جانداران مراتب دارد شامل آزار روحی و جسمی و اوج آن در گرفتن جان یا قتل است. میگوییم جاندار چون شامل کشتن انسان، حیوان، یا هرموجود زندهای است که دم حیاتی دارد. در نظر بودا سقط جنین حتا خطای بزرگی است. اهیمسا مهمترین آموزهی بودا است که در کانون پالی یا مجموعه متون دینی سنت هینهیانه یا تیرهواده بارها به آن اشاره شده است. اهیمسا یا نیازردن در متون بودایی در شمار «دستورهای اخلاقی» و بلکه شرعی است. رهروی که مرتکب قتل شود علاوه بر مجازات کیهانی، بیتردید از دیر اخراج میشود؛ زیرا با این عمل نشان میدهد که صلاحیت یا آمادگی گام نهادن در راه بودا را ندارد. اهیمسا یکی از پنج دستور بودایی است که همه پیروان بودا وظیفه دارند از آنها اجتناب کنند و بهجا آوردن آنها را مدام به زبان آورند، اینگونه:
تعهد میکنم به خویشتنداری از دزدی؛
تعهد میکنم به خویشتنداری از بیعفتی؛
تعهد میکنم به خویشتنداری از دروغگویی؛
تعهد میکنم به خویشتنداری از میخواری.
«رهرو پذیرش شدهی کامل نباید دانسته جانداران را از داشتن زندگی محروم کند حتا اگر موری باشد. رهروی که دانسته انسانی را از زندگی محروم کند، حتا اگر جنین باشد، دیگر پبرو بودا نخواهد بود. رهروی که دانسته انسانی را از زندگی محروم کند دیگر هرگز پیرو بودا نخواهد شد، به کردار صخرهیی دو نیم شده دیگر هرگز به هم نمیرسند.»
* اگر بخواهیم برای آیین بودا اندیشه سیاسی یا اجتماعی متصور شویم چه ویژگیهایی را باید برشمریم؟
تاریخ آیین بودا زمانی با سیاست پیوند خورد که آشوکا، شاه مئوری، قرن سوم قم، بودایی شد و خود را متعهد دانست که آموزههای بودا را گسترش دهد. انگیزه پشت این کار او را متفاوت بیان کردهاند. نظر من این است که بیشتر دغدغه حکومت داشت. او با متحد کردن ادیان زمانه خویش، صلح و آرامش را در سراسر امپراتوری خویش گسترش داد و این کار بزرگی بود اما انگیزه او صرف گسترش دین بودایی نبود. حتا سعی کرد به جای آموزههای بودا، اندیشههای خود را گسترش دهد تا جایی که آموزههای بودا را دستکاری یا به قول امروزیها تحریف میکرد، بر کتیبهها مینوشت و در سراسر قلمرو خویش نصب میکرد. مردم در این نوشتهها بیشتر او را میدیدند تا بودا یا بنیادگذار هر دین دیگری را. بوداییها هنوز هم او را شاه بودایی الگو میدانند اما هیچگاه اجازه ندادند که آموزههای او جایگزین آموزههای بودا شود. دین بودایی که امروزه در کشورهای آسیای جنوبی و جنوب شرقی (سریلانکا، تایلند، میانمار، کامبوج و لائوس) رایج است در نتیجه فتوحات و سلطه آشوکا بر این مناطق بود. بعدها شاه آرمانی (چکرهورتین) وارد منابع بودایی شد. میتریه، بودای بعدی در سنت بودایی نیز بعدها رنگ موعود گرفت که برای نجات بوداییهای جهان حکومت جهانی تشکیل خواهد داد. همه اینها بعدها در بیرون هند ساخته و پرداخته شد. غالباً هم متأثر از اندیشه چینی است و ربط و نسبتی با متون اولیه سنتهای مختلف بودایی ندارد.
* آیین بودا در جهان معاصر چه تحولات و تغییراتی را پذیرفته است؟
سختگیریهای هینهیانه سنتگرا موجب پیدایش یک نهضت در میان زنان بودایی شد که به «آیین بودای فعال اجتماعی» یا «آیین بودای درگیر» معروف است. مهمترین تحول در هینهیانه همین است که چندان هم مورد قبول سنگه (انمن رهروان) بودایی نیست. مهمترین کار «آیین بودای درگیر» کمک به آسیب دیدگان جهان و مستمندان است.
پنج سال پس از تشکیل سنگه مردان، بودا سنگه زنان را تشکیل داد و خاله و دایهاش مهاپراجاپتی رئیس دیر زنان شد. اما با مخالفتهای رهروان زن با دیر زنان و کارشکنیهایی که در طول تاریخ کردند به مرور دیر زنان از میان رفت و زنان هرگز اجازه نیافتند وارد نظام دیری شوند که در دست مردان بود. اینان کوشیند نقش زنان را در گسترش آیین بودا ناچیز جلوه دهند و برای این کار در متون هم دست بردند و حوادث مربوط به زنان را یا به مردان نسبت دادند و یا کلاً حذف کردند. نهضتی که امروزه در جهان بودایی به دست زنان اداره و رهبری میشود پاسخی است به این جریان زنستیزی تاریخی. البته مراد من از زن ستیزی اشاره به زن در لباس رهرو و رهبر دینی است و این اندیشه که زن نمیتواند آموزگار دین باشد؛ زیرا آیین بودای تیرهواده یا هینهیانه بر نقش اجتماعی زن به عنوان حامی آیین و نیز نقش مادر و تربیت فرزندان بودایی تأکید زیادی دارد اگرچه نقش زنان را محدود به همین دو نقش میداند. سنت هینهیانه چشمش را به روی این حقیقت می بندد که بودا با تشکیل دیر زنان اجازه داد که زنان هم در کنار مردان آموزگار دین باشند.
*اگر بخواهیم نگاهی ژئوپلتیکی به بودیسم بیندازیم جغرافیای سیاسی بودیسم در مواجهه با پیروان دیگر ادیان چه حدود و ثغوری دارد؟
*ماجرای میانمار را چگونه تحلیل میکنید؟
دولت میانمار برای این کار از رهروان انقلابی و دست نشانده خود استفاده کرد و با این کار وارد بازی خطرناکی شد. آتشی افروخت که هم دامن خودش را گرفت و هم آیین بودا را خدشهدار کرد. این بازی آنقدر خطرناک بود که بیش از همه دامن دولت را گرفت و از رهبری فرهمند چهرهای دوگانه ساخت و کوس رسواییاش را در جهان زدند.
*آیا ماجرای میانمار ممکن است نوعی از خشونت دینی و مذهبی یا نوعی افراطگروی در برخی شاخه های بودیسم انگاشته شود؟
بله عملاً که اینطور برداشت میشود و نشان میدهد که هیچ دینی از ورود خشونت به آن مصون نیست. اساس آیین بودا بر عدم خشونت یا پرهیز از خشونت (قاعده اهیمسا) است. این بدین معنا است چه بخواهیم و چه نخواهیم آیین بودا در این گوشه جهان یک بعد سیاسی پیدا کرده است اگرچه تازگی ندارد. البته داشتن بعد سیاسی یک چیز است و دشمنی کردن با دیگران چیز دیگر است. حضور قوم روهینگیا، یا به تعبیر دولت مهاجران غیرقانی، در میانمار نمیتواند علت دشمنی بوداییان با مسلمانان باشد. کشته شدن یک بودایی در یک درگیری متعارف که در هر کشوری اتفاق میافتد نیز ناچیزتر از آن است که دلیل دشمنی میان پیروان دو دین جهانی به شمار آید. پس این ماجرا نمیتواند دینی یا به تعبیر شما مذهبی باشد. اختلافات میان بوداییان و مسلمانان در سریلانکا بسیار شدیدتر از میانمار است اما هیچگاه به اینجا کشیده نشده است که یک دیر بودایی رهبر خشونت علیه پیروان دین دیگر شود.
اما نباید این پدیده را که در یک برهه از تاریخ و در یک گوشه از جهان رخ داده است با جهان بودایی یکی بگیریم. هینهیانه فقط یک سنت در میان سنتهای بودایی است و میانمار فقط یک کشور در میان کشورهای هینهیانه است و آشین ویراتو، رهرو بودایی و رهبر خشونتهای میانمار، فقط یک فرقه در میانمار است.