فساد، رشوه، زلزله

دکتر محقق داماد: بنده قبول دارم که گناه باعث زلزله شده است، اما با تفسیر خودم این سخن را می‌گویم. بنده در کتاب الهیات محیط‌زیست نوشته‌ام که رابطه اخلاق انسانی با طبیعت رابطه‌ای تنگاتنگ است. در این کتاب یک نظریه ارایه کرده‌ام و گفته‌ام که تاکنون در ذهن همه کس اخلاق را در رابطه انسان با انسان می‌دیدند، در حالی که چنین نیست و اخلاق امری وسیع‌تر است و به رابطه سه جانبه و مثلثی انسان با انسان با طبیعت بازمی‌گردد.

محقق داماد در پاسخ به این‌که چرا با وجود تاکیدات دینی و اسلامی، به طبیعت به صورت ناروا رفتار می‌کنیم، خاطر نشان می‌کند که نخست اینکه ادیان توحیدی و الهی متهم هستند که موجب تخریب محیط‌زیست هستند. این قضیه چندین سال پیش (۱۹۶۷) نخست در یک مقاله (نوشته تانسند وایت، استاد تاریخ قرون وسطی دانشگاه پرینستون و استنفورد امریکا) علیه یهودیت و مسیحیت بیان شد. یعنی در وهله اول اسم اسلام مطرح نبود و ادعا شده بود که این دو دین (یهودیت و مسیحیت) موجبات تخریب محیط‌ زیست هستند، زیرا اینها بشر را «عزیز بی‌جهت» بار آورده‌اند و گفته‌اند که جهان برای تو خلق شده است و زمین برای توست و چون انسان این احساس را کرده، به عنوان مالک زمین به نحو غیرمنطقی از طبیعت بهره‌برداری کرده است.

به عبارت دیگر بنا به این دیدگاه، در ادیان یهودیت و مسیحیت چون خدا به انسان گفته که همه طبیعت برای تو آفریده شده و انسان گل سرسبد آفرینش است، بنابراین بشر خودش را مالک طبیعت دانسته است. بعدها این دیدگاه از اختصاص به یهودیت و مسیحیت بیرون آمد و به تدریج به اسلام نیز توسعه پیدا کرد (در سال ۱۹۸۳ کیت توماس، استاد تاریخ بریتانیایی کتابی در این زمینه نوشت.)

من در کتاب الهیات محیط‌زیست تقریبا مدافع این دیدگاه بودم که ادیان ابراهیمی به طور کلی و خصوصا اسلام که منبع اصلی‌اش قرآن است، دقیقا برعکس این نظر منتقدان است، یعنی ما را تحذیر کرده و تذکر داده که ‌ای انسان! زمین امانتی به دست توست و باید آن را آباد کنی و از فساد در ارض بپرهیزی. یک معنای جزیی فساد در ارض همین چیزی است که در فقه به آن اشاره می‌شود. اما در معنای کلی هرگونه تخریب محیط‌زیست به معنای فساد در ارض تلقی می‌شود و از این جهت به بشر تذکر داده شده است که زمین و آب و هوا را فاسد نکن. در آنجا همچنین به یک نگرش فلسفی اشاره کرده‌ام و گفته‌ام که بنا به فلسفه حکمت متعالیه محیط‌زیست انسان خداوند است، یعنی ما محاط به خداوند هستیم و خداوند محیط بر ما است. طبیعت تجلی الهی است و تجاوز به این تجلی الهی موجب غضب الهی می‌شود. بنابراین خداوند به هیچ‌وجه تحریک به تخریب محیط‌زیست نکرده است، بلکه برعکس آن است. خداوند می‌فرماید «ولا تُفْسِدُوا فِی الْأرْضِ بعْد إِصْلاحِها» (سوره اعراف، آیه ۵۶) یعنی زمین به نحو صالح به دست شما رسیده است و نباید آن را فاسد کنید.

محقق داماد با توجه به مساله فقه محیط‌ زیست، مدعی می‌شود که فقهای ما مباحث زیست‌محیطی را به عنوان یکی از احکام شریعت مطرح نکردند و از احکام دین برای حفظ محیط‌زیست استفاده نکرده‌اند. در فقه ما کتاب طهارت و کتاب نجاست هست، به احکامی چون نماز و روزه توجه شده است، اما یک بابی تحت عنوان مسائل شرعی زیست‌محیطی وجود ندارد. اگر رساله‌های عملیه را ملاحظه کنید، می‌بینید که بابی تحت عنوان تخریب محیط‌زیست مطرح نکرده‌اند. مثلا به اینکه کسی درخت را قطع کند یا آب را آلوده کند یا ماشینش دود کند، اشاره نشده است. در حالی که من به عنوان یک نفر آشنا به این مطلب معتقدم فقه اسلامی توان پرداختن به این مسائل را دارد و قواعدی در آن هست که این قواعد کاملا می‌تواند برای ما یک محیط‌زیست سالم بسازد. این دیدگاه بنده است و در رساله محیط‌زیست ثابت کرده‌ام که چگونه این قواعد به آن نتایج خواهد رسید. ما از این قواعد فقهی کم استفاده کرده‌ایم.

به نظر محقق داماد، مسئله فقه محیط زیست جدید است اما قواعد کلی آنها از قدیم بوده است. حرمت ایذاء (اذیت و آزار رساندن به) دیگری مسلم است. قاعده لاضرر که جدید نیست و از زمان پیغمبر اکرم (ص) بوده است. آن حدیث شریف که می‌گوید کسی که در راه مردم مانعی ایجاد کند، چه مسوولیت‌هایی دارد، جدید نیست. کتاب قواعد فقه من ۳۲ چاپ خورده است و بیشترش همین قواعد است. بنابراین این قواعد هست و باید زحمت کشید و استخراج کرد. اما یک مباحثی نیز جدید است. مثل اینکه باغی تاسیس شده و درختان کهنی در آن هست، حالا فرض کنید کارشناسان امر بگویند درختان این باغ برای تصفیه هوا موثر است و اگر این درختان نباشند، بچه‌های مردم روز به روز ضعیف‎تر و نحیف‎تر و معلول‌تر و بیچاره‌تر می‌شوند. در این صورت آیا مالک باغ مجاز هست درختان آن را قطع کند و برای استفاده بیشتر به جایش آهن نصب کند؟ این مساله فتوا می‌خواهد و مجتهدی باید چنین فتوایی بدهد.
اگر صاحب باغ بگوید این باغ ملک شخصی من است و به اصل رعایت مالکیت خصوصی استناد کند، چه می‌شود کرد.
اینجا دو مساله پیش می‌آید، یعنی از یکسو می‌‎گوییم مالکیت خصوصی محترم است و مبتنی بر این اصل است که «الناس مسلطون علی اموالهم» اما از سوی دیگر قاعده لاضرر و لاضرار را داریم که پیامبر (ص) آن را فرموده است. بنابراین اگر مجتهد نظرش این باشد که قاعده لاضرر، قاعده الناس مسلطون را هم برای اشخاص خاص و هم برای عموم محدود می‌کند و فرقی نمی‌کند که زیان به فرد برسد یا جامعه، آن گاه می‌تواند فتوا بدهد که نباید این درختان قطع شود. آنچه در کتابم نوشته‌ام، بیشتر ناظر به فتواهای عمومی است، اما در برخی مسائل هم اجتهاد جدید لازم است. بنابراین علت عدم رعایت محیط‌زیست توسط مردم آن است که از اهرم دین برای حفظ محیط‌زیست استفاده نشده است. در حالی که جنگل‌ها و دریا و فضا و صحرا انفال یعنی اموال عمومی هستند و تخریب جنگل، تخریب انفال و قطعا کاری حرام است. خداوند در قرآن کریم فرموده است که هیچ کس مالک انفال عمومی نمی‌شود و متعلق به عموم است و باید همیشه برای کل بشریت باقی بماند. به چه مناسبت کسی حق داشته باشد جنگل یا کوه را ویران کند. اینها انفال است. اینها در درون فقه و شریعت است. در شریعت تصریح شده که فروش اینها باطل و حرام و خلاف شرع است. بقیه بحث البته اجتهاد شخصی است. من معتقدم اگر کسی بخواهد ساختمان بسازد، تا حدی عرفی یعنی یک یا دو یا سه طبقه حق دارد، اما وقتی فردی بخواهد بیش از حد عرف بسازد و پنجاه طبقه بالا برود، اگر کارشناسان بگویند این جلوی وزش باد را می‌گیرد و این کار باعث تخریب سینه بچه‌های مردم می‌شود، یقینا کار او خلاف شرع است. فروش تراکم توجیه شرعی و فقهی ندارد.
محقق داماد خاطر نشان میکند با توجه به اینکه مردم دیندار به حفظ محیط‌زیست توجهی ندارند، باید به راهکار وقف برای حفظ محیط‌زیست متوسل شد. متدینین برای رضای خدا و تقرب الی‌الله اموال‌شان را وقف مسجد یا حسینیه می‌کنند. اخیرا عده‌ای روشنفکرتر وقف مدرسه و دانشگاه کرده‌اند. اما موقوفاتی که وقف فرهنگ و تالیف و نشر کتاب باشد، تازه تک و توک پیدا می‌شود؛ همانند مرحوم دکتر محمود افشار که تمام هستی‌اش را برای چاپ کتاب در ادبیات فارسی و حفظ و تحکیم وحدت ملی و تاریخ و جغرافیای ایران وقف کرد یا بنیاد خیریه البرز. این موارد بسیار کم است. آیا کسی شده باغ چند هکتاری‌اش را در تهران که هر مترش چندین میلیون تومان ارزش دارد وقف کند به شرط اینکه همیشه در قلب شهر این درختان باقی بماند تا مردم از هوایش استفاده کنند؟ آیا کسی چنین کاری کرده است؟ من نشنیده‌ام. یک نفر در مشهد این کار را کرد، مرحوم ملک که کتابخانه ملک را تاسیس کرد، باغ وکیل‌آباد مشهد را وقف کرد و کسی حق ندارد آن درختان را ببرد. البته نمی‌دانم الان به آن تجاوز شده است یا نه. بحث از فرهنگ‌سازی است. اینکه قانون نمی‌خواهد. می‌توانیم به کسانی که باغات و خانه‌های بزرگ در شهر دارند، توصیه کنیم و بگوییم ثواب دارد اگر این وقف برای محیط‌زیست صورت بگیرد. یعنی اگر می‌خواهید در آخرت بهشت داشته باشید، در دنیا زندگی مردم را بهشتی کنید.
من وقتی متولی تولیت موقوفات مرحوم دکتر افشار شدم، متاسفانه در باغ ۲۰ هزار متری، قطعه ساختمان دهخدا ساخته شده بود. گفتم اگر من بودم، اجازه نمی‌دادم این هم ساخته شود و الان اجازه نداده‌ام یک درخت هم قطع شود. این ممانعت را به استناد این سخن واقف به عمل آوردم که گفتم واقف گفته باغ موقوفات و نظرش این بوده که این باغ بماند. بسیار به ما توصیه می‌کنند که این باغ در بهترین جای شهر است و در آن ساختمان‌سازی کنید. من البته اجازه داده‌ام که ساختمان‌های موجود نوسازی شود، اما اجازه ندادم یک درخت قطع شود، زیرا خلاف وقف است.
محقق داماد یادآور می‌شود که مساله حیوانات نیز مهم است. ما چه وقت اجازه داریم حیوانات را از بین
ببریم؟ این جزو احکام ما است، در روایات و احادیت ما هست که حق نداریم یک گربه یا حیوانی را که موذی نیست از بین ببریم. حتی حیوان موذی را باید از محل زندگی خودمان بیرون کنیم، نه اینکه از بین ببریم. حق نداریم آن حیوان را بکشیم. البته این منبع عظیم و تراث بزرگ معارف دینی در دسترس ما است و ما باید از این تراث عظیم بهره‌برداری و آنها را به مردم معرفی کنیم.
محقق داماد در پاسخ به این پرسش که آیا بلایای طبیعیمن جمله زلزله، محصول گناه افراد است یا نه، پاسخ می‌دهد که گناه باعث این بلاها است. اما کدام گناه؟ چرا خانه‌ها در ایران در اثر زلزله خراب می‌شود و در ژاپن این طور نمی‌شود؟ چطور شده است که در ژاپن ساختمان‌ها خراب نمی‌شود؟ من خودم در ژاپن در کنفرانسی بودم، زلزله آمد، تمام تابلوها از دیوارها افتاد، اما یک ترک بر ساختمان نیفتاد. حتی کسی از جایش حرکت نکرد و گفتند بحث را ادامه دهید، طوری نمی‌شود. علت آن است که اولا عالمان و آرشیتکت‌ها و مهندسین سازه‌شان فکر کرده‌اند که چه کنیم که ساختمان‌ها با چند ریشتر خراب نشود. ثانیا دستورالعمل‌هایی را برای نحوه ساخت‌وساز به شهرداری ابلاغ کرده‌اند. ثالثا برای ساختمان‌ها ناظر گذاشته‌اند. رابعا عملیات ساخت‌وساز از اول تا آخر زیرنظر ناظر باید باشد و در آخر هم پایان کار امضا می‌شود. این کارها را انجام داده‌اند و عمل شده است. این چند روز به این فکر می‌کردم که چرا این کارها در ایران عملیاتی نمی‌شود؟ متوجه شدم که ما مصوبه قانونی داریم و به شهرداری ابلاغ شده و شهرداری نیز به مهندسین‌ناظر ابلاغ کرده است، اما بعضی مهندسین‌ناظر یک حقی می‌گیرند و یک بار هم بر سر ساختمان‌ها نمی‌روند. بنابراین شاهدید که گناه باعث خرابی ساختمان‌ها می‌شود، اما این جور گناه. نه گناهانی که آقایان بر می‌شمارند، بلکه گناهانی مثل گناه عدم انجام وظیفه، گناه خوردن مال حرام؛ مال حرامی که مهندس می‌گیرد و سر کار حاضر نمی‌شود یا رشوه‌ای که می‌گیرد و برگه را امضا می‌کند. گناه بدتر از آن مربوط به خود مردمی است که به مسوول می‌گوید از من رشوه بگیر تا بتوانم خانه‌ای بسازم که بر سرم خراب شود. چه گناهی بالاتر از این؟ این گناه بالاتر است یا آن گناهان؟! البته بدحجابی و بی‌حجابی گناه است، اما این گناهان بدتر است. شک نیست که آنها گناه است، اما آیا رشوه گرفتن و اجازه دادن به ساخت ساختمانی که با یک تکان همه بیمارستان فرو می‌ریزد، گناه بزرگ‌تری نیست. گناهکار آن دستگاهی است که باید ناظر را محاکمه کند و نمی‌کند. بازپرسی که ناظر را احضار نکرد، گناهکار است. فساد اداری و گناهکاری باعث زلزله شده است. گناه رشوه باعث زلزله شده است. گناه جهل مردم را هم باید در نظر گرفت. چه گناهی از جهل بالاتر است. گناه آن برج‌سازی که برای استفاده کلان‌تر بیش از حد معمول ساختمانی می‌سازد که بر اثر زلزله ویران می‌شود و مردم کشته می‌شوند. سنت الهی است که زمین وقتی در شرایط خاصی قرار بگیرد، می‌لرزد. این سنت الهی است.
بنده قبول دارم که گناه باعث زلزله شده است، اما با تفسیر خودم این سخن را می‌گویم. بنده در کتاب الهیات محیط‌زیست نوشته‌ام که رابطه اخلاق انسانی با طبیعت رابطه‌ای تنگاتنگ است. در این کتاب یک نظریه ارایه کرده‌ام و گفته‌ام که تاکنون در ذهن همه کس اخلاق را در رابطه انسان با انسان می‌دیدند، در حالی که چنین نیست و اخلاق امری وسیع‌تر است و به رابطه سه جانبه و مثلثی انسان با انسان با طبیعت بازمی‌گردد. قرآن کریم این را می‌گوید. خداوند تبارک و تعالی در سوره شمس می‌فرماید: «والشّمْسِ ضُحاها (۱) سوگند به خورشید و تابندگی‌اش، والْقمرِ إِذا تلاها(۲) سوگند به ماه چون پی [خورشید] رود، والنّهارِ إِذا جلّاها(۳) سوگند به روز چون [زمین را] روشن گرداند، واللّیلِ إِذا یغْشاها(۴) سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد، والسّماءِ وما بناها(۵) سوگند به آسمان و آن کس که آن را برافراشت، والْأرْضِ وما طحاها(۶) سوگند به زمین و آن کس که آن را گسترد» تا می‌رسد به اینجا که می‌فرماید: « ونفْسٍ وما سوّاها(۷) سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد، فألْهمها فُجُورها وتقْواها(۸) سپس پلیدکاری و پرهیزگاری‏‌اش را به آن الهام کرد، قدْ أفْلح منْ زکّاها (۹) که هر کس آن را پاک گردانید قطعا رستگار شد، وقدْ خاب منْ دسّاها(۱۰) و هر که آلوده‏‌اش ساخت قطعا درباخت» بنابراین هرکس نفسش را تزکیه کند، در آرامش زندگی می‌کند. در این شرایط دیگر مهندس فاسد به وجود نمی‌آید. کارشناس فاسد و ناظر شهرداری فاسد به وجود نمی‌آید. الان ببینید که ملت از بیماری‌ها می‌نالند. چرا دندان‌های ملت خراب است و بچه‌ها چاق می‌شوند و بیمار می‌شوند؟! زیرا غذاهای ناسالم و فست فود می‌خورند. اینها گناه است. اخلاق بد جامعه بد درست می‌کند. البته باید به بدآموزی هم اشاره کرد. یکی از چیزهایی که باعث تخریب محیط‌زیست می‌شود، این است که برخی می‌گویند این دنیا مهم نیست و فرد در آینده به بهشت می‌رود. اینجا هر جور خواستی زندگی کن و باغ بهشت برای پس از مرگ است. اما من معتقدم کسی که می‌خواهد فردا به بهشت برود، باید دنیای خود را بهشتی کند. کسی که زندگی مردم را جهنم می‌کند، محال است که بوی بهشت به مشامش بخورد. اگر کسی می‌خواهد در آخرت به بهشت برود، باید دنیای مردم را جهنمی نکند.
منبع: روزنامه اعتماد

 

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.