درباره تحول اندیشه داریوش شایگان؛ تقدم و تأخر شایگانی
سیدصادق حقیقت
داریوش شایگان (متولد 1313)، روشنفکر برجسته ایرانی، در حوزه فرهنگ و تمدن، سیاست و اجتماع دارای آثار برجستهای است. سال قبل، آقای رضا حزباوی پایان نامه ارشد خود را در دانشگاه مفید تحت عنوان «سیر تحول اندیشه (سیاسی) داریوش شایگان» زیر نظر بنده دفاع کرد. ایده اولیه، بررسی تحولی بود که در اندیشه فرهنگی و سیاسی ایشان به ذهن خطور میکند. صبح پنجشنبه 5/11/1396 موفق شدیم وقتی از دکتر شایگان بگیریم تا محتوای این پایان نامه را با ایشان مطرح کنیم، غافل از آن که بعدازظهر همان روز دچار عارضه سکته میشوند! چند سال قبل نیز در منزل ایشان، با جمعی از دوستان، از حضور استاد بهره برده بودیم. جذابیت شخصیت و اندیشه ایشان در چند امر خلاصه میشود: اهمیت دادن به دین و معنویت، شاگردی علامه طباطبایی (و آن ماجرای تجربه عرفانی با ایشان)، تواضع مثال زدنی، شناخت تجدد، و جرأت نقد خود. به هر حال، آنچه میآید بررسی تحول اندیشگی دکتر شایگان است.
شایگان متقدم
شایگان در “ادیان و مکاتب فلسفی هند” و”آیین هندو و فلسفه اسلامی” و یا “هندویسم و تصوف” نشان میدهد که به چه میزان تحت تأثیر هانری کربن به فرهنگ شرقی علاقه دارد. هند به شکل خاص برای وی موضوعیت داشت. شایگان در دهه 50 با تأثیر گرفتن از محافل احمد فردید، غربستیز شد و رویارویی شرق و غرب را مطرح نمود.
از جمله اندیشمندان غربی که در این دوره بر وی مؤثر بودند میتوان به نیچه، هایدگر و یاسپرس اشاره کرد. کتاب “بتهای ذهنی و خاطره ازلی” در سال 1355 سعی میکند تفاوتهای شرق وغرب را بررسی کند. همچنین، کتاب “آسیا در برابر غرب” در سال 1356 به نیهیلیسم و تاثیر آن برتقدیر تاریخی تمدنهای آسیایی از یک سو، و به موقعیت تمدنهای آسیایی در برابر سیر تطور تفکرغربی از سویی دیگر میپردازد. به عقیده وی، تمدنهای آسیایی اسیر نیهیلیسم شدهاند، اما از این وضعیت خود آگاهی ندارند.
شایگان دوم
سالهای پیروزی انقلاب اسلامی شوک بزرگی به اندیشه سیاسی و اجتماعی شایگان وارد کرد. وی در کتاب «زیر آسمانهای جهان» (1992) اشاره میکند که علیرغم غیرسیاسی بودن، در دوران انقلاب اسلامی ایران به مدت یک ماه سیاسی شد! او در «انقلاب دینی چیست؟» و «آمیزش افقها» ایدئولوژی را بسان اسطوره در دوران باستان، و امری جزمی معرفی میکند. در واقع، ارتباط ایدئولوژی و مذهب، او را به وادی اندیشه سیاسی به شکل خاص میکشاند. خاصیت ایدئولوژی آن است که سنت را از محتوا خالی میکند. وی بر خلاف دوره اندیشهای متقدم خود، معتقد است که اگر نوری هم وجود دارد از غرب میآید، نه از شرق!
شایگان در «نگاه شکسته: اسکیزوفرنی فرهنگی» (1989) که به شکل مقاله با عنوان “تعطیلات در تاریخ” منتشر شده، ما را در حد فاصل دو عالم اپیستمههای فوکویی و پارادایمهای نامتجانس کوهنی قرار میدهد. حداقل توصیه صریح او در این میان، آن است که برای برون رفت از نظام مشکلات باید از بنیادگرایی پرهیز کرد.
«زیر آسمانهای جهان» که مجموعه گفتگوها با رامین جهانبگلو است، هم تنوع فرهنگها و تقابل سنت وتجدد را مطرح میکند، هم ورود شخصیاش به مرحله جدیدی از زندگی. او دیگر به انحطاط غرب عقیده ندارد؛ چرا که مدرنیته سرنوشت بشریت است. به نظر وی، تقابل شرق و غرب معنا ندارد، و انقلاب اسلامی نسخه اسلامی ضد فرهنگ غرب قلمداد میشود. وی در «انقلاب اسلامی چیست؟» (آمیزش افقها، گزینش و تدوین محمد منصور هاشمی) ادعا میکند که «اسلام» و «انقلاب» دو جهانی هستند که با هم خویشاوندی هستیشناختی ندارند.
شایگان متأخر
شایگان متأخر را عمدتاً باید از طریق «افسون زدگی جدید: هویت چهل تکه و تفکر سیار» شناخت. پدیده اسکیزوفرنی فرهنگی امری جهانی است، و تنها به ایران و اسلام تعلق ندارد؛ چرا که هویت امری سیال، و نه ارزشهای ثابت و مطمئن، است. شایگان متأخر دیدگاهی کثرتگرایانه و معنویت-گرایانه سیارهای مبتنی بر اندیشه واتیمو و روابط شکلی «ریزوم وار»، به تعبیر ژیل دلوز، دارد. مبنای این مرحله فکری از زندگی او، دیدگاهی جهانی است. وی در «نامه به نسلهای آینده» (آمیزش افقها) می-نویسد: «موجودات دو رگه یک پایشان در فرهنگهای ماقبل تاریخشان است، و پای دیگرشان در استحالهها و دگردیسیهای آینده».
شایگان، قبل از بستری شدن، شخصاً بر مسئله تحول فکریاش مهر تأیید زد: «مسائل دیگری برایم مطرح شده و متحول شدهام. خب، آدم متحول میشود دیگر! به قول فرانسویها فقط ابلهان متحول نمیشوند!.»
مهمتر آن که او به جای توجیه سابقه روشنفکری خویش با صدای بلند فریاد میزند که «ما گند زدیم!» هر روشنفکری جرئت بیرون آمدن از لاک خود و نقد بیرحمانه خویش را ندارد: «ایران در سالهای دهههای چهل و پنجاه داشت جهش میکرد. ما از آسیای جنوب شرقی آن موقع جلوتر بودیم. علت عدم موفقیت ما این است که ما شتاب تغییرات را تحمل نکردیم. ما روشنفکران جایگاه خود را ندانستیم و جامعه را خراب کردیم. یکی دیگر از آسیبهای جامعۀ ما در آن هنگام چپزدگی شدید بود که با اتفاقات بیستوهشتم مرداد هم تشدید شد، و قهرمانگرایی بیش از پیش در جامعه فراگیر شد. باید اعتراف کنم شرمندهام که نسل ما گند زد!»
پیشنهاد سردبیر: