«تفکر اصولی» و «اخباریگری» در مواجهه با سبک زندگی دینی
هیچگاه یک فقیه به خود اجازه نمیدهد که اصل روایات فقهی را به مردم بازگو نماید بلکه محصول اجتهاد و تلاش علمی موشکافانهی خود را در قالب احکام بیان مینماید. اما فرهنگ از آنجا که مظلومیت مضاعف دارد، میخواهیم با نشر روایات بدون یک اجتهاد و تلاش فنی، کار فرهنگ اسلامی را یکسره کنیم و بگوییم نسخهی عمل را دادهایم و کار تمام است!
1- اگر در دورهی وحید بهبهانی، سیطرهی اخباریان بر مردم و حوزههای علمیه شکسته شد و اصولیان زمام قدرت اجتماعی را بهدست گرفتند، باید اعتراف کرد اکنون چندین دهه است که در رویارویی با میراث روایی و احادیث شیعه، «اخباریگری» کاملاً سایه افکنده است که ریشه در سنت اخباریان دارد. گزینش، شرح و درهمکنارنهادن احادیث، بدون هیچ منطق فکری و عقلانیتی و تنها بر اساس ذوق و نیاز روزمرهی مردم، همان اخباریگری است. من جوهرهی اخباریگری را «قاعدهمند نبودن تفکر» در آن و عدم «اجتهاد روشمند» میدانم.
2- جامعهی امروزین ما دچار پدیدهای شده است که دامان جمعی از نویسندگان و پژوهشگران را گرفتهاست که آن را «اخباریگری فرهنگی» مینامم. عدهای جهت فرهنگسازی اسلامی وقتی سراغ منابع دینی میروند، با آسانگیری در برخورد با احادیث که یکی از شاخصهای اخباریگری است، معارفی سطحی و کممایه تولید مینمایند و با انتشار آن، گمان حرکت فرهنگی در راستای فرهنگسازی اسلامی میکنند.
3- یکی از نقاط اشتباه جریان اخباریگری فرهنگی در کشور، معرفی روایات اخلاقی و تربیتی بهعنوان سبک زندگی است. «سبک زندگی» را نباید با دستورالعملها یا متن روایات اخلاقی یکی دانست. حتی نقل زندگی بزرگان نیز، بیان کامل یک سبک زندگی نیست. سبک زندگی یعنی پیدا کردن اصلهای انسجامبخش و هویتساز در زندگی مجموعهای از انسانها که نقاط اشتراک دارند. با در کنار هم قراردادن طرز تلقیها، ارزشها، نگاهها، حالتها و سلیقهها که شیوههای رفتاری را نمایان میسازد، میتوانیم روایتی از یک سبک زندگی داشته باشیم. باید گفت روایات اخلاقی یکی از منابع مهم برای پیریزی و شکلگیری سبک زندگی اسلامی بهشمار میرود. بسیار شگفت است که برخی اندیشمندان ما نیز دچار «اخباریگری فرهنگی» شدهاند و بهجای آنکه معارف استنباط شده و فرآوریشده که محصول اجتهاد است را در دست مردم قرار دهند، مواد خام و منبع را در اختیار مخاطب عمومی جامعه میگذارند و متأسفانه در بازار نشر بر آن مهر سبک زندگی اسلامی زده میشود!
هیچگاه یک فقیه به خود اجازه نمیدهد که اصل روایات فقهی را به مردم بازگو نماید بلکه محصول اجتهاد و تلاش علمی موشکافانهی خود را در قالب احکام بیان مینماید. اما فرهنگ از آنجا که مظلومیت مضاعف دارد، میخواهیم با نشر روایات بدون یک اجتهاد و تلاش فنی، کار فرهنگ اسلامی را یکسره کنیم و بگوییم نسخهی عمل را دادهایم و کار تمام است!
ما به شدت نیازمند یک توضیح المسائل فرهنگی و اخلاقی هستیم که محصول دهها سال کار علمی و اجتهاد فرهنگی باشد نه یک جلد کتاب روایات اخلاقی!
4- تا وقتی به یک «عقلانیت فرهنگی» نرسیدهایم و منطق پیریزی فرهنگ اسلامی را کشف نکردهایم نمیتوانیم از «سبک زندگی دینی» سخن بگوییم. با بهکارگیری از «تفکر اصولی» و با نگاه روشمند و علمی میتوانیم سبک زندگی جامعهی اسلامی ایران را کشف کنیم؛ و بهدرستی توصیف نماییم و با پرهیز از نگاههای شخصی و سلیقههای فردی این سبک زندگی را ارزیابی و آسیبشناسی کنیم؛ و برای بهبود سبک زندگی ایرانی و نزدیک شدن آن به «حیات طیبه» برنامهریزی فرهنگی داشتهباشیم نه صرفاً ابلاغیه، برگزاری همایش و چاپ ویژهنامه!
5- در پایان پیشنهاد میکنم اندیشمندان فرهنگی و بزرگان حوزه و دانشگاه که دغدغه ساخت حیات طیبه را دارند، با دقت و موشکافی نمونهی پیادهسازی «تفکر اصولی» در موضوع اقتصاد اسلامی که تلاش علمی متفکر برجسته آیتالله شهید صدر است را دوباره مطالعه نمایند تا تفاوت چشمگیر تفکر «روشمند» و «قاعدهمندسازی» را در الگوی اقتصاد اسلامی بنگرند و همت نمایند با فرهنگ اسلامی و سبک زندگی دینی نیز چنین مواجههای داشته باشند. همچنین حرکت اجتهادی شهید صدر را با تلاش برخی بزرگان در همین موضوع اقتصاد اسلامی مقایسه نمایند که تنها با سلیقهی شخصی و ذوق علمی، روایات اقتصادی را در کنار هم گذاشتهاند. با چینش روایات، هیچگاه به اقتصاد اسلامی نمیرسیم و حق نداریم با این نگاه، همواره از رعایتنشدن اقتصاد اسلامی در جامعه فریاد برآوریم!
6- امیدوارم تفکر اصولی را منحصر در فقه نبینیم و با فرهنگ اسلامی، سطحی و سلیقهای برخورد نکنیم و نیز دریابیم که با روش اخباریگری نمیتوان از منابع دین، فرهنگ اسلامی را استخراج نمود که همیشه این نکته در برابر چشمان ما باشد که اخباریگری، ترجمه و بازخوانی منابع دین است نه استنباط و اجتهاد!
هیچگاه یک فقیه به خود اجازه نمیدهد که اصل روایات فقهی را به مردم بازگو نماید بلکه محصول اجتهاد و تلاش علمی موشکافانهی خود را در قالب احکام بیان مینماید. اما فرهنگ از آنجا که مظلومیت مضاعف دارد، میخواهیم با نشر روایات بدون یک اجتهاد و تلاش فنی، کار فرهنگ اسلامی را یکسره کنیم و بگوییم نسخهی عمل را دادهایم و کار تمام است!
علی الهی خراسانی
نکته دقیق،عالمانه و مهمی است که به طوری که متاسفانه اغلب موارد حتی عالمان اصولی حوزه ها، درغیر از موضوع فقه به شیوه اخباری رفتار می کنند.در حالی که علم اصول، فقط علم اصول فقه نیست بلکه علم “اصول استنباط” از متون است.هرچند بعضی از ابواب و مسائل اصول فقه فقط مربوط به استنباط علم فقه است اما بسیاری از قواعد ان اختصاص به استنباط فقه ندارد.در این صورت باید نقایص علم اصول برای استنباط سایر علوم تکمیل شود از جمله منابع خاص ان.همچنان که در علم اصول علیرغم ان که “عقل” به عنوان یکی از منابع استنباط معرفی شده، اما بجای بحث از عقل ، از “قطع” بحث شده است.
ضمن تشکر از نویسنده محترم خوب است نمونه هایی از کارهای حدیثی متقن غیراخباری را معرفی کنند
باسلام، به این ترتیب، فعالیت های مراکزی از قبیل دارالحدیث که مجموعه های موضوعی ـ مانند احادیث پزشکی یا اقتصاد در کتاب و سنت ـ را منتشر می کنند، مورد انتقاد شماست! چون چینش روایات است.
سخن این مقاله وقتی درست است که کسانی واقعا اهل مراجعه به حدیث باشند و به حدیث اهمیت بدهند اما امروز با تعابیر فریبنده ای چون عقلانیت زیر آب حدیث زده می شود و معارف ناب اهل بیت به انزوا برده می شود.