علم چگونه تجربۀ نزدیک به مرگ را شرح میدهد؟
کاترین جیوردانو
علم میتواند شرح بدهد که چرا افراد در تجارب نزدیک به مرگ، تونلی منتهی به نور میبینند.
تجربۀ نزدیک به مرگ گزارشی است که توسط فردی که به نظر میرسید مُرده است یا بسیار به مرگ نزدیک است داده میشود، این گزارش شامل توضیحاتی است در مورد تجارب فرد در مدت زمانی که عملکردهای حیاتیاش متوقف شدند یا نزدیک به متوقف شدن بودند. بدیهی است که این افراد در واقع نمرده بودند بلکه زنده ماندهاند و دربارۀ این تجربه گفتهاند.
فردی که تجربۀ نزدیک به مرگ دارد یکی یا بیشتر از یکی از موارد زیر را گزارش میدهد (نه همۀ موارد را):
* احساسات مثبت همچون آرامش و آسودگی، سلامتی و سعادت و فقدان درد
* احساس شدید عشق بیقیدوشرط و پذیرفتهشده
* احساس پیمودنِ یک تونل یا دالان
* احساس حرکت به سوی یا/و غوطهور شدن در یک نور درخشان
* ملاقات محبوبها و عزیزانِ مُرده (و گاه عزیزانی که هنوز زنده هستند)
* روبهرو شدن با فرشتگان یا موجوداتی از جنس نور
* دیدنِ چهرههای مقدسِ مذهبِ خودشان (خدا، عیسی مسیح یا خدایان هندو و …)
* تجربۀ بازبینی زندگی («تمام زندگیام در برابر چشمانم گذشت.»)
* جدا شدن از بدن، که اغلب به آن تجربۀ جدایی روح از بدن گفته میشود – احساس شناور شدن و توانایی دیدن بدن و * محیط اطراف از موضع خارجی و به طول معمول از بالا.
* احساسی شبیه به اینکه فراخوانده میشود یا کشیده میشود به سمت بازگشت به زندگی و بازگشت به میان زندگان.
تقریباً سه درصد از جمعیت آمریکا گزارش دادهاند که تجربۀ نزدیک به مرگ داشتهاند.
برخی از افراد گزارش دادهاند که در تجربۀ نزدیک به مرگ، موجوداتی از جنس نور را مشاهده کردهاند.
تاریخچۀ تجربۀ نزدیک به مرگ
اولین پروندۀ تجربۀ نزدیک به مرگ در سال 1740 میلادی ثبت شده است که توسط یک پزشک ارتش فرانسوی در کتابش نوشته شده است. در سال 1968، سلیا گرین کنابی منتشر کرد و در آن 400 موردِ دستِ اول دربارۀ تجربۀ خارج شدن روح از بدن را گزارش داد. مشهورترین روایتهای تجربۀ نزدیک به مرگ در سال 1975 در کتاب «زندگی پس از زندگی» نوشتۀ ریموند مودی است که در آن 100 تجربه گزارش شده است.
در حال حاضر صدها کتاب دربارۀ این موضوع منتشر شده است برخی از این کتابها توسط پزشکان و دانشمندان نوشته شده است؛ مثل کتاب «اثبات وجود بهشت: سفر یک جراح مغز و اعصاب به زندگیِ پس از مرگ» که در سال 2012 توسط ایبن الکساندر نوشته و منتشر شد. باید توجه کرد که درحالیکه بیشتر این کتابها توسط افراد صادقی نوشته شدهاند اما در میان برخی از آن کتابها ادعاهای دروغین و تقلبی نیز وجود دارد.
تمام افرادی که تجربۀ نزدیک به مرگ داشتند گزارشهای مثبت ارائه ندادند، گاه تجربۀ نزدیک به مرگ بسیار ترسناک و وحشتانگیز است، و از آنجا که مردم تمایلی به گفتن، شنیدن و خواندن تجربههای منفی ندارد در این مورد کسی چیزی ننوشته است.
آیا تجربۀ نزدیک به مرگ اثباتِ وجود خداوند، بهشت و روح است؟
البته که نیست. تجربۀ نزدیک به مرگ به همان اندازه که مردم به طور واقعی آن را تجربه کردهاند «واقعی» است، من نمیتوانم با تجربۀ آنها دست به استدلال بزنم اما مسئلۀ من با تفسیرِ آنها از تجربهشان است.
در تمام گزارشها تجربۀ نزدیک به مرگ بسیار قوی است. تعجبی ندارد که این افراد اصرار دارند که این وقایع همانگونه رخ دادهاند که آنها به یاد میآورند. من دوستی دارم که تجربۀ نزدیک به مرگ داشته است وقتی از او خواستم برایم شرح بدهد او قبول نکرد. او میدانست من نگاه شکاکی دارم و به احتمال زیاد به او در مورد تجربهاش تفاسیر علمی ارائه میدهم. او میگفت این تجربه برایش بسیار «مهم و معنادار» است و به من اجازه نمیدهد که آن را از او بگیرم.
تجربۀ خارج شدن روح از بدن
در طول تجربۀ خارج شدن روح از بدن فرد احساسِ شناور بودن و غوطهور شدن در بالای جسمش میکند. اما علم چگونه تجربۀ خارج شدن روح از بدن را شرح میدهد؟
بخش عمدهای از روایات مربوط به تجربههای نزدیک به مرگ مربوط به تجربۀ خارج شدن روح از بدن است. بخشی از قسمت گیجگاهی مغز مسئول جمعآوری ادراکاتی است که از ورودیهای اعضای بدن میرسند. ایجاد تعلیق در عملکرد نرمال این بخش از مغز میتواند فرد (حتی افراد سلامت) را به سمت تجربۀ خروج روح از بدن ببرد. دانشمندان توانستهاند بهسادگی با تحریک الکتریکی این قسمت از مغز، تجربۀ خروج روح از بدن را بازتولید کنند.
همچنین گزارشهایی که از تجربۀ خروج روح از بدن وجود دارد با روش علمی ثبت نشدهاند و اغلب افرادی که این تجربه را داشتند سالها پس از آن شروع به گفتن از آن تجربه میکنند.
علم چگونه تجربۀ نزدیک به مرگ را شرح میدهد؟
در علم پزشکی گفته میشود تعجبی ندارد که وقتی فردی نزدیک به مرگ است برخی از اعضای بدنش به درستی کار نکند و این اختلال در عملکرد میتواند برخی از ویژگیهای تجربۀ نزدیک به مرگ را ایجاد کند. زمانی که بدن استرس (مثل استرس مرگ) را تجربه میکند مغز هورمون اندورفین (هورمونی برای آرامش) ترشح میکند، اندورفین حس خوبی شبیه زمانی که مورفین مصرف میشود به بدن میدهد؛ احساس صلح و عشق و فقدان درد. بسیاری از مشخصات تجربۀ نزدیک به مرگ شبیه بیماریهای گوناگون ناشی از اختلال هورمون هستند مثلا بیمارانی که مبتلا به پارکینسون هستند ممکن است روح بینند و بیمارانی که مبتلا به سندروم جسد راهرونده (متحرک) هستند توهم مُرده بودن دارند. افزایشِ بیش از حدِ دیاکسید کربن در خون میتواند روی بینایی افراد اثر بگذارد و این میتواند علّت گزارش تونل منتهی به نور باشد. فقدان اکسیژن میتواند منجر به توهماتی همچون دیدن فرشتگان یا افرادی که دوستشان داریم بشود یا باعث احساس نشاط در فرد بشود. مصرف داروی بیهوشی نیز میتواند حسی شبیه به خروج روح از بدن ایجاد کند.
علم روانشناسی این گزارشها را با ویژگیهای شخصی افراد مرتبط میداند و معتقد است تمام افرادی که تجربۀ نزدیکشدن به مرگ را دارند چنین گزارشاتی ارائه ندادهاند. افرادی که این گزارشها را ارائه دادهاند به طریقی از افرادی که چنین گزارشهایی نداشتند متفاوت هستند، این افراد به وهم و خیال و تجارب عرفانی تمایل بیشتری دارند و قدرت پذیرش بیشتری نسبت به هیپنوتیزم دارند. این تجارب میتوانند ترفندهای حافظه نیز باشند یا نوعی به انجامرساندن رسالت فردی باشند یا ناشی از ترس از مرگ باشد.
پژوهشگران زیستپزشکی، دانشمندان علوم اعصاب و روانشناسان توضیحات بسیاری دربارۀ تجربۀ نزدیک به مرگ دارند با این حال یکی از نکات مثبت این تجربه این است که به ما نشان میدهد لحظۀ نهایی زندگی ما میتواند بسیار زیبا و صلحآمیز باشد.
کل سخن ایشون بر این باور استوار بود که میشه با فعل و انفعالات مغزی این تجربه هارو توضیح داد ولی من دو مشکل میبینم. اولا طبق سخن تجربه کنندگان این تجربیات حتی واضحتر از زندگی عادیشون بوده پس ما باید فعالیت کامل مغزی رو داشته باشیم تا بتونیم این تجربیات رو توهم بدونیم در حالی که اینگونه نیست. مورد دوم هم اینه که زمانی که قسمت گیجگاهی مغز تحریک میشه نباید شواهد بصری که تجربه کنندگان با محیط اطرافشون دارند منطبق باشه در حالی میبینم کاملا منطبقه(https://www.express.co.uk/news/science/670781/There-IS-life-after-DEATH-Scientists-reveal-shock-findings-from-groundbreaking-study).
تجربه گر در آن حالت تجربه از قسمت بالای اتاق می دیده که پزشکان دارند روی بدنش کار می کنند و بعدا گزارش که داده با آنچه روی داده مطابق بوده حتی گزارشهایی در همان زمان از قسمتهای دیگر بیمارستان و حتی خارج از آن می داده یا حتی گزارش از ذهن های دیگران می داده که با تحقیق این گزارشها درست بوده، این حالات هرگز با توصیفهای نورولوژیک وعصب شناختانه قابل توصیف نیست.وگرنه احساس سبکی و خیالبافی با بنگ و دارو هم قابل ایجاده.