بازگشت به امام تنها راه کارآمدی نظام
عبدالرحیم اباذری
اخیراً به نقل از یکی از بزرگان حوزه علمیه قم مطلبی از مرحوم حضرت آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) در فضای مجازی مطرح شد که ایشان در سالهای 45-46 طی اظهاراتی عدم موافقت خویش با نهضت امام خمینی را تصریح میکنند و با استناد به مقدمه صحیفه سجادیه اظهار میدارند که «هر کس قبل از ظهور حضرت حجت (عج) قیام کند چه برای باطل و چه برای اقامه حق، بلایا اطرف او را میگیرد و قیام او باعث ناراحتی بیشترما و شیعیان میگردد. حتی پس از پیروزی، سال 1371 در مجلس ترحیم مرحوم آیت الله خویی وقتی این موضوع دوباره با ایشان مطرح میشود و این که روایت ناظر بر جهاد ابتدایی است و شامل دفاع و مبارزه با ظلم نمیشود اما باز ایشان به همان مبنا تاکید میورزند و اظهار میدارند که گاهی شخص برای خدا هم قیام میکند اما متوجه نیست که چه عواقب و عوارضی دارد. (مصاحبه سایت شفقنا با حضرت آیت الله گرامی مدظله العالی)
البته هرکدام این بزرگان برای خود دلایلی داشتند، بعضیها مانند آیت الله بهجت و شاگردانش با استناد به برخی روایات اعنقاد داشتند: هرقیامی قبل از ظهور حضرت مهدی (عج) باطل و محکوم است، بعضی دیگر مبارزه را خلاف سیره مداراتی مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری با رضا خان میپنداشتند؛ بعضی میگفتند: مگر میشود با گوشت و پوست و استخوان در مقابل توپ و تانگ ایستاد، بعضی دیگر میگفتند: جواب این همه خونهای بناحق ریخته شده را چه کسانی باید بدهند و…
آن ایام با توجه به فرهنگ حاکم بر جامعه که شاه را «سایه خدا» و سلطنت را «موهبت الهی» ترویج میکرد، میگفتند: مگر میشود مملکت بدون شاه باشد؟! اصلاً آیا بدون شاه میشود مملکت را اداره کرد؟! یا این که میگفتند شاه شیعه است اگر برود کشور کمونیستی میشود!
در این اواخر مرحوم آیت الله شریعتمداری (رحمه الله علیه) که در رأس حوزه علمیه قم قرارداشت، تاکید میکردند: «شاه بماند سلطنت بکند نه حکومت و ما باید از طریق انتخابات آزاد و عمل به قانون اساسی، جلوی قدرت و دیکتاتوری شاه بایستیم.» واغلب حوزویان در قم و نجف و مشهد و غیره به همین تفکر گرایش داشتند، اما این سخن بیشتر بنام ایشان مشهور شد.
امام خمینی و حواریون اگر چه در اقلیت مطلق بودند اما از یک سو با ایادی رژیم مبارزه میکردند از سوی دیگر در حوزه با خودیها به بحث مینشستند و از مبانی نهضت دفاع مینمودند. امام در ضمن سخنرانیها به اظهارات آقایان محترم جواب میدادند که «والله اگرامروز حاج شیخ زنده بود همین مبارزه را دنبال میکرد.» یا این که «با وجود شاه مگر میشود به قانون اساسی عمل کرد و انتخابات آزاد داشت؟» حتی در جواب یکی از علمای نجف که پرسیده بود: «اگر شاه رفت چه کسی داری جایگزین او بشود؟» فرموده بودند: «همین آقا سید موسی صدر همبحث خودت».
حدود 14 سال دوران غربت نهضت و مظلومیت امام و حواریون سپری شد و مردم در سال 1356 با استقبال از شعار «خون بر شمشیر پیروزاست» به حمایت از خمینی کبیر برخاستند و انقلاب اسلامی ایران به رهبری آن قائد بزرگ در 22 بهمن 57 به پیروزی رسید. وقتی طلسمهای رعب و وحشت شکست آنهایی که با امام موافق نبودند به تدریج آمدند ملحق شدند؛ بعضیها واقعاً به امام و انقلاب و قدرت مردم ایمان آوردند و گذشتهها را جبران نمودند، بعضیها اگر چه همان نظر و مبنای قبلی را داشتند اما سکوت کردند و به رأی مردم احترام گذاشتند و حد اقل در ظاهر با امام و انقلاب و مردم کنار آمدند. البته تعدادی هم بودند به مترصد نشستند تا سر فرصت چهره عوض کنند ومجاهدان شنبه شوند به ارکان حکومت نفوذ نمایند و بعدها برای انقلاب و مردم دردسرساز باشند.
تحریف شخصیتها
اخیراً دو گروه در برابر اظهارات حضرت آیت الله گرامی عکس العمل نشان دادند: گروه اول بعضی مریدان و علاقمندان مرحوم آیت الله بهجت بودند که این آقایان محترم با انجام فعالیتهای ناشیانه خواستند اثبات کنند که آن مرحوم نه تنها شخصیت انقلابی بوده بلکه در این جهت به امام خمینی رهنمود هم میدادند! اما واقعیتهای تاریخی را نمیتوان با چند مصاحبه و نقل قول تغییر داد و درباره شخصیتهای محترم گرفتار تحریف شد و آنها را به زور انقلابی نمود. انقلابی و سنتی بودن ملاکهای خاص خودش را دارد و هرگز با این گونه کارها نمیتوان کسی را انقلابی ساخت یا فرد دیگری را از قطار انقلاب پیاده کرد. بزرگترین ظلم در حق اشخاص و افراد این است آن گونه که نیستند و نبودند معرفی بشوند؛ متاسفانه این گونه شخصیت تراشیها و تحریفها اخیراً رواج پیدا کرده و از آسیبهای جدی انقلاب و نظام میباشد.
علاوه ما از صدراسلام تاکنون سلمان فارسی را در کنار ابوذر غفاری داریم. در کنار مالک اشترِ مجاهد، کمیل بن زیاد را داریم که فقط به عبادت و دعا گرایش داشت. در ماجرای قیام عاشورا در کنار حبیب، بریر و زهیر، عبدالله بن جعفر همسر حضرت زینب را داریم که از کاروان کربلا باز ماند ولی همه اینها در جای خود مورد احترام بودند و هستند؛ البته روشن است که حساب مجاهدین جدای از قاعدین باید باشد.
فرصت طلبی سکولارها
گروه دوم برخی محافل و بخصوص ایادی انجمن حجتیه و سکولارهای مذهبی بودند که با هم یکی شدند و اخیراً طی لطایف الحیلی اظهارات مخالفان حضرت امام را به بهانههای گوناگون مطرح و باز خوانی میکنند و با توجه به مشکلات اقتصادی کشور و مردم که ناخودآگاه نظام اسلامی متهم به ناکار آمدی شده است، میخواهند از این آب گل آلود ماهی بگیرند و برای مردم چنین القاء کنند که پیش بینیهای آقایانی که موافق امام خمینی نبودند درست بوده و مردم ایران نبایستی انقلاب میکردند و نباید روحانیت در رأس امور قرار میگرفت چون این قشر مدیریت و سیاست نمیدانند و مردم به دین، مذهب و روحانیت بد بین میشوند.
البته لازمه این سخن آن است که افرادی مانند رضا خانِ بی سواد و پسرش که کاملاً حلقه به گوش آمریکا و انگلیس بودند سزاوار حکومت و اداره کشور باشند اما شخصیتهای بزرگی همچون: بهشتی، مطهری، هاشمی رفسنجانی، باهنر، رجایی و… حق حاکمیت نداشته و جاهل به مدیریت وسیاست باشند در حالی که اصلاً چنین نیست.
ریشه ناکارآمدیها
اما باید پرسید ریشه این مشکلات کجاست و چه جریانهایی عامل اصلی این نا کار آمدی ها شدند و هستند؟ حقیقت این است که نظام جمهوری اسلامی ایران تا سال 1384 که دولتهای: رهبر معظم انقلاب، هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی را پست سر گذاشت با همه مشکلات جنگ، تحریم و غیره، کشور به بهترین وجه اداره میشد و کارآمدی هم رو به رشد و تعالی و شکوفایی بود. اغلب زیرساختها، ترمیم خرابیهای جنگ و پروژههای بنیادین در همین سالها راه اندازی گردید در آن دوران اگر هم نا هنجاری و نا بسامانی وجود داشت هرگز قابل مقایسه با سالهای بعدی نبود. علتش هم روشن است چون مدیران و مسئولان در چار چوب آرمانهای بنیانگذار نظام حرکت میکردند و تلاششان این بود که در عمل حداقل از افکار و اندیشههای حضرت امام فاصله نگیرند.
اما مشکل عمده از آنجا شروع شد که در دو دوره حاکمیت جریان انحرافی افرادی وارد عرصههای سیاسی و مدیریتی کشورشدند به رغم شعارهای انقلابی و ارزشی، فاصله زیادی با آرمانهای امام و انقلاب داشتند. اصلاً به یک معنا میتوان گفت که این دو دوره محصول کسانی بود که از شاگردان بلا واسطه و مع الواسطه آنهایی بشمار میآمدند که انقلاب اسلامی را قبول نداشتند و هرگونه حرکت و انقلاب قبل از ظهور حضرت قائم (عج) را باطل و محکوم میپنداشتند. طبیعی است وقتی چنین شد ناگزیرنظام گرفتار ناکارآمدی فاحش خواهد شد. کسانی که تشکیل حکومت را از اساس باطل میدانند چگونه میتوانند برای استمرار و استحکام آن تئوری و برنامه عملی ارائه کنند و آن را مدیریت نمایند؟ آیا فاقدشی معطی شی میتواند باشد؟
راه چاره چیست؟
اکنون چه باید کرد؟ مردم و مسئولان نظام جهت رفع این معضل شکننده در مرحله نخست باید به افکار و اندیشهها و آرمانهای امام و حواریون امام برگردند. از مجموع آثار علمی، سیره عملی، بیانات و موضع گیریهای حضرت امام خمینی و حواریون استفاده میشود که اندیشههای سیاسی، فقه، اخلاق و عرفان ایشان از نوع خاص و دارای ویژگیهای منحصر به فرد است ونزدیک تر به سیره وسنت معصومین علیهم السلام میباشد، سیاستِ ستیز به معنای تدبیرامور، اخلاق مثبت، عرفان برون خانهای و فقه پویا که ارمغان امام و حواریون امام است توانست انقلاب جهانی تولید کند و معادلات سیاسی و دوقطبی حاکم بر دنیا را تکان و تغییر بدهد. به طوری که امام موسی صدر یک هفته قبل از ناپدید شدنش طی مقالهای در روزنامه لوموند فرانسه، انقلاب اسلامی ایران به رهبری خمینی کبیر را ادامه حرکت اصلاحی انبیا در طول تاریخ نامید.
برخلاف دیگران که اصلاً ورود به عرصه سیاست را منافیشان و منزلت فقیه و روحانی میدانستند و اگر هم سیاست داشتند سیاستشان «سیاست پرهیز» بود؛ اخلاقشان، اخلاق منفی و عرفانشان هم عرفان درون خانهای و به عبارتی «عرفان پرهیز» به شمار میآمد که در این عرفان، صاحبش تنها میتوانست گلیم خود را از آب بیرون بکشد ولی در مکتب عرفانی و اخلاقی حضرت امام و حواریون، علاوه برخود عارف، سایرین نیز به حیات معقول راه پیدا میکنند وهدایت و رستگار میشوند.
فقه حضرت امام خمینی و شاگرانش که از ثقلین الهام میگیرد، تئوری زندگی فردی و اجتماعی بشر از گهواره تا گور است در حالی که فقه آقایان محترمی که اعتقادی به نظام و حکومت قبل از ظهور ندارند فقه فردی و درون خانهای است و با مدیریت سیاسی جامعه کاملاً بیگانه میباشد. حتی معنای «حضورقلب» و تمرکز در نماز در مکتب فقهی و عرفانی خمینی کبیر فرق اساسی با تعاریف سایرین دارد.
البته قصد نگارنده هرگز نفی مطلق و یا خدای نا کرده تحقیر و توبیخ نیست و هیچ فرد دیگری هم حق ندارد چنین انگیزهٔ غیر اخلاقی بر سر داشته باشد چرا که آن بزرگان هم در حیطه فعالیتهای فردی خویش، دارای آثار بسیارمثبت و ارزشمندی بودند و هستند لیکن بحت در این مقاله پیرامون چگونگی اداره نظام و حکومت است و باید به دست صاحبان اصلی و بنیانگذارانش اداره و مدیریت شود. به عبارت روشنتر هرکدام از شخصیتها باید سر جای خود باشند و جای دیگری را نباید اشغال و تنگ بکتتد همان گونه که در صدر اسلام سلمان فارسیها و کمیل بن زیادها و عبدالله بن جعفرها به جای خود بودند و حرمت هم داشتند.
در آستانه بیست و نهمین سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران هستیم. برای رهایی ازاین معضلات تحمیلی، بازگشت به امام و حواریون امام باید جدی گرفته شود باید یک بار دیگر صحیفه امام و سایرآثار مکتوب و سیره عملی امام و حواریون امام را مرور کرد و آنها را بکار بست؛ بایستی تمام جناحها و گروههای سیاسی ریشه دار و اصیل در کنار هم و حول محور رهبری، برای رفع این معضل متحد باشند و تلاش بکنند در غیر این صورت هیچ نیازی به استدلال و برهان نیست که سخنان مخالفان امام و ادعاهای ایادی حجتیه و سکولارهای مذهبی در اذهان مردم و جوانان بحق و درست جلوه خواهد نمود، آنگاه امثال رضا خانهای بی سواد دوباره مُنجی مُلک و ملت مطرح خواهند شد و به فرمایش آن فقیه بزرگوار همه ما را اعم از انقلابی و سنتی به دریا خواهند ریخت.