دین و آموزش در دانشگاههای دنیا
ایمان و تحصیلات بالا میتوانند به شیوههای متفاوتی روی هم اثر بگذارند، بین کلیسا و دانشگاه همیشه یک رابطۀ در حال تغییر وجود دارد.
از این رو، مهمانی که علایق علمیاش الهیات قرون وسطی بود در مکانی همچون دانشگاه آکسفورد سخنرانی کرد که در آن آموزش تقریباً جدای از دین است. او در سخنانش بر روحیۀ پرسشگری، مباحثه و تحقیق تأکید کرد؛ ویژگیهایی که دانشگاه آکسفورد از سالهای ابتدای تأسیس بر آن تأکید داشت. او گفت یکی از ویژگیهای دانشگاه آکسفورد در قرون وسطی این بود که روشهای تحقیق در سطح علمی بالایی به کار میرفت که هم برای ارتقاء دانش و هم فهم و تدریس آن به دانشجویانی که در این تحقیقات مشارکت میکردند مفید بود. این روحیۀ سالمی است که امروز در بهترین دانشگاههای جهان نیز وجود دارد. اغلب آموزههای ارزشمند به طور ضمنی و در سکوت یاد داده میشوند؛ در طول دورهای که دانشجو میبیند چگونه یک محقق خبره، با استدلالکردن و فرمولبندیِ یک مسئله، راه حلی خلاقانه ارائه میدهد.
برای برخی محافظهکاران، تأکید بر تحقیق آزاد به جای تأکید بر اصول موضوعۀ مذهب، فقط در ادعا پذیرفته میشود نه در عمل. کلیسای نوتردام و دیگر دانشکدههای تاریخی کاتولیک، همچنان درگیر ریشههای مسیحیت هستند و راه زیادی تا انطباق با شیوۀ تدریس در مکانهای آموزشی سکولار دارند. اما وضع موجود بسیار جالب است.
در فضاهای آموزش عالی آمریکایی روابط بسیار متفاوتی با مذهب وجود دارد؛ نهادهای مدافع سرسخت مسیحیت همچون دانشگاه لیبرتی در ویرجینیا، که به احتمال زیاد بزرگترین دانشگاه غیرانتفاعی در دنیا است و حدود پانزده هزار دانشجوی حضوری و یازده هزار دانشجوی آموزش آنلاین دارد، دانشجویان در سالهای اول، دورههای مرتبط با کتاب مقدس میگذرانند و دستورالعملی تعیین میکنند که بر اساس آن نباید رابطۀ جنسی خارج از ازدواج داشته باشند. در سوی دیگر، دانشگاههای دولتی/ایالتی وجود دارد که هیچ ارتباطی با مذهب ندارند، همچنین نهادهای اموزشی قدرتمندی همچون هاروارد و پرینستون وجود دارند که در اصل فعالیتشان آموزش خادمانِ مذهبی بود اما امروزه در این دانشگاهها الهیات مورد توجه اقلیت است.
بیش از 250 کالج و دانشگاه کاتولیک در آمریکا وجود دارد. از این تعداد، 28 دانشگاه توسط یسوعیها (انجمن عیسی) اداره میشود. شمار زیادی از رئیسجمهورها از این دانشگاهها فارغالتحصیل شدهاند. همۀ این دانشگاهها، چه وابستگی مذهبی داشته باشند چه نه، در یک میدان رقابت قرار دارند. نتیجه نهایی، به ویژه از دانشکدههای یسوعیها همچون جرجتاون، فوردهام و بوستونکالج، تولید فرهنگی است که در سطح وسیعی با اخلاق کاتولیکی مخلوط شده است که تعامل بسیار زیادی با جهان سکولار و کاتولیک خواهد داشت. این نشاندهندۀ سنت یسوعیها است که بر اساس آن در خارج از مرزهای خود و میان کاتولیسیسم و فرهنگهای دیگر عمل میکنند. در موارد زیادی این عمل با عنوان «دینشناسی تطبیقی»، همچون «مطالعۀ روابط میان مسیحیت و اسلام»، معرفی میشود.
دیدگاه جنکینز دربارۀ آموزش، که در اصل دیدگاهی کاتولیکی است و تأکید بر تحقیقات آزاد دارد، وضع را دشوارتر میکند. آیا این تحقیقات خودمختار، در نهایت محققان را به سوی رهایی کاملِ ردای مذهب سوق نمیدهد؟ همانگونه که چندین قرن است روند عمومی در دنیای غرب اینگونه شده است؟ در مورد این پرسش جنکینز در یک گفتگوی خصوصی پاسخی دقیق داد. او گفت: «تمام تحقیقات با پیشفرضهای خاصی آغاز میشوند و ادامۀ تحقیق فقط در یک «چهارچوب اخلاقی» ممکن میشود که شامل اهداف تحقیق، محمدودیتها و نقاط قوت دانش بشری است. اگر اصول موضوعه و فرضهای بنیادی مذهب غلط باشند، آنگاه این انتظار که افرادی که در این راه پیش میروند از تقید مذهبی رها خواهند شد، انتظاری منطقی است، اما اگر این اصول و فرضهای بنیانی صحیح باشند آنها با روشهای مختلف در یک چهارچوب ناگزیر برای انجام تحقیقاتشان در واقعیت ادامه خواهند داد.»
اما مشکل اینجاست که «مذهب آشکار و راستین» – ایدهاش این است که مهمترین حقایق راستین توسط خداوند افشا شده است یا در حال افشا شدن است – همیشه با تحقیقات تجربی در کشمکش است. حتی دین اسلام که تأکید جدی بر وحی دارد، با این پرسش دست به گریبان است و یکی از پاسخهایی که برای این مسئله دارد جملهای منسوب به حضرت محمد (ص) است: «دانش را بجویید حتی اگر در چین باشد.» این یک اصل است که معلمان شجاع و فرهیختۀ کاتولیک میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.