مرور مطبوعات / ملتپرستی، ملتگریزی و راه سوم
28 تیرماه 1397
روزنامههای امروز صفحات کمرمقی را پیش روی مخاطب قرار دادند. شرق به چند نوشتار درباره سید حسین نصر پرداخته و اعتماد نیز تنها به معرفی یک کتاب فلسفی بسنده کرده است.
«جهان در چشماندازی تازه با کتاب «مذاکره با اشیا»»، «کار فرهنگی و اقناع، تنها راهحل مسئله حجاب»، «در موضوع حجاب، برخورد قضائی جواب نمیدهد»، «پخش اعترافات تلویزیونی و وظیفه اخلاقی جامعه ایران
نصر و علم مدرن»، «دایناسورها و پرهای آنها»، «نصر و تاریخ علم تمدن اسلامی»، «ملتپرستی، ملتگریزی و راه سوم» عناوین مهم امروزند.
ملتپرستی، ملتگریزی و راه سوم
مهدی مکارمی در شرق امروز به مسئله ملتپرستی و ملتگریزی و نقش آن در سیاست فرانسه با نگاهی به جام جهانی فوتبال و تیمهایی مملو از بازیکنان دورگه پرداخته است.
او درباره وضعیت مهاجرت و نژادپرستی در فرانسه مینویسد: فرانسه امروز در کشاکش میان دو جریان قرار دارد؛ از یک سو موضع راستهای افراطی جبهه ملی که سرسختانه با مهاجرپذیری مخالفاند و از سوی دیگر، موافقان مهاجرت و سازمانهای ضدنژادپرستی که از انسانبودن دفاع میکنند. وقتی فرانسه با هنرنمایی فرزند اسماعیل و ملکه الجزایری؛ یعنی زینالدین زیدان در ۱۹۹۸ قهرمان شد، لوموند تیتر زد؛ «نماد کثرت و وحدت کشور»؛ اما این همه ماجرا نبود و چهار سال بعد، ژان ماری لوپن تندرو با شعارهای ضدمهاجرتی حدود ۲۰ درصد آرای انتخابات را از آنِ خود کرد. او میگفت هویت گونهگون و چندنژادی تیم فوتبال فرانسه به اندازه کافی فرانسوی نیست.
نویسنده در ادامه راهحل ژولیا کریستوا متفکر زن برجسته بلغاری را مطرح میکند که در سال 1966 به فرانسه مهاجرت کرد: او به روح کلی مونتسکیو برمیگردد و امر ملی را یک هویت تاریخی با ثبات نسبی (سنت) و بهرهمند از کثرت منطقی که چندگانگی و تنوع آن باید بدون امکان چیرگی یک طیف اجتماعی بر سایرین حفظ شود، عنوان میکند. در واقع به تعبیر او قوانین، اعمال و افعال شهروندان را تعیین میکنند و ناقوانین اصول اخلاقی (رفتار درونی) و آداب اجتماعی (رفتار بیرونی) را. در این شرایط است که اجرای آزادیخواهانه اصول اخلاقی و آداب اجتماعی را تضمین و از آنسو کردار قانونگذاران را نیز تلطیف کرده و موجب میشود که امر کلی (ملی) که با قانونگذاری تعیین میشود، به شکل عینی در امر جزئی استقرار یابد. به بهترین بیان کریستوا راهحل را تضمین آزادیهای فردی در آغوش ملت یا روح کلی میبیند.
نصر و تاریخ علم تمدن اسلامی
امیرمحمد گمینی. استادیار پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران در شرق امروز درباره سید حسین نصر نوشته است: نصر نهتنها منتقد علم مدرن و دلبسته به علم قدیم است، بلکه تحصیلات دانشگاهی او در رشته تاریخ علم است. نگاهی به آثار فراوان نصر در تاریخ علم نهتنها میتواند میزان دقت تاریخی و علمی او و همفکرانش را نشان دهد، بلکه ممکن است نکات مفیدی را در روششناسی تاریخنگاری علم روشن کند.
وی در ادامه به نقدهای دیوید کینگ مورخ نجوم و ریاضیات اسلامی به اشتباهات متعدد، ارجاعات کور و بدفهمیهای موجود در یکی از آثار عمومی نصر در تاریخ علم اسلامی پرداخته و به نقل از او مینویسد: کتاب علم در اسلام سید حسین نصر که در آن به «پژوهش و تحلیل» هیچ متنی دست نزده، مملو از ادعاهایی بدون سند کافی و اشتباهات آشکار است. بیشتر عبارات نصر که به یک فرد یا اثر یا کشف خاصی اشاره میکند، دارای نوعی تحریف یا اغراق است که نشان از ناآشنایی او با منابع اصلی یا علوم ریاضی و نجوم دارد… . این کتابی نیست که یک آماتور نوشته باشد؛ نویسنده استاد تاریخ علم است… . به نظر میرسد که ارتباط او با حوزه پژوهشی روز در رشته تاریخ علم به کلی قطع است.
دایناسورها و پرهای آنها
عرفان خسروی. دیرینهشناس نیز در از نگاهی دیگر به سید حسین نصر پرداخته است. او مینویسد: جدیترین نقد حسین نصر در دین و نظم طبیعت به نظریه تکامل، حول دو محور میگردد: انکار غایتگرایی زیستی و تسری تصور مکانیکی به عالم حیات. هر دو اتهام البته از دید زیستشناسی نوین کرامتی است سبب حشمت و تمکین؛ اما نصر دست به دامن مدعیاتی دیگر نیز میشود تا تکامل را مبحثی غیرعلمی و پرچمدار ایدئولوژی بیخدایی نشان دهد.
نویسنده در بخش دیگری از یادداشتش مینویسد: نصر که تحصیلات خود را از رشته زمینشناسی آغاز کرده، مدعی است نظریه تکامل و اشکالات علمی آن را به خوبی میشناسد. در همین کتاب، او اذعان میکند هدفش «ارائه نقدی مابعدالطبیعی، دینی، منطقی یا حتی علمی درباره نظریه تکامل نیست»، اما بیدرنگ از «بیمعنایی [نامعقولیت] مابعدالطبیعی منطقی» این نظریه و نیز از «حجم وسیع شواهد دیرینشناختی حاکی از ظهور دفعی انواع مختلف» سخن میگوید.
وی در ادامه به فنیترین نقد نصر به نظریه تکامل اشاره میکند و میگوید: فنیترین نقدی که نصر به نظریه تکامل ارائه میکند، مربوط به پیدایش سازگاریهایی از قبیل بال پرندگان است که تنها در حالت کامل میتواند برای پرواز استفاده شود، اما ضروری است که از صورتی ابتداییتر تکامل یافته باشد که به درد پرواز نمیخورد. بهرغم نصر و همفکران او، منطقی قوی این فرایند را تشریح و توجیه میکند. نمونه مشهور دیگری که ساختاری پیچیده از تکامل و پیوستگی اجزای نامربوط متفاوت تکامل یافته، تاژک باکتریهاست. در تاژک باکتریها بیش از 20 نوع پروتئین مختلف وجود دارد که ظاهرا بدون برخی از آنها، تاژک کاملا غیرفعال و بیفایده است.
نصر و علم مدرن
محمدرضا توکلیصابری. نویسنده و مترجم آثار علمی سومین نویسندهای است که در این شماره شرق به سید حسین نصر پرداخته است.
وی مینویسد: سیدحسین نصر یکی از کسانی است که کتب و مقالات متعددی در زمینه تاریخ و فلسفه علم در اسلام نوشته و از سنتگرایانی است که معتقد است جهان اسلام به علم اسلامی نیاز دارد؛ یعنی آن نوع دانشورزیای که بر اساس مبانی و اعتقادات اسلامی بنا شده باشد. دکتر نصر بهکلی علوم تجربی جدید را مجزا از تعریف علم میداند و حتی طلب آن را غیراسلامی دانسته و آن را نکوهش میکند.
وی درباره مخالفت نصر با علوم جدید مینویسد: اسلام تقلیلگری علوم و کاهش آنها را به شعبههای اختصاصیتر نمیتواند بپذیرد، زیرا این علوم متافیزیک را به روانشناسی، روانشناسی را به زیستشناسی، زیستشناسی را به شیمی و شیمی را به فیزیک تقلیل میدهند و بهاینترتیب تمام عناصر واقعیت را به پایینترین سطح نمود، یعنی حیطه فیزیکی میبرند.
پخش اعترافات تلویزیونی و وظیفه اخلاقی جامعه ایران
محمد رهبری کارشناس ارشد جامعهشناسی سیاسی به اقدام صداوسیما در انتشار اعترافات مربوط به مائده هژبری پرداخته است. او مینویسد: شناخت حقوق دیگران و احترام به شخصیت و هویت آنان در عین داشتن تفاوت در اعتقادات، فرهنگ، زبان و… ضرورت امروز جامعه ایرانی است و عمل به آن وظیفه اخلاقی هرکسی است که میخواهد ایرانی پیشرفته و آباد را شاهد باشد. در چنین شرایطی است که وظیفه اخلاقی نیروهای مؤمن و معتقد به اندیشههای اسلامی که اکثریت جامعه ایران را شکل میدهند، در نقد هرگونه تحمیل سبک زندگی بر دیگران اهمیت مییابد. آنها ضمن ترویج عقاید و اندیشههای خود وظیفه دارند تا از حقوق سایرین، ولو با فرهنگ و اعتقادات متفاوت دفاع کنند.
نویسنده مدعی است: بدون همبستگی ملی مسیر توسعه طی نمیشود و شرط ضروری شکلگیری این همبستگی، عمل به وظیفه اخلاقی توسط تکتک اعضای جامعه ایرانی و مدارا و رواداری با یکدیگر است. در اینجاست که دفاع از حق داشتن سبک زندگی کسانی مثل مائده هژبری اهمیت پیدا میکند، زیرا جامعه ما، خصوصاً در نسلهای دهه 70 و دهه 80، مائده هژبریهای زیادی دارد که شاید تجمعی که در مالها و پاساژهای تهران در سالیان اخیر توسط این گروه شکل گرفت نمونهای از آن باشد. اگر نتوانیم نسبت به سبک زندگی آنها روادار باشیم، سخت خواهد بود که بتوانیم شاهد سطوح بالای همبستگی ملی در کشور باشیم.
در موضوع حجاب، برخورد قضائی جواب نمیدهد
شرق به نقل سخن دادستان کل کشور درباره مسائل فرهنگی بهخصوص حجاب مبنی بر این که در موضوع حجاب برخور قضایی جواب نمیدهد، پرداخته که گفته است: بسیاری از بدحجابها فرهنگ خانوادگیشان چنین است که بدحجاب ظاهر میشوند و بدحجابی را بد نمیدانند. عدهای از بدحجابها اعتقادی به اسلام ندارند، لائیک هستند یا مذاهب دیگری دارند، اما عده کمی هم هستند که با قصد دهنکجی به ارزشهای دین و احکام اسلام این کار را میکنند.
نویسنده در ادامه به سخنان برخی صاحبنظران همچون حجتالاسلام غروی و طیبه سیاوشی پرداخته است.
طیبه سیاوشی، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، گفته است: از همان ابتدایی که وارد مجلس شدیم، هم من و هم دیگر همکارانم در فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی و حتی همکاران آقا در مجلس به این مسئله اذعان کردهاند که برای مسائل فرهنگی باید با کار فرهنگی پیش رفت و اینطور برخوردهای سلبی جز ناامیدکردن جوانان کار دیگری از پیش نخواهد برد. حتی در کمیسیون وقتی طرح عفاف و حجاب مطرح شد، من به رئیس مجلس نیز گفتم اگر در این طرح هم میخواهید ماجراهای همیشگی و همان گشتهای ارشاد و بحثهای اجبار را مطرح کنید، فایدهای نخواهد داشت و باید با فکری فرهنگی برای مسائل فرهنگی پیش بروید.
حجتالاسلام محسن غرویان، مدرس حوزه هم گفته است: حجاب در واقع به مسئله اخلاقی یعنی عفت مرتبط میشود. از جهت قانون و فقهی چون از نظر فقها حجاب واجب فقهی و واجب شرعی محسوب میشود، یک مسئله الزامی فقهی است که یک «باید» روی آن وجود دارد و فقها بهعنوان قانونگذاران دینی میگویند باید اجرا شود. این یک الزام بههمراه دارد، اما از حیث اینکه این «باید» با اختیار و اراده شخص ناسازگار است، نزاعی بین اخلاق و فقه درست میشود. اخلاق میگوید حجاب اختیاری است ولی فقه میگوید الزامی است.
کار فرهنگی و اقناع، تنها راهحل مسئله حجاب
بهمن کشاورز به عنوان یک حقوقدان هم به سخنان دادستان واکنش نشان داده و نوشته است: موضوع حجاب از یکسو از نظر تعریف جرم یا خلاف محل تأمل و مناقشه است و از دیگر سو، اینکه برخورد قضایی با آن، نتیجه مطلوب ندارد؛ با گذشت زمان و اعمال ماده مربوطه و با توجه به نتایج حاصله ثابت شده است. به نظر میرسد این مسئله زمانی حل خواهد شد که افراد به مصداق «یستمعون القول فیتّبعون احسنه» انتخاب احسن را در رعایت حجاب، آن هم حجابی که مورد نظر مسئولان است، ببینند. فراموش نکنیم مثلا خانمهای مسلمان پاکستانی (و مشهورترینشان مرحومه بینظیر بوتو) حجاب را رعایت میکردند لیکن نه با تعریفی که برخی از مسئولان محترم ما دارند و نمونههای این گونه را در میان خانمهای مسلمان بسیار میتوان دید. بنابراین بهنظر میرسد کار فرهنگی و سعی در اقناع مخاطبان با «موعظه و حکمت» تنها راه وصول به نتیجهای باشد که مسئولان ما در پی رسیدن به آن هستند.
اعتماد
جهان در چشماندازی تازه با کتاب «مذاکره با اشیا»
کتاب «مذاکره با اشیا» نوشته رحمان شریفزاده عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. مذاکره با اشیا نظریهای است که برونو لاتور فیلسوف معاصر مطرح کرده است. جان کلام این نظریه را شاید بتوان در این جملات خلاصه کرد: تمایز و افتراقی اساسی میان انسان با سایر موجودات وجود ندارد، همچنین برتری خاصی نیز از این حیث برای هیچ کدام (خواه انسان و خواه سایر موجودات) نمیتوان قائل شد. موجودات نه بر اساس ساختارهایی از پیش تعیین شده، بلکه بر مبنای کنشهایی مبتنی بر هدف، با یکدیگر وارد مذاکره میشوند و شبکهسازی میکنند.
برونو لاتور برای بسط نظریهاش از مفاهیم و اصطلاحات فراوانی مثل اتصالها و پیوندها، کنشگر و بازیگر، وسیطه (واسطه) و وسیله، جعبه سیاه، ردیابی اثرها، ترجمه و مقاومت در برابر ترجمه، چندرگه بودن، پراگماتگنی، سینگتمها و… بهره جسته است. در سطح فلسفی، این نظریه با کنار گذاشتن دوگانهانگاری سوژه- ابژه به عنوان یکی از معضلات اصلی فلسفه مدرن از یکسو و ذاتگرایی به منزله یکی از ویژگیهای مهم فلسفه پیشامدرن، معرفتشناسی و هستیشناسی متفاوتی را پیشنهاد میکند که در فلسفه قرن بیستم از سوی متفکرانی چون ادموند هوسرل، مارتین هایدگر، لودویگ ویتگنشتاین مطرح شده بود. از این حیث همانطور که نویسنده در بخش آغازین کتاب نوشته، دیدگاه فلسفی لاتور را میتوان با متفکران معاصری چون ژیل دلوز، گارفینکل و جریانهای فکریای چون پدیدارشناسی، پساساختارگرایی، اندیشه پستمدرن و… مقایسه کرد، ضمن در نظر داشتن تفاوتهایی که نظریه لاتور با این دیدگاهها دارد.