بررسی مفهوم ملت در اندیشه سیاسی نائینی

محمدصادق پورابراهیم اهوازی: ئبا طلوع مدرنیته در ایران و در خلال عصر مشروطه، مفاهیم و نظریه‌های سنتی و سیاسی ما، با چالش مواجه شد. برای حل این چالش‌ها، متفکران مختلف تلاش‌هایی را صورت دادند. یکی از مهم‌ترین این اندیشمندان نائینی بود که سعی داشت از دل سنت راهی به تجدد بگشاید. در این مقاله، نحوه مواجهه او با مفهوم ملت در اندیشه سیاسی‌اش به بحث گذاشته می‌شود.

با ورود امواج تجدد و مدرنیته به ایران در سال‌های پیش از مشروطه، مفاهیم جدیدی به فضای سیاسی و اندیشه‌ای ایران وارد شد. برخورد اندیشمندان با مفاهیم نو در کل به سه صورت بود. عده‌ای آن را به صورت کامل می‌پذیرفتند و خواهان هضم آن در اندیشه و تفکر ایرانی بودند. گروهی همچون شیخ فضل‌الله نوری با تمام قوا به طرد آن پرداختند. طیفی از متفکران نیز به دنبال آن بودند که از راه سنت، پلی به تجدد بزنند و به استفاده بهینه از آن بپردازند.

در این میان، نائینی یکی از نمایندگان دسته سوم است. او در میان بحث‌های تئوریک و فقهی خود، به نوعی دغدغه ارائه ترکیبی از دین و تجدد را داشت که چنین امری در مفهوم ملیت نیز خود را نشان داد. در واقع، نائینی در زمره متفکران راه سوم بود. راه سوم جریانی بود که در میانه غرب و سنت قرار داشت. از یک طرف آن چنان با ادبیات غربی مأنوس نبود و از طرف دیگر نیز، با مباحث سنتی درگیر بود (فیرحی 1395).

به نظر می‌رسد متفکران راه سوم و از جمله آنان نائینی، بیشتر دغدغه ترکیب سنت و تجدد را داشتند. بر همین اساس است که بررسی آرای سیاسی نائینی دارای اهمیت می‌گردد. این اهمیت از چشم صاحب نظری همچون طباطبایی نیز دور نمانده است. وی معتقد است که «باید از این که پروژه علمایی مانند آخوند خراسانی، علامه نائینی، محلاتی و غیره را ادامه ندادیم و به تجربه‌های درخشانی مانند مجلس اول در تبدیل فقه به قانون توجه نکردیم از خود انتقاد کنیم». طباطبایی از نائینی تجلیل می‌کند، زیرا از نظر وی، نائینی به بحث اندیشه سیاسی جدید نزدیک می‌شود و نظریه مصالح عمومی را طرح می‌کند. طباطبایی معتقد است که ادامه پروژه آخوند خراسانی و علامه نائینی می‌توانست ثمرات شیرینی به بار آورد (طباطبایی 1388). ظاهراً مراد طباطبایی از ثمرات شیرین این است که ما می‌توانستیم و باید بتوانیم راه نائینی و روش او در استفاده از سنت، در رسیدن به تجدد را به کار برده و از ناحیه سنتِ قدمایی خود به تجدد دست یابیم. در همین راستا، این مقاله با چنین دغدغه‌ای تلاش دارد که مفهوم ملت در اندیشه سیاسی نائینی را بررسی کند.

در واقع، دیدگاه نائینی و فهم مفهوم ملت در آثار او از آن روی مهم است که او جدی‌ترین و از معدودترین فقهایی است که با ورود امواج مدرنیته و مشروطه به جای نقد و تکفیر آن، سعی کرده علاوه بر پذیرش تجدد به توجیه تئوریک و دینی آن نیز بپردازد. بسیاری معتقدند که ما اگر بخواهیم به پیشرفت و تجدد برسیم راهی نداریم جز این که از درون سنت خود راهی بگشاییم و نائینی از نخستین کسانی است که به چنین تلاشی دست زد. سعی ما در فهم آثار او شاید بتواند الگوی مناسبی برای فائق آمدن بر دوگانگی تاریخی سنت- تجدد پیش روی ما قرار دهد و ما را به تعبیر داریوش شایگان از این اسکیزوفرنی و دوکانونی بودن فکری برهاند.

سؤال پژوهش: براین اساس، سؤال تحقیق بدین گونه شکل می‌گیرد که «نائینی چه فهم و برداشتی از مفهوم ملت داشته و چگونه آن را تحلیل کرده است؟

فرضیه (پاسخ احتمالی به سؤال پژوهش): به نظر می‌رسد نائینی از درون سنت اسلامی و با تأکید بر فقه شیعی به درکی نسبتاً روشن از مفهوم ملت به معنای جدید آن رسیده است. او مفهوم ملت را به هر دو معنای سنتی و متجدد و مدرن آن به کار برد و تلاش کرد تا با استفاده از دانش فقه، دست به نوآوری زده و مفهوم ملت را در منظومه اندیشه سیاسی‌اش در دفاع از مشروطه، علیه استبداد، و به نفع حقوق مردم تبیین کند.

به تعبیر دکتر داوری هر متفکری فرزند زمانه خویش است. این جمله درباره نائینی نیز صدق می‌کند. فلذا برای فهم اندیشه و مفهوم ملت در آثار او، باید علاوه بر خوانش آثارش به زمینه و زمانه وی نیز توجه شود (بر اساس روش جامعه‌شناسی تاریخی). بدین جهت باید نیم نگاهی به عصر مشروطه نیز داشته باشیم. اما پیش از آن، برای اثبات فرضیه تحقیق، در ابتدا تعاریف مختلف از مفهوم ملت را ذکر می‌کنیم. و در مرحله سوم به بررسی مفهوم ملت در اندیشه سیاسی او می‌پردازیم. بدین منظور، تمرکز اصلی مقاله را بر کتاب مهم «تنبیه الامه و تنزیه المله» نائینی قرار می‌دهیم.

  1. تعریف مفهوم ملت

تعریف برخی از مفاهیم امری است سهل و ممتنع. سهل از آن روی که هر فرد از این واژه، معنایی تقریباً درست در ذهن دارد؛ و ممتنع از آن جهت که از این مفهوم، تعاریف زیاد و بعضاً متضادی ارائه شده است. در هر صورت، تعاریف مختلف این مفهوم در پی می‌آید.

1-1- ملت در معنای جدید

واژه ملت (Nation) در کاربرد مدرن آن که از کلمه لاتین ناسیون (گروهی که در اثر ولادت یا محل سکونت با هم رابطه دارند) گرفته شده، در زبان‌های گوناگون اروپایی، در قرون هجدهم و نوزدهم شکل گرفت (اشرف،1396: 198). این کلمه معانی زیر را می‌رساند: عمل متولد شدن یا نوع، گونه، نژاد، یا هر دسته‌ای از مردم و یا ملت یا مردم (احمدی،1390: 78).

واژه ملت به گروهی از انسان‌ها اطلاق می‌شود که دارای سرزمین خاص، فرهنگ و زبان مشترک و تاریخ خود هستند اما دارای نهاد سیاسی دولت می‌باشند و از شناسایی بین‌المللی هم برخوردارند. آنچه که یک گروه انسانی را به عنوان ملت درمی‌آورد، عناصر گوناگون و دیرپایی چون تاریخ مشترک، فرهنگ مشترک، سرزمین واحد برخوردار از مرزهای شناخته شده توسط دیگر واحدها، زبان مشترک و مهم‌تر از همه نهاد سیاسی اداره کننده آن سرزمین است (همان: 80).

برای توصیف گروهی از مردم به عنوان یک ملت، چند ویژگی اصلی به شرح زیر لازم است: سرزمین مشترک، نیای مشترک، تاریخ و سرنوشت مشترک، زبان مشترک، فرهنگ مشترک، دین مشترک، اراده جمعی داوطلبانه مردمان یک سرزمین برای شناخت و شناساندن خود به عنوان یک ملت و عمل بر اساس آن، و میراث سیاسی مشترک (دولت)(همان: 86-82).
به این نکته مهم باید اشاره کرد که واژه‌هایی چون ملت، کشور، سرزمین یا دولت غالباً دارای معانی نزدیک به هم هستند و کاربرد مشابه دارند. واژه‌های مذکور بیشتر به سرزمین تحت حاکمیت واحد و مستقل، یا ساکنان این سرزمین، یا خود حکومت اشاره می‌کند. کشور به یک سرزمین جغرافیایی مشخص اشاره می‌کند، در حالی که دولت بیان‌کننده یک نهاد اداری و تصمیم‌گیرنده مشروع است. و مفاهیم ملت و ملیت دارای بار سیاسی هستند چون به نوعی دولت- ملت اشاره دارند (همان: 79).

عوامل عینی پیدایش ملت عبارتند از نژاد و خویشاوندی، اشتراک دین، اشتراک زبان، بستگی‌های جغرافیایی، بستگی‌های مشترک اقتصادی، و تاریخ یا سنت‌های مشترک. اما در مورد وجود داشتن یکایک آن‌ها اتفاق نظری وجود ندارد. ملت در نتیجهٔ وجود عوامل عینی گوناگونی مشخص می‌شود که سبب پیدایش اجتماع تاریخی با ثبات شده‌اند. ملت، پدیده‌ای تاریخی- سیاسی و فرهنگی بوده و محصول زندگی مشترک طولانی مردم است (عالم،1385: 154 و 158).
در دو فرهنگ لغت زیر نیز معانی ملت بدین گونه ذکر شده است. ملت (Nation) می‌تواند دو معنا داشته باشد. معنای اول؛ این که یک کشور به عنوان یک گروه از مردم با زبانی مشابه، فرهنگ و تاریخ، در نظر گرفته می‌شود که این‌ها کسانی هستند که در یک منطقه خاص زیر نظر یک حکومت زندگی می‌کنند. معنای دوم معتقد است که به تمامی مردم در یک کشور ملت گفته می‌شود (Oxford Dictionary, 2008: 1014). همچنین ملت، گروهی اجتماعی است که یک ایدئولوژی مشترک، نهادها و عادات، و یک احساس همگنی را به اشتراک می‌گذارند. در یک ملت، یک احساس قویِ تعلق همراه با یک قلمروی خاصی وجود دارد که به طور خاص با خودش ارتباط دارد.

مفهوم ملت بر مردم و برابری و وحدتشان تأکید دارد (Plano,1988: 33). با توجه به این تعریف است که می‌توان گفت در تعریف ملت و ملیت، مفهوم برابری لحاظ شده است. در حقیقت، اگر افراد کثیری هستند که یک ملت را به معنای جدید و مدرن آن شکل می‌دهند؛ خصوصیت این ملت، برابری حقوق و آزادی‌های آن‌ها است. در واقع، به نظر می‌رسد که مفهوم ملت با حقوق و آزادی‌های افراد تشکیل دهنده آن، گره خورده است و همین امر است که مفهوم ملت به معنای مدرن آن را مهم کرده است. در این مقاله و در ادامه نشان خواهیم داد که نائینی نیز به حقوق و برابری و آزادی‌های ملت توجه داشته است.
از مشتقات کلمه ملت، می‌توان به مفهوم ملی، و ملیت نیز اشاره کرد. ملی (National)، به یک ملت خاص مربوط است، که توسط ملت به اشتراک گذاشته شده است. ملیت (Nationality)، در یک معنا، حق قانونی تعلق داشتن به یک ملت خاص است و در معنای دیگر، به گروهی از مردم با زبان مشابه، فرهنگ و تاریخی که قسمتی از یک ملت سیاسی را تشکیل می‌دهند (Oxford Dictionary, 2008: 1014) اطلاق می‌شود.

برخی از تعاریف ملیت نیز به قرار زیر است: شکلی از احساسات مشترک برآمده از شور و شوق، صمیمیت و شکوه خاص مربوط به میهن. نامی عام که به جمع درهم تنیده عوامل روان‌شناختی و فرهنگی که اصل همبسته وحدت بخش یک ملت را شکوفا می‌کند. آگاهی از ملیت، ملت را به وجود می‌آورد. یک ملت، ملیتی است که خود را در یک مجموعه سیاسی مستقل، یا آرزومند استقلال، سازمان داده است. تعاریف یاد شده درباره ملیت تقریباً زمینه مشترکی ندارند. مفهوم ملیت در مفهوم دیگری یعنی در اشاره به موقعیت حقوقی، تابعیت یا شهروندی نیز به کار می‌رود (عالم، 1385: 153).

در این قسمت، اشاره‌ای کوتاه به مفهوم ملی‌گرایی می‌شود. ملی‌گرایی (ناسیونالیسم) به بسیج احساسات و عواطف ملی در راه وطن و رسیدن به اهداف مورد نظر سیاسی یا اقتصادی ملی اشاره دارد. ناسیونالیسم در واقع فداکاری در راه وطن را به اصول و برنامه‌ها تبدیل می‌کند (احمدی،1390: 86). از نظر اسمیت ناسیونالیسم عبارت است از یک جنبش ایدئولوژیک برای رسیدن و حفظ استقلال، وحدت و هویت جمعیتی که اعضای آن خود را برای ساختن یک ملت بالفعل یا بالقوه مستعد می‌دانند (همان: 103). در این مقاله، مفهوم ملی‌گرایی خارج از محدوده پژوهش ماست.

1-2- ملت در معنای قدیم

در زبان فارسی، تا قرن نوزدهم، واژه ملت به هر نوع اجتماع دینی و مذهبی و به ویژه بیش‌تر به پیروان ادیانی که کتاب مقدس داشتند اشاره می‌کرد. مفهوم مدرن ملت در دو مرحله از مفهوم اجتماع دینی و مذهبی (ملت) ریشه گرفت؛ نخست تعبیر «ملت مسلمان ایران» با افزودن کلمه ایران به تعبیر سنتی اجتماع مذهبی مسلمان «ملت مسلمان» ساخته شد تا ترکیب ایرانی اجتماع مذهبی (یعنی ملت مسلمان ایران) را برساند، و اندکی بعد با نشانه مذهبی آن، ترکیب صرفاً به «ملت ایران» تبدیل شد (اشرف،1396: 198).

این دگردیسی مفهومی، به قرائت جدید ملت به تعبیر مدرن آن، که معنی واژه انگلیسی Nation را می‌رساند، منجر شد. با این همه، واژه ملت به دو معنی متفاوت به کار گرفته می‌شد: یکی قرائت سنتی به تعبیر مذهبی، و دیگری قرائت مدرن به تعبیر کاملاً ملی. برخی مفاهیم دیگر مربوط به مفهوم ملت نیز در همان دوره وارد واژه نامه معاصر سیاسی شدند که از جمله آن‌ها می‌توان به ملی، ملیت، و ملی‌گرایی اشاره کرد (همان: 198).

به اعتقاد اریک هابسبام، گرچه به نظر می‌رسد که دین در جذب وفاداری مردم رقیب ناسیونالیسم باشد، اما در واقع دین برای ناسیونالیسم، چه در دوران پیشامدرن و چه در دوران مدرن، همچون عاملی واسط و هموارکنندهٔ راه، عمل کرده است. هابسبام نقش زرتشتی‌گری در شکل دادن به هویت قومی- ملی ایرانی در دوران ساسانی و نقش تشیع در دوران صفوی را یکی از نمونه‌های همین فرایند می‌داند (همان: 146). به نظر می‌رسد که در آثار نائینی نیز دین برای مفهوم ملیت، همچون عاملی هموارکنندهٔ راه، عمل کرده است.

برخلاف نظر آجودانی که در ادامه ذکر می‌گردد، دکتر حمید احمدی معتقد است که از آنجا که واژه ملت به مفهوم مذهبی آن در ایران زیاد رایج نبود، به آسانی توانست در دوره معاصر به ویژه در قرن بیستم معنی سیاسی نوینی پیدا کرده و به مردمان درون مرزهای یک کشور اشاره کند. با گسترش روحیه میهن‌پرستی در انقلاب مشروطه نیز واژه ملت به سرعت جا افتاد (احمدی،1390: 132).

در تأیید معنای سنتی مفهوم ملت، اشاره به آیه زیر نیز کمک کننده است؛ «وَ قالُوا کونُوا هُوداً أَوْ نَصاری تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّهَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین»«یهودیان گفتند یهودی شوید تا راه یافته باشید و نصاری گفتند نصاری شوید تا راه یافته شوید؛ بگو بلکه ملت ابراهیم را پیروی می‌کنم که دینی میانه است و خود او هم از مشرکین نبود»(قرآن، سوره بقره، آیه 135).

توجه به تفاوت دو مفهوم امت و ملت در معنای قدیم نیز بسیار مهم است. به نظر شهرستانی، از دیدگاه آرا و مذاهب، مردم جهان به دو دسته تقسیم می‌شوند: «اهل الدیانات و الملل» یعنی صاحبان دین‌ها و ملت‌ها، و دیگر «اهل الاهواء و النحل» یعنی صاحبان هواهای کج و کیش‌های خود ساخته. به اعتقاد او، صاحبان دین‌ها و ملت‌ها (شریعت‌ها)، مسلمانان‌اند و یهود و نصاری و مجوس، و اهل رأی‌های کج، فلاسفه‌اند (آجودانی،1382: 166).

در عهد قدیم، امت به معنی مردمان به کار می‌رفت و وقتی به دین و آیین و شریعت‌شان نظر داشتند از آنان به ملت یاد می‌کردند مثل ملت مجوس، نصاری، یا مسلمان. این مفهوم از ملت تا انقلاب مشروطه و حتی چندسالی پس از آن نیز، در بسیاری از رسالات این دوره، مفهوم مسلط کلمه ملت بوده است (همان: 167).

2. عصر مشروطه و مفهوم ملت

اساساً برجسته شدن مفهوم ملت در معنای جدید آن، در عصر مشروطه کلید خورد. «اندیشه‌های روشنفکری جنبش مشروطه در مرحله نخست دو هدف اساسی را دنبال می‌کرد: ایجاد یک دولت- ملت مدرن به منظور توسعه منابع کشور و حفظ استقلال آن در برابر قدرت‌های خارجی، و تشکیل یک ملت با تبدیل مردم از رعایا به شهروندان از طریق مشارکت بیشتر در زندگی سیاسی کشور. به علاوه، این اندیشه‌های ملی ملت ایران، تمامی مردمان ایران را بدون توجه به وابستگی مذهبی، ریشه قومی، زبان یا موقعیت اجتماعی- اقتصادی دربر می‌گرفت. در عصر مشروطه، مفهوم ملی که از واژه ملت گرفته شده است شهرت فزاینده‌ای پیدا کرد. این مفهوم، برای نمونه، برای اشاره به مجلس شورای ملی، بانک ملی، و عناوین قهرمانان ملی استفاده شد»(اشرف،1396: 205).

عصر قاجار و عصر مشروطه، «عصر آشنایی‌های جدی ما با مدنیت و فرهنگ غربی بود که در آن، هم کلمات و تعابیر تازه‌ای بر ذخیرهٔ واژگان زبان فارسی افزوده شد، و هم مفاهیم و کلمات کهن دستخوش تحول گردید. دولت، ملت، ملی، آزادی، مجلس، قانون و غیره کم کم از معانی و مفاهیمی که در گذشته داشتند، فاصله می‌گرفتند و به مفاهیم و معانی تازه‌ای به کار می‌رفتند که آن معانی و مفاهیم در گذشتهٔ فرهنگ و زبان ما سابقه نداشت. این مفاهیم تازه در اصل مفاهیمی بود که در بستر تاریخ و فرهنگ دیگری بالیده بود و بیان‌گر تجربیات و تاریخ آن دیار بود که معنای کم و بیش واضحی داشت. اما این مفاهیم در فرهنگ ما پیشینه‌ای نداشتند (آجودانی،1382: 7).

انسان ایرانی با چنین ذهن و زبان و تاریخی آن گاه که با مفاهیم جدید آشنا می‌شد، چون تجربه زبانی و تاریخی آن مفاهیم را نداشت، آن‌ها را با درک و شناخت و برداشت تاریخی خود و با تجربه زبانی خود، تفسیر، تعبیر و بازسازی می‌کرد و سعی می‌کرد از بیگانگی آن مفاهیم جدید، با تقلیل دادن آن‌ها به مفاهیم آشنا، بکاهد.

در همین جریان آشناسازی‌ها بود که «آزادی قلم و بیان» در زبان بسیاری از روحانیون و مشروطه‌خواهان، به سادگی به «امر به معروف و نهی از منکر» معنی می‌شد و از آن مهم‌تر، اساس مشروطیت و حتی دموکراسی به «و امرهم شوری بینهم» تعبیر می‌گردید (همان: 8). البته نشان خواهیم داد که نائینی قدری از این مرحله جلوتر رفت و توانست با همان ادبیات دینی و فقهی، مفهوم مدرن ملت را با تأکید بر حقوق ملت، و برابری ملت توجیه نماید.

در پیشینه فرهنگ ایران، ملت به معنی شریعت و پیروان شریعت، بر اساس تلقی شیعه، در اساس در تقابل با دولت به معنی سلطنت بود. استنباط عامه این بود که حتماً ملت باید در مقابل دولت قرار گیرد. مردم با ذهنیت تاریخی خود این گونه فکر می‌کردند (آجودانی،1382: 8). در نتیجه، ساختار جدید مفهوم دولت و ملت، آن گونه که در مشروطیت ایران شکل گرفته بود، تماماً مبتنی بود بر ساختار تلقی شیعه از ملت و دولت (همان: 165).

اما مشروطیت، با ایجاد دولت قانونی و با نگارش قانون اساسی و وضع قوانینی تازه بر آن شده بود تا ساختار کلاسیک دو قدرت سیاسی و اجتماعی سلطنت و دین را به هم بزند و با محدود ساختن قدرت سلطنت و قدرت دین و روحانیون، به قدرت تازه‌ای دست یابد. قدرتی که می‌بایست در حکومت قانون (عرف) تجلی یابد و همه مردم در برابر آن متساوی‌الحقوق باشند (همان: 168). ملت در معنای جدید (مجموع رعایا) به این معنا بود که اجماع رعیت یا همه مردم، حق و حقوقی در برابر دولت برای خود قائل است (آجودانی،1382: 169).

وقتی اندیشه مشروطه‌خواهی و قانون‌خواهی پیدا شد، در ترجمه nation، لفظ ملت را به کار گرفتند. چون جامعه، جامعه‌ای اسلامی بود، روشنفکران ناگزیر بودند علایق اسلامی مردم را در نظر داشته باشند. از سویی دیگر، ملت به معنی مجموع پیروان شریعت و نه خود شریعت، از جهاتی به مفهوم nation نزدیک بود و به مجموع مردمی اطلاق می‌شد که از آیین خاصی پیروی می‌کردند و راحت‌تر می‌شد آن را به جای مجموع مردم در معنای جدید به کاربرد، چرا که با ذهنیت جامعه اسلامی موافقت و مناسبت داشت. همین ملاحظات و ضرورت‌های سیاسی و اجتماعی و مذهبی باعث شد که در ترجمه nation، کلمه ملت را معادل آن برگزینند و به کار برند (همان: 192 و 193).

با این همه، رشد و گسترش اندیشه مشروطه‌خواهی، منجر به تحولاتی گردید که در مفهوم سیاسی و اجتماعی کلمه ملت ایجاد شد. ملت واجد حقوق سیاسی و اجتماعی و واجد حق مداخله در سرنوست سیاسی مملکت شده بود. همین امر مایه هراس متشرعان و درباریان طرفدار حکومت شده بود (همان: 198). وقتی کم کم ملت به معنی اجماع رعایا یا مردم به کار گرفته می‌شد، بر اساس همان ساختار قدیمی و معنای شرعی‌ای که می‌شد از ملت هر شهر سخن گفت، از مجموع رعایای هر شهر هم به معنی ملت یاد می‌کردند. با گذشت زمان ملت بیشتر و گاه فقط به مفهوم مجموع رعایای ایران به کار گرفته می‌شد که توسعاً پیرو شریعت اسلام هم تلقی می‌شدند. اما از اواخر دوره قاجار و از اوایل حکومت پهلوی، ملت به معنای ملت ایران (مجموع مردم ایران)، جا افتاد و از قید وابستگی به مفهوم شرعی و مذهبی آزاد شد (آجودانی،1382: 202).

آجودانی در بررسی مفهوم ملت، جز در چند عبارت کوتاه اشاره‌ای به نایینی ندارد. آجودانی معتقد است که نظر نائینی درباره مفهوم ملت، همان معنای قدیم آن (شریعت) است. از نظر او، «نائینی، در «تنبیه الامه و تنزیه المله» با اشاره به اصل مساوات، به اعتراض می‌نویسد که «دشمنان مشروطه، مساوات را چنان به صورت قبیحه جلوه دادند که نه تنها مسلمانان روی زمین بلکه قاطبه ملیین از آن بیزارند». آجودانی معتقد است که منظور از ملیین (جمع کلمه ملی) منتسبان به شرایع مختلف است. بدین ترتیب به نظر آجودانی در کاربردهایی از این دست و در این نوع عبارات، ملی صفتی است که نسبت و وابستگی به ملت یعنی شریعت را می‌رساند (همان: 182). به نظر می‌رسد که نمی‌توان با ارجاع به یک عبارت، حکم کلی صادر کرد و اعلام داشت که نائینی مفهوم ملت را تنها به معنای قدیم آن (شریعت) استفاده کرده است. در این مورد، در قسمت بعد، توضیحاتی ارائه خواهد شد.

3. اندیشه سیاسی نائینی و مفهوم ملت

برای تبیین مفهوم ملت در اندیشه سیاسی نائینی باید یک دورنمای کلی از اندیشه سیاسی وی که بیشتر مبتنی بر فقه سیاسی است ارائه داد. هدف نائینی این بود که در برابر مخالفان روحانی و مذهبی مشروطه، به نفع مشروطه موضع بگیرد و با تألیف کتاب استدلالی «تنبیه المه و تنزیه المله» راه استقرار و تثبیت دولت مشروطه را هموار سازد.
این رساله از درون منازعات اجتهادی مشروطه سربرآورد و چندی بعد به متن اصلی و محور در تبیین دینی از نظام مشروطه بدل شد و نویسنده آن را در صدر نوگرایی مذهبی- سیاسی شیعه در تاریخ معاصر نشاند (فیرحی،1394: 1). تنبیه الامه و مؤلف آن نماد مکتبی فقهی- سیاسی شد که بیان دینی از آزادی و دموکراسی در مذهب شیعه را فراهم می‌کرد. به همین دلیل است که این کتاب در مرکز مناقشات معاصر، درباره استبداد و مردم سالاری از یک سوی، و نوگرایی مذهبی و سکولار از سوی دیگر نشسته و در این چهار سوق، هم‌زمان مورد توجه علاقمندان به مذهب، سیاست، تاریخ و ملیت قرار گرفت (همان).

ویژگی مهم این کتاب که باعث شد برای بررسی مفهوم ملیت به خوانش آن بپردازیم این بود که «رساله تنبیه الامه تنها رساله‌ای فقهی در قالب ادبیات و موضوعات سنتی فقه نیست، بلکه نائینی از جمله اندیشمندان پل‌سازی است که در تلاش برای پیوند سنت فقاهتی با موضوع جدید و دشواری چون تجدد، دموکراسی و دولت مدرن است. همین ویژگی باعث شده که کتاب و نویسنده‌اش در معرکه نزاع سنت و تجدد قرار گیرند»(همان: 2).

کتاب تنزیه الامه و تنزیه المله، همزمان با استبداد صغیر، و در دفاع از اساس مشروطیت نگارش و انتشار یافت (فیرحی،1394: 14). برخی نام کامل آن را «تنبیه الأمّه و تنزیه الملّه فی لزوم مشروطیه الدوله المنتخبه لتقلیل الظلم علی أفراد الأمّه و ترقیه المجتمع» ثبت کرده‌اند (نائینی،1424: 20).

در توضیح نام کتاب چنین آمده است؛ «امت»، مجموع انسان‌هایی هستند که دارای دین واحد و مشترک‌اند که متمایز از ادیان دیگر است. همچنین امت به هر جمعیتی و جماعتی اطلاق می‌شود که حول امر واحدی چون دین واحد، یک دعوت، یک راه، یک زمان و یک مکان واحد گرد آمده‌اند (فیرحی،1394: 91 و 92). «تنزیه المله» هم به معنای دور کردن ملت از نقایص و شایستگی‌هاست. واژه «تنزیه» جنبه دفاعی و اتهام‌زدایی در برابر دیگران را دارد. نائینی استبداد، و رابطه استبداد و دین، در دیانت اسلام را، اتهام ناروا و ظلم به اسلام و مسلمانان می‌داند و قصد تنزیه ملت، یعنی رفع چنین اتهامی و دفاع از دیانت و اسلام ر دارد (همان: 92).

«مله»(ملت) به معنای دین و شریعت است و در اصل عبارت است از هر آن چه خداوند به زبان پیامبران برای مردم تشریع کرده تا بدان وسیله به سعادت برسند. واژه ملت به همه شریعت‌ها و نه تک تک آن‌ها به کار می‌رود و به همین لحاظ قابل اضافه به خداوند و یا آحاد امت یک پیامبر نیست، بلکه گفته می‌شود برای مثال، ملت محمد، ملت ابراهیم، ملت عیسی و غیره. یعنی دین و شریعتی که هر چند در اصل با دیگر شرایع حق یکسان است، اما به زبان و توسط پیامبر خاصی چون محمد (ص)، عیسی، موسی و دیگران بیان شده است (همان). براین اساس، اگر چه در عنوان کتاب نائینی، مفهوم ملت به معنای شریعت به کار رفته، اما با مراجعه به متن کتاب و سیر استدلال‌ها به این نکته می‌رسیم که نائینی ملت را به هر دو معنای مدرن و سنتی آن به کار برده و علاوه بر فهم و تحلیل معنای جدید ملت، آن را پذیرفته، به نفع آن استدلال کرده، و به لوازم پذیرش معنای جدید ملت (حقوق برابر مردم و آزادی‌ها) آگاه بوده و حتی در دفاع از آن‌ها قلم زده است که در ادامه به این نکات اشاره خواهد شد.

در اصطلاح حقوق و علوم سیاسی، منظور از ملت گروهی از افراد انسانی است که بر خاک معینی زندگی می‌کنند و تابع قدرت یک حکومت‌اند؛ ملت عبارت است از شخصیت حقوقی ناشی از مجموعه افراد یک سرزمین که دولت واحدی تشکیل می‌دهند و حق حاکمیت دارند (فیرحی،1394: 92).

بدین سان منظور نائینی از «تنبیه الامه و تنزیه المله»، هشدار دادن و بیدار نمودن مسلمانان، یا ملت ایران، یا هر دو، در خصوص معایب استبداد از یک سو، و تنزیه و دور کردن نسبتِ استبداد از شریعت حضرت محمد (ص)، و دفاع از دین اسلام در مقابل اتهام استبداد دینی از سوی دیگر است. البته نائینی تنها به سلب استبداد از دین اکتفا نمی‌کند، بلکه دفاعی دینی از مردم سالاری، مشروطیت و دولت انتخابی مقید به شریعت و قانون دارد؛ تا به گمان او، مقدمات کاهش ظلم نسبت به افراد امت، و نیز زمینه پیشرفت این جامعه فراهم شود. او تلاشی دوگانه داشته تا نفی استبداد و دفاع از مشروطه و مردم سالاری نماید (همان).

وی برای توضیح دیدگاه فقهی- سیاسی خود بحثی درباره ضرورت و انواع حکومت و نیز معیار تقسیم دولت‌ها به مطلوب و نامطلوب و حق و باطل را فراهم می‌آورد (فیرحی (1)،1394: 282). وی ضرورت حکومت را اجماع و اتفاق تمام ملل و عقلای عالم تلقی می‌کند و از سه معیار اساسی تعداد حاکمان (تک نفره یا جمعی)؛ مشروعیت حکومت (حق و مشروع بودن یا اغتصاب و نامشروع بودن)؛ و شیوه استقرار قدرت حکومت (از طریق غلبه، وراثت، و انتخاب) در طبقه‌بندی حکومت‌ها یاد می‌کند (همان: 283).

نائینی حکومت مطلوب را حکومتی نمی‌داند که صرفاً اعلی مراتب ثروت و آبادانی به همراه دارد، بلکه شرط مشروعیت دولت آن است که هر ملتی حکومت خود را به دست خود او استوار سازد: «قیام امارتشان به نوع خودشان». نائینی پس از ارجاع مشروعیت به رضایت و مداخله مردم در حکومت، کارویژه دولت را در دو حوزه داخلی و دفاع از مداخله بیگانه مورد توجه قرار می‌دهد (همان: 284).

دو معیار توأمِ مشروعیتِ دولت از دیدگاه نائینی وجود دارد: یکی، رضایت و مداخله نوع مردم در امور نوعی، و دوم، تدارک دفاع مملکت و مصالح داخلی ملت. براین اساس، او تنها دولت‌هایی را مشروع می‌داند که اولاً، برآیند رضایت و مداخله نوع مردم در امور نوعی باشد. ثانیاً، معطوف به مصالح نوعی جامعه باشد. چنین می‌نماید که در اندیشه نائینی حکومت معصوم (ع) استثنای مؤید این قاعده است. به هر حال، نائینی به همین اعتبار، حکومت‌ها را به دو نوع تملیکیه و ولایتیه تقسیم می‌کند و اولی را نامشروع و دومی را مشروع می‌نامد (همان).

آن‌گاه که حکومتی مصالح عمومی را تابعی از مصلحت حاکم یا حاکمان قرار دهد، نامشروع است. این قسم از حکومت و سلطنت چون دلبخواهانه و از باب تصرف آحاد مالکین در املاک شخصیه خود و بر طبق اراده و میل شخصی سلطان است، تملیکیه و استبدادیه گویند (همان: 286). نائینی دلیل پیدایی چنین حکومت ناهنجاری را نه یک امر طبیعی، بلکه در ناآگاهی و «همان بی‌علمیِ ملت به وظایف سلطنت و حقوق مشترک نوعیه»(همان و نائینی،1424: 43) جستجو می‌کند.

حکومت ولایتیه به دور از تحکم و استبداد مالک‌مآبانه، بر مصالح و رضایت عموم استوار است. اشتراک و تساوی مردم و حاکم در امور نوعیه، امین و مسؤول بودن حاکم و امانت بودن حکومت، مشارکت و نظارت مردم بر اعمال حکومت، از مختصات دولت ولایتیه است. از نظر او در چنین حکومتی تمام افراد اهل مملکت، به اقتضای مشارکت و مساواتشان در قوا و حقوق، بر مؤاخذه و سؤال و اعتراض قادر و ایمن و در اظهار اعتراض خود آزاد و طوق مسخریت و مقهوریت در تحت ارادت شخصیه سلطان و سایر متصدیان را در گردن نخواهند داشت (فیرحی (1)،1394: 287).

نائینی معیار تقسیم دولت‌ها به تملیکی و ولایتی بودن را رعایت مصلحت عمومی به مثابه امانت نوع می‌داند (همان: 289). نائینی بر نظارت بیرونی که از مصادیق مدرن آن، تدوین قانون اساسی و تشکیل مجلس شورای ملی است، به عنوان قدر مقدور از جانشینی قوه عصمت نگریسته و تدارک چنین ساز و کار نظارتی در دوره غیبت را واجب می‌داند (همان: 291).

دولت ولایتیه، در اندیشه او، دو پیش فرض (آزادی و برابری) دارد. وی مفهوم شورا در حکومت ولایتیه را بر مبنای همین دو پیش فرض توضیح می‌دهد. حکومت ولایتیه عبارت از ولایت بر اقامه مصالح نوعیه و به همان اندازه محدود است… بر آزادی از این عبودیت و مشارکت و مساوات آحاد ملت حتی با شخص ولیّ نوعی در جمیع نوعیات مبتنی و مسؤولیت هم از فروع آن است (همان: 292 و نائینی، 1424: 51-49).
تمامی این عبارات نشان می‌دهد که نائینی به برابری آحاد ملت و مردم معتقد است و به حقوق ملت به معنای مدرن آن تأکید دارد. بدین گونه است که «وی رابطه‌ای مستقیم بین دو اصل آزادی و برابری و ترقی جوامع اسلامی می‌بیند. وی برابری و مساوات را به دو قسم عمده برابری در حقوق و برابری در احکام تقسیم می‌کند. وی مفهوم شورا را نیز در کنار آزادی و برابری می‌نشاند»(فیرحی (1)،1394: 292-294).

بر مبنای فقه نائینی، از آن روی که مجلس یک نهاد ملی است، ایرانیان غیر مسلمان نیز، هم به لحاظ مشارکت در مالیات و دیگر امور نوعی و هم به اعتبار «شورا» و به دلیل توقف تمامیت و رسمیت شورویت عمومیه بر دخولشان در امر انتخاب، لامحاله باید داخل شوند. و البته اگر از صنف خود کسی را انتخاب کنند، حفظ ناموس دین از او مترقب نباشد لکن خیرخواهی نسبت به وطن و نوع از آنان هم مترقب و اتصافشان به اوصاف مذکوره در صلاحیت برای عضویت کافی است (همان: 318). این عبارات نیز به وضوح نشان از فهم جدید ملت از سوی نائینی دارد.
عبارت زیر به نحو رساتری بر مدعای اصلی ما صحه می‌گذارد. از نظر او، «عقد مجلس شورای ملی برای نظارت متصدیان و اقامه وظایف راجعه به نظم و حفظ مملکت و سیاست امور امت و احقاق حقوق ملت است، نه از برای حکومت شرعیه و فتوی و نماز جماعت؛ و از برای مراقبت در عدم صدور آرای مخالفه با احکام شریعت، همان عضویت هیأت مجتهدین و انحصار وظیفه رسمیه ایشان در همین شغل، اگر غرض و مرضی در کار نباشد، کفایت می‌کند»(همان).

از نظر نائینی، بالضروره معلوم است که حفظ شرف و استقلال و قومیت (هویت) هر قومی هم چه آنکه راجع به امتیازات دینیه باشد یا وطنیه، منوط به قیام امارتشان است به نوع خودشان، و الّا جهات امتیازیه و ناموس اعظم دین و مذهب و شرف استقلال وطن و قومیتشان به کلّی نیست و نابود خواهد بود، هر چند به اعلی مدارج ثروت و مکنت و آبادانی و ترقّی مملکت نائل شوند (نائینی،1424: 98).

منظور نائینی از واژه وطنیه در این جا امر ملی است. تفکیک امر دینی و امر وطنی (یا همان امر ملی به تعبیر امروز) اهمیت زیادی در این کتاب دارد. نسبت این دو مفهوم عموم و خصوص مِن وجه است؛ گاهی امر دینی و ملی انطباق دارند و زمانی نیز این دو تمایز می‌یابند. برای مثال، احکام مذهبی مانند نماز و روزه و همه آنچه مربوط به هویت و تکالیف عمومی مسلمانی است، مستقل از امر وطنی است. چنین احکامی مرزهای ملی را درمی‌نوردد. برخی از احکام مسلمانی با وظایف ملی انطباق دارند؛ از جمله این موارد می‌توان به وظیفه ملی و اسلامی دفاع از مرزهای ملی اشاره کرد (فیرحی،1394: 104).

برخی از امور نیز صرفاً امور وطنی/ملی هستند. امر ملی یا وطنی، آن دسته از مشترکات نوعی و نوعیات هر ملتی است که خارج از منع و الزام‌های شرعی بوده و به اصطلاح فقیهان در قلمرو مباحات اصلییه یا حوزه رُخَص قرار دارند. امر وطنی، لزوماً امر شرعی نیست، حتی لازم نیست موافق شریعت باشد، بلکه فقط نباید مخالف شرع باشد (همان).
تأکید نائینی بر مساوات نیز جالب است. به نظر او، «احکام مخصوصه به خصوص مسلمین یا اهل ذمّه بدون تفاوت بین اشخاص هر یک از فریقین اجرا یابد الی غیر ذلک من العناوین المختلفه؛ این است حقیقت مساوات و معنی تسویه»(نائینی،1424: 102).

از مساوات می‌توان به ملت به معنای جدید رسید چون مساوات، متعلقی دارد و مراد از آن، مساوات در بین افراد ملت (به معنای جدید) است. بر این اساس، «نائینی در تبیین مساوات می‌نویسد که مقصود از آن، مساوات آحاد ملت با همدیگر و با شخص والی در جمیع نوعیات است». منظور نائینی از مساوات این است که «هر حکمی که بر هر موضوع و عنوانی به طور قانونیت و بر وجه کلیت مرتب شده باشد در مرحله اجرا نسبت به مصادیق و افرادش بالسویه و بدون تفاوت مجری شود، جهات شخصیه و اضافات خاصه رأساً غیر ملحوظ، و اختیار وضع و رفع و اغماض و عفو مسلوب است»(زرگری‌نژاد،1387، 159 و 160).

نائینی تصویر خاصی از دولت مشروطه دارد؛ نظام مشروطه را جامعه‌ای تصور می‌کند مرکب از شهروندانی با مذاهب، باورها، زبان، جنسیت، و سنت‌های قومی متفاوت. وی به ویژه بر همزیستی مذاهب متفاوت درون دولت ملی نظر دارد. مساوات در چنین جامعه متکثری، البته مفهوم خاصی دارد؛ نائینی برای توضیح مطلب، برابری و مساوات در چنین جامعه‌ای را در سه حوزه متمایز ترسیم می‌کند:

الف) عناوین اولیه مشترک بین عموم شهروندان، مانند امنیت جان، مال، آبرو و زندگی خصوصی شهروندان از یک سوی، و نیز، آزادی و امنیت اجتماعات مشروع که موضوع آن‌ها مشترکات نوعی شهروندان است، و اختصاص به فرقه و گروه خاصی ندارد.

ب) عناوین و احکام خاصه که مربوط به مساوات در امور درون مذهبی و قومیتی است. این دسته از امور از مذهبی به مذهب دیگر تفاوت دارد. مساوات در عناوین خاصه، به این معنی است که نابرابری‌های درون مذهبی که موجب تمایزات درونی پیروان یک مذهب می‌شود، اصلاح شود و با وضع و اجرای مقررات لازم چنین نابرابری‌ها نیز کنترل و نظارت شود (فیرحی،1394: 306 و 307). این عبارات نیز حاکی از نگاه ملی به معنای مدرن آن به حقوق برابر افراد است فارغ از نگاهی ملت‌گرایانه (شریعت محورانه).

ج) مساوات در برابر قانون، اعم از قوانین ناظر به عناوین مشترکه عامه یا عناوین خاصه مربوط به مذاهب و جماعت‌هایی که شهروندان چنین دولتی هستند. آرزوی نائینی بر این است که افراد و گروه‌ها در برابر قانون، هیچ امتیاز و تفاوتی نداشته باشند (همان: 307). در کل، به نظر وی، اختلاف شریعت‌ها و نیز، تفاوت‌های موجود بین جوامع دینی و غیردینی نمی‌تواند دلیلی بر عدم التزام بر عدالت و مساوات باشد (همان: 309).
به هر حال، روشن شد که دولت مورد نظر نائینی در عصر مشروطه با مفهوم جدید ملت پیوند دارد و نائینی از دولت ملی یا دولت- ملت سخن می‌گوید. همچنین نائینی سه دلیل برای ضرورت و مشروعیت مشارکت اقلیت‌های غیر مسلمان در انتخابات، و حضور آنان در مجلس شورای ملی برمی‌شمارد:

یکم، اشتراک در مالیات؛

دوم، اشتراک در امور نوعی؛ امور نوعی مجموعه مشترکات نوعی هر جامعه است که قطع نظر از گرایش‌های مذهبی، از ضرورت زندگی مشترک در کنار دیگران ناشی می‌شود. اموری مثل راه و ترابری، بهداشت، آموزش و پرورش و غیره، از جمله امور نوعی هر جامعه محسوب می‌شوند که همه شهروندان، به اعتبار شهروندی در آن اشتراک دارند. این مشترکات نوعی نیازمند مشارکت نوع مردم در تصمیمات، اجرا و نظارت هستند.

سوم، توقف تمامیت مجلس شورای ملی بر حضور تمام ملت، از جمله اقلیت‌های مذهبی در مجلس ملی است. امور مجلس بیشتر از جنس امور وطنی و نوعی است و نه تکالیف شرعی (فیرحی،1394: 397).

به هر روی، مطالب و کدهای بالا از کتاب نائینی، نشان از آن دارد که اگرچه وی مفهوم ملت را در برخی از مواقع، در معنای مدرن آن به کار نبرده اما در کل، فهم مدرنی از مفهوم ملت داشته و در صدد بوده تا از حقوق ملت در حد امکان با ادله دینی دفاع کند و به وسیله مشروعیت بخشیدنِ تئوریک به دولت و نظریه مشروطه از ملت در برابر حکومت استبدادی محافظت نماید.

در واقع برخلاف نظر و رأی آجودانی که معتقد است؛ اکثر علمای مشروطه‌خواه و مشروعه‌خواه، فهم و درک درستی از مفاهیم جدیدی چون ملت و ملیت نداشته‌اند؛ باید گفت که نائینی اگر چه مفهوم ملت را در معنای سنتی آن (شریعت) نیز به کار برده اما تلاش او در کتابش در راستای زدودن استبداد به نفع مردم (ملت به معنای جدید) بوده و به علاوه تلاشش در رفع اتهام و دور کردن نسبت استبداد از شریعت، برای کمک به رسیدن مردم به حقوقشان بوده است.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

در این مقاله سعی داشتیم به تحلیل نائینی از مفهوم ملت واقف شویم. براین اساس، مطابق با سؤال پژوهش، کوشش شد تا به این پرسش پاسخ دهیم که نائینی چه فهم و برداشتی از مفهوم ملت داشته و چگونه آن را تحلیل کرده است. در این راستا، به تعریف مفهوم ملت در دو معنای جدید (مدرن) و قدیم آن (شریعت و پیروان آن) پرداخته شد. سپس گفته شد که با عنایت به روش جامعه‌شناسی تاریخی، باید علاوه بر خوانش آثارش به زمینه و زمانه وی (عصر مشروطه) نیز توجه شود.

در مرحله آخر، به بررسی مفهوم ملت در اندیشه سیاسی او پرداختیم. بدین منظور، تمرکز اصلی مقاله را بر کتاب مهم «تنبیه الامه و تنزیه المله» نائینی قرار دادیم. برای تبیین مفهوم ملت در اندیشه سیاسی نائینی یک دورنمای کلی از اندیشه سیاسی وی ارائه گردید و فرضیه تحقیق بر این مبنا اثبات شد. به هر روی، به عنوان نتیجه باید گفت که اگرچه نائینی مفهوم ملت را در برخی از مواقع، در معنای مدرن آن به کار نبرده اما در کل، فهم مدرنی از مفهوم ملت داشته و در صدد بوده تا از حقوق ملت در حد امکان با ادله دینی دفاع کند و به وسیله مشروعیت بخشیدنِ تئوریک به دولت و نظریه مشروطه، از ملت (به معنای جدید آن) در برابر حکومت استبدادی محافظت نماید.

منابع فارسی
آجودانی، ماشاءالله (1382)، مشروطه ایرانی، تهران: اختران، چاپ هشتم.
احمدی، حمید، بنیادهای هویت ملی ایرانی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ دوم، زمستان 1390.
اشرف، احمد (1396)، هویت ایرانی از دوران باستان تا پایان پهلوی، ترجمه و تدوین حمید احمدی، تهران، نشر نی، چاپ ششم.
زرگری‌نژاد، غلام‌حسین (1387)، رسائل مشروطیت؛ مشروطه به روایت موافقان و مخالفان، تهران: انتشارات مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، چاپ اول.
طباطبایی، سیدجواد (1388)، سخنرانی در همایش انقلاب مشروطه، http://iranshahri.com/fa/article/95، 13 شهریورماه 1388، به نقل از روزنامه شرق، شماره 828، 16 مردادماه سال 1385، صفحه آخر.
عالم، عبدالرحمن (1385)، بنیادهای علم سیاست، تهران: نشر نی، چاپ چهاردهم.
فیرحی، داود (1394)، آستانهٔ تجدد؛ در شرح تنبیه الامه و تنزیه المله، تهران: نشر نی، چاپ نخست.
——— (1395)، درس گفتار راه سوم، جلسه دوم، دانشگاه تهران، دانشکده حقوق و علوم سیاسی.
——— (1394)، فقه و سیاست در ایران معاصر؛ فقه سیاسی و فقه مشروطه، تهران: نشر نی، چاپ پنجم:{فیرحی (1)1394}
نائینی، میرزا محمد حسین غروی (1424)، تنبیه الامه و تنزیه المله، تصحیح و تحقیق سید جواد ورعی، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

منابع انگلیسی
Plano, Jack C., Olton, Roy, The International Relations Dictionary,Longman,1988,Four Edition.
Sally Wehmeier(Chief Editor: Sally Wehmeier), Oxford Advanced Learner’s Dictionary, OXFORD University PRESS,2008,Seven Edition.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.