مرور مطبوعات / اقتصاد تنها عامل کاهش ازدواج نیست
23 مرداد 1397
مطبوعات امروز یادی از ملکالشعرای بهار و فعالیتهای سیاسی او کردهاند، گزارشی از جدیدترین شب بخارا ارائه کردهاند و گفتوگویی با مسیح مهاجری ترتیب دادهاند. «پدرم رضا شاه را «هیولا» میخواند»، «یاد گرفتهام بیتوقع و بیادعا کار کنم»، «اقتصاد تنها عامل کاهش ازدواج نیست» و «استقلال، مهمترین ویژگی روزنامهنگاری است» از عناوین برجسته شمارههای امروزند.
استقلال، مهمترین ویژگی روزنامهنگاری است
مسیح مهاجری که از سال 60 و درست از روز حادثه هفتم تیر ماه مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی شد و بعد از 37 سال همچنان عهدهدار این مسئولیت است، سالهاست که در محافل رسانهای کمتر حضور پیدا میکند و کم به گفتوگو با خبرنگاران مینشیند. او در گفتوگو با ایسنا از سالها فعالیت خود در روزنامه جمهوری اسلامی، خط مشی اعتدالی این روزنامه، واکنشها و گلههایی که در این سالها با آنها دست و پنجه نرم کرده است، نقش صداوسیما در فضای رسانهای امروز و کمرنگ شدن تصاویر و سخنان امام خمینی(ره) در این رسانه و… سخن بگوید.
وی در بخشی از این مصاحبه میگوید: رادیو و تلویزیون باید مظهر نقد در جامعه باشد و همه بتوانند حرفشان را در این رسانه بزنند. نظام جمهوری اسلامی قدرت دارد و قدرت آن هم پشتوانه مردمی است. اگر رادیو و تلویزیون بخواهد این پشتوانه مردمی را حفظ کند باید بگذارد مردم حرف بزنند و طبیعتا حرفهایی که اشتباه باشد جواب هم دارد. در دو سال اول انقلاب مناظرههایی از تلویزیون پخش میشد؛ البته شاید به مناسبتهایی این مناظرهها را دیده باشید که البته الان دیگر یا پخش نمیشوند یا خیلی کمتر شده است. به عنوان مثال آقای بهشتی با آقای کیانوری، دبیر کل حزب توده که حزبی کمونیستی، الحادی و با تفکر فلسفی ماتریالیستی است با هم مناظره میکردند. اولا که آن زمان این حزب با وجود اینکه پیش از انقلاب اجازه فعالیت نداشت، در ایران فعال بود. آقای کیانوری پیشنهاد مناظره با آقای بهشتی را مطرح کردند. من در شورای مرکزی حزب به آقای بهشتی گفتم شما نپذیرید و اگر میخواهید این کار را انجام دهید، فرد دیگری را بفرستید از شاگردانتان که در حد او باشد، اما آقای بهشتی گفتند او از من دعوت کرده است و اگر نروم به او بیاحترامی کردهام.
ایران
اقتصاد تنها عامل کاهش ازدواج نیست
ایران گزارشی داده است از کاهش آمار ازدواج در سالهای اخیر. ایران به سراغ کارشناسان رفته از نظر آنان، اقتصاد را تنها عامل کاهش ازدواج نمیداند و با ارائه آماری از قول نیره توکلی جامعهشناس مینویسد: بیتمایلی جوانان را نمیتوان تنها به خاطر مسائل اقتصادی دانست. با وجودی که قیمتها در بازار افزایش جدی داشته اما تجملات مراسم عروسی روز به روز بیشتر میشود. این جامعه شناس با تأکید بر اینکه جامعه باید زمینه برگزاری مراسمهای ازدواج آسان را فراهم کند، میگوید: در کنار مسائل اقتصادی باید به موضوع شادی و تفریح جوانها و فراهم کردن زمینه مراسمهای ازدواج هم توجه کرد تا شادیهای عمومی در کشور افزایش پیدا کند.
یاد گرفتهام بیتوقع و بیادعا کار کنم
علی دهباشی مدیر و سردبیر مجله بخارا در ویژهبرنامه «مجله بخارا» در اصفهان از سالها تلاش برای تجلیل نام بزرگان میگوید. وی درباره علت انتخاب نام بخارا برای مجله خود میگوید: خیلیها از من میپرسند که چرا نام بخارا را برای مجله انتخاب کردم. بخارا ادامه منطقی مجلهایست قدیمی به نام «کلک» که به دلایلی بعد از 94 شماره انتشارش متوقف شد و ما آن رویه را در «بخارا» شروع کردیم. من شهرهای بسیاری را دیده و رفتهام. از پاریس تا نیویورک و برلین و… اما هیچکدام آنها برایم شبیه بخارا نبود و نشد. وقتی بعد از فروپاشی شوروی به دعوت مرحوم لایق شیرعلی، به بخارا رفتم چیزی در من غلیان کرد که به وصف نمیآید. در خیابانهای بخارا میگشتم و از راهنما خواستم اجازه بدهد گم شوم. گم شدم و تاریخ چندهزارساله ایران را دیدم و به شوقش اشک میریختم. تاریخ بیهقی برایم به تصویر درمیآمد و امیرسامانی که 1100 سال پیش اولین دولت ایرانی را تشکیل داد و آن خانهها و کوچهها انگار مرا در دل تاریخ رها میکرد و باز به خانه میبرد. همین شد که بخارا را انتخاب کردم تا یادآور و تداعیکننده چندین هزارسال تاریخ فرهنگ و هنر ایرانی باشد.
خراسان
پدرم رضا شاه را «هیولا» میخواند
مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی گفتوگویی ترتیب داده است با چهرزاد بهار؛ آخرین فرزند زندهیاد ملکالشعرای بهار که خراسان آن را بازنشر کرده است.
وی درباره مخالفت پدرش با رضا میگوید: رضاخان در آغاز از پدرم خواست تا با او همکاری کند و ایشان هم نپذیرفت و بهای آن را هم پرداخت. رابطه بهار با رضاخان، فراز و نشیب های زیادی داشت، اما مهم این است که پدر هیچوقت از او خوشش نیامد. در روزی که داشت از کشور خارج میشد، پدر با خوشحالی با مادر تماس گرفت و گفت: «هیولا رفت، هیولا رفت!». این را بارها مادرم نقل میکرد. پدر دوست صمیمی و نزدیک قوامالسلطنه بود؛ قوامالسلطنه که نخستوزیر میشود، با اصرار از پدر میخواهد وزارت فرهنگ را بپذیرد. پدر اصلاً به این کار علاقهای نداشت و حتی روزی که قرار شد برای معرفی پیش شاه بروند، لباس مخصوص نداشته و گفته بود: برای یک روز که پیش شاه بروم، نمیروم لباس بخرم! پدرِحسنعلی منصور لباسش را به او قرض میدهد. پدر شش هفت ماه بیشتر در وزارت فرهنگ نماند، چون اولاً، حوصلهاش را نداشت و ثانیاً، مریضاحوال بود؛ استعفا کرد و به قول خودش که همه جا نوشته است: «من به منزل آمدم، ولی ننشستم، بلکه به رختخواب افتادم!»