نقدی بر ایده سیاسی سعید العشماوی

مهدی دلیر

بحث از حاکمیت سیاسی و ربط و نسبت آن با آموزه‌های دینی یکی از پرچالش‌ترین مباحث در عرصه اندیشه ورزی است. برخی بر این باورند که دین هیچ‌گونه دخالتی در امر سیاست نداشته و آن را به عقل مردم واگذار کرده است. برخی دیگر، این رویکرد را نمی‌پذیرند و معتقدند که دین اسلام، در کوچک‌ترین مسائل بشر نیز ورود کرده و هیچ‌گاه سیاست را به حال خود رها نکرده است.

محمد سعید العشماوی، (1932-) روشنفکر معاصر مصری نیز ازجمله افرادی است که به این بحث وارد شده و ایده‌هایی را مطرح کرده است. وی معتقد است که وقتی از حکومت سخن می‌گوییم، معنای مدرن آن را در نظر داریم. حکومت در معنای جدید آن، هیچ‌گونه مناسبتی با آنچه در متون دینی آمده است ندارد. حکومت در معنای امروزین به مدیریت دولتی به‌ویژه به قوه مجریه اطلاق می‌شود. درحالی‌که در قرآن این کلمه منحصراً به معنای داوری کردن است.[1] عشماوی معتقد است که آنچه در متون دینی آمده، چیزی بیش از این به ما نمی‌گوید که به قضاوت و داوری میان مردم باید پرداخت و برخی اختلافات را از این طریق حل کرد. اما تفاوت است میان داوری کردن و رفتار سیاسی داشتن. تمایز بین اِعمال اقتدار سیاسی و داوری کردن، اهمیتی اساسی دارد.

عشماوی به این نکته توجه می‌دهد که طرفداران حکومت اسلامی اغلب به این آیه تمسک می‌جویند: مَن لَم یَحکُم بِما اَنزَلَ الله فَاولئکَ هُم الکافِرون. (مائده 44). به باور عشماوی، در این آیه نیز، "یَحکُم" به معنای داوری کردن منظور نظر شارع بوده است و نه حکومت کردن. او معتقد است که اگر در این آیه، "یَحکُم" را به حکومت کردن معنا کنیم، عواقب سنگینی به بار خواهد آمد.

سعید عشماوی با این مقدمه، به سروقت مفهوم حکومت اسلامی در دنیای معاصر می‌رود. او معتقد است که یک حکومت ایده‌آل، می‌باید در عدالت ورزیدن و اخلاق، سرآمد و الگو باشد. در این صورت است که می‌تواند به‌عنوان یک حکومت برگزیده و نمونه معرفی شود. وی این پرسش را طرح می‌کند که اگر حکومت اسلامی مبتنی بر عدالت و اخلاق است، و ایمان را ترویج می‌کند، آیا هر حکومتی که مبتنی بر همین اصول است و همین هدف را دارد، نمی‌تواند اسلامی نامیده شود؟

عشماوی بر این نکته تأکید می‌کند که، هیچ حکومتی اگر بر اصل عدالت و نظام ارزش‌ها مبتنی نباشد، نمی‌تواند دوام یابد. تمام حکومت‌ها، به‌استثنای حکومت‌هایی که الحادی‌اند، به باورهای دینی شهروندانشان احترام می‌گذارند. این حدیث بیانگر آن است: المُلکُ یَبقی مَعَ الکُفر وَ لا یَبقَی مَعَ الظُّلم.

به باور این روشنفکر مصری، امروز تمامی قوانین اساسی و همه قوانین ملی از لحاظ نظری به موضوع برپایی عدالت می‌پردازند و فقط در چارچوب عملکردشان می‌توانند واقعاً ارزیابی شوند. همچنین اگر حکومت اسلامی شریعت را اجرا می‌کند، لازم است از خود سؤال کند که اجرای شریعت به چه معناست و چه اهمیتی دارد؟ عشماوی بر این باور است که میان فقه و قوانین جدید بشری تمایزی وجود ندارد. آنان که داعیه حکومت اسلامی دارند باید بر پایه همین قوانین جدید بشری عمل کنند و به گوهر عدالت و اخلاق نائل گردند.

عشماوی با تشبیهی که میان قوانین بشری و زبان انسانی انجام می‌دهد، این‌گونه داوری می‌کند که: همان‌طور که اندیشه و منطق انسان‌ها جهانی‌اند، ساختارهای بنیادین حقوق نیز چنین‌اند. تمامی نظام‌های حقوقی به همین منطق متوسل می‌شوند و جز اینکه این نظام‌های حقوقی زیر آسمان‌های متنوع اجرا می‌شوند، تفاوت دیگری ندارند.

به باور وی یک حکومت مُلهم از اصول اسلام باید بر عدالت و ارزش‌های انسانی پی‌ریزی شود. فقط حکومت مدنی ناشی از قدرت مردم است که بدون تبعیض و انحصار به نفع همگان کار می‌کند.[2]

عشماوی با این نگرش نسبت به سیاست و حکومت است که در رأی نهایی خود عنوان می‌کند که دین اسلام، هیچ‌گونه توجهی به امر سیاست نداشته است. به باور او، دین اسلام تنها برای گسترش معنویت و محبت توصیه‌هایی را بیان کرده است. اگر در برخی از متون دینی نیز سخنی از امور سیاسی بیان شده، کاملاً در حاشیه بوده و تمامی این امور به عقل بشر واگذار شده است.

نقدی بر نگرش عشماوی
رویکرد سعید العشماوی را می‌توان از مواضع مختلفی نقد کرد. اما نکته‌ای که به نظر می‌رسد مورد غفلت وی قرار گرفته است، در رسالت و هدف یک حکومت سیاسی مطلوب است. اگرچه سعید العشماوی، هیچ‌گونه رسالتی را برای دین در خصوص امور سیاسی قائل نیست، اما این نکته را می‌توان در متون دینی یافت که در دین اسلام، نورانی کردن جامعه یکی از اهداف اساسی دین تلقی شده است. اساساً قرآن کریم هدف نزول خود را نورانی کردن جامعه می‌داند. در سوره مبارکه ابراهیم فرموده است: کِتبٌ اَنزَلنهُ الِیکَ لِتُخرجَ النّاس مِن الظُلمتِ الی النّور بِاذن رَبّهم الی صِراطِ العَزیزِ الحَمید. (ابراهیم 1) یعنی ای پیامبر! قرآن را بر تو نازل کردیم تا مردم را از ظلمت‌ها به نور خارج کنی.

 حال باید پرسید که راه نورانی کردن جامعه و مردم بر چه اساسی محقق می‌گردد؟ آیا با اصلاح فردی، هدف نزول قرآن کریم حاصل می‌شود؟ آیا با سخنرانی و ارشاد و درس و موعظه جامعه نورانی می‌گردد؟

در همین خصوص، آیت الله جوادی آملی با استناد به آیه‌ای از قرآن مجید این‌گونه عنوان می‌کند که: ذات اقدس اله در سوره ابراهیم درباره نورانی کردن جامعه می‌فرماید: وَ لَقَد اَرسَلنا بِآیاتنِا ان اخرج قَومَک مِن الظّلمتِ الی النّور وَ ذَکّرهم بایّام الله اِنّ فی ذلِکَ لآیتٍ لِکلّ صبّارٍ شَکور (ابراهیم 5) راه نورانی کردن جامعه همان است که موسای کلیم پیمود، موسای کلیم (ع) جامعه را با مبارزه با آل فرعون از تاریکی به نور خارج کرد و برای رسیدن به نور تذکر آیات الهی و پایداری و شکر لازم است. پس وقتی جامعه روشن می‌شود که یک حکومت اسلامی به رهبری معصومان تشکیل شود تا همه شئون آن جامعه روشن باشد وگرنه با اصلاح فرد، جامعه نورانی نخواهد شد و راه رسیدن به این نورانیت نیز تأسیس حکومت اسلامی است.[3] نورانی شدن جامعه، هدفی است که دین اسلام به دنبال آن بوده است.

نکته دیگری که عشماوی بر آن اصرار بسیار دارد، این نکته است که همانگونه که اندیشه و منطق انسان‌ها امری جهانی است، حقوق او نیز جهان‌شمول است و می‌توان از یک قانون جهانی تبعیت کرد. این سخن البته امری صحیح است. بر پایه تعالیم دینی نیز گفته می‌شود که انسان‌ها دارای فطرت واحدی هستند و این فطرت واحد، قوانین مشخص و معینی را می‌طلبد. عشماوی راهکار پاسخ‌گویی به این فطرت واحد را در قوانین بشری جستجو می‌کند. وی معتقد است که هر چه که بشر جدید به آن دست یافته است را می‌باید به‌عنوان مبدأ و معیاری قرار داد و بر اساس آن به وضع قوانین پرداخت و سیاست ورزی را به انجام رساند. این در حالی است که پاسخ‌گویی به فطرت انسان‌ها، تنها به‌واسطه مبدائی می‌تواند صورت بپذیرد که به این فطرت التفات و آگاهی دارد. تنها یک مبدأ متعالی و سازنده این فطرت است که به تمام زوایای وجودی انسان واقف است و می‌تواند قوانینی را وضع کند که نیازهای این فطرت را پاسخ بگوید. این مبدأ غیر از خدای متعال نمی‌تواند باشد. اساساً شریعت الهی ازاین‌روی وضع شده است تا به این نیازهای فطری پاسخ بگوید.

محمد سعید العشماوی بر دو عنصر "اخلاق" و "عدالت" تأکید ورزیده است و این دو را در حکومت‌های حال حاضر دنیا نیز موجود می‌داند. وی بر این باور است که رسیدن به همین دو عنصر کافی است که رسالت یک حکومت اسلامی محقق گردد. این در حالی است که در مأثورات دینی شاهدیم که علاوه بر اخلاق و عدالت، نورانی شدن جامعه و کسب معنویت نیز از اهمیت برخوردار است. هدف اصلی حاکمیت اسلامی، تحقق همین نورانیت و معنویت است. عشماوی که خود به مسئله معنویت توجه بسیار داده است، می‌باید علاوه بر اخلاق و عدالت، رسالت دیگری نیز بر شانه‌های یک حکومت سیاسی، مترتب ببیند. نورانیت بخشیدن به جامعه، جز از طریق حکومت امکان‌پذیر نمی‌گردد و این عنصر مغفول مانده در نظر سعید العشماوی است. ‌
 

ارجاعات:
[1] محمد سعید العشماوی، اسلام یا اسلام‌گرایی، ترجمه امیر رضایی، ص 78
[2] همان، ص 95
[3] آیت الله جوادی آملی، آفاق اندیشه، ص 349
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.