مرور مطبوعات / بزرگنمایی عجیب در آمار مهاجرت نخبگان
25 شهریور 1397
مطالبی به مناسبت ایام عزاداری اباعبدالله الحسین(ع)، بررسی پدیده لمپنیسم و فتوت در گذشته و امروز ایران و فیلترینگ سایتهای فعال در حوزه گردشگری از مطالب مورد توجه مطبوعات امروز بودند. «اصولگرایی و اصلاحطلبی ریشه در مکتب حسینی»، «درخواست شورا برای افزایش سهم زنان در برنامه سوم توسعه»، «عاشورا مربی خاموش»، «نقادی و تفکر آزاد»، «واکنش مردم به صداقت مسئولان»، «کنار هم باشیم کوه هم جابهجا میکنیم»، «نگاهی گذرا به تحول سنت پهلوانی در ایران»، «داش آکل، قیصر و دوباره قیصر»، «جوانمردان لمپن نیستند»، «پیگیر اجرایی شدن تعیین محل تجمعهای اعتراضآمیز هستیم»، «تداوم باور غلط درباره انتصاب زنان»، «شکستن بنبست بیاعتمادی»، «دم خروس ارتباط با مردم»، «نیاز به خلاقیت مغزی در بحرانهای اجتماعی»، «محدودیتی برای تحصیل دانشجویان دادگاهیشده نیست»، «بزرگنمایی عجیب در آمار مهاجرت نخبگان»، «نواندیشان تأثیرگذار معاصر»، «درخواست محرمانه فیلترینگ» و «طالقانی صدای بیصدایان بود» از عناوین برجسته شمارههای امروزند.
طالقانی صدای بیصدایان بود
مراسم سیونهمین سالگرد درگذشت آیتالله طالقانی در کانون توحید تهران برگزار شد. هاشم آغاجری از جمله سخنرانان این مراسم بود. وی گفت: سخنگفتن از پدرطالقانی از یک طرف بازخوانی تجربه 40 سال اخیر در پرتوی صدایی حاشیهای و از طرفی دیگر، بازخوانی طالقانی در پرتوی یک تجربه زیستی 40 ساله است. متأسفانه صدای طالقانی، چندماه بعد از پیروزی انقلاب خاموش شد. یکی از مهمترین ویژگیهای طالقانی این بود که همواره تلاش کرد تا صدای بیصدایان باشد و بخشهای بهحاشیهراندهشده را نمایندگی کند. ایشان تلاش میکرد تا برای اقشار پایین و حاشیهای جامعه بسترسازی کند تا بتوانند سخن بگویند. فاصله عمیقی میان نظر و عمل ما وجود دارد اما اصل وحدت نظر و عمل در آیتالله طالقانی رعایت میشد. باید توجه داشت که اسلام یک مجموعه مدرسی نیست که فقط تدریس و تکرار شود بلکه اسلام را باید در متن زندگی و عمل و در تجربه زیستی و تضادهایی که بر سر راه انسان قرار دارد، فهم کرد و طالقانی این تجربه را به دست آورده بود. برخی در سالهای اخیر گفتند که آزادی در مقابل توحید قرار دارد. درحالیکه این دیدگاه با دیدگاه طالقانی هیچ سنخیتی ندارد. در همه تفسیرها و اندیشههای طالقانی دیده میشود که اصل بر تغییر و حرکت و پویایی است. ما وقتی جهان پویا و در حال حرکت را تئوریزه میکنیم، نوعی ثبات ایجاد میکنیم. اما این ثبات امری فراتاریخی و طبیعی نیست. بنابراین فهم و درک دین و انسان در نگاه آیتالله طالقانی، اساسش بر تغییر و حرکت است.
درخواست محرمانه فیلترینگ
پنجشنبه و جمعه گذشته 180 سایت گردشگری فیلتر شد. در میان آنها هم نامها گمنام دیده میشد و هم شرکتهای بزرگ. شرق به بررسی علل این فیلترینگ پرداخته و کوشیده مسبب اصلی این فیلترینگ را بیابد. جهرمی وزیر ارتباطات نیز به همین بهانه خواستار اصلاح رویه نادرست فیلترینگ شد. جهرمی مدل فعلی فیلترینگ را یک دلیل مهم نارضایتی عمومی مردم و چالشی بزرگ برای کیفیت اینترنت کشور دانست و خواستار ورود مجلس به این موضوع شد. جهرمی با اشاره به اینکه مسدودکردن سایتهای استارتآپها و فیلترینگ غیرکارشناسی به معنای پایینکشیدن کرکره کسبوکار مردم است، گفت: باید روشی مبتنی بر پالایش کارشناسی جایگزین نحوه فعلی فیلترینگ، یعنی سیستم رأیگیری آنلاین شود. عبدالصمد خرمآبادی معاون دادستان کل کشور نیز در این باره میگوید: فیلتر برخی از سایتهای غیرمجاز فروش بلیت هواپیما به درخواست معاون وزیر راه و شهرسازی و رئیس سازمان هواپیمایی کشوری انجام شده است. سازمان هواپیمایی کشوری یکی از علل بالارفتن قیمت بلیت هواپیما و برخی دیگر از نابسامانیهای مربوط به حوزه فروش بلیت را فعالیت سایتهای غیرمجاز مربوط به خدمات مسافرتی اعلام کرده و با ارائه فهرست برخی از این سایتها از دستگاه قضائی درخواست کرده به منظور جلوگیری از اجحاف به مسافران و ممانعت از اخلال در شبکه فروش بلیت از ادامه فعالیت آنها جلوگیری نماید.
نواندیشان تأثیرگذار معاصر
فریدون مجلسی تحلیلگر روابط بینالملل به نقش سیاستمداران فرهنگدوست از زمان فتحعلیشاه قاجار تا کنون پرداخته و در معرفی کتاب «نواندیشان ایرانی» نوشته است: آنچه نگارنده را به نوشتن این سطور واداشت، مطالعه کتاب «نواندیشان ایرانی» با عنوان فرعی «نقد اندیشههای چالشبرانگیز و تأثیرگذار در ایران معاصر»، تألیف ارزنده، عالمانه و غیرجانبدارانه سیدعلی محمودی است. نویسنده در این کتاب پس از شرح آموزندهای درباره روششناسی پژوهش خود، با برداشت هرمنوتیک و تعبیر بر پایه متن و زمینه و همچنین تحلیل مفهومی و ارزیابی انتقادی، پس از مقدمهای درباره «اندیشهها، کنشگریها و تأثیرگذاریهای نواندیشان ایرانی»، به افکار عبدالرحمن کواکبی، بهویژه در کتاب «طبایع الاستبداد» و بررسی عوامل انحطاط مسلمانان میپردازد که برایم جالب بود؛ زیرا در جوانی نام او را نخستینبار در شرح استبداد و دموکراسی و تأثیرگذاری آن در مصر و جهان عرب از استادم شادروان دکتر حمید عنایت شنیده بودم، اما نمیدانستم کواکبی نیز ایرانیتبار و از احفاد شیخ صفیالدین اردبیلی و بنیاعمام شاهاسماعیل صفوی است. شاید به همین دلیل نویسنده نام او را هم با توجه به تقدم زمانی در شمار نواندیشان ایرانی آورده است.
بزرگنمایی عجیب در آمار مهاجرت نخبگان
معاون علمی و فناوری رئیسجمهور، شیوع آمارهای اغراقشده و نادرست درباره مهاجرت نخبگان ایرانی را یک آسیب جدی دانست و گفت: ما با یک بزرگنمایی عجیب در آمار خروج نخبگان و سیاسیکاری در ارائه این آمارها مواجهیم، تاجاییکه این آمارها نهادینه شده و جایگزین آمارهای صحیح شده است. او افزود: آماری که به نقل از صندوق بینالمللی پول متعلق به سال 2009، خروج سالانه 180 هزار نخبه از ایران را مدعی میشود، از اساس نادرست بوده و چنین چیزی از سوی این صندوق اعلام نشده است. ستاری با تأکید بر اینکه باید موضوع مهاجرت نخبگان ایرانی علمی بررسی شود، بیان کرد: تا زمانیکه اقتصاد و فرهنگ کشورمان اصلاح نشود، با پدیده مهاجرت نخبگان مواجه هستیم و این موضوع فقط مختص کشور ما نیست، بهطوریکه کشورهایی مانند چین در صدر کشورهای دارای بیشترین تعداد دانشجوی مهاجر هستند.
محدودیتی برای تحصیل دانشجویان دادگاهیشده نیست
محمود نیلیاحمدآبادی، رئیس دانشگاه تهران، درباره آخرین وضعیت پرونده دانشجویان بازداشتی دانشگاه تهران در آستانه سال تحصیلی جدید گفت: با دادگستری، قوه قضائیه، نهادهای امنیتی و وزارت علوم بهشدت مسئله را دنبال میکنیم تا باعث شود تجدیدنظر واقعی روی این احکام سنگین در دادگاه تجدیدنظر صورت بگیرد، در این صورت و امکانپذیربودن این امر امیدواریم همه تبرئه شوند در غیر این صورت امید داریم که دانشجویان با حداقل احکام و بیشتر با احکام تعلیقی مواجه شوند. نیلی با اشاره به اینکه باید به دانشجویان فرصت خطاکردن داد، گفت: معتقدیم اگر هم دانشجویان اشتباهی کردهاند، ناشی از شرایط عمومی اجتماع و ناشی از جوانی آنان بوده است. باید به دانشجویان فرصت خطاکردن را بدهیم و امیدواریم در احکام بدوی حتما تجدیدنظر جدی رخ دهد. رئیس دانشگاه تهران درباره تعیینتکلیف دانشجویان تا پایان شهریور و نیز تحصیل این افراد، گفت: چون دادگاهها بدوی بوده و احکام دانشجویان قطعی نیست، آنان درسشان را میخوانند، به هر حال از نظر ما برای ادامه تحصیلشان محدودیتی وجود ندارد. گفته شده که تا پایان شهریور وضعیت دانشجویان تعیین تکلیف میشود، اما در اختیار ما نیست، بلکه در اختیار دادگاههاست. دادگاهها هم مسائل خودشان را دارند ما هم امیدواریم تا شهریور نهایی شود و نتایج دادگاه هم خوب باشد.
نیاز به خلاقیت مغزی در بحرانهای اجتماعی
عبدالرحمن نجلرحیم مغزپژوه تواناییهای مغزی بشر در حل بحرانهای اجتماعی را مورد بررسی قرار داده و نوشته است: در گونه انسانی به علت رشد فرهنگ همراه با پیچیدگی بیشتر در مدارهای مغز اجتماعی و امکان تقویت، حفظ و رشد نوآوریهای خلاقانه مغز افراد در گروههای بزرگتر انسانی و انتقال آن به نسلهای بعدی، ابداعات، اختراعات و مصنوعات حاصل از فعالیت خلاقانه مغز بهطور فزایندهای کشف و بقا پیدا کردهاند. در جامعه بشری امروز هر چقدر دامنه ارتباطات سریع و همزمان گستردهتر میشود، اهمیت خلاقیت مغزی برای حل مسائل پیچیدهتر، بیشتر و بیشتر میشود. بنا بر یافتههای جدید در مغزپژوهی، برای رسیدن به خلاقیت مغزی، باید سه مدار مهم و بزرگ مغز (شبکه توجه/ اجرائی، شبکه انتخابگر و شبکه بنیادی) همزمان و هماهنگ با هم در کار باشند، یعنی در واقع خلاقیت، فعالیت بخش عظیم مغز را میطلبد. پژوهشها نشان میدهد که بداههآفرینی و نوآوری نیاز به مغزی رها از غلوزنجیرهایی دارد که ترس، ناامیدی و افسردگی به دستوپای آن میبندد و از فعالیت آزادانه در مدارهای دلخواه در گستره وسیع بازمیدارد. بهاینترتیب، سیاستهای انقباضی، اشاعه جو بیاعتمادی، تهدید، یکسونگری، تعصبهای خشکسرانه، اخلال در اتحاد بینگروهی، تفرقهافکنی با اعمال زور از بالا، مجازات و…، روزنه خلاقیت از سوی نیروی فعال و هنوز توانمند و وسیع جامعه را نیز باز میستاند و دامنه بحران را به درون جامعه آسیبپذیر میگستراند و معضلات همچنان لاینحل باقی میمانند.
دم خروس ارتباط با مردم
مرجان لقایی در واکنش به ماجرای پیش آمده در انتشار عکسی از نواده امام در VIP ورزشگاه حیدریان قم که در آن مراسم عزاداری برگزار میشد، به نقد رفتارهای ظاهری مسئولان پرداخته و نوشته است: مسئولان محترم فراموش کردهاند ما در عصری زندگی میکنیم که به عصر ارتباطات شهرت دارد؛ عصری که زندگی هر فرد، اعم از مسئول و شهروند عادی را در اتاقی شیشهای قرار داده و همه میتوانند نظاره کنند. همین امر هم باعث میشود تا قضاوتکردن درباره آنچه مسئولان با بیان کلمات مطرح میکنند و پیامی که رفتار آنها ارسال میکند، آسانتر باشد. این درحالی است که آگاهی مردم دراینباره و درنتیجه قدرت تحلیل آنها بالا رفته و بهراحتی هر رفتاری را نمیپذیرند. حضور شخصیتهای سیاسی در یک اتاقک شیشهای میان عزاداران حسینی و جداکردن خودشان از مردم شاید توجیه امنیتی داشته باشد، اما قطعا توجیهی برای مردمی که این روزها زیر فشار شدید اقتصادی قرار دارند و مدام مسئولان از آنها درخواست تحمل میکنند، نخواهد داشت. اگر به گفته رئیسجمهوری، اکنون ما در جنگ قرار داریم و این جنگ کشته هم خواهد داشت، پس باید بدانیم نباید مصداق بارز مثالِ «مرگ خوب است، اما برای همسایه» باشیم. اگر به امنیت محلی که رئیس مجلس و جمع دیگری از بزرگان سیاسی کشور در آن حضور داشتند، اطمینانی نیست پس این ناامنی برای عزاداران سیدالشهدا هم وجود دارد و خون کسی از دیگری رنگینتر نیست.
اعتماد
شکستن بنبست بیاعتمادی
عباس عبدی کاهش اعتماد اجتماعی از دهه هفتاد تا کنون را مورد توجه قرار داده و نوشته است: اکنون به جایی رسیدهایم که سرمایه اجتماعی یا وجه مهم آن اعتماد اجتماعی در نازلترین ارقام آن است. اعتماد به نهادهای رسمی اعم از حکومت، دولت، رسانه، دستگاه قضایی و نهادهای عمومی چون شهرداریها و نیز اعتماد به اقشار و گروههای گوناگون چون پزشکان، روزنامهنگاران و… نسبت به گذشته کمتر شده است. آن زمان عموم کارشناسان اجتماعی در مورد کاهش این شاخص مهم تذکر میدادند ولی ازسوی دستاندرکاران و صاحبان قدرت و مسوولان توجه چندانی نمیشد. شاید یک علت مهم این بود که تبعات و آثار منفی فقدان اعتماداجتماعی را مشاهده نمیکردند. اثرات فقدان اعتماد و سرمایه اجتماعی لزوما در شرایط عادی دیده نمیشود. فرض کنیم که در یک جامعه عادی که همهچیز در دسترس است، قرار داریم. طبیعی است، بود و نبود اعتماد و سرمایه اجتماعی تاثیر چندانی در رفتار اقتصادی مردم ندارد، ولی اگر کالایی کمیاب شود و وضع اقتصادی مغشوش شود، اینجاست که فقدان اعتماد آثار خود را نشان میدهد. با این ملاحظه معتقدم که وضعیت اقتصادی و اجتماعی ما بهگونهای است که بدون بازسازی نسبی اعتماد اجتماعی، هیچ سیاست اقتصادی موثری شکل نخواهد گرفت. تمام سیاستهای منبعث از دانش اقتصادی، از جمله بازار آزاد، عرضه و تقاضا و… بر مفروضاتی مبتنی است که بعید است هیچکدام از آن مفروضات در جامعه ایران در حد و اندازه مورد انتظار وجود داشته باشد. در گذشته هم این مساله وجود داشت. شوکهایی که به نوعی اعتماد و امید را در جامعه زنده میکرد.
تداوم باور غلط درباره انتصاب زنان
زهرا صدراعظمنوری لزوم افزایش مشارکت زنان در ساختار مدیریت کشور به عنوان یکی از مطالبات مردمی در انتخابات گذشته را مورد بررسی قرار داده و نوشته است: معمولا درباره انتصاب زنان این نکته مطرح میشود که نیروی کافی و توانمند در دستگاهها برای سپردن مسوولیت به آنها وجود ندارد. به نظر من این مساله بیش از آنکه به کمبود زنان توانمند بازگردد به نگاه حاکم بر جامعه مربوط میشود. نوعی بینش فرهنگی مردانه که در طول سالیان توانمندی زنان را ندیده است. این نگاه موجب شده با وجود گذشت 40 سال از وقوع انقلاب اسلامی استفاده از زنان در سمتهای اجرایی به کندی پیش برود. هر گاه پیش روی زنان مانعی ایجاد نشده آنها موفق شدهاند تا از حقشان به خوبی دفاع کنند و تواناییشان را به نمایش بگذارند. برای مثال میبینیم که در کنکور زنان سهم بیشتری از قبولی در مراکز علمی را در اختیار دارند. یا اینکه در بدنه برخی وزارتخانهها تعداد زنان افزایش پیدا کرده است که این خود حکایت از تواناییهای علمی و فنی آنها دارد. اگر بدون هر حساسیتی این نگاه که میان زنان و مردان تمایز جدی قائل است کنار رود آن وقت مانعی هم برای انتصاب زنان و رشد آنها در ساختار دولت وجود نخواهد داشت.
پیگیر اجرایی شدن تعیین محل تجمعهای اعتراضآمیز هستیم
احمد مسجدجامعی؛ طراح پیشنهاد تعیین محل تجمعهای اعتراضآمیز و عضو شورای شهر درباره به نتیجه رسیدن این پیشنهاد به اعتماد میگوید: اگر این پیشنهاد عملیاتی شود، مسلما میتوان بسیاری از مشکلات امروز شهروندان ما را که اعتراضهایی به وضعیت موجود و مشکلاتشان دارند، حل کرد. چهبسا اگر چنین محلی وجود داشت و شهروندان میتوانستند در آن آزادانه و قانونمند اظهارنظر کنند، شاهد موضوعاتی چون خودسوزی یکی از شهروندان در مقابل ساختمان شهرداری نبودیم. معتقدیم باید نظارت طی یک فرآیند منظم و با مشارکت مردم انجام شود تا بتواند قبل از وقوع حادثهای، مشکلگشا باشد نه اینکه بخواهد حادثهای پیشآید یا مشکلی بهوجودآید و آنوقت به فکر چاره باشیم. با همین استدلال هم هست که با تمام توان موضوع را در چارچوب وظایف و توان خود پیگیری میکنیم تا این مصوبه هیات دولت اجرایی شده، گام موثری در جهت احقاق حقوق شهروندی و دموکراسی برداشته شود.
جوانمردان لمپن نیستند
اعتماد به بهانه ماجرای گندهلاتها و فرهنگ و رفتار آنان در فضای مجازی و آسیبها و معضلات اجتماعی که از طریق این افراد به وجود میآید، به بررسی ریشههای تاریخی فرهنگ فتیان و لوطیان در تاریخ ایران پرداخته است.
در بخشی از نخستین مطلب این پرونده آمده است: فتیان را در تاریخ ایران میتوان به عنوان یک جنبش اجتماعی در نظر گرفت. این جنبش معمولا زمانی که ارزشهای جامعه از جمعگرایی به فردگرایی و از ارزشهای جهانشمول به سمت ارزشهای قشری و غیرمعنوی سوق مییافت و ارزشهای کارکردی بهسمت ارزشهای هنجاری حرکت میکرد، یعنی جامعه تقریبا به جامعهای بیمار بدل میشد، شکل میگرفت. به عبارت دیگر در زمانههایی که ناامنی در جامعه رواج مییافت، جنبشهای فتیان و عیاران و لوطیان با ارائه سبک جدیدی از زندگی و اندیشه، به مدد جامعه میآمدند. این جوانمردان در وهله اول به رفتارهای معناگرا و باطنی گرایش و ثانیا میل به دستگیری داشتند و از ضعفا و کسانی که دچار مشکل بودند اعم از اقشار ناتوان، سالخوردگان، ضعفا، فقرا، اقلیتها و کسانی که به نوعی به آنها اجحاف شده است، حمایت و پشتیبانی و به آنها کمک و از ایشان اعاده حق میکردند. ویژگی سوم فتیان این بود که انسانهای جسور و دلاوری بودند، یعنی نوعی از «شوالیهگری» را در خلق و خوی ایشان میبینیم، افرادی جسور و اخلاقمدار بودند و به فرهنگ پهلوانی ما نسب میبردند، برای مثال میتوان به خلق و خوی عیاران توجه کرد که میکوشیدند از ظالمان و ستمگران بگیرند و در مقابل آنها ایستادگی میکردند و به مظلومان کمک میکردند.
داش آکل، قیصر و دوباره قیصر
مطلب دیگر را علی ورامینی به نگارش درآورده و نوشته است: با استقرار شیوه حکومتداری مدرن نقش آنها بهعنوانِ فیصلدهنده منازعات و ستاننده حق مظلوم از بین رفت. لوطیان که تا پیش از این نقش اصلی را بازی میکردند کمکم به نقش مکملی تبدیل شدند که خود هم بعضا مرعوب حکومت پلیسی میشدند. این گذار را بهصورت واضح در دو فیلم مسعود کیمیایی میتوان مشاهده کرد، گذار از «داش آکل» به «قیصر» گذارِ از لوطیای است که نقش پلیس و نظمدهنده را دارد به لوطیمسلکی که موازی با پلیس حکومتی، در پی انتقامِ فردی است. اگر تراژدی داش آکل به دست «کاکارستم»، قدارهبندی مانند خودش که از صفات عیاری بیبهره است، رقم میخورد؛ مرگ «قیصر» به دست ماموران دولتِ مقتدر و به بهانه برقراری نظم اتفاق میافتد. اگرچه دولت مقتدر در ذات خود این ویژگی را دارد که هر رقیبی را از میان بردارد، اما جریان عیاری دارای یک سابقه تاریخی است که در حافظه اجتماعی ریشه دوانده است و بهراحتی ازمیان نمیروند. حتی برخورد سرسختانه و قهری با آن، ریشههای اجتماعیاش را قویتر هم خواهد کرد. دولت مقتدر در ایرانِ پساقجری، خیلی زود متوجه شد که چگونه تهدیدِ آنها را به فرصتی برای تثبیت اقتدار خود تبدیل کند. نمونه بارز آن ورود شعبان جعفری (معروف به شعبون بیمخ) به منازعه میان شاه و مصدق بود.
نگاهی گذرا به تحول سنت پهلوانی در ایران
محسن آزموده نیز دیگر مطلب مرتبط با فرهنگ فتیان و لوطیان در تاریخ ایران را به قلم درآورده و نوشته است: لوطیان از یک منظر جامعه شناختی، با در نظر گرفتن خاستگاه شهریشان، همچنین ضامنان امنیت اجتماعی محلات، به مثابه واحدهای برسازنده شهر ایرانی نیز بودند. در فقدان دولت متمرکز قدرتمندی که بتواند انحصار اعمال خشونت را به اجرا بگذارد، این دستههای لوطیان بودند که در محلههای شهرهای پیشامدرن، به صورت غیررسمی و در نتیجه خودسرانه، زمامدار برقراری امنیت میشدند. این گروه مشخص و متعین، در ترتیبات پیشامدرن، از جانب قدرت رسمی و سایر گروههای نخبگان (بازار و …) نیز به صورت غیررسمی پذیرفته میشدند، منتها تا جایی که برای قدرت رسمیخطری محسوب نشوند. به محض اینکه خودسری میکردند، یاغی و شورشی محسوب میشدند و به ناچار رویاروی قدرت رسمی قرار میگرفتند. در عصر جدید و همسو با تمرکزگرایی (سانترالیسم) دولت مدرن، کار ویژه اجتماعی مذکور لوطیان نیز بلاموضوع شد. در حضور شهربانی و امنیه و نیروهای انتظامی رسمی، دیگر حضور لوطیانی که بخواهند در محلات یکه بزن باشند و به شیوه فراقانونی (قانون به معنای جدید مد نظر است) نظم را اعمال کنند، بیمعناست؛ ضمن آنکه با نوسازی شهرها، ساختار محلهای آنها دگرگون شد و دیگر محلات، واحدهای پایه و اساسی شهر ایرانی محسوب نمیشدند. به همه اینها باید روند عرفیسازی اندیشه و بیمعنا شدن مبانی معرفتی و ذهنی که لوطیان به آنها پایبند بودند را افزود.
کنار هم باشیم کوه هم جابهجا میکنیم
انتقاد از مردمی که این روزها از ترس کم شدن کالاهای اساسی قفسههای فروشگاه را خالی میکنند نقل بسیاری از محافل و مجالس شده است. اما گروهی از کاربران شبکههای اجتماعی تصمیم گرفتهاند به جای انتقاد و نصیحت، آستین بالا بزنند و تجربههایشان از کسانی که تن به این چرخه احتکار و اضطراب ندادهاند را منتشر کنند. اهالی توییتر فارسی هشتگ «مردم برای مردم» را راه انداختهاند و از تجربههای خود در این هشتگ مینویسند. اعتماد منتخبی از این نوشتهها را آورده است: «بعد از تایم کاری چند ساعتی وقت میذارم و همشهریها رو جابهجا میکنم. کار زیادی نیست فقط میخوام در این شرایط بدِ اقتصادی کنار مردم خوبمون باشم و باری هر چند کوچیک از دوششون بردارم. احساس خیلی خوبیه…»، «با یه مغازهدار آشنا شدم که کلی پوشک از تو انبارش بیرون آورده بود و داشت میفروخت، مای بیبی با قیمت ۱۰۵۰۰ تومان، ازش پرسیدم مگه گرون نشده؟ گفت من خرید قدیم دارم، از انصاف به دوره حالا که مردم تو مضیقه هستند من سوءاستفاده کنم برای سود بیشتر…».
واکنش مردم به صداقت مسوولان
اعتماد با توجه به وضعیت اقتصادی کنونی جامعه، نگاه مردم به مسئولان و صداقت و عدم صداقت آنان از نگاه مردم را سوژه کار خود قرار داده و نوشته است: در مناظرههای ریاستجمهوری، رقبا یکدیگر را به اختلاس و فساد اقوام نزدیک متهم کردند، اما شاهد بودیم که درباره این گفتهها هیچ گونه حسابکشی و برخورد رخ نداد. یکی از داوطلبان ریاستجمهوری قائممقام دستگاه قضایی بود و به رقیب خود اتهاماتی را وارد کرد، اما در نهایت هیچ کاری انجام نشد و تنها در مقابل رقیب اتهامات دیگری را به او وارد کرد. چنین برخوردهایی به لحاظ روانی اثر بسیار منفی بر جامعه داشت؛ تا آن زمان اگر شایعاتی در شبکههای اجتماعی وجود داشت، گروههایی از جامعه آنها را باور نمیکرد، اما پس از این مناظرهها بسیاری این موضوع را عنوان میکنند که لابد خبرهایی هست و این شایعهها نمیتواند به کلی نادرست باشد. کاهش روزانه داراییهای مردم نهتنها اعتمادساز نیست بلکه به اعتمادزدایی منجر میشود. در این شرایط طبیعی است مردم باور نمیکنند که مسوولان درست میگویند. برای رفع این چالش تنها راه این است که زمینههای عملی اعتمادزدایی را از بین ببریم. زمانی که نقد به رفتار مردم وارد میکنیم باید در نظر بگیریم که این همان مردمی هستند که در طول جنگ و دهه اول انقلاب فداکارانه رفتار کردهاند. آنها کسانی هستند که فرزندان خود را به جبهه فرستاده و نسبت به هدیه کردن اموال خود کاملا بیاعتنا بودهاند. اینکه چرا مردم تغییر رفتار میدهند و برای خرید سکه و ارز و اینها هجوم میآورند به واکنش آنها به میزان صداقت مسوولان برمیگردد. ما نمیتوانیم تنها با توصیههای صرفا اخلاقی بگوییم به مردم بگوییم چه را باور کنند و چه را باور نکنند. آنها اگر احساس کنند مسوولان حافظ اموال آنها هستند به این امر جواب مثبت میدهند و در این زمینه نیازمند اقدامی فراتر از شعار و حرف هستیم.
ایران
نقادی و تفکر آزاد
فریدون مجلسی نویسنده و مترجم تفکر آزاد به عنوان یک تفکر مبتکرانه روشنفکری را مورد بررسی قرار داده و نوشته است: میگویند در تفکر راستگرایانه، زمینه پدیدارشدن تفکر مبتکرانه روشنفکری وجود ندارد. برخلاف آن را ما چپ مینامیم که اعتقاد دارد جامعه خودش را باید با زمان و شرایط موجود وفق بدهد و با تحولات علمی پیش برود. آمادگی برای تغییر به روشنفکرانی نیاز دارد که مستقل بیندیشند و این شهامت در آنها باشد که با گفتههای کهنه و جاافتاده دربیفتند، اسیر قالبهای فکری تعبدی نباشند و چه در حال یا در آینده اثر خودشان را بگذارند. به قول «دکتر علی فردوسی» روشنفکر باید در «عرصه عمومی» حضور فعالانه و نقادانه داشته باشد. اما آن بخش از تفکر چپگرایانه که خودش برای دیگران و آیندگان قالب و چارچوب فکری تعیین کرده و بر پایه نوعی انحصارگرایی مطرح شده باشد، ضدروشنفکری است. در واقع سلطه کمونیسم، به پیروی از افکار مارکس در شوروی پدید آمد و به شکست انجامید، ولی حالا برخی میگویند آنچه در شوروی شکل گرفت «مارکسیسم واقعی» نبود. بعد میپرسیم پس تکلیف کوبا چیست؟ باز هم میگویند، نه، آن هم اشکالاتی داشت. حالا این را که نسخه واقعیاش کجاست نمیگویند! (آیا کرهشمالی است؟).
عاشورا مربی خاموش
ایران به مناسبت ایام عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) گفتاری منتشر نشده از مرحوم حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمد احمدی پژوهشگر دینی را پیش روی مخاطب قرار داده است. در بخشی از این گفتار آمده است: نه تنها مسلمانان بلکه غیرمسلمانان هم از این حادثه به ظاهر خاموش درس جوانمردی، ایثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند. از سفیر مسیحی روم که در همان مجلس یزید بر او اعتراض کرد، بگیریم تا برسیم به قرون میانه و تا روزگار خودمان که استاد محقق و منصف و حقیقتجویی مانند دکتر مصطفی حمارنه مسیحی، رئیس پژوهشکده سیاسی در اردن، با دیدن مراسم عزاداری در تهران، زار زار میگرید و با دیدن فیلم تلویزیونی مجالس عزا در اردن اشک میریزد و به استاد همکارش در دانشگاه میگوید: این اجداد ستمکار و نابکار شما چرا فرزند پیامبر را با چنین وضع رقت باری به شهادت رساندند؟ و او هم میگوید:«والله نمیدانم. خود من هم سخت از آنها بیزارم!» پیدایش این تنبه و جذب و دلباختگی به امام حسین(ع) در طول تاریخ و در میان همگان، خود نیاز به نگارش چندین اثر تحقیقی دارد. غرض از این یادآوری کوتاه، توجه به تأثیر تربیتی اصل قیام – صرف نظر از پیامهای گفتاری همراه با آن – در پیروان مذاهب و ادیان است. یعنی تنها خود همین کار، که فرزند پیامبر(ص) در برابر حکومتی نااهل قیام کند و تن به شهادت و اسارت خود و نزدیکانش دهد تا به حق عمل کنند و از باطل دست بدارند، بهترین وسیله عملی تربیت، برای حقیقت جویان و ستم ستیزان است.
جمهوری اسلامی
درخواست شورا برای افزایش سهم زنان در برنامه سوم توسعه
عضو هیات رئیسه شورای اسلامی شهر تهران گفت: 18 عضو شورا در نامهای از مدیریت اجرایی شهرداری تهران درخواست کردند تا در برنامه سوم توسعه سهم زنان در عرصه مدیریت بیشتر مورد توجه قرار گیرد. زهرا نژادبهرام با بیان اینکه مشکلات زنان سرپرست خانوار در جامعه نیازمند عزم جدیتر است، افزود: هر قدمی که در راستای کمک به اقتصاد خانوار برداشته میشود، میتواند فرصت خوبی برای کاهش مشکلات این افراد باشد. نمیتوان گفت که همه مشکلات جامعه و زنانی که مسئولیت خانوار را برعهده دارند با برپایی نمایشگاهها مرتفع میشود، اما معتقدم برپایی نمایشگاهها و غرفههای مختلف خود اشتغالی و کارآفرینی میتواند در کاهش مشکلات این بانوان تاثیرگذار باشد. وی بیان اینکه امروزه در حوزه زنان اتفاقات خوبی در شهرداری تهران رخ داده است، تصریح کرد: کار برای زنان شهروند داخل و خارج از مجموعه شهرداری به خوبی فراهم شده و ضریب مدیریت زنان در عرصههای مختلف نیز به نسبت گذشته ارتقا پیدا کرده است.
اصولگرایی و اصلاحطلبی ریشه در مکتب حسینی
عبدالرحیم اباذری به نهضت حسینی از زاویه دیگر نگریسته و مدعی شده اصولگرایی و اصلاحطلبی هر دو ریشه در مکتب حسینی دارد. وی مینویسد: دو عنصر «اصولگرایی و اصلاحطلبی» در نهضت و قیام حسینی تعیینکننده میباشند و هردو در کنار هم به یک اندازه موثر هستند، این دو به منزله دو بال یک پرنده به شمار میآیند که هر کدام با قطع نظر از دیگری نمیتوانند کار آیی داشته باشند. دو گروه سیاسی موسوم به «راست و چپ» که بعد از پیروزی انقلاب در کشور شکل گرفتند با الهام از همین مکتب حسینی بود، چنانکه در دهه هفتاد نامشان را به «اصولگرا و اصلاحطلب» تغییر دادند. بنیانگذاران هر دو از شاگردان انقلابی امام خمینی به شمار میآمدند و هدفشان نیز این بود که به مانند دو بال یک پرنده در خدمت انقلاب، نظام، امام، رهبری و مردم باشند. امام خمینی هم با الهام از مکتب جدش اباعبدالله از هر دو گروه حمایت میکردند. تجربه چهل ساله ثابت کرد که اصلاح طلبی بدون اصول گرایی سر از ولنگاری و بیدینی در میآورد و اصول گرایی با قطع نظر از اصلاح طلبی هم آدمی را به بن بستِ تنگِ و تاریکِ تحجر، کج اندیشی و خوارج مسلکی و خود محوری و توهم گرفتار میسازد. اولی نتیجهاش اسلام آمریکایی است و دومی به اسلام داعشی و مسلک خوارجی منتهی میگردد.