مادری، مذهب و معنویت
ساریا شروولیل و گیل رای
این مقاله توسط ساریا شرولیل و گیل رای نوشته شده و در سال 2016 در ژورنال RELIGION & GENDER، دورۀ 6، شمارۀ 1، منتشر شده است. نویسندگانِ این مقاله به موضوعِ میانرشتهای «مادری، مذهب و معنویت» پرداختهاند و روی نقاط مشترک تجارب و اعمال مادرانه و مذهبی کار کردهاند. در ادامه، مسئله، یافتهها و نتایج آنها با بسط و تفصیل بیشتری شرح داده میشود.
رابطه بین مادری و مذهب تاریخی طولانی دارد؛ تاریخی با ترغیبهای گوناگون و اثرگذار بر راه و روش مادران و تجربۀ مادری که در طول قرنها و در فرهنگهای مختلف ساختاریافته، درک و زندگی شده است. در یهودیت، مادران یهودیبودن را به نسل بعد منتقل میکنند؛ در اسلام، مادران به عنوان اولین مربیان کودکان هم پذیرفتهشده و هم نقششان تثبیت شده است؛ در مسیحیت، مکتب فکری مریم مقدس، مادری را مقدس دانسته و یک تصویر ایدهآل ایجاد کرده است (وارنر 1976).
همانگونه که سمیرا کاواش (2011: 994) میگوید: «دین به عنوان یک نهاد برای تقویت اشکال آسیبزنندهترِ پدرسالاری کارهای زیادی کرده است» و عدم تمایل به مذهبِ نهادینهشده همچون یک جنبۀ مهم از زندگی زنان باقیمانده است. با این حال تجربۀ مذهبی زندگی زنان، بسیار پیچیدهتر از آن است که متابعت از ساختار پدرسالاری را زیرسوال ببرند و یا به طور کامل ساختار پدرسالاری را رد کنند. دربارۀ تجارب زنان در اروپا آنه اد آل میگوید: در حالیکه زنان شکلهای تثبیتشدۀ مذهب، به ویژه کلیسا را رها میکنند، از حیث تعداد بیشتر به سمت شکلهای گوناگون مذهب، به خصوص شکلهای جدیدتر معنویتهای جایگزین گرایش پیدا میکنند (آنه اد آل، 2008، 15). به علاوه، تا زمانی که پدرسالاری به عنوان خصیصۀ بیشتر مذاهبِ نهادینهشده ادامه پیدا کند، زنان همچنان در میان باورهای مذهبی و نقشهای اجتماعی و جلوهگری عمومی که مدرنیته به زندگی آنها آورده است، برای برقراری توازن بین آنها تلاش میکنند، زنان دین را دگرگون میکنند و اغلب بر اساس وضعیت خودشان آن را بازیابی و اصلاح میکنند. همانگونه که آنه اد آل میگوید: زنان از نیروی اجتماعی و فکری خود استفاده میکنند تا روایتهای پدرسالارانه را به چالش بکشند و در عوض به سوی آن دسته از روشهای اعتقادی که بیشتر معنوی و کمتر رسمی هستند و به زنان نقش مرکزی در زندگی مذهبی میدهند سوق مییابند (2008، 15).
در نتیجه با توجه به نظریههای سکولاریزاسیون، سبک باورهای زنان نه سکولار است نه مقدسگونه، بلکه ترکیبی از هر دو حالت است. زنان با بهچالشکشیدن مذهب نهادینهشده، راههای اعتقادیِ جدیدی برای خودشان و برای کودکانشان مییابند. بنابراین زنان به آرامی چشمانداز مذهب را تغییر میدهند.
چنین پیچیدگیهایی دربارۀ مذهب زنان در اروپای معاصر بیشتر مشهود است. با مهاجرتهای پس از دوران جنگ، تنوع مذهبی زیاد شده است، در میان زنان مهاجر نوعی «بازگشت» به مذهب وجود دارد و این بازگشت ارتباط خاصی با هویت آنان در مکان جدید دارد. تاکنون تحقیقات اندکی در مورد تجربۀ مادری با نگاه به باورهای مذهبی و غیرمذهبی صورت گرفته است. این موضوع به شکل خاص و بیسابقهای محققانی را که با مادران با مذاهب و عقاید معنوی مختلف کار میکنند گرد هم میآورد تا در باب تأثیر باورها بر مادری بحث و مطالعه کنند. این پژوهش بر انواع تأثیرات شیوههای جدید عملکرد و تجارب اعتقادی زنان روی رفتار مادران به عنوان افراد و در تجربۀ مادری به عنوان یک سنت ساختاریافتۀ مذهبی، فرهنگی و اجتماعی تمرکز دارد. این مطالعه روشن میکند که چگونه مذاهب جدید و تغییریافته توسط زنان به عنوان مادران به طور گسترده در بافتهای اجتماعی اروپا تجربه میشود. در اینجا یک فرایند تأملآمیز و عقلانی آغاز میشود که به پرسشهای زیر پاسخ میدهد: چگونه باورهای مذهبی زنان بر بر تجربۀ زنان اروپایی مدرن از مادربودن تأثیر میگذارد؟ چگونه تجربۀ زیستۀ زنان با ساختارهای مذهبی سنتیتر از مادری به چالش کشیده میشود یا مطابقت مییابد؟ آیا مادران از آزادی و فرصتهای فراهمشده توسط نقدهای سکولار از دین استفاده میکنند تا عمل مذهبی خود را به عنوان مادران اصلاح و بازسازی کنند؟ چگونه زنان دربارۀ جنبههای سکولار و مقدس زندگیشان گفتگو و تبادل نظر میکنند؟
در 28 ژوئن 2013 در دانشگاه لندن کارگاه آموزشی با نام «مادری، مذهب و معنویت» توسط نگارندگان این مقاله برگزار شد، هدف این کارگاه آموزشی گردهمایی محققان از سراسر اروپا و درمیانگذاشتن ادبیات موضوع و متون علمیِ میانرشتهای و بینفرهنگی دربارۀ این موضوع بود.
مادری، باور مذهبی و فمینیسم
از لحاظ فلسفی تمام مقالاتِ مجلدِ حاصل از این کارگاه آموزشی با هدف جامع فمینیستی – از بینبردن سلسلهمراتب در فرایندهای تولید و انتقال دانش-سازگار بودند. این مطالعات به دو شکل دیدگاه فمینیستی را به اشتراک میگذارند: اول، پرسش از سلطۀ پدرسالاری، ساکتکنندگان صدای زنان و نیروها و عوامل رایج در مدهب نهادینهشده. مقالات دربارۀ این موضوع خاص، با بهرسمیتشناختنِ نقشهای پذیرفتهنشدۀ مادران و برجستهکردن صدای آنان، تفاسیر پدرسالارانه از متون مذهبی و انتظارات فرهنگهای هم سکولار و هم مذهبی از مادران را به چالش کشیدند. دوم، این مجلد صداهایی را که در تفکر فمینیستی کمتر شنیده میشوند و به وضوح در نقطۀ کور گرایش فمینیستی قرار دارند را به رسمیت میشناسد. صدای زنان معتقدی که ممکن است مذهبی یا غیرمذهبی یا دارای باورهای معنوی باشند. متفکران فمینیست، به شکل معقول، به دنبال به چالش کشیدن ساختارهای پدرسالاری درون مذهب هستند، ساختارهایی که فرایندی عقلانی و تأملآمیز دارند نیز در این مجلد در نظر گرفته شدهاند. باوجوداین، متفکران فمینیست در نقدشان از مذهب بسیاری از زنان معنوی و مذهبی را که فکر میکردند توسط باورهایشان صاحب اختیار و قدرت هستند دچار انحراف و بیگانگی کردهاند. در این مجال، مدافعانِ ایمان مذهبی و فمینسم بایکدیگر به گفتگو و دیالوگ پرداختند، یک فضای فکری و فمینیستی قوی دربارۀ این موضع ایجاد شد و امکانی برای ساختارشکنی در کلیشههای هم فمینیستی و هم مذهبی فراهم گردید.
در این مجلد موضوع مهم روششناختی [با هدف] از بین بردن سلسلهمراتب شناختی میان «پژوهشکننده» و «پژوهششونده» (فردی که مورد پژوهش قرار میگیرد) نیز مورد مطالعه قرار گرفته است. منظور سلسلهمراتب اقتداری است که میتواند درون پروژههای تحقیقاتی مربوط به افراد ایجاد شود، در این مقالات به این موضوع با اندیشیدن در مورد شرایط وابسته به جایگاه فرد پرداخته شده است. تحقیق مبدل به کار مشترک میان «پژوهشکننده» و «پژوهششونده» با هدف خلق معنای جدید و دانش جدید میشود. در اینجا مهم است که تمام همکاریها بر زنانی که بهنمایندگی از دیگر زنان سخن میگویند و به شکلهای گوناگون عاملیت دارند متمرکز باشد. آنها دربارۀ تجارب مادربودن و مهمتر از آن دربارۀ چالشهای مادری، همچنین دربارۀ سنتی که زنان مذهبی با هنجارهای اجتماعی-فرهنگی درمورد مادر ایدهآل و تکالیف مذهبی، بر آن تکیه میکنند، صحبت میکنند. باید بتوان پیچیدگیها و ظرایف فرهنگی منحصربهفرد هر مادر را با دادن امکانِ سخنگفتن به آنها به دست آورد. نویسندگان مقالات این مجلد به شباهتها و تفاوتها میان «مادری کردن» و «ویژگی مادری» میان زنان گوناگون پرداخته و فضاهای همبستگی میان آنان را شناسایی کردهاند.
مادران به مثابه عاملان
مقالاتی که در اینجا گردآوری شده است ما را به سمتی صوق میدهد که به زنان به عنوان سوژهها و عاملان فکر کنیم نه به عنوان ابژههای دیگر گفتمانها. همانگونه که دبراوکا زارکا (5: 2015) خاطرنشان میکند: «در اروپا، به شکل تاریخی، دین یکی از ایدئولوژیهای اصلی غیریتسازی بوده است.» و اگرچه اروپای متکثر مدرن شامل روشهایی اعتقادی میشود که به زنان عاملیت بیشتری میدهد، اما همچنان نهادهای مذهبی تأثیر زیادی بر چگونگی زندگی آنان دارند. نهادهای مذهبی قوانین ، مقررات، محدودیتها و مرزبندیهایی را وضع کردهاند که زندگی روزمرۀ زنان را تحت فشار قرار میدهد، مثلاً اینکه چگونه مادربودن را تجربه کنند، چگونه مادر فرزندانشان باشند و در واقع حتی تصمیمگیری در مورد اینکه آیا مادر بشوند یا نه هم تحت تأثیر نهادهای مذهبی قرار دارد. این نهادها اعمال خوب و بد و اینکه چه کسی باید و چه کسی نباید مادر باشد را تعریف و عادیسازی کردهاند، بسیاری از این نهادها، بنیان مادری را با روشهای مختلف شیءواره کردهاند: دامنۀ مادری را از اصلیترین قلمرو برای توفیق معنوی زنان تا والاترین و مقدسترین مأموریت برای زنان (ریچ، 1985: 42)؛ تا ساختارهای اجتماعی «مادر خوب» (براون ات آل. 1994: 139)را تعیین کردهاند و فشارهایی ناشی از داغ ننگ بر زنانی که نمیتوانند یا نمیخواهند مادر بشوند وارد میشود؛ برای مثال به آنها برچسب نازا بودن یا «نا زن» بودن میزنند (مارش 1997: 216). اما تعداد اندکی از اینگونه نهادهای مذهبی عاملیت زنان و اختیار و تسلط زنان در تعیینکنندگی مادری را به رسمیت شناختهاند. در تفکر الهیاتی فمینیستی یا در گروههایی که ممکن است به عنوان ادیان زنان شناخته شوند، تجارب زنان از مادری گرایش به عدم توجه به ساختارهای مذهبی مادری دارد و جایی که زنان اختیار و تسلط دارند، تجربۀ مادری اغلب خارج از نهادهای مذهبی سنتی است (سرِد 1996).
ساریا شروولیل در مقالهای با عنوان «مادریِ ساختهشده توسط ما[1]» با زنان جوان مسلمان در بریتانیا گفتگوهایی را ترتیب داده است و در این مبحث، میان مادری همچون یک بنیان و مادری همچون یک تجربه تفاوت قائل شده است، شروولیل در این مقاله نشان میدهد که چگونه مادامیکه مادری ارزشگذاری میشود، به واسطۀ برخی گفتمانهای مذهبی مسلمانان، زندگی زنان در جاهای دیگر در محدودیت قرار میگیرد. این در حالی است که خودِ متون بنیادی اسلام برای مادری راههای آزادانهتری را قائل میشود و این مادران جوان را قادر میسازد تا با زنانی که پیشینه و مذاهب گوناگونی دارند نوعی ارتباط خواهری فمینیستی ابجاد کنند.
پالی ایتون در مطالعۀ«رُز کارپ و مریم مقدس-مدلسازی مادری مدرن[2]»، رمان نویسندۀ معاصر فرانسوی، ماری ایندیای، را تحلیل کرده است، در این رمان «اسطورهشناسی» دربارۀ مریم مقدس در قالب روایت مادری پرداخته شده است. این مطالعه دیدگاه جولیا کریستوا، ادیب، فیلسوف و روانکاو بلغاری-فرانسوی، را تأیید میکند، کریستوا معتقد است که مدلِ مریم مقدس برای مادری مدرن دیگر کافی نیست، با این وجود این مدل همچنان به داستانهای بشری با ریشۀ روایت مسیحی نیروی تازه میبخشد.
سارا جین در مقالۀ «ایثارگری و فداکاری: کشیشهای کلیسای انگلیکان مدیریت تنشِ مادربودن و کشیشبودن[3]» وضعیت مادرانِ روحانی و برخوردِ انتظارات نقش مادری و کشیشی را مورد بررسی قرار داده است، دو نقشی که بنیانشان بر ایثار و فداکاری استوار است و این مقاله توافقات و مذاکرات ضروری برای پیش بردن دو نقش مادری و داشتن شغل در کلیسا را برجسته میکند. دون لواِلن در مقالۀ «سکوت مادرانه: مادری و بیفرزندیِ داوطلبانه در مسیحیت معاصر[4]» استدلال میکند که چگونه گفتمانهای پروناتالیستهای مسیحی[5] در مخالفت با انتخابهای زنان، دربارۀ این که آیا اصلاً در یک بسترِ مذهبی مادر بشوند یا خیر، عمل میکنند.
مقالۀ آنجلا دیویس با عنوان «من میخواهم آنها دربارۀ اسرائیل و ایام تعطیل مذهبی یاد بگیرند[6]» دربارۀ مادران یهودی اسرائیلی در بریتانیای ابتدای قرن بیست و یکم نوشته شده است، دیویس با مادران یهودی که از اسرائیل به بریتانیا مهاجرت کردهاند مصاحبه میکند و بر این موضوع تمرکز دارد که این زنان از چه استراتژیهایی برای انتقال هویت یهودی اسرائیلی به فرزندانشان استفاده میکنند و این زنان در خارج از مرزهای اسرائیل چگونه با روشهای جدید فرهنگ و مذهب سنتی خود را به رسمیت میشناسند.
آنا فیدل در مقالۀ «مادرانِ کامل یا مادران ناقص؟ چالش مدلهای زیستپزشکی از بدن در کشور پرتغال[7]» استدلال میکند که انتخابهای مادران بر اساس این فرض استوار است که آبستنی، زایمان و سالهای اول کودکی موقعیتهای معنوی مهمی برای کودک و مادر هستند. فیدل از طریق مصاحبه با مادران مادران «کامل» را تعریف میکند و روابط متقابل میان علایق مادران درشکلهای جایگزینِ مراقبت زایمان و مادری در سالهای اول و معنویت را بررسی میکند.
در بخش پایانی این مجموعه مقالات راشل جونز نتیجه میگیرد که کل مجموعه بازتاب چشمانداز فلسفی فمینیستی است.
نتیجه
تاکنون مطالعات بسیاری در مورد تجربۀ مادری و مذهب، در زمینههای فمینیستی، انسانشناسی یا فلسفی انجام شده است، با این حال این حوزه نیاز به کار و تحقیقات بیشتری دارد. در حلقههای الهیاتی سنتی این حوزه تبدیل به یک نقطۀ کور معرفتشناختی شده است و منجر به ارزشزدایی از مشارکت زنان میشود. این نقطۀ کور معرفتشناختی به تفکر فمینیستی هم مرتبط است چرا که فمینیسم در نقد مذهب هنوز [اغلب] نتوانسته ببیند که اعتقاد مذهبی برای برخی از زنان یک جنبۀ مهم از هویت و زندگی آنهاست. محققانِ فمینیست و وومنیست (womanist شکلی از فمینیسم است که به مشارکت طبیعی زنان در جامعه توجه دارد، برخی نیز برای تمایزگذاری میان اصطلاح فمینیسم و ارتباطش با زنان سفیدپوست از واژۀ وومنیسم استفاده میکنند)، همچون باینوم (1984)، سِرِد (1996)، ویلیامز (1993)، تننبام (1994) و متأخرین مثل سالیوان (2012)، رایان و واکلی (2013) و رینولدز و می (2014) فرایندی را آغاز کردهاند که در آن به ارزش، اعتبار و نفوذ صداهای زنان مذهبی و تجارب فمینیستی، الهیاتی، انسانشناختی و مطالعات جامعهشناختی مادری بازگشتهاند. با این حال تلاشهای بسیاری برای پر کردن شکاف میان تحقیقات دربارۀ مادران و تحقیقات با مادران بایست صورت گیرد. ما با چنین مطالعاتی به پروسۀ رسیدگی به این شکاف کمک میکنیم، با گردآوری نظرات و صداهای زنان از زمینههای الهیاتی و مذهبی گوناگون برای شرح تجربۀ زیستۀ مادری توسط آنان به این امر کمک میکنیم. این مطالعات به شکل معناداری چگونگی تغییر مذهب توسط مادران را توصیف و تبیین میکنند.
در حال حاضر مطالعات دربارۀ تجارب مادری در مسیحیت رو به رشد است و تحقیقات بیشتر در زمینۀ زندگی مادران از گروههای مذهبی دیگر مثل اسلام، یهودیت و آئینهای هندو و سیک و دیگر اعتقادات مذهبی که در اروپا در حال گسترش هستند لازم است. بت پرستی و بیدینی نیز از جمله باورهایی هستند که شمار پیروانشان در اروپا در حال افزایش هستند و باید مطالعه شود که چگونه این نوع باورها بر رفتار و اعمال مادران تأثیر میگذارد. در ضمن این مطالعات بایست بیش از گذشته به اهمیت نوع روابط و ازدواجهای پذیرفتهشده میان والدین و درون جامعه (دگرجنسگرا، همجنسگرا و غیره) و همینطور به اصطلاحات جنسیتی، طبقهای، نژادی و قومی در گروههای مختلف مذهبی توجه بیشتری داشته باشند.
مطالعات در مورد این موضوع خاص نشان میدهند که زنان چگونه مفاهیم سنتی از اعتقاد و باور را با روشهای مختلف تغییر میدهند. ممکن است از طریق بازتفسیر متون مذهبی به شکلی که آن متون «زن-دوستانه»تر خوانده شوند و همچنین با توجه بیشتر به واقعیتهای زندگی زنان تعادلهایی که زنان در زندگی روزمره میان اعتقاد مذهبی، زمینۀ اجتماعی و فمینیستی ایجاد میکنند تغییر در مفاهیم سنتی مذهبی را به وجود آورند. پدرسالاری یکی از جنبههای پایدار و سرسخت بیشتر ادیان است اما مذهب زنان میتواند از درون و با استفاده از زبان و ابزارهای دروندینی این نوع پدرسالاری را به چالش بکشاند. در تحقیقات آینده باید به این جزئیات توجه بیشتری بشود تا بتوانند شرح بدهند که چگونه تغییرات ایجاد میشوند و بر روابط اجتماعی در جوامع گوناگون تأثیر میگذارند، در مطالعای که دیویس انجام داده است نشان میدهد که زنان هویتهای مذهبیشان را با بستر سکولار در جامعه در هم میآمیزند، اعتقادات «مبهم» میشوند، هویت و مادری نیز پیچیده میشود.
ایتون مادری را همچون یک تجربۀ کلیدی انسان و برای بعضی مادری را همچون یک تجربۀ کلیدی از زن بودن توصیف میکند، همچنین ایتون اعتقادات مذهبی را به عنوان یکی از «فشارهای وارد بر زنان» برای تبدیل شدن به مادری ایدهآل میداند و معتقد است زنان این ساختارهای سنتی مادری را به چالش میکشند و تغییر میدهند و هرچند دین به آرمانگرایی در مادری کمک میکند اما همچنین دین میتواند خود دلیلی بر مبارزه با خود بشود.
میراث و پراکسیس (عمل تاریخی) تحقیقات و فعالیتهای فمینیسم، این است که به تمام صداهایی که به حاشیه رانده شدهاند از جمله زنانی که به دلیل اعتقادات و باورهای مذهبیشان به حاشیه رانده شدهاند فرصت شنیده شدن و عاملیت بدهد. این امر تا حدود زیادی با تجربههای مذهبی مادران مرتبط است که هنوز مورد تحقیق و مطالعه قرار نگرفته است و میتوان آن را نوعی «مادری خاموش» نامید. برخی از زنان مذهبی نسبت به فمینیسم بدگمان هستند و از آن دوری میکنند. در پژوهشی که فیدل انجام داده است آمده است که این زنان خودشان را فمینیسم نمیدانند زیرا از دید آنها فمینیسم تأکید بیش از حد بر برابری در محل کار دارد و ابعاد معنوی تجارب مادری و اهمیت ارتباط نزدیک میان مادر و کودک در سالهای اول تولد کودک را نادیده میگیرد. تحقیقات و فعالیتهای فمینیستی در آینده میتواند این شیوه از اجتنابها را در نظر بگیرد و آنها را تشخیص بدهد تا بتواند میان آنها با افکار خود پل ارتباطی ایجاد کند تا به آن طریق میان باورهای مذهبی زنان و فمینیسم زنان نوعی همکاری و یکدستی شکل گیرد. تمام این مباحث، در بارۀ مادری، باورهای زنان و فمینیسم در حال تکوین است. گرد هم آوردن رشتههای تحقیقاتی و ایدهها دربارۀ این موضوع راههای جدیدی را پیش روی ما میگذارد.