مرور مطبوعات / علمالهدی: دانشگاه جای تربیت نیست
چهاردهم مهرماه 1397
مطبوعات امروز به مطالب فلسفی توجه ویژهای نشان دادهاند. اخراج فائزه هاشمی از دانشگاه آزاد و احضار سلبریتیها نیز از موضوعات جالب توجه در مطبوعات امروز بودند. «در ایران طبقه متوسط نداریم»، «تخلف در جذب فائزه هاشمی به عنوان هیئت علمی دانشگاه آزاد»، «مرگ روزانه 45 نفر در سوانح رانندگی کشور»، «آنقدرها که به نظر میرسد غمگین نیستیم»، «خادمان بیجیره و مواجب»، «تهران در ترازی فلسفی»، «آزادی و رنج در فلسفههای اگزیستانس»، «مرگ 18 نفر بر اثر مصرف مشروبات الکلی در البرز»، «ترمیم اعتماد عمومی»، «کیرکگور در متن آثارش»، «تأملات کیرکگور در صیغه سوم شخص»، «راهنمای سرگشتگان»، «پرسشهای فلسفی»، «الگوهای مردن در تاریخ»، «در جستوجوی پرولتاریا»، «لزوم توجه اساتید حوزه علمیه به مباحث روز جامعه»، «دانشگاه جای تربیت نیست؛ باید جلوی بیبندوباری را بگیرد»، «به استاد و دانشجو تریبون بدهید» و «احضار علی دایی و صادق زیباکلام به آگاهی» عناوین برجسته شمارههای امروزند.
احضار علی دایی و صادق زیباکلام به آگاهی
روزهای پنجشنبه و جمعه گذشته علی دایی و صادق زیباکلام فرمهای احضاریه خود به پلیس آگاهی را در اینستاگرام منتشر کردند. بر اساس جزئیات منتشرشده در این احضاریهها از آنان خواسته شده تا برای ارائه پارهای از توضیحات در مورد چگونگی و میزان جمعآوری کمکهای مردمی در زمان زمینلرزه سرپل ذهاب، به مرکز تشخیص هویت پلیس آگاهی ناجا مراجعه کنند. احضاریه این دو نفر طبق دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای رسیدگی به جرائم پولی و بانکی ناحیه 36 تهران صادر شده است؛ موضوعی که هم علی دایی و هم صادق زیباکلام در اینستاگرام خود به آن واکنش نشان دادهاند. روز گذشته سردار محمدرضا مقیمی درباره تصاویر منتشرشده از احضارنامه برخی سلبریتیهایی که اقدام به جمعآوری کمکهای مردمی برای زلزله کرمانشاه کرده بودند، گفت: پلیس آگاهی ناجا ضابط قوه قضائیه است و وظیفه اجرای دستورات قضائی را دارد. وی با اشاره به زلزله کرمانشاه اظهار کرد: زمانی که کمکهای مردمی برای هموطنان زلزلهزده جمع میشد، ابتدا سازماندهی مشخصی برای آن وجود نداشت و افراد مختلفی زحمت کشیده و اقدام به جمعآوری کمک کردند. الان لازم است بدانیم که این کمکها چه میزان است و کجا اتفاق میافتد.
به استاد و دانشجو تریبون بدهید
نجفقلی حبیبی استاد دانشگاه درباره استاد و دانشگاه به عنوان دو مؤلفه اساسی در حوزه سرمایه انسانی مینویسد: استادان دانشگاه، سرمایههای اجتماعی کشور هستند. زمانی که نرخ دلار افزایش مییابد، مردم حس میکنند ثروت از کشور رفته است اما وقتی دانشمندی از کشور مهاجرت میکند، بسیار بیش از آن به ایران خسارت وارد میشود. استادان برجسته، تکیهگاه علمی و معرفتی جامعه هستند و پشتوانه اجتماعی بهشمار میآیند. 50 سال هزینه میشود تا یک استاد به ثمر برسد. کشورهای مهاجرپذیر این نکته را بهدرستی دریافتهاند و میدانند چگونه از فضای نامساعد کشورها برای استفاده از ظرفیت استادان دانشگاه و جذب آنان بهره بگیرند. اینهمه جامعه و خانوادهها هزینه میکنند تا یک استاد پرورش یابد. نباید با ایجاد محدودیت یا اختلافسلیقه، مجبور به ترک کشور خود شده یا خانهنشین شوند. این خسارتهای بزرگی است که متولیان امر به آن توجهی نداشتهاند. حتی برخی بیمیل نبوده و نیستند که استادان از ایفای نقش اجتماعی و سیاسی دست بکشند یا از ایران بروند. امکان فعالیت در تشکلهای صنفی، علمی و سیاسی حق استادان است و باید زمینه برای آن فراهم شود. ممکن است آنها در مواضع خود، اشتباهاتی داشته باشند اما دانشگاه محلی است که انسانها در آن تربیت میشوند؛ تربیت اجتماعی، تربیت سیاسی و روابط اجتماعی.
دانشگاه جای تربیت نیست؛ باید جلوی بیبندوباری را بگیرد
آیتالله سید احمد علمالهدی با اشاره به اینکه دانشگاه جای تربیت نیست افزود: دانشگاه جای تضارب افکار است، هیچ جریانی نمیتواند دانشگاه را محدود کند و جلوی پویایی آن را بگیرد؛ محیط دانشگاه باید محل زدوخورد فکر و اندیشه باشد. همچنین باید فکر حاکم بر دانشگاه ارزشی باشد و فکر توانمند، قوی و مثبت باشد و از نظر اخلاقی دانشگاه باید در برابر فساد اخلاقی اقتدار خود را نشان دهد و جلوی بیبندوباری را بگیرد. کرسیهای آزاداندیشی دقیقا مصداق میدان تضارب افکار و زدوخورد نظریههاست؛ بنا بر ارزیابی کل افرادی که وابستگی جریانی فکری دارند، چه استاد و دانشجو، کلا 15 درصد بیشتر نیستند و 85 درصد میانه هستند و در فضای جامعه و دانشگاه متدین هستند.
لزوم توجه اساتید حوزه علمیه به مباحث روز جامعه
آیتالله مکارم شیرازی در بیستمین اجلاسیه اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم با تأکید بر ورود اساتید حوزه به بیان مسائل روز گفت: شما اصرار داشته باشید که به مسائل جدید جامعه بپردازید تا معلوم شود که حوزه علمیه، دردها و مشکلات جامعه را درک میکند تا تهمت بیجای بهروز نبودن دیگر به حوزه زده نشود. دروس آزاد که مزایای بیشتری نسبت به مدارس دارد، باید مورد توجه قرار بگیرد و اصل قرار بگیرد. کمکهای مالی به شاگردان را نیز اگر در توان دارید، فراموش نکنید که دو بعد دارد؛ یک بعد مربوط به کسانی است که وضعیت مالی خوبی ندارند و بعد دیگر مربوط به طلابی است که در درس جنبوجوش بیشتری دارند، ازاینرو بهطورکلی همه را برای تشویق در یک سطح قرار ندهید.
در جستوجوی پرولتاریا
شرق بخشی از کتاب «تودهها، طبقات، ایدهها: مطالعاتی درباره سیاست و فلسفه پیش و پس از مارکس» اثر اتیین بالیبار را که در سال 1994 منتشر شده، بازنشر کرده است. او در این کتاب به واکاوی رابطه ذاتی فلسفه انتزاعی و سیاست انضمامی میپردازد، از تأثیر فلسفه سیاسی بر جنبشهای جمعی بحث میکند، و سراغ موضوعاتی همچون پیکار طبقاتی و مذهبی، ناسیونالیسم و نژادپرستی، حقوقبشر و شهروند و مالکیت بهعنوان یک رابطه اجتماعی میرود. قطعهای که در اینجا انتخاب شده است به اهمیت بحث از پرولتاریا در آثار مارکس و بهخصوص غیاب آن در کتاب «سرمایه» اشاره دارد. در بخشی از این نوشتار آمده است: تحلیلهای موشکافانهای که «سرمایه» مارکس به بررسی ساعات کار طولانی و «قوانین کارخانهها» اختصاص داده است بدون شک یکی از ارکان تعریف پیکار طبقاتی را شکل میدهند. بااینحال، همانطور که پیشتر اشاره کردم، این تحلیلها به هیچ روی به «پرولتاریا» اشاره نمیکنند. بهعلاوه چون کانون آنها همان قانون و مناسبات قدرت در عرصه تولید در بازار کار است، تحلیلهای مزبور به دو شیوه پای دولت بورژوایی را به میان میکشند: اولا، به عنوان عاملی بالنسبه خودآیین و مستقل از منافع آنی و بلاواسطه سرمایهداران؛ و در ثانی، به عنوان عاملی که تخاصمهای اجتماعی را قاعدهمند میسازد و تنظیم میکند.
الگوهای مردن در تاریخ
شرق به معرفی کتاب «تاریخ اجتماعی مردن» نوشته آلن کلهیر پرداخته است. این اثر بررسی جامعی از اسناد علوم انسانی و بالینی درباره مرگ انسان ارائه میدهد. نویسنده در این کتاب میکوشد تا با دید انتقادی و مرور آثار مربوطه، نوعی نقشهبرداری و تحول مفهومی ارائه دهد. تاکید کلهیر در این کتاب بر زندگی میانفردی، سیاسی و فرهنگی تجربه مردن بوده است. ازاینرو، انواع تحقیقات مربوط به مردن در زمینههای علوم بالینی، رفتارشناسی، انسانشناسی و علوم اجتماعی را جمعآوری و ارزیابی کرده است و درک جمعی از مردن را ربط میدهد به دورههای تاریخی، فرهنگ و رفتارها و خصوصیات فراگیر انسانی و نحوه مرگومیر خاص در یک دوره. سپس این درک وابسته به زمان و مکان و بهداشت عمومی را با انواع خاص سازمان اجتماعی و اقتصادی گره میزند که اولینبار در آن دوره خاص اتفاق افتاد، هرچند لزوما منحصر به آن دوران نبود. سپس چهار الگوی اصلی مردن را مطرح میکند که در دورههای مختلف تاریخی ظهور کرده و فراگیر شدهاند. نویسنده این الگوهای مردن را جمعبندی ایدهآل رفتارهای مشترک و پرتکرار در انتهای زندگی انسانها میداند. در نظر او، این الگوها یا در کنار الگوهای دیگر قرار گرفتهاند یا باعث شدهاند تا الگوهای مهم و متضاد دیگری برای مردن که از کهنالگوها نشات گرفتهاند به وجود آیند.
پرسشهای فلسفی
دیگر اثری که شرق معرفی کرده، «خودآموز فلسفه» نوشته مل تامپسون است. اثر، کتابی مقدماتی برای آشنایی با کلیترین اصول و اندیشههای فلسفی است. در این کتاب خواننده با حوزههای اصلی فلسفه مثل هستیشناسی، معرفتشناسی، فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست، فلسفه دین، فلسفه علم و… آشنا میشود و درمییابد که اصولا فلسفه چیست و از برخی استدلالها و نظریات فلاسفه معروف نیز آگاه میشود. این کتاب بر اندیشه فلاسفه متمرکز نشده و هرجا اشارهای به آنها شده در خدمت یک بحث مشخص و برای درک بهتر آن موضوع بوده است. نویسنده در مقدمهای با عنوان «فلسفه چیست؟» ابتدا تعریفی ساده از فلسفه ارائه میدهد، در ادامه از چرایی مطالعه فلسفه سخن میگوید و سپس به سبکهای مختلف استدلال و سرانجام به این پرسش میپردازد که آیا پرداختن به فلسفه به «نوشیدن شوکران» میارزد؟ اشاره او به یکی از برجستهترین مقاطع تاریخ فلسفه غرب یعنی ماجرای محاکمه و اعدام سقراط در 399 قبل از میلاد است. در این مقدمه او فلسفه را کوششی میداند برای فهم کلیتر اصول و اندیشههایی که در پشت جنبههای مختلف زندگی نهفته است. برای مثال فلسفه سیاسی به طرح سؤالهایی درخصوص مفهوم عدالت، برابری، چگونگی سازمان یک حکومت و معنی دموکراسی میپردازد.
راهنمای سرگشتگان
مجموعه «راهنمای سرگشتگان» مقدمهای دقیق، واضح و سرراست برای آشنایی با متفکران، نویسندگان و موضوعات فلسفی است. این کتابها مضمونها و ایدههای اصلی یک متفکر را توضیح میدهند. بهتازگی نشر علمی و فرهنگی کتاب کیرکگور این مجموعه را با ترجمه محمدهادی حاجیبیگلو به فارسی منتشر کرده است. معمولا کتابهای مقدماتی فلسفه مخاطبان مبتدی را در نظر دارند. این کتاب هم به همین منوال شرحی جامع از فلسفه کیرکگور به دست میدهد که مناسب خوانندگانی است که قصد دارند برای اولینبار سراغ آثار کیرکگور بروند. ولی مخاطبان فلسفیتر کتاب نیز از خواندن آن بینیاز نیستند و بسیاری از موضوعات مناقشهانگیز درباره کیرکگور را در آن مییابند. کتاب مقدمهای است بر تفکر کیرکگور، ولی نویسنده قصد ندارد با سادهسازی فلسفه او ظرایف و دقایق آن را نادیده بگیرد، بلکه بر وجوه دشوار و ابهامآمیز تفکر او تأکید میکند. کلیر کارلایل، نویسنده کتاب، به چند موضوع مهم در تفکر کیرکگور میپردازد: اول، رابطه میان زندگی و آرای کیرکگور که بهخصوص در مورد او اهمیت زیادی دارد. دوم، آن دسته از مسائل ادبی و فلسفی که ناشی از شکلهای برقراری ارتباط مستقیم و غیرمستقیم است. سوم، اهمیت نقد کیرکگور بر هگل. چهارم، ایدههای او درباره سوبژکتیویته و حقیقت. و نهایتا شرح روشنگری از دو کتاب «ترس و لرز» و «پاره های فلسفی». کتاب نشان میدهد چگونه دغدغههای فلسفی، دینی، اجتماعی و شخصی کیرکگور در کل آثارش در هم آمیختهاند.
تأملات کیرکگور در صیغه سوم شخص
شرق همچنین گزارشی از کتاب «یوهانس کلیماکوس» اثر سورن کیرکگور ارائه کرده است. سورن کیرکگور از جمله فیلسوفانی است که طی سه دهه گذشته مدام از او و درباره او در فارسی گفته شده، ولی دو سه سالی است که ترجمه آثارش به طور جدی آغاز شده است. آثار کیرکگور در کل متون دشواریاند. بنابراین کیفیت ترجمه فارسی آن بیش از پیش مهم میشود. اگر از شرح مهتاب مستعان که اوایل انقلاب با عنوان «کیرکگور، متفکر عارفپیشه» منتشر شد بگذریم، تا پیش از «ترس و لرز» با ترجمه مثالزدنی عبدالکریم رشیدیان (۱۳۷۸) متنی از او در دسترس نبود. البته به غیر از ترجمه رشیدیان ترجمههای نهچندان موثقی هم از کیرکگور در فارسی وجود داشت، از جمله «بیماری تا دم مرگ» (1388). در دو سال گذشته صالح نجفی رساله دکترای کیرکگور (مفهوم آیرونی) و سپس رساله «تکرار: جستاری در روانشناسی تجربی» را ترجمه و منتشر کرد. همزمان ترجمه دیگری از «تکرار» به قلم محمدهادی حاجیبیگلو نیز به بازار آمد. به تازگی یکی از آخرین رسالههای کیرکگور به همت نشر شبخیز و با ترجمه محمدهادی حاجیبیگلو منتشر شده است: «یوهانس کلیماکوس: یا در همه چیز باید شک کرد». کتاب مقدمه خوبی نیز درباره این اثر دارد و مباحث مهم آن را توضیح میدهد. این کتاب کوتاه و فشرده از جمله آثاری است که بعد از مرگ کیرکگور منتشر شد.
کیرکگور در متن آثارش
بهتازگی نشر حکمت شرح یکی از کییرکگورشناسان مطرح، استیون اونز، را با ترجمه اصغر پوربهرامی به فارسی منتشر کرده است. «درآمدی بر کیرکگور» از جدیدترین آثار استیون اونز است. این کتاب پس از نگارش بیش از ده اثر مرتبط با کیرکگور و 30 سال تحقیق و تدریس در حوزه فلسفه کیرکگور متعلق به دوره پختگی این محقق است. او در حوزه اندیشه کیرکگور و فیلسوفان مرتبط قرن نوزدهم و نیز فلسفه دین، فلسفه علوم انسانی، پدیدارشناسی، اگزیستانسیالیسم و روانشناسی فلسفی کار کرده است. نویسنده در این کتاب، برخلاف سنت شناختهشده در نگارش کتابهای معرفی کیرکگور، به شیوهای دقیق و روشن برای ناآشنایان و کمآشنایان با فلسفه کیرکگور نه با تحلیل و تلخیص آثار مهم او بلکه، از طریق تمرکز بر تحلیل سپهرهای سهگانه هستی، به مجموعه اندیشههای فلسفی کیرکگور میپردازد. و مدعی است این کتاب کوششی است در جهت برداشتن برخی از موانع در راه خواندن صادقانه کیرکگور. او از مهمترین آثار کیرکگور استفاده میکند. ازجمله میتوان به «بیماری تا دم مرگ»، «یا این/ یا آن»، «تعلیقه غیرعلمی نهایی»، «ترس و لرز»، «پارهنوشتههای فلسفی»، «در باب آدلر» و «کارهای عشق» اشاره کرد. تصویری که کتاب از کیرکگور به دست میدهد نه یک عارف عقلستیز، و نه حتی یک نویسنده خوشذوق و شوخطبع، بلکه فیلسوفی خلاق است. کتاب در سیر خود از میان مراحل سهگانه هستی، کیرکگور را یک فیلسوف معرفی میکند و بهطور کامل به آرای معرفتشناختی، اخلاقی و مابعدالطبیعه او میپردازد.
اعتماد
ترمیم اعتماد عمومی
اسفندیارعبداللهی مسئله اعتماد عمومی از دست رفته به بخشی از بدنه حاکمیت در مقایسه با سالهای سخت دفاع مقدس را پیش کشیده و نوشته است: بعد از جنگ تا اواخر دهه 70 مردم درحال پیدا کردن خود بوده و مسوولان در مسیر بازسازی کشور بودند. اما اتفاقی که از اواسط دهه 70 افتاد، گرایش و نگاه مردم و البته بیشتر از همه طبقه متوسط و دانشگاهی به مقوله فرهنگ، آزادی بیان، جامعه مدنی و به دنبال آن طبیعتا نزدیک شدن کشور از نظر سطح زندگی اجتماعی و اقتصادی به دنیای مدرن بود که اکثر مردم با طبقه لیدر همراه شدند.خب همانگونه که در مقوله قناعت گفته شد، جنگزدگی و قحطی را میتوان از جمله دلایل قناعت شمرد.در دهه 70 و 80 نیز رفاه اقتصادی نسبی موجب شد مردم فرصت کنند به موضوعات غیراقتصادی هم بیندیشند. بدون شک فرهنگهای مقطعی یا بهتر است گفته شود عادتهای مقطعی رابطه تنگاتنگ و عجین شدهای با «وضعیت اقتصادی» آن مقطع کشور داشت و دارد. اکنون ما با یک عادت و واکنش جدید مردم نسبت به حکومت مواجه هستیم و آن «بیاعتمادی است». فرهنگ بیاعتمادی نیز محصول یک شبهای نیست و ضمن اینکه وابسته و منبعث از دلایل تاریخی ذکرشده فوق است، نتیجه نگاه کلان جامعه، بازار و کنش و واکنشها، نگاه کلان تصمیمگیران و تصمیمسازان به موضوعات روابط داخلی وخارجی هم هست.
مرگ 18 نفر بر اثر مصرف مشروبات الکلی در البرز
مسلم عادلی، مدیرکل امنیتی و انتظامی استان البرز اعلام کرد که از اواخر شهریور ماه تاکنون 196 نفر در این استان بر اثر مصرف مشروبات الکلی تقلبی مسموم شدند که 18 نفر آنان جان باختند. او ادامه داد: از مجموع این تعداد 178 نفر بستری شدند که 125 نفر پس از درمان به منازل خود بازگشتند. این نوع مسمومیت در 2 موج رخ داد که در موج نخست در مجموع 51 نفر مسموم شدند. عادلی گفت: 6 نفر از مجموع 51 مسموم شده موج نخست جان خود را از دست دادند. 145 نفر در موج دوم دچار مسمومیت شدند که از این مجموع 12 نفر فوت، 53 نفر بستری و 80 نفر ترخیص شدند.
آزادی و رنج در فلسفههای اگزیستانس
اعتماد با شمسالملوک مصطفوی استاد فلسفه و مؤلف کتاب «صدای پای تنهایی» درباره اثرش به گفتوگو نشسته است. وی در بخشی از این مصاحبه میگوید: مضامینی مانند اختیار، آزادی، انتخاب و مسوولیت، از مضامین مهم مورد توجه فیلسوفان اگزیستانسیالیست است. نزد این گروه از فلاسفه، انسان اصیل از طریق تصمیمهای آزادانه و مسوولانه خود، آیندهاش را و در حقیقت خویشتن خود را میسازد. کرکگارد میگوید انسان چیزی نیست جز مجموعهای از انتخابهایش. همانطور که میدانید نزد وی، اختیار مرادف است با «وجود» و انسان بودن نیز همان مختار بودن است. کرکگارد همچنین ظهور انتخاب و دلشوره ناشی از آن را در تصمیمهای بزرگی مانند تصمیم بر زنده بودن یا شهادت، ممکن میداند. برای دیگر فیلسوفان منسوب به اگزیستانسیالیسم، مانند هیدگر و سارتر نیز مقولاتی مانند انتخاب، آزادی و مسوولیت، درونمایه مباحث اصلی و بنیادیشان را تشکیل میدهد. نزد این دسته از فلاسفه، کنش و عملی اصیل است که توام با تصمیم آگاهانه باشد و لذا عملی مبتنیبر تقلید از رفتار عمومی و فاقد عنصر انتخاب نمیتواند در محقق کردن «خود اصیل» نقش آفرین باشد. صرفنظر از فلسفه اگزیستانسیالیسم، نزد بسیاری از فلاسفه دیگر هم انتخاب، آزادی، اختیار و مسوولیت از جایگاه ویژهای، بهخصوص در تعریف انسان و تکالیفی که برعهده دارد، برخوردار است.
تهران در ترازی فلسفی
اعتماد در یادداشتی نگاهی فلسفی به شهر تهران انداخته و نوشته است: بدون تردید تهران نماد و نمود تجدد ایرانی است. «مدرنیته» سبک ایرانی، پیش از هر جایی در تهران، ظهور و بروز یافته است و تقابلها و تنازعهای سنت و تجدد، بیش از همه جا، در این شهر، رخ نمون شده. با وجود این اهمیت، اما تاکنون تاملی جدی از سوی اهل اندیشه و به ویژه فلسفهدانان ایرانی به این شهر در ترازی فلسفی صورت نگرفته است. این سخن به معنای نادیده گرفتن ارزش تاملات پژوهشگرانی چون احمد اشرف و پرویز پیران و حسن حبیبی و ابراهیم توفیق درباره شهر ایرانی به نحو عام و تهران به طور خاص نیست. سخن بر سر آن است که فلسفهدانهای ایرانی، کوششهای ادبا و نویسندگان و پژوهشگرانی چون محمد علی سپانلو و امیرحسن چهل تن و جعفر شهری و عبدالله انوار درباره شهر و تهران را ارج بگذارند و تامل مفهومی درباره تهران و شهر را شروع کنند و به تهران به مثابه شهر، در ترازی فلسفی بیندیشند. با امید.
خادمان بیجیره و مواجب
سید علی میرفتاح در اعتماد نگاهی انداخته است به شبکههای ماهوارهای فارسیزبان خارج از کشور و جایگاه ژورنالیستها و نویسندگانی که زمانی در مطبوعات و رسانههای ایران قلم زدهاند و اکنون از این شبکهها سردرآوردهاند. در بخشی از این نوشتار آمده است: احتمالاً هیچکدام از دستاندرکاران این شبکه یا شبکههای دیگر نمیپذیرند که به خدمت سعودی و امریکا و اسراییل درآمدهاند و کماکان داعیه «خبرنگار مستقل بودن» دارند و بر این باورند که به وظیفه حرفهای/ رسانهای خود عمل میکنند. اما آیا دستمزد گرفتن از ملک سلمان و پسرش وظیفه حرفهای است و منافاتی با مستقل بودن و حرفهای بودن ندارد؟ سعودیها پول هنگفتی دادهاند و بیشتر سهام ایندیپندنت را خریدهاند. شنیدم که خیلی از ژورنالیستهای انگلیسی به همین دلیل از ایندیپندنت بیرون آمدهاند و چنین ننگی را به جان نخریدهاند. آخر عربستان سعودی، برای رضای خدا و گردش آزاد اطلاعات که نمیرود رسانه بریتانیایی بخرد. بالاخره روزنامهنگار مستقل چارهای ندارد جز اینکه تاوان مستقل بودنش را بپردازد. اگر دیدید در گروهی قرار گرفتهاید که باید بکن نکنهای نظام سلطه را گردن نهید بدانید که تنها سهمتان از استقلال همان تعبیر بیمصداقی است که در پروفایلهایتان به اسمتان ضمیمه کردهاید. بریتانیاییها از ایندیپندنت آمدهاند بیرون بعد آن همکاران سابق ما فوجفوج دارند به خدمت امبیسیفارسی درمیآیند. برایتان عجیب نیست؟
ایران
آنقدرها که به نظر میرسد غمگین نیستیم
مریم طالشی گزارشنویس درباره شادی در میان ایرانیان مینویسد: تحقیقی بینالمللی در سال 2016 به بررسی شاخصهای شادکامی در 156کشور جهان پرداخت و بر این اساس ایران را دارای رتبه 105 معرفی کرد که البته بنابر همان تحقیق شرایط مردم ایران به لحاظ شادکامی رو به بهبود بود. سازمان ملل متحد از سال 2000 به بعد، شاخصهای شادکامی، امید به آینده، رضایت و خشنودی در افراد یک جامعه را به عنوان متغیرهای کلیدی و اساسی تعیین سطح توسعهیافتگی کشورها اعلام کرده است. تحقیقاتی که چند سال پیش در پژوهشکده علوم بهداشتی جهاددانشگاهی در این باره انجام گرفت نشان داد که بیشتر مردم ایران سطح شادکامی خود را متوسط ارزیابی میکنند. جامعه هدف این پژوهش افراد 18 تا 65 ساله بودند که ازآنها پرسیده شد آیا فردی بانشاط هستند یا نه؟ 3/39 درصد از افراد مورد بررسی، شادکامی خود را در حد نه زیاد، نه کم و 4/35 درصد سطح شادکامی خود را کم و بسیار کم ارزیابی کردند. در این میان تنها 3 درصد از افراد سطح شادکامی خود را بسیار زیاد دانستند. اما 20 درصد افراد اظهار نظری درباره شادکامی نکردند که خودش جالب توجه است. براساس نتایج به دست آمده از این مطالعه، عواملی همچون سن، تجرد و تأهل، سطح تحصیلات، وضعیت شغلی، وضعیت اقتصادی، وضعیت سلامت و شهر محل سکونت بر تعیین میزان شادکامی افراد مؤثر بودند. در این تحقیق مشخص شد هریک سال بالا رفتن سن، از میزان شادکامی افراد کم کرده است. افراد مجرد به نسبت افراد متأهل یا بیوه و طلاق گرفته، شادتر بودند.
مرگ روزانه 45 نفر در سوانح رانندگی کشور
سردار تقی مهری رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی ناجا اعلام کرد: بر اساس آمار پزشکی قانونی در ۵ ماهه امسال روزانه ۴۵.۵ نفر در تصادفات رانندگی کشته و ۹۹۴ نفر مجروح شدند. ۱۹ درصد کشتهها عابر پیاده و ۲۴ درصد موتورسوار بودهاند. 51 درصد از جانباختگان حوادث و سوانح جادهای نیز بین 20 تا 50 سال سن دارند. بر اساس آمار پزشکی قانونی از سال 1384 تاکنون حدود 4 میلیون و 300 هزار کشته و مجروح در سوانح جادهای داشتهایم که از این تعداد، 277 هزار نفر مربوط به کشتههای جادهای است. 8 درصد از جانباختگان سوانح رانندگی کودکان هستند، از همین رو بهدنبال اجباری کردن استفاده از صندلی کودک در خودروها هستیم. وی افزود: همچنین در ۶ ماهه امسال ۶۶ درصد تصادفات رانندگی در ۳۰ کیلومتری شهرها رخ داده است.
رسالت
تخلف در جذب فائزه هاشمی به عنوان هیئت علمی دانشگاه آزاد
به گزارش فارس، واکاوی پرونده علمی فائزه هاشمی دختر مرحوم هاشمی رفسنجانی که در دوره تصدی پدرش در هیئت مؤسس و امنا به عضویت هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد پردیس درآمده است و در این دوره علیرغم قراردادی بودن رئیس گروه شده و حتی در مقطعی معاون آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد پردیس شده است، حاوی تخلفات محرزی است که باعث اخراج وی از دانشگاه آزاد اسلامی شده است. اول اینکه هیچ مدرکی مبنی بر مصاحبه عمومی در پرونده وی وجود نداشته، در حالی که یکی از الزامات پذیرش افراد به عنوان هیئت علمی دانشگاه دولتی و غیر دولتی مصاحبه عمومی است که البته ممکن است به خاطر انتساب وی به مرحوم هاشمی رفسنجانی مسئولین وقت دانشگاه در آن دوره از انجام این مصاحبه پرهیز کردهاند. این در حالی است که موضوعاتی نظیر حبس، حمایت از فرقه ضاله بهائیت، حمایت از روند بدحجابی و امثال مسیح علینژاد و … در سوابق فائزه هاشمی غیر قابل انکار است. دوم اینکه اساسا موضوع جذب فائزه هاشمی در شورای جذب مطرح نشده و مسئولین وقت واحد سرخود اقدام به جذب نامبرده با سفارش های رسمی و غیر رسمی می کنند.
در ایران طبقه متوسط نداریم
نشست طبقه متوسط در فراز و فرود تحولات ایران با حضور ابراهیم فیاض و احمد نادری، اساتید دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در کانون اندیشه جوان برگزار شد. ابراهیم فیاض در این نشست گفت: ما در ایران قشر یا طبقه متوسط نداریم و فقط دو طبقه اشراف و غیراشراف داریم. دلیلش هم این است که قشر متوسط قرار است قشر مبلغ باشد که تحول و تحرک اجتماعی داشته باشد. این قشر همچنین قرار است مولد باشد ولی ما چنین طبقهای در حال حاضر در ایران نداریم چرا که ساختار معرفتی شکلگیری و چارچوب فکری این طبقه را هم نداریم و بنابراین هیچ وقت مولد نمیشویم. قشر متوسط موجود در کشور ما فرمالیستی است نه محتوایی؛ این قشر پایگاه اقتصادی پایین ولی پایگاه طبقاتی فرهنگی بالا دارد. به عقیده من ما امروز صاحب قشر متوسط دوپینگی و تزریقی هستیم. قشر متوسطی که واقعی نیست. مولدان ما هم که دارای فکر و تولید علم هستند اغلب به طبقه اول تعلق دارند. نمونهاش داریوش شایگان، سیدحسین نصر و امثال او. من افرادی مثل اینها را توریست فرهنگی میدانم. با اینکه کارهای مشترکی هم با مرحوم شایگان داشتهام، ولی به نظر هیچوقت کارهایشان خروجی خاصی نداشته است. همچنین از نظر من افرادی مثل حداد عادل، مصباح یزدی و سروش جریان فکری در این مملکت را قطع کردهاند.