مرور مطبوعات / مخاطره فروپاشی؛ توهم یا واقعیت؟
21 مهرماه 1397
مطبوعات امروز مطالبی متنوعی پیش روی مخاطبان خود قرار دادهاند، از نوشتارهایی در حوزه فلسفه گرفته تا مصاحبه با نماینده مجلس درباره حقوق زنان و پاسخ دو آیتالله به سخنان یکدیگر. «سلبریتی را نمیشود با تعارف مدیریت کرد»، «عدم رعایت حقوق زن وجه مشترک جاهلیت قدیم و مدرن است»، «چهار مسأله مهریه به دور از عصبانیت حل و فصل شود»، «ستیز همزمان با سلطه بیگانه و استبداد پهلوی»، «ایرانی که او میدید»، «مطالبات زنان هنوز شکل بحرانی نگرفته است»، «این زاویه را میتوان جدی گرفت؟»، «مخاطره فروپاشی؛ توهم یا واقعیت؟»، «چندصدایی در سیما نباید نمایشی باشد»، «مردم چه گناهی کردهاند؟»، «مابعدالطبیعه، ماوراءالطبیعه نیست»، «دینشناسی هیوم»، «در احوال و اندیشه فیلسوف ایمان»، «مجمع عقلا»، «شفافیت بدون پاسخگویی»، «آنچه از بهشتی نیاموختیم»، «مسوولانکاربلد نیستند کاربلدها مسوول نیستند»، «خواندن فیلمها»، «تضارب آرای فیلسوفان سینما»، «یک سینمای هایدگری؟»، «هراس از آزادی»، «گذر از مقاومت به تهاجم»، «افراطگرایی قومی و یک انتصاب در آذربایجان» عناوین برجسته شمارههای امروزند.
افراطگرایی قومی و یک انتصاب در آذربایجان
احسان هوشمند درباره حساسیت منطقه آذربایجان و انتصاب حاشیهساز اخیر مینویسد: قومگرایی و افراطیگری قومی یکی از پدیدههای نافی وحدت ملی و انسجام اجتماعی است و گسترش آن حتی میتواند زمینهساز نفرت اجتماعی، رویکردهای تروریستی و جنگ و خونریزی باشد. افراطیگری قومی، هم تحتتأثیر زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی داخلی است و هم بهعنوان ابزاری در خدمت رقبای منطقهای کشور یا حتی دشمنان کشور است. در هفتههای گذشته خبری منتشر شد که یکی از استادان دانشگاه آزاد اسلامی یکی از شهرستانهای شمال غرب کشور بهعنوان مشاور شهردار تبریز برگزیده شده است. او از نخبگان کُرد سُنیمذهب اهل شهرستان بانه است. اقدام شهرداری تبریز میتوانست بهعنوان گامی در جهت تعمیق ارزشهای ملی و همبستگی ملی از سوی مسئولان استانی تقدیر شود و نشانی از روح همدلی ملی و انسجام تاریخی ایرانیان باشد اما فضاسازی عدهای از افراطیهای قومگرا و تجزیهطلب و محافل وابسته به دشمنان کشور موجب شد تا شهردار تبریز اعلام کند نامبرده استعفا داده و از سمت شهرداری تبریز کنار گذاشته شده است.
گذر از مقاومت به تهاجم
پنجشنبه هفته گذشته نهمین نشست از سلسلهنشستهای اندیشهورزی قرآنی در «انجمن مطالعاتی قرآن» و با همکاری «باشگاه اندیشه» با موضوع «آشنایی با اندیشههای تفسیری سیدقطب» برگزار شد. یکی از سخنرانهای این مراسم، دکتر مصطفی خرمدل بود. او تفسیر فی ظلالالقرآن سیدقطب را به زبان فارسی ترجمه کرده است. سخنران دیگر، حجتالاسلاموالمسلمین مهدی فرمانیان بود. او هسته مرکزی فکری سیدقطب را «توحید در حاکمیت» عنوان کرد و توضیح داد که سیدقطب میگفت اسلام به دنبال توحید القصور (قصرها) است؛ یعنی سیدقطب معتقد بود که قدرت باید در دست آدمهای متدینی باشند که به دنبال اجرای فرامین خداوند باشند. بهاینترتیب بود که این متفکر مصری جوامع را به دو دسته کلی «جامعه اسلامی» و «جامعه جاهلی» تقسیم کرد. فرمانیان توضیح داد که سیدقطب راه گذر از جامعه جاهلی به جامعه اسلامی را جماعت یا گروه پیشتاز میدانست؛ گروهی که هدایت مردم را در دست بگیرد. این گروه نه برای موعظه که برای جهاد و جنگ مسلحانه علیه نیروهای نظامی یک جامعه جاهلی تشکیل میشد. فرمانیان، سیدقطب را «به معنای واقعی کلمه» سلفی نمیداند. به گفته فرمانیان، قطب هرگز مسلمانان را تکفیر نکرد.
هراس از آزادی
شرق در انعکاس روایتی از انقلاب فرانسه در معرفی اثر «ترور علیه تروریسم؛ آزادی یا مرگ در انقلاب فرانسه» مینویسد: دوران ترور یا عصر وحشت به دورهای از انقلاب فرانسه بین پاییز ۱۷۹۳ تا تابستان ۱۷۹۴ اطلاق میشود که در آن هزاران نفر با گیوتین اعدام شدند. بعد از آن، اصطلاح «تروریست» چندینبار در ادوار مختلف تاریخی بازیابی شد. این اصطلاح در قرن بیستم برچسبی شد برای آن نیروی مقاومتی که اعلام میکرد به قیمت زندگی و جانش حاضر نیست در رژیمهای اشغالی و جعلی زندگی کند. به همین سیاق در الجزایر تروریستها کسانی بودند که بر ضرورت پایانبخشی به نظام شهروندی درجه دوم تاکید داشتند، نظامی که استعمار فرانسه طبق آن شهروندان کشورهای مستعمره را «تروریست» معرفی میکرد. و نیز تمامی آنهایی که در پی بنیاننهادن سیاست مقاومت علیه سلطه تحمیلی از جانب اشغالگران و فاتحان بودهاند نظیر مبارزان فلسطینی و فراکسیون ارتش سرخ آلمان. بعد از ماجراهای 11 سپتامبر 2001 و حمله القاعده به برجهای تجارت جهانی در نیویورک، تروریسم و جنگ با ترور از پربسامدترین واژههای مورد استفاده سیاستمداران، رسانهها و افکار عمومی شد. کتاب «ترور علیه تروریسم؛ آزادی یا مرگ در انقلاب فرانسه» اثر سوفی وانیچ که بهتازگی با ترجمه فؤاد حبیبی توسط نشر نی منتشر شده تلاش دارد با خوانش دقیق رویدادهای انقلاب فرانسه به تدقیق مفهومی واژه «تروریسم» بپردازد.
یک سینمای هایدگری؟
شرق به بهانه کتاب «ترنس مالیک: فیلم و فلسفه» بحث فلسفه سینما را مطرح کرده و نوشته است: کتاب «ترنس مالیک: فیلم و فلسفه» تلاشی است برای خوانشی فلسفیتر از فیلمهای مالیک و پرهیز از ارائه تحلیل و گزارههای تکراری. برای مثال، دیوید مارتین در یادداشتی که درباره کتاب نوشته است توضیح میدهد: «این کتاب طیف فوقالعاده مهیجی از رویکردهای مختلف به فیلمهای مالیک است که نور تازهای به اعماق یکی از اندیشمندترین مؤلفان سینما در سالهای اخیر میتاباند. مجموعه مقالات کتاب به بررسی فیلمهای مالیک از فیلم «زمینهای بایر» تا «جهان نو» میپردازد و کارنامه سینمایی مالیک را با آرای اندیشمندانی چون هایدگر، کاول، هگل و مارکس مواجه میکند». در مقدمهای که دینتاکر و استوارت کندال بر کتاب نوشتهاند، دلیل جمعآوری این مقالات را پیشینه مالیک در فلسفه و شواهدی در فیلمهایش میدانند که ما را به پژوهش فرا میخواند. آنها در ادامه توضیح میدهند، سینما بهعنوان مهمترین فرم هنری قرن بیستم چگونه همواره فیلسوفانی را به خود جذب کرده است که غالباً تفکرات بسیار متفاوتی در باب سینما دارند. این دو در ادامه توضیح برای خوانش فلسفی از سینما مثالی از دلوز میآورند: «ژیل دلوز در اثر دو جلدیاش درباره نود سال نخست تاریخ سینما برآن است که نوعی فلسفه سینما هم در درون و هم در کنار سینما عمل میکند.
تضارب آرای فیلسوفان سینما
شرق در دیگر نوشتار درباره کتاب «فلسفه سینما» مینویسد: در فرهنگ عامیانه بسیار گفته میشود که فلان فیلم سنگین یا به اصطلاح فلسفی بود. شاید این حرف در گفتار عامیانه چندان دقیق نباشد، اما بیتردید چیزی به نام «فلسفه سینما» وجود دارد. برای شناخت این موضوع باید به نسبت سینما بهعنوان فرمهای تصویری و فلسفه بهعنوان فرمهای مفهومی پی برد. فلسفه سینما را پژوهشی میدانند درباره ماهیت و شأن فرمهای تصویری و وضعیتهای سینمایی که هم مبتنی بر امکانها و اندیشههای موجود است و هم میتواند به مواد خام و عناصر سازنده فرمهای معرفتی جدید بدل شود. به عبارت دیگر، آثار سینمایی میتوانند هم نمونهها و مثالهایی از مباحث فلسفی از پیش موجود باشند و هم میتوانند به پیشبرد آنچه تفکر فلسفی مینامیم کمک کنند. در همین زمینه کتاب «فیلسوفان سینما» به آرای متفکرانی میپردازد که هر یک به شیوه خاص خود، وضعیتها یا فرمهای سینمایی را به مفهومی قابل تامل در اندیشه خودشان بدل کردهاند. هر یک از مقالات این کتاب به بررسی نسبت یک فیلسوف با سینما اختصاص دارد و تصویری از مهمترین چهرههای نظریه سینمایی معاصر ارائه میدهد که هر یک به شیوه خاص خود روایتی دارند از نسبت میان فلسفه و سینما.
خواندن فیلمها
سیامک رفیعی نیز نوشتاری درباره کتاب «فیلم بهمثابه فلسفه» نوشته است و اشاره کرده است: استنلی کاول در گفتوگویی با اندرو کلوان میگوید فیلم برای فلسفه ساخته میشود. اما نسبت میان فیلم و فلسفه چیست؟ در کدامین سویههای تفکر فلسفی باید به دنبال نقطههای پیوند با فیلم بود؟ ما معمولا فلسفه را فعالیتی فکری و انتزاعی قلمداد میکنیم درحالیکه فیلم یا هر شکل دیگر هنری با صفتهای انضمامی و ملموس توصیف میشوند. پس چگونه میتوان از ارتباط فیلم و فلسفه سخن گفت؟ صالح نجفی، مترجم و پژوهشگر حوزه فلسفه، به تازگی در مجموعه کتابهایی تحت عنوان «فیلم بهمثابه فلسفه» تلاش کرده فرصتی برای تمرین فکرکردن ایجاد کند، تمرین فکرکردن با/ در فیلم. نجفی در مقدمه کتاب مینویسد، در این مجموعه کوشیده در آنچه فیلمها بیان میکنند و با ذات سینما نسبت دارد تأمل کند. او که پیش از این، در ذیل پروژه فکری فیلم-فلسفه، کتاب «عباس کیارستمی و فیلم-فلسفه» اثر متیو ابوت را ترجمه کرده بود، معتقد است «تأمل در سینما، تأمل در همه چیز است: تأمل در نحوه ادراک دنیایی که در آن زندگی میکنیم و کمتر چیزی در آن یافت میشود که به نحوی با سینما مرتبط نباشد».
اعتماد
مسوولانکاربلد نیستند کاربلدها مسوول نیستند
روزنامه اعتماد مصاحبهای فراهم کرده است با علیرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی و با وی درباره فعالیتهای پدرش و سیاست روز به گفتوگو نشسته است. وی در بخشی از این مصاحبه میگوید: ایشان معتقد بود در یک نهضت، گفتمانهای مختلف با وجود دیدگاههای مختلف در زمینه شیوه اداره جامعه پس از پیروزی نهضت، برای دستیابی به یک هدف مشترک با یکدیگر تشریک مساعی میکنند، اما پس از پیروزی، طبیعی است که هرگفتمانی در قالب یک حزب جای گیرد و در نتیجه، هر حزب یک گفتمان را نمایندگی کرده و رقابتش با سایر گفتمانهای دیگر، در قالب رقابت احزاب در جامعه بروز و ظهور کند. متاسفانه واقعیت آن است که بعد از گذشت دو سال و نیم از پیروزی انقلاب، به جای این رقابت معمول در عرصه سیاست، هم پوزیسیون و هم اپوزیسیون نظام کار را به جایی رساندند که خشونت در برابر خشونت قرار گرفت و این خشونت جایگزین هرگونه فعالیت سیاسی سالم شد. برخی هم عقیده دارند که ما از همان ابتدا قاعده بازی را بلد نبودیم و فکر میکردیم که طرف مقابل ما حتما باید حذف شود و راهی برای تعامل وجود ندارد. در اتخاذ سیاست حذفی هم فرقی میان پوزیسیون و اپوزیسیون نظام وجود نداشت چون تقریبا همه گروههای سیاسی حاضر در فضای پس از انقلاب، سیاست حذف را در پیش گرفتند. به عقیده من اختلافات موجود در اول انقلاب باید در قالب تحزب نهادینه میشد تا بتوان به مرور زمان درباره اختلافات صحبت کرد.
آنچه از بهشتی نیاموختیم
سیدعلی میرفتاح نیز در یادداشتی درباره شهید بهشتی مینویسد: بهشتی برای اثبات داناییاش نیاز نداشت از الکسیس کارل نقل قول بیاورد یا غیرمسلمانان را به انگلیسی و آلمانی به اسلام فرابخواند. او سطح بحثش را بالاتر میبرد و طوری حرف میزد و طرح مساله میکرد که گویی یک اندیشمند معاصر دارد گزارش از جهان معاصر میدهد. چیزی که شنیدنش از علما مرسوم بود همین بحثهای شرعی، نهایت بحثهای کلامی بود. مرحوم فلسفی نیز به زیگموند فروید زیاد اشاره میکرد اما منظورش طرح بحث روانشناسی نبود بلکه اینها را میگفت تا آخرش به این نتیجه برسد که اسلام هزار و چهارصد سال جلوتر همه این بحثها را گفته و بشر را پیشبینی کرده است. بهشتی اما سطح بحثش فراتر بود و چون غرب را خوب میشناخت میدانست که چطور باید با جماعت غربزدهای که از غرب به ستوه آمدهاند و خواهان درافتادن با آن هستند و به هر دلیلی شوق دینداری در وجودشان شعلهور شده، گفتوگو کند. از عجایب روزگار یکی این است که ما در ابتدای انقلاب مدرنتر از امروز بودیم. منظورم روحانیت است. چیزی که مردم میدیدند دانایانی بود که ملبس به لباس روحانیت بودند اما مسائلشان مسائل جهانی بود و تمنایشان پیشرفت و سرافرازی و عظمت ایران؛ البته با ملاحظات دینی و شرعی. رفته رفته این گفتمان مدرن کمرنگ شد و با شهید شدن بهشتی و باهنر و مفتح و… این گفتمان هم ضعیف شد و در مقابل «سنتی» ها عرصه فراختری برای کار و سخنرانی و اعمال قدرت یافتند. ما با بهشتی و مطهری و خامنهای و هاشمی و باهنر انقلاب کردیم اما رفتهرفته، بنا به ملاحظاتی کار را بیشتر به سنتیها سپردیم.
شفافیت بدون پاسخگویی
زهرا نژادبهرام عضو شورای شهر تهران درباره اقدام اخیر شهرداری تهران در انتشار قراردادهای بالای ۲۵۰میلیون تومان این نهاد میگوید: آیا شفافیت فینفسه پاسخ نیازهای اعتمادزایی در درون جوامع است یا احتیاج به دستورالعملهای دیگری دارد تا بتواند به شکل تطبیقی عمل کند و موضوع اعتمادزایی و اعتمادآفرینی را مجدد در دستور کار قرار بدهند. در بیشتر اسناد مربوط به سازمانها، نهادها و دستگاههای مختلف و همینطور در اسناد بینالمللی، اسناد مربوط به شفافیت در کنار اسناد مربوط به «پاسخگویی» قرار گرفته است. شفافیت به تنهایی برای اعتمادزایی کافی نیست که بتواند اعتماد را به جامعه برگرداند. در توصیف این مبحث باید گفت اعتمادزایی دو بال دارد؛ یکی «شفافیت» و دیگری «پاسخگویی». به این معنا که دربرابر هر نوع انتشار اطلاعاتی که صورت میگیرد باید پاسخی وجود داشته باشد. بنابراین انتشار اطلاعات به تنهایی نمیتوان متضمن شفافیت و پاسخگویی باشد. انتشار اطلاعات در کنار پاسخ گویی دقیق میتوان موجب اعتمادزایی و ترمیم شکاف مردم و نهادهای مختلف ازجمله شهرداری تهران شود. علاوه بر این انتشار اطلاعات نظیر آنچه اینک شهرداری تهران در دستور کار قرار داده است میتواند برای رفتارهای سازمانهای عمومی و ارتباط با مردم الگوسازی کند. همچنین باید توجه داشته باشیم که مقوله «شفافیت» موضوع کار نهادهای مردمی (NGO)ها هم هست. آنها هم موظف هستند که به موضوع شفافیت توجه کنند تا داوطلبان فعالیتهای مدنی را در کنار خود داشته باشند.
مجمع عقلا
فردین مرادخانی نیز اشارهای دارد به مسئله مشروطه و دارالشورای ملی ایران و مینویسد: دارالشورای ملی ایران یا مجلس اول نخستین تجربه عملی ایرانیان در خصوص مفهوم پارلمان بود و بسیاری از مفاهیم در این نوزایش عملی ایرانیان شکل گرفت. ایرانیان که برای نخستینبار با این مفهوم برخورد کرده بودند در عمل با مشکلاتی دچار شدند و در همان مجلس در خصوص این مسائل اندیشهورزیهایی کردند. مشروح مذاکرات مجلس اول یکی از مهمترین اسناد مشروطه خواهی ایرانیان است که تاکنون چنانکه باید در تحقیقات مشروطه پژوهی مورد بررسی قرار نگرفته است. این مجلس در خصوص مفاهیمی مانند قانون، قانون اساسی، عدلیه، آزادی، مساوات و… سایر مفاهیم و اصول مشروطهخواهی تجربه درخشانی داشت. در این نوشتار کوتاه کوشش خواهد شد نقش این مجلس در پدیدار شدن مفهوم پارلمان از خلال مشروح مذاکرات مجلس اول مورد بررسی قرار گیرد. یکی از اولین بحثها در این مجلس این بود که وظیفه مجلس چیست. این مساله از آن رو برای آنها پرسش شد که مردم در انقلاب، عدالتخانه میخواستند و بارگاه دادی که داد آنها را بستاند. از این رو هر روز عریضههای فراوانی در مورد شکایت از عمل فلان حاکم یا وزیر به مجلس میرسید و مردم خواهان رسیدگی به آنها بودند.
در احوال و اندیشه فیلسوف ایمان
اعتماد در معرفی اثر «درآمدی به کییرکگور» مینویسد: «درآمدی به کییرکگور» نوشته کییر کگورشناس و استاد تمام دانشگاه بیلر است. از مهمترین سرفصلهای این کتاب میتوان به زندگی و آثار کییرکگور، حقیقت و انفسی بودن، زندگی اخلاقی، ایمان و امر باطل نما، عشق به همسایه و … اشاره کرد. «خدای متعال» کوششی است برای بررسی و تحلیل مفهوم خدا نزد فیلسوفان و متکلمان اسلامی با استفاده از دیدگاههای مربوط به ساختارگرایی و نشانهشناسی. ریچارد نتون، از میان چهار تلقی عمده قرآنی، تمثیلی، عرفانی و نوافلاطونی درباره ذات خدا، به جنبه ناشناخته و مطلقا متعال و نوافلاطونی خدا در مقام خالق توجه میکند. این کتاب اثری قابل توجه است که در هفت فصل به بررسی تاریخ اندیشه در سنت عقلانی اسلام پیرامون مفهوم خدا، مساله فلسفی – عرفانی صدور و تبیین خلقت ازدیدگاه قرآن میپردازد. اما باید در نظر داشت که این اندیشه، خود ساحتی از تحقیق است که زمینه بررسیهای بیشتر و دقیقتر را برای اهل فلسفه در عالم اسلامی میگشاید. اساسا هر تامل فلسفی در جای خود قابل اعتناست و اعتنای به آن موجب حرکت و تداوم اندیشه میشود. این اثر خوانشی است از سنت عقلانی اسلامی در بافت مطالعات شرقشناسانه که میان نشانهشناسی و ساختارگرایی جدید با متون کلاسیک اسلامی به ایجاد تعامل میپردازد.
دینشناسی هیوم
«گفتوگوهایی درباره دین طبیعی» دیگر کتابی است که اعتماد در موضوع فلسفه معرفی کرده است. در بخشی از این نوشتار آمده است: مجموعه بحثها و جدلهایی در خصوص عقلانیت باور دینی است که هیوم در گفتوگویی میان سه شخصیت خیالی آن را به رشته تحریر درآورده است. از سویی، لُبّ عقاید هیوم درباره دین در این کتاب گرد آمده و از سوی دیگر برگزیدن سبک گفتوگو برای ابراز عقاید، اهمیت این واپسین اثر هیوم را در شناخت تفکر دینی او دوچندان ساخته است. سه شخصیت حاضر در بحث، نماینده سه دیدگاه بسیار متفاوت در خصوص معرفت ذات خداوندند؛ «دمنا» وابسته به متکلمان ارتدوکس است که عقایدی جزمگرایانه دارد. «کلئانتس» که یک عق گراست و «فیلو» شکگرایی فلسفی است. این کتاب با پژوهشی در قالب پایاننامه در مقطع کارشناسی ارشد فلسفه که در سال ۱۳۸۹ دفاع شد، آغاز شده و در ادامه افزون بر ارایه ترجمه فارسی روانی از گفتوگوهایی درباره دین طبیعی، دغدغههای دینی هیوم را بررسی تاریخی و تحلیلی در اختیار گذاشته است. در بخش نخست کتاب ابتدا به بررسی خاستگاه اندیشه هیوم در تاریخ فلسفه غرب پرداخته است.
مابعدالطبیعه، ماوراءالطبیعه نیست
محسن آزموده در یادداشتی به بررسی تفاوت متافیزیک و ترانسفیزیک پرداخته و مینویسد: یکی از اشتباههای رایج در افواه خلط میان «متافیزیک» (مابعدالطبیعه) با «ترانسفیزیک» (ماوراءالطبیعه) است. اولی، یعنی «متافیزیک» عنوانی است که گفتهاند در گردآوری و تنظیم آثار ارسطو، فیلسوف بنیانگذار یونانی، برای آن بخشهایی به کار رفته که بعد از مباحث فیزیک (طبیعیات) قرار گرفتهاند. این بخشها، از قضا شامل مباحث عمیقی درباره وجود، اصل و اساس هستی، جوهر و ذات اشیاء و… است. موضوعاتی که در دستهبندی تخصصی امروزین، عمدتا ذیل مباحث «هستیشناسی» واقع میشوند. اما «ماوراءالطبیعه» به آن چیزی که فراتر از طبیعت قرار میگیرد، اشاره دارد، موجوداتی مثل جن و پری، یا امور غیبی و خلاصه همهچیزهایی که به چنگ حواس نمیآیند و ماوراءالطبیعه، صفتی برای اشیاء و چیزهایی است که ورای این جهان محسوس هستند، خواه بدانها قائل باشیم یا خیر. تا همینجا روشن میشود که متافیزیک چیزی از سنخ دانش یا معرفت است، آن هم دانش و معرفتی تخصصی در فلسفه که قدما میگفتند از «وجود به ماهو وجود» یا «موجود بماهو موجود» سخن میگفت و امروزه بیشتر تحت عنوان «هستیشناسی» شناخته میشود.
جمهوری اسلامی
مردم چه گناهی کردهاند؟
سخن سردبیر این شماره جمهوری اسلامی اختصاص یافته است به مسئله FATF و تقابل دو گروه مخالف و موافق آن، و نقش مردم در این میان. در بخشی از این نوشتار آمده است: برخلاف نظر کسانی که آیه یاس میخوانند و میگویند افراد، گروهها و جناحها کارائی خود را از دست دادهاند و نمیشود کاری از پیش برد، اعتقاد راسخ داریم که اگر هر کس به وظیفه خودش عمل کند قطعاً تمام امور به درستی پیش خواهند رفت و همه میتوانند نقش موثر خود را در پیشبرد اهداف نظام و تعالی کشور ایفا کنند. برای روشن شدن مطلب، کافی است به موضوع پر سرو صدای این روزها یعنی لوایح مربوط به پیوستن ایران به کنوانسیون مبارزه با پولشوئی و تامین مالی تروریسم (سی. اف. تی) و آن بخش از آن که بیشتر بر سر زبانهاست یعنی اف. ای. تی. اف FATF و آنچه در ماجرای تصویب آن در مجلس شورای اسلامی پیش آمد نگاهی بیاندازیم. این وقایع، که برای یک جامعه اسلامی بهیچوجه قابل قبول نیست، حتی اگر در یک جامعه غیراسلامی رخ دهد نیز دور از انتظار است؛ زیرا به هر حال هر جامعهای، چه اسلامی و چه غیراسلامی، از معیارهای قانونی و اخلاقی و یا حداقل قراردادهای اجتماعی برخوردار است که با رعایت آنها میتوان مانع چنین وقایعی شد. مردم ایران در هفتهها و روزهای گذشته با صاحبان و مروجان دو طرز فکر نسبت به لایحه مربوط FATF مواجه بوده و هنوز هم هستند که یکی میگوید این لایحه کاملاًّ استعماری است و طرفداران تصویب آن خائن به کشور و نظام و ملت و حتی اسلام هستند و در مقابل، عدهای میگویند جلوگیری از تصویب آن یک خیانت است و موجب مشکلات غیرقابل تحملی برای مردم و نظام خواهد شد.
ایران
چندصدایی در سیما نباید نمایشی باشد
عبدالله صلواتی، مجری و کارشناس سابق برنامه زاویه درباره ضرورت چندصدایی در سیما مینویسد: یکی از آسیبهای جدی که میتواند متوجه هر کشوری باشد اولاً تکثر خطوط قرمز و ثانیاً مشخص نبودن مرز این خطوط قرمز است. وقتی که مرز مبهم باشد هر چیزی که مطرح نشده را فکر میکنید که خط قرمز است. یعنی به شکل نیاندیشیده و ننوشته چنین تداعی صورت میگیرد که یکی از مشکلات ما همین است که این مرزها هم مبهم و ناروشن است و هم متکثر. در صورتی که رسانه ما عنوانش رسانه ملی است و وظیفه ان این است که از تکگویی خارج شده و دنبال چندصدایی باشد. چرا که ملیت چیزی نیست که تکصدایی باشد. البته هر رسانهای سیاستهایی دارد که میتواند آن چندصدایی را در قالب آن سیاستها مدیریت کند اما این سیاستها نباید و نمیتوانند اصل چندصدایی را به کلی کنار بگذارند. ضمن اینکه اصل مخرب تک صدایی نباید از رسانه شروع شود. نکته دیگر درخصوص آن برنامه خاص، این دعوتها در مقاطع مختلف از کنشگران سیاسی و فرهنگی وجود داشته. اگر بخواهیم این حضور و چندصدایی خود را به عنوان یک موقعیت رئال نشان دهد باید در سیاستگذاریها و تصمیمگیریها سر ریز شود و جز این یک نمایش است که به ما آدرس غلط میدهد که تمام نقادان و مخالفان در جای جای سیستم مشارکت فعال دارند، در حالی که آن مشارکت فقط در قاب تلویزیون است.
مخاطره فروپاشی؛ توهم یا واقعیت؟
ایران همچنین به ارائه گزارشی از مناظره داغ عباس عبدی و حسین کچویان در تلویزیون پرداخته است. کچویان در بخشی از این مناظره میگوید: در حال حاضر دولتی سر کار است که کمترین نسبتی با انقلاب ندارد. ۴۰ سال است که دولت ما بقا پیدا کرده در حالی که جمعیت ۸۰ میلیون شده و فروش نفت کاهش پیدا کرده. شاخصهای توسعه انسانی که سازمان ملل به تازگی منتشر کرده را ببینید که دائماً ما در حال بهتر شدن هستیم. نوآوریها و اختراعها را ببینید. نیروی دریایی ما هیچ چیز نداشت؛ اما امروز تا دریای مدیترانه اقتدار دارد و همه چیزش را خودش میسازد. نشانه حرکت ما در این مسیر و نه در مسیر فروپاشی این است اگر این گونه که ایشان میگویند باشد این حکومت باید مشروعیت خود را از دست میداد نه این که در هر انتخاباتی مشروعیت خود را تجدید کند. محرمها، راهپیمایی اربعین، 9 دی و مثالهای دیگر را چرا نمیبینیم؟ درباره شاخصهای بیاعتمادی ما میبینیم که در شرایط مشکلات ارزی و تورم، میزان کمک مردم ما به کمیته امداد ۲ برابر شد. اینها شاخصهای عینی است. دولتهای ما همیشه علیه مردم بودهاند.
این زاویه را میتوان جدی گرفت؟
ابراهیم بهشتی دبیر سیاسی نیز درباره مناظره عبدی و کچویان در تلویزیون مینویسد: یکی از محورهای اصلی انتقادها به صداو سیما دعوت از کارشناسان تکراری و عمدتاً از یک گرایش سیاسی بود که به هیچ وجه بازتاب دهنده جامعه متنوع ایران به لحاظ سلیقههای فکری و سیاسی نبوده و نیست. در کنار آن عدم جسارت یا محافظه کاری در ورود به بحثهای اصلی که جامعه مبتلا به آن است یا بعضاً سوءاستفادههای سیاسی و جناحی از این مشکلات هم از جمله ضعفهای دیگری است که برای این رسانه بر شمرده میشود. آنهم در زمانهای که انحصار رسانهای از ید صداوسیما خارج شده و جدیترین مباحث روز چه در فضای مجازی و چه در برخی شبکهها و رسانههای فارسی زبان خارج از کشور مطرح میشود و دسترسی مردم هم به آنها با مشکل جدی روبه رو نیست. همواره این سؤال در اذهان عمومی و بخصوص کارشناسان وجود داشت که حکمت این محافظهکاری مفرط در رادیو تلویزیون ایران چیست و چرا صداو سیما با آن همه شبکههای ملی و استانی و برون مرزی میدان دار نمیشود؟ حالا به نظر میرسد این دغدغهها حداقل مورد توجه قرار گرفته است. اگر چه تا حکم دادن به تغییر رویکرد در صداو سیما و اینکه «کشتیبان را سیاستی دیگر آمده» زود است اما تا همینجای کار هم باید آن را به فال نیک گرفت وبه توسعه آن کمک کرد.
مطالبات زنان هنوز شکل بحرانی نگرفته است
ایران مصاحبهای فراهم کرده است با پروانه سلحشوری نماینده مجلس و با وی درباره شفافیت در مجلس، مطالبات زنان و فراکسیون امید سخن گفته است. سلحشوری در بخشی از این مصاحبه میگوید: من بحران را در حوزه زنان قبول ندارم و مسائل و مطالبات زنان اگر چه تلنبار شده اما هنوز شکل بحرانی به خودش نگرفته است. در حوزه کار بسیار سخت است، حتی صحبت کردن هم سخت است. از یک طرف شما با قشری روبهرو هستید که نیمی از جامعه هستند و خود را انسانی مانند بقیه میدانند، بیش از اینکه خودشان را زن یا مرد بدانند. وقتی خود را از نظر انسانی مانند مردم میبینند نمیتوانند تحمل کنند که بسیار پایین دستتر از مردان قرار بگیرند. همکار ما در مجلس وقتی داشتیم درباره بحث گذرنامه و مشکلات زنان بحث میکردیم گفت که زن برای بیرون رفتن از خانه هم باید از همسر خود اجازه بگیرد چه برسد برای خروج از کشور. من فکر میکنم زنان ما خیلی عاقلتر از آن هستند که اساساً شرایط را بحرانیتر کنند. یعنی بتدریج دارند حقوق خود را کسب میکنند. چون بدنه اجتماعی در بطن جامعه طوری است که جامعه مردان هم اندک اندک این را میپذیرند و جامعه ما خیلی جلوتر از قانون است. به همین دلیل است که برخی از موارد قانونی اصلاً کارکردی ندارند. حتی همین همکاران ما در مجلس هم میبینیم که در حال تغییر هستند.
ایرانی که او میدید
محمد میلانی پژوهشگر فلسفه به مناسبت چهلمین سالگرد مرگ هانری کربن فیلسوف و مفسر حکمت شیعه مینویسد: هانری کربن بنای کارش از سویی دیگر این بود که مردم غرب با معنویتی از یاد رفته اما موجودی مشترک بین همه ادیان صاحب کتاب بار دیگر همنشین شوند. ایران اسلامی دقیقاً چنین حس و غنایی را از نظر او داشت. به تعبیری ایران بعد از توجه او به گونه شناخت فلسفه و تفکر شیعی بود که این بار به غرب معرفی میشد. لاجرم اسلام ایرانی اگر در ذهن کربن جایگاهی خاص داشته که منجر به خلق آثاری از جمله چهارجلد اسلام ایرانی شده و به دوره کمال فکر او مربوط میشود، زمینههای بروز و پیدایش اش دقیقاً بهعنوان ماحصل و نتیجه کمالگرایی او در تفکر اسلامی- شیعی به حساب میآید. اسلام ایرانی یا همان اسلام کربنی بواقع اسلامی است که بر نهاد ایرانیان محسوب میشود و حاصل تاریخی چنان با عظمت و پرکار نتیجهاش متجلی شدن اسلامی است که از دید کربن در ایران و درمیان ایرانیان متجلی شده است. به همان اندازه که فهم بشری را ذو مراتب و متفاوت در فردفرد نوع بشر بدانیم و از سوی دیگر به قول شریف «کلموالناس علی قدر عقولهم» نیز متعهد باشیم، طبیعی است که درک ایرانی از اسلام نیز متفاوت و دارای باطنی بسیار پرمایه و فاخر است. شاید به تعبیر بسیار آشکار این فاخر بودن به عینه در آثار کربن مورد تمجید و بیان قرار نگرفته است اما نباید فراموش کرد که تنها مقولات ارزشمند – معنوی- در دنیای امروز که متناسب با ذات ارزشمند انسانی هستند.
ستیز همزمان با سلطه بیگانه و استبداد پهلوی
ایران در گزارش از نشستی با موضوع «عباس زریاب خویی و جهان ایرانی» مینویسد: زریاب خویی، پهلوی اول را «یک حکومت پلیسی» توصیف میکند که جوانیاش در آن روزگار سپری شده است. دورهای که اگرچه «دستگاه دولتی بهطور منظم کار میکرد و مردم بدون اعتراض بهکار خود مشغول بودند» اما بواقع، از آن منزجز و متنفر بودند: «روشنفکران که عده ایشان بسیار معدود بود از نبودن آزادی فکر و قلم مینالیدند ولی این امر برای توده عظیم مردم اهمیتی چندان نداشت یا اصلاً اهمیت نداشت.» زیرا تصور عمومی آن بود که هدف حکومت، «هدم بنیان دین اسلام» است و به همین سبب، به آن، بغض و کینه داشتند: «در حقیقت این مسأله اساسی نداشت. دولت و حکومت نمیتوانست با دین مخالف باشد ولی چون ساده اندیش بود و خیال میکرد که مثلاً عزاداری علنی برای حضرت سیدالشهدا مخالف تمدن اروپایی است از آن جلوگیری میکرد.» و حتی درباره حجاب هم نوشت: «کشف حجاب که از سال 1314 معمول شد بر این پندار دامن زد. دولت به جای آنکه مسأله کشف حجاب را امری خصوصی اعلام کند و آن را امری اختیاری بداند، امری الزامی دانست» و به اعتقاد او، همین هم، عاملی شد که در شهریور 1320، سقوط رضاشاه چنان موجی از شادمانی در میان مردم ایجاد کند که به اشغال وطن، وقعی ننهند. با این حال در فرازی دیگر تصریح میکند: «متجددان بهسادگی گمان میکردند که این تشکیلات و تغییر لباس و آزادی ظاهری زنان، ایران را همتراز مغرب زمین خواهد ساخت. قدیمیها سخت قشری و متعصب بودند و میپنداشتند با تغییر لباس، مردم یکپارچه از دین خود دست برخواهند داشت و کشف حجاب مخصوصاً فساد زندگی اجتماعی را در پی خواهد داشت.»
چهار مسأله مهریه به دور از عصبانیت حل و فصل شود
آیتالله ناصر مکارم شیرازی در نامهای سرگشاده به آیتالله صادق آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه در خصوص مهریه تأکید کرد: بیانات جنابعالی را درباره مسائلی که اینجانب مطرح کرده بودم، خواندم. متأسفانه قانعکننده نبود و شاید توضیحات من برای آن چند مسأله کافی نبوده است. پیشنهاد میکنم همانطور که خود شما هم اشاره کردهاید دادستان کل کشور و دو نفر از قضات عالیرتبه که سوابق حوزوی داشته باشند تشریف بیاورند تا آن چهار مسأله مهم درباره مهریه در محیط عالمانه و دور از عصبانیت حل و فصل شود و چنانچه آن چهار مسأله روشن شد، ان شاءالله به کار بسته شود و اگر بعضی از قوانین موجود با متون اسلامی سازگار نبود از طریق مجلس شورای اسلامی اصلاح شود. گفتنی است رئیس قوه قضائیه اخیراً در جلسه مسئولان عالی قضایی با اشاره به اظهارات اخیر برخی از بزرگان حوزه پیرامون «زندانی کردن مردان بابت مهریه از سوی دستگاه قضایی»، بخشی از این اظهارات را ناشی از اطلاع نداشتن کافی دانسته بود.
رسالت
عدم رعایت حقوق زن وجه مشترک جاهلیت قدیم و مدرن است
آیتالله جوادی آملی با بیان این که مودت و رحمت دو رکن حفظ خانواده است، گفت: آنچه در جاهلیت کهنه و مدرن وجود داشته و دارد این است که حق زن توسط خود زنان و مردان رعایت نمی شود. صدر سوره طلاق درباره احکام خانواده است، تأکیدی که قرآن درباره حقوق زن وجود دارد دارد در مسائل دیگر کمتر دیده می شود. اساس خانواده بر عفاف و حجاب است و اصرار قرآن کریم بر حق زن برای این است که اساس خانواده محفوظ باشد، سکینت را زن بر عهده دارد گرچه مسکن را مرد بر عهده میگیرد. زن وقتی می تواند آرامش خانواده را حفظ کند که حقوق زن را خود زن حفظ کرده و دیگران نیز حقوق زن را محترم بشمارند. دو رکنی که خانواده را حفظ می کند مودت عاقلانه و رحمت مهربانانه است، مرد که قدرت عملی بیشتر دارد باید نفقه و مسکن را تأمین کند و زن که قدرت عاطفی دارد باید تأمین سکینت کند، عاطفه زن به مراتب قوی تر از عاطفه مرد است و این که زود اشک می ریزد سرمایه است، سرمایه زن عاطفه است که مرد ندارد. جامعه را عاطفه اداره می کند، مشکل امروز در افزایش طلاق ها برای این است که عاطفه و مهربانی در جامعه کمرنگ شده است که 15 میلیون پرونده قضائی را در پی داشته است.
سلبریتی را نمیشود با تعارف مدیریت کرد
مهدی ناظمی قره باغ استاد فلسفه دانشگاه گفت: سلبریتی را نمیشود با تعارف مدیریت کرد. وی معتقد است که بزرگترین رسانههای دنیا برای ستارهسازی و ستاره ماندن سلبریتیهایشان شرطهای مشخص سیاسی-اجتماعی دارند. اگر کسی بخواهد از این مدیریت رسانهای رها شود، دیگر رسانهای هم برای دیده شدن نخواهد داشت. «رسانه، جامعه و سلبریتی ایرانی» تمام شدنی نیست. هر روز ماجرایی تازه و داستانی جدید ما را با بلاهتی بینظیر مواجه میکند. امروز باید از بازیگری حرف بزنیم که به بهانه کارهای خیریه شماره حسابش را داده و همه چیز را خرج کرده، فردا هم باید غصه خانواده بازیگر دیگری را بخوریم که مقیم آمریکا هستند و لنگ 10 هزار دلار ماهانه ساده و لعنتیشان. این همه ماجرا نیست، ما با یک رسانه ساده با کاربری سادهتر از حد تصورمان مواجهیم، کسی که در گذشته خیال میکردیم احتمالا انسان پیچیده و موقری است اما حالا اینستاگرام، توئیتر و حتی تلویزیون دست به دست هم دادهاند تا پوچترین وجه رسانه را به رخ ما بکشند.