مرور مطبوعات / آنان نمیتوانند وارد فرایند قانونگذاری شوند
29 مهرماه 1397
نوشتارهایی درباره مهریه، حقوق زنان، روشنفکری و رسانه از موضوعات مورد توجه مطبوعات امروز بودند. «نماد وجدان روشنفکری در ایران»، «پدیدارشناسی دین»، «کلیک بهتر از کتک»، «جامعه در انتظار اصلاحات بنیادین است»، «دولت در جهتدهی و هدایت مد و لباس عاشورایی اهتمام ورزد»، «انتقام تاریخ از فوکویاما»، «فضلیتی به نام شنیدن»، «حفظ بنیان خانواده فکر تازه میخواهد»، «آیا با فحاشی و تهمتزدن به نیروهای انقلاب میتوان کشور را اداره کرد؟»، «بدهکاران مهریه»، «معجزه رسانههای آزاد»، «مکثی بر جنبش زنان»، «آنان نمیتوانند وارد فرایند قانونگذاری شوند»، «پیادهکردن افراد از قطار انقلاب را متوقف کنیم»، «آنتن رسانه ملی را به کسی که ادبیات سیاهنمایی دارد، ندهید» و «بداخلاقی و نسخههای شعاری» عناوین برجسته شمارههای امروزند.
بداخلاقی و نسخههای شعاری
محمدجواد لسانی پژوهشگر برخی بداخلاقیهای رایج در جامعه را با نگاهی جامعهشناختی مورد بررسی قرار داده و در پایان وظیفه اصلی را بر دوش صداوسیما نهاده است. در بخشی از این نوشتار آمده است: هویت یا کیستی، مجموعهای از ویژگیهاست که فرد را از دیگران متمایز میکند. میتوان این تعریف را به جامعه هم تعمیم داد؛ زیرا هویت هر پدیده، بیانگر ماهیت وجودی آن است. به همین ترتیب گفتهاند که هویت اجتماعی، مجموعهای از خصوصیات اجتماعی، فرهنگی، زیستی و تاریخی همسان است که بر یگانگی اعضای آن دلالت میکند و آن را در یک ظرف زمانی و مکانی معین، از سایر جوامع، متمایز میکند. آنکه تحملش را زودتر از دست میدهد و به دیگری سرایت میدهد، نگران مطالبه و حقوق خود است که با بیتوجهی و خودسری دیگری ضایع میشود. او میشنود که یکی از اعضای جامعه ثروت عمومی را حیف و میل میکند و میگریزد. او میبیند که در میان پارهای از کارگزاران، حرفها با عمل، همخوان نیست پس در فاصلهگیری از آرمانهای مشترک، مقاومتی از خود بروز نمیدهد. دانایان جامعه، علل دیگری هم به جز کمرنگشدن هویت اجتماعی برشمردهاند که آنها هم سبب فروکاهی تحمل و صبر مردم میشوند؛ از میانشان میتوان گذار تاریخی جامعه، از مرحله سنتی به مرحله مدرنیته را برشمرد که بخشی از افراد، خواهان ماندن در مرحله نخست هستند اما گروهی دیگر که بیشتر به نسل جدید تعلق دارند، تقاضا برای گذشتن از وضعیت فعلی دارند تا از مرزهای سنت عبور کنند. با فاصلهگیری از این آموختههای کلیدی است که در ساحت جامعه، موارد زیادی از ناسازگاریها و بداخلاقیهای اجتماعی مشاهده میشود. در این زمینه، بیش از دیگران، رسانه ملی کشور مسئول است که در اولویتهای خویش، اصل تحکیم آرامش و نشاط در جامعه را فراموش کرده است.
آنتن رسانه ملی را به کسی که ادبیات سیاهنمایی دارد، ندهید
علیعسکری، رئیس سازمان صداوسیما تأکید کرد: دشمن از ابتدای انقلاب تاکنون تلاش کرده بین نخبگان، اصحاب رسانه، نویسندگان و… نوعی ادبیات تخریبی تزریق کند که چنین ادبیاتی امروز گریبانگیر برخی رسانهها در کشور نیز شده است. در این بین شما باید گوهرشناس باشید، نباید آنتن رسانه ملی را به کسی که ادبیات سیاهنمایی دارد بدهید، ما باید کسانی را که دارای ادبیات سازنده و فکر سازنده است بشناسیم و به آنها فرصت بیان افکارشان را بدهیم که البته این موضوع با نقد عالمانه کاملا متفاوت است.
پیادهکردن افراد از قطار انقلاب را متوقف کنیم
عبدالرضا هاشمزایی نماینده تهران و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس با انتقاد از پیشداوری نسبت به وزرای پیشنهادی قبل از بررسی برنامههای آنها، تأکید کرد: پیشداوریها تأثیری بر رأی نمایندگان ندارد و نمایندگان با توجه به برنامههای وزرای پیشنهادی و عملکرد آنها رأی میدهند. این نماینده مجلس با انتقاد از هجمه سیاسی به وزرای پیشنهادی، گفت: به اندازه کافی با دید سیاسی افرادی را از قطار انقلاب پیاده کردیم و من فکر میکنم باید این کار را متوقف کنیم و برنامه وزیر و کارایی و نحوه عملکردش در سالهای قبل را ارزیابی کنیم و بین خودمان و وجدان خودمان رأی دهیم.
آنان نمیتوانند وارد فرایند قانونگذاری شوند
ماجرای جایگاه قانونی هیئت عالی نظارت مجمع تشخیص مصلحت نظام متشکل از 15 نفر، به چالش حقوقی جدیای بدل شده است؛ چالشی که در آستانه بررسی لوایح چهارگانه FATF نهتنها صدای حقوقدانها بلکه داد وزیر در آستانه استعفای دولت را هم درآورده است. روز گذشته مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی و بهمن کشاورز، حقوقدان، در نقد جایگاه این هیئت سخن گفتند؛ اگرچه در مقابل محسن رضایی، دبیر و مجید انصاری، عضو مجمع تشخیص مصلحت نیز از عملکرد آن دفاع کردهاند. این ماجرا به چالش توییتری سخنگوی شورای نگهبان و وزیر راه هم منجر شده است. آخوندی در نامهای خطاب به علی لاریجانی، رئیس مجلس، درباره اختیارات هیئت عالی نظارت مجمع تشخیص مصلحت نوشته بود: «در واقع با این اعلام، رکن جدیدی در ارکان حاکمیت در جمهوری اسلامی ایران فراتر از قانون اساسی تعریف شده است که مسبوق به سابقه نیست». در مقابل کدخدایی در توییتی خطاب به او نوشت بهجای نامهنگاری با رئیس مجلس، بهتر بود برای اطلاع از وظایف و اختیارات مجمع با دبیرخانه آن ارتباط میگرفت. پرسش اصلی این است که آیا این هیئت بهلحاظ قانونی این اختیار را دارد که بهعنوان نهاد بالادستی مجلس و شورای نگهبان عمل کند؟ در این صورت، بر اساس کدام اصل قانون اساسی یا حتی قانون عادی این اختیار را دارد؟
مکثی بر جنبش زنان
عبدالرحمن نجلرحیم مغزپژوه نگاهی انداخته است از زاویه علم مغزپژوهی بر جنبشهایی که زنان در طول تاریخ برای به دست آوردن حقوق مساوی با مردان و جبران بیعدالتیها به انجام رساندهاند. در بخشی از این نوشتار آمده است: مغزپژوهی اجتماعیـ سیاسی امروز به ما یادآوری میکند مرد و زن یکسان میتوانند تحتتأثیر روحیه محافظهکاری افراطی، یعنی تصلب در مقابل انعطافپذیری مغزی، مقاومت در مقابل تغییر اجتماعی و پذیرش بیعدالتی در جهت کاهش تهدید محیطی، حفظ سنتها، عدم تحمل ابهام و عدم حتمیت، عادت به نظم و ساختار موجود، قرار گیرند. از طرف دیگر، سوگیری سرسختانه کلیشهای و تعصب گروهی ناآگاهانه در زنان نیز مانند مردان، اجازه نمیدهد که نسبت به شرایط عادلانه زیست انسانی، نظری باز و پذیرا داشته باشند. هرچه گروه خودی در مغز ما کوچکتر باشد پذیرش افراد بیشتر در داخل گروه کمتر میشود و دامنه همدلی احساسی ما وسعت کمتر و محدودتری پیدا میکند و فرد (چه مرد، چه زن) حاضر نمیشود که دیگران را در سطح وسیعتری از داشتههای خود شریک کند. به همین علت برای خانم لوپن که یک زن فرانسوی دستراستی است، وجود زنان مسلمان در محدوده تنگ خودیها، عامل تهدید برای دستیابی زنان فرانسوی به حقوقشان تلقی میشود. بنابراین سوگیریهای کلیشهای نژادی و جنسیتی در مغز ما فرایندی پیشقدم و سریع دارند که در لایههای عمیق مغز ما جا میگیرند و بیرونکشیدن آنها از اعماق سطوح ناآگاهانه کارکرد مغز ما، کاری دشوار است و نیاز به توجه و تمرکز شعورمندانه دارد. دانستن و آگاهشدن از این موضوعات به چرایی حقایق پشتپرده ریشههای مغزپژوهانه اقبال به جنبش راستافراطی زنان در دنیای امروز کمک میکند. در ضمن متوجه میشویم که دستیابی به حقوق جنسیتی زنان، بدون توجه به حقوق عادلانه برای نژادهای گوناگون انسانی میسر نیست. این یافتهها به ما نشان میدهد که میبایست با دیدی بازتر و آگاهتر به مقابله با جنبشهای تنگنظر راستافراطی دست یازیم و جنبش آزادیخواه زنان را که در پی کسب حقوق طبیعی خود هستند، در مبارزه دشواری که در پیش دارند همراهی کنیم.
اعتماد
معجزه رسانههای آزاد
علی مطهری با توجه به ماجرای قتل جمال خاشقچی منتقد عربستانی، نگاهی انداخته است به ماجرای قتلهای زنجیرهای در سالهای نه چندان دور در ایران و مینویسد: ماجرای قتل فجیع و دردناک جمال خاشقجی، روزنامهنگار منتقد عربستانی بیش از هر چیز قدرت رسانههای آزاد را به نمایش گذاشت. از زمانی که خبر بیرون نیامدن او از کنسولگری عربستان در استانبول در رسانههای ترکیه و سپس جهان منتشر شد، دیگر هیچ مقام سیاسی نمیتوانست آن را پنهان کند یا پیگیری نکند، چون تبدیل به یک مطالبه جهانی شده بود. در مثال مناقشه نیست اما اگر در زمان قتلهای زنجیرهای در ایران، ما رسانههای آزاد میداشتیم آن فجایع یا اتفاق نمیافتاد و یا به آن شدت رخ نمیداد. خوشبختانه آن رویه غلط و خودسرانه در کشور ما اصلاح شد. اما ریشه این گونه جنایتها چیست؟ چگونه انسانهایی و به تعبیر بهتر حیواناتی آدمنما حاضر به انجام چنین اقداماتی میشوند؟ ریشه قضیه آن است که وقتی چیزی را برای افرادی مقدس جلوه میدهند که برای حفظ آن از هر وسیله میتوان استفاده کرد، چنین فجایعی که موجب سرافکندگی و شرمندگی بشریت است رخ میدهد، خواه آن چیز سلطنت باشد و خواه نظام حکومتی دیگری.
بدهکاران مهریه
امیر حسینآبادی به مسئله مهریه که تبدیل به بحث روز در میان رسانهها و مسئولان شده پرداخته و مینویسد: بخش عمدهای از تاکیدات قانون مدنی متوجه رفتار و احساس و اخلاق طرفین است که قانون هم در بسیاری موارد در قبال آن جوابگو نیست و حتی در همان نقاطی که قانون، ضمانت اجرای خشک و سخت دارد، تبعات سوئی به بار میآید. درست است که میزان مهریه بر مبنای توافق طرفین و طبق یک قرارداد و بر اساس آزادی اراده تعیین میشود اما بالاخره یک امر اجتماعی است و میبینیم که در نهایت، کار همسر بدهکار مهریه به زندان کشیده میشود و زندان هم، بنیان خانواده را بر هم میریزد و ممکن است فرزندان این خانواده را هم به انحراف بکشاند و هزار مشکل دیگر به بار بیاورد. البته زندانی شدن بدهکاران مهریه، موضوع جدیدی نیست و تا قبل از سال 1352 هم تمام بدهکاران مالی و از جمله بدهکاران مهریه بنا به درخواست طلبکار بازداشت میشدند. سال 52 قانون منع بازداشت بدهکاران در قبال بدهی مالی تصویب شد مبنی بر اینکه فرد بدهکار باید صورت اموال خود را ارایه دهد و مخفی کردن واقعیت، مستوجب مجازات است. به نظر میرسد که امروز، باید سابقه تاریخی برخی اتفاقات در کنار شرایط حاضر بررسی شده و برای حل مشکل یک چاره اساسی اتخاذ کنند. بخشنامههایی از این دست هم درمان واقعی نیست بلکه یک راهحل فوری است اما در شرایط امروز که مساله مهریه به یک معضل جدی برای خانواده و حقوقدانان و قضات تبدیل شده باید به راهحل مستمر فکر کرد چرا که قضات هم از صدور حکم زندان بابت بدهی مهریه ناراحت هستند آن هم برای جوانی که احتمالا زندگی مشترک خود را با عشق و علاقه آغاز کرده و حالا باید بازداشت شود.
آیا با فحاشی و تهمتزدن به نیروهای انقلاب میتوان کشور را اداره کرد؟
جلیل رحیمیجهانآبادی، رییس کمیته بینالملل کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس شورای اسلامی گفت: در بررسی CFT کسانی که طرف مشورت ما بودند امریکا، اسراییل و سازمانهای امنیتی آنها نبودند، بلکه نهادهای نظام جمهوری اسلامی بودند. اگر اینگونه باشد که ما خیانتکاریم وزارت امور خارجه خیانتکار است، وزارت اطلاعات، شورای امنیت ملی و همه کسانی که با آنها گفتوگو کردیم و با آنها به جمعبندی رسیدیم خیانتکار هستند. به نظر من اگر افراد غیرخائن را در کشور مشخص کنیم خیلی راحتتر از آن است که بخواهیم این همه خائن را مورد نظر قرار دهیم. متاسفانه ظرف این سالها یک رسم ناپسند در کشور شکل گرفته است و آن اینکه هر شخصی نظری دارد تلاش میکند رقیب خود را نه با استدلال، نه با برهان و نه با منطق بلکه با تخریب شخصیت و با برچسبزنی از راه به در کنند. این مایه تاسف است که امروز به جایی رسیدیم که از درون خانواده نظام بخواهند نمایندگان مجلس شورای اسلامی را مورد تاخت و تاز قرار دهند. آیا با فحاشی کردن، تهمتزدن به نیروهای انقلاب و آیا با تخریب نهادهای نظام از جمله وزارت امور خارجه، وزارت اطلاعات، شورای عالی امنیت ملی و مجلس شورای اسلامی میتوان کشور را اداره کرد؟ باید بپذیریم که در این جامعه تنوع فکری وجود دارد و دموکراسی برقرار است. هیچ کشوری در هیچ کجای جهان با تخریب و توهین به مسوولان آن نظام اداره نمیشود.
حفظ بنیان خانواده فکر تازه میخواهد
اعتماد نقدی بر سخنان معاون جوانان وزارت ورزش و جوانان درباره طلاق نوشته و گفته است: با وجود فعالیت دستگاههای مختلف حاکمیتی و دولتی در حفظ بنیان خانواده باز هم طلاق به امری عادی تبدیل شده است. آیا وظیفه دولت صرفا دادن تسهیلات ازدواج و پرداخت وام است؟ در شرایطی که جامعه با دسترسیهای مختلف اطلاعاتی به جامعهای تبدیل شده که به سرعت رشد میکند و دیگر با جامعه دهههای قبل قابل مقایسه نیست آیا میتوان با نسخههای دهههای قبل برای «حفظ بنیان خانواده» کار به جایی برد؟ این در حالی است که در ماههای اخیر و نوسانات نرخ سکه بهارآزادی موضوع «مهریه» و مطالبه آن نیز به بحثی بین مراجع دینی تبدیل شد. موضوعی که برخاسته از هشدار ستاد دیه بود. ستاد دیه کشور درباره رشد 71 درصدی محکومان مهریه در 6 ماه نخست امسال نسبت به مدت مشابه سال 96 هشدار داده بود و پیرو آن، رییس قوه قضاییه با صدور بخشنامهای خطاب به روسای کل دادگستری استانهای سراسر کشور و با هدف جلوگیری از افزایش آمار محکومان مهریه و زندانی شدن زوج دستور داد که درخواستهای تعدیل و تقسیط مهریه بر اساس سکه طلا، خارج از نوبت و بدون تعیین وقت رسیدگی، بررسی شده و همچنین مهلتهای تأدیه هم متناسب با وضعیت مالی زوج افزایش یابد.
فضلیتی به نام شنیدن
اعتماد به بهانه انتقادهای صورت گرفته نسبت به برخی دولتیان در به کار بردن ادبیاتی خاصی در مواجه مردم، به این مسئله از زاویه فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست نگاهی انداخته و نوشته است: شرط لازم برای تصمیمگیری، داوری و اظهارنظر درباره این مسائل، مطالعه «فلسفه اخلاق» است. شاید الان این پرسش در ذهنتان نقش بسته که مطالعه «فلسفه اخلاق» برای فرهیختگان تحصیلکرده جامعه و دانشجویان بزرگوار که خود از گروههای مرجع و الگوهای «اخلاقی زیستن» در جامعهاند، چه سودی دارد؟ و با خود بگویید وقتی ما سرشت چیزی را میکاویم، با حقایق جدیدی درباره آن آشنا میشویم که پیشتر از آن بیخبر بودیم. اما اخلاق چیزی است که بیشتر ما، حتی پیش از مطالعه آکادمیک با آن آشناییم. همه جوامع دارای مجموعهای از قواعد اخلاقیاند و بیشتر مردم، پیش از رسیدن به بزرگسالی، با این قواعد آشنا میشوند. ما با یادگیری از مراجع اخلاقی مختلف در جامعه، مانند والدین و معلمان خود، یاد میگیریم که «نباید شخص بیگناهی را بکشیم»، «نباید دروغ بگوییم» و «نباید دزدی یا غیبت کنیم.» پس «فلسفه اخلاق» چه چیزی به ما یاد میدهد که در آموزشهای مراجع اخلاقی جامعه وجود ندارد؟ و اصلا چرا باید کاوشی فلسفی درباره اخلاق انجام شود؟
انتقام تاریخ از فوکویاما
اعتماد نگاهی انداخته است به برخی اندیشههای فوکویاما و نوشته است: چالش نظرات فوکویاما احتمال وقوع جنگ بین امریکا و چین است. گراهام آلیسون از دانشگاه هاروارد میگوید: فکر میکنم نادیده گرفتن این احتمال احمقانه است. سناریوهای زیادی برای آغاز این جنگ به ذهنم میرسد. بعید میدانم به صورت یک حمله از پیش حساب شده به کشور دیگر باشد (مانند حمله آلمان به لهستان در سال ۱۹۹۹) اما میتواند ناشی از یک درگیری منطقهای مانند مساله تایوان، کره شمالی یا دریای جنوب چین باشد که به سرعت تنشهای مرتبط با آن در حال افزایش است. من فوکویاما را در روزی ملاقات کردم که بریتانیا با اتحادیه اروپا بار دیگر بر سر برگزیت به توافق مشترکی نرسید. او به طور خلاصه گفت که برگزاری همهپرسی در کشوری که دارای پارلمان است، اشتباه بزرگی است. داشتن نمایندگانی در حکومت دلایل بجایی دارد. اگر کامرون به آن عمل میکرد، اکنون با این مشکل مواجه نبودیم.
دولت در جهتدهی و هدایت مد و لباس عاشورایی اهتمام ورزد
دبیر کارگروه مد و لباس میگوید: با توجه به ایدهها و طراحی در حوزه لباس عاشورایی فعالیت تخصصی را آغاز کردیم این فعالیت تخصصی منجر به اثر و ثمربخشی شده تا آیین نشست خبری سومین لباس عاشورایی را برگزار کنیم. از اهداف ما برای برگزاری نمایشگاه لباس عاشورایی انتقال مفاهیم ارزشمند و مفهومی جامعه دینی از حوزه تخصصی لباس است که سهم جدی در این مفهوم داشته و دارد. تاثیر نماد و طراحی در لباس بسیار حائز اهمیت است و باید با هدف بلند به تولید محتوایی و انتشار منابع کافی در حوزه مد و لباس در زمینه مفهوم عاشورایی بپردازیم. در حوزه مد و لباس عاشورایی شدت فقیر هستیم و منبع جدی در این زمینه وجود ندارد اما خوشبختانه با تلاش زیاد در حال ارتقا پیدا کردن در این حوزه هستیم. باید دولت در زمینه لباس عاشورایی اهتمام ورزد و جریانسازی خوبی در این زمینه داشته باشیم. به نوعی باید به سمتی برویم که استفاده از لباس موضوعی بهخصوص عاشورایی برای مصرفکنندگان دارای اهمیت شود و در انتخاب طراحهای لباس دقت و تعمل بیشتری را به کار ببرند.
ایران
جامعه در انتظار اصلاحات بنیادین است
تقی آزاد ارمکی جامعهشناس در گفتوگو با ایران در پاسخ به فراخوان اخیر جهانگیری میگوید: این فراخوان باید توسط قشری بیطرف در دعواهای سیاسی چون روشنفکران و دانشگاهیان منتشر شود نه مهرههای حاضر در قدرت. او همچنین میگوید اگر قرار است چنین سیگنالی از طرف حاکمیت ارسال شود، باید کل حاکمیت بعد از چارهاندیشی برای حل اختلافات سیاسی در صدور آن مشارکت داشته باشد. مردم نسبت به مجموعه کارنامهای که برای آنها به عنوان کارنامه حکمرانی این طبقه مطرح است انتقاد دارند. مردم به دفعات به همین طیفها اعم از اصولگرا و اصلاحطلب اعتماد کرده اما پاسخ اعتماد خود را آن گونه که باید و شاید نگرفته است لذا جلب اعتماد آنها عملاً سخت و سختتر میشود. شما ببینید در همین رقابتهای انتخاباتی چه اتفاقاتی بین نامزدها میافتد؟ اینها تازه افراد مورد تأیید نظام هستند، جامعه از خود میپرسد اگر این افراد در افشاگریهای خود راست میگویند، چرا درباره مواردی که مطرح میشود تاکنون اتفاقی نیفتاده که اینجا باید افشا شود. اگر دروغ میگویند، چرا با دروغ آنها برخورد نمیشود؟ الان تریبونهای رسمی نسبت به بیش از نیمی از هیأت حاکمه در طول 40 سال گذشته انواع اتهامات را مطرح میکنند. مردم باید به چه چیزی اعتماد کنند؟ یا مثلاً توجه کنید که مردم تشویق به رأی دادن میشوند اما بعد از آن وقتی نوبت کار افراد پیروز میرسد چقدر در عمل با شعارهای انتخاباتی فاصله میگیرند. مثلاً کابینهای بسته میشود که اصلاً تناسبی با آن وعدهها ندارد. آیا مردم حق ندارند که بپرسند رأی دادن آنها در شرایطی که بعد از انتخابات تلاش میشود مسیر کارها از مسیری که رأی اکثریت تعیین کرده تغییر کند، چه تأثیری دارد؟ یعنی کارنامههای به جای مانده و شیوه برخورد با اعتماد مردم تکرار اعتماد را دشوارتر میکند.
کلیک بهتر از کتک
فیاض زاهد در گفتوگو با ایران از حضور گروه فشار در فضای مجازی استقبال کرده و میگوید: قدیم به سخنرانی ما حمله میکردند و شاید مردم یک شهر مطلع میشدند و رسانهها در حدی منعکس میکردند؛ اما حالا «شهروند خبرنگاران» با موبایلهای خود فیلم میگیرند و به سراسر دنیا میفرستند. بزرگان اینها متوجه شدند که هزینههای روانی و اجتماعی چنین اقداماتی بسیار سنگین است. البته میدانیم که گروههای فشار در شکلهای دیگری هم عمل میکنند؛ مانند حذف فیزیکی شبیه همین کاری که بن سلمان انجام داد.این نشان میدهد که در دنیای امروز نمیتوان براحتی با روزنامه نگاران یا چهرههای سیاسی این طور برخورد کرد. ما در ایران هم نیروهای «خودسر» داشتیم. اما امروز یک سازمان فکری وجود دارد که به جای اینکه به اینها پول و ساندیس بدهد و عدهای را به خیابان بکشاند، آنان را به فضای مجازی و حضور در این شبکهها کشانده است. من این را یک حرکت رو به جلو میدانم. وجود چنین جریانهایی در عرصههای مجازی خیلی بهتر از این است که در لاهیجان برای من ایجاد شد. فکر میکنم تعداد زیادی از این حسابها یا اکانتها فیک و ناشناس هستند. اما اگر آشنا هستند، یا بر اساس باورهای سیاسی و ذهنی خود عمل میکنند یا اینکه برای اجرای برخی منویات مأموریت دارند. بهعنوان مثال در جریان «برجام» یا FATF منافع اقتصادی برخی به خطر میافتد و آنان شروع میکنند به هوچیگری، هیاهو و جنجال.
پدیدارشناسی دین
«پدیدارشناسی دین» عنوان کتابی است از جیمز ال.کاکس استاد پدیدارشناسی دین و روششناسی در مطالعات ادیان دانشگاه ادینبورو که با برگردان جعفر فلاحی از سوی نشر مرکز منتشر شد. نویسنده کتاب معتقد است مطالعات دینی که رشتهای مابین الهیات و مطالعات اجتماعی و فرهنگی است از بحران هویت جدی رنج میبرد. از نظر من این بحران لااقل تا حدی نتیجه نقش محوری است که پدیدارشناسی دین از وجه تاریخی در رشته و توسعه رشته مطالعات ادیان در دانشگاهها ایفا کرده است، چرا که به تجربه دریافتم که نظریههای مربوط به دین بهشیوههایی کم و بیش متناقض به دانشجویان ارائه میشود و دلیل این امر هم تا حدی فقدان کتاب واحدی است که جریانهای مختلف پدیدارشناسی را یکجا کنار هم گردآورد و مباحث انتقادی روششناختی پیش روی دین پژوهان را روشن کند. کاکس در کتاب «پدیدارشناسی دین»، به زبانی نسبتاً ساده درباره پدیدارشناسی به بحث میپردازد. وی زمینه و نحوه شکلگیری این رهیافت، تحولات آن در حوزههای مختلف دانشگاهی و علمی، تأثیراتی که از سایر علوم گرفته و بحثها و نظرهای امروزیتر را در این باره بررسی کردهاست. کاکس ابتدا در مقدمه کتاب به اصول مورد نظرش در انتخاب شخصیتها و نحلههای پدیدارشناسی اشاره میکند.
نماد وجدان روشنفکری در ایران
حسین باهر جامعه شناس به مناسبت برگزاری بزرگداشت دکتر غلامحسین صدیقی پدر جامعهشناسی ایران مینویسد: زمانی که تقریباً جامعه شناسی در ایران مطرح نبود دکتر غلامحسین صدیقی (1371-1274 خورشیدی) این رشته را در ایران بنیانگذاری کرد، البته خدمات او تنها به این مسأله ختم نشد؛ صدیقی در جایگاه یک واردکننده علم جامعهشناسی، علوم غربی را با علوم شرقی و زیرساختها و بسترهای آن درهم آمیخت و علم و آگاهی این ابتکار باعث شد که ما به جامعهشناسی به شکلی بومی و وطنی آن برسیم. در این راه شاگردان او بهعنوان حلقهای که در اطرافش گرد آمدند، همگی از جامعه شناسان تراز اول و مطرح ایرانی شدند که بعدها نسل به نسل به جامعهشناسی و ارتقای آن کمک کردند. او یک روشنفکر به تمام معنا بود که نه در برابر دستاوردهای غربی ایستادگی بیدلیل میکرد و نه نسبت به آن ذوقزدگی و خودباختگی داشت. این استاد جامعهشناسی بر اساس بسترها و زیست سرزمینی که در آن زندگی میکرد به جامعه خود نگاه میکرد و به همین دلیل هم مکتبی که او پیریزی کرد بسیار عمیق و قابل اهمیت است. مهمترین خدمت علمی و فرهنگی ایشان تأسیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در سال ۱۳۲۷ بود که نهایتاً در سال ۱۳۵۱ به دانشکده علوم اجتماعی تبدیل شد.