طه جابر العلوانی، بازگشتی روشمند به کتاب و سنت
سعید ستوده
طه جابر العلوانی از جمله متفکران عرب محسوب میشود که دغدغه دانش اسلامی داشت. او کمتر شناخته شده بود. وی در سال 1935 در عراق دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی تحصیل را نیز در عراق گذراند. او به تحصیل در عراق بسنده نکرد و برای کسب علم به مصر رفت. در رشته اصول فقه موفق به اخذ مدرک دکتری از الازهر شد. وی برای تدریس به عربستان رفت و مدتی را در دانشگاه ریاض به تدریس پرداخت. علوانی عنصر مؤسس رابطه عالم الاسلامی در مکه و عضو مجمع بین المللی فقه اسلامی جده بود. او پس از تحصیل و تدریس در این کشورهای اسلامی، به امریکا مهاجرت کرد. وی رئیس دانشگاه اسلامی قرطبه در امریکا شد. به مدت سی سال در امریکا به فعالیت و تبلیغ اسلام پرداخت. در آنجا مؤسسه پژوهشی المعهد العالمی للفکر الاسلامی که بزرگترین موسسه پژوهشی اسلامی در امریکا بود را دایر کرد.
عمار حکیم پس از فوت او گفته بود که العلوانی نقش برجستهای در تقریب میان مذاهب ایفا کرده بود و از این حیث، این متفکر عراقی را میستود. حاکمیت بعثی اما مجال اینگونه فعالیتها را از علوانی گرفته بود. مهاجرتهای علوانی به کشورهای مختلف، به علت گریز از دست حاکمیت بعثی بود. او نیز به مانند بسیاری از شهروندان عراق از جور حاکمیت بعث به خارج گریخته بود. وی بعد از خروج از عراق، نخست به ایران آمده بود. در خاطرات خود نیز این مساله را بازگو کرده و گفته است که: دو ماه در هتلی در شرق تهران، که روبروی ترمینال شرق تهران بود، زندگی کردم و خاطرات زیادی از منطقه تهران پارس دارم. علوانی در دهه هفتاد هم به دعوت رئیس موسسه اندیشه ایران و اسلام به ایران آمده بود. او در این سفر با برخی افراد از جمله سید جواد شهرستانی داماد و نماینده آیت الله سیستانی در ایران نیز دیدار کرده بود. او همچنین به جامعه المصطفی الاسلامیه در قم رفته و با حجه الاسلام اعرافی دیدار کرده بود. در آن سفر، علوانی به دانشگاه امام صادق (ع) در تهران نیز رفته و سخنرانی کرده بود.
ریشه یابی مشکلات مسلمانان
علوانی بر این باور بود که مسلمانان دچار معایبی شدهاند که تا آن را نشناسند و از خود دور نکنند، نمیتوانند به هیچ موفقیتی نائل گردند. وی سه بیماری عمده را برای فکر مسلمانان تشخیص میداد. او اولین بیماری را "ذهنیت عوام" مینامید. به باور او ذهنیت عوامانه یک ذهنیت ساده و بی تکلّف است که زحمت اندیشیدن را به خود نمیدهد. این ذهنیت نمیداند که چگونه میباید عبرت بگیرد و از تجارب زندگی درس بیاموزد. نمیتواند بین واقعیتها و مقدمات و اسباب آن ارتباط برقرار کند. ذهنیت عوامانه از هر چیزی فقط ظاهرش را میبیند. گاهی نتیجهای میگیرد که هیچ ارتباطی با مقدمه ندارد و به آسانی به سمت خرافات میرود.
علوانی سپس عنوان میکرد که این ذهنیت که بر مسلمانان سیطره یافته، نمیتواند تغییر کند مگر با هدایت الهی و نور وحی و کتاب روشنگر الهی. بدین وسیله است که ممکن است شفا بیابد و از زیانها و گناهان پاک شود. علوانی معتقد بود که رجوع به کتاب خدا، سبب قدرت در عقل میشود و فرد را به استفاده از خرد و رشد و توسعه آن سوق میدهد تا بتواند در ریز و درشت اشیاء تفکر کند و چیزی را بدون دلیل نپذیرد.
بیماری دیگری که علوانی در میان مسلمانان آن را رد یابی میکرد، "طبیعت گلهای" بود. این تعبیر تند از آن روی ناشی میشد که علوانی، بسیاری از مسلمانان را فارغ از دغدغههای عقلانی میدانست و روحیه تقلیدگرایی را در میان آنها هشدار میداد. مراد او از تقلید، نه در امور فقهی بلکه در امور فکری بود. او برای تبیین نظر خود اینگونه عنوان میکرد که برخی از حیوانات میتوانند به تنهایی زندگی کنند و میتوانند بر حسب وضعیت و نیاز خود به دسته مربوط به خود بپیوندند یا از آن جدا شوند. گله گوسفندان و شتران و گاو و مشابه آنها برای ما، رام شدهاند و یک نفر اگر توانایی کافی داشته باشد به تنهایی میتواند هزاران رأس از آنها را هدایت کند. گله شتر هر چند هم که باشد یک چوپان میتواند بر آن مسلط شود. اگر خواست آنها را بخواباند کافی است اولی را بخواباند تا باقی پشت سر او بخوابند. به همین ترتیب در بلند کردن و حرکت دادن آنها. علوانی این مثالها را عنوان میکرد تا به این نتیجه برسد که: این مثال برای انسانهایی است که فردی خودکامه آنان را رهبری میکند. دیگران با خرد جمعی تسلیم او شدهاند، همان گونه که گله با عقل غریزی خود رام میشود و بدون هیچ گونه اعتراضی به دنبال چوپان به شرق و غرب میرود بی آنکه علت و مقصد حرکت را بداند. بر اساس این طبیعت، ملتها از مسئولیت تفکر فارغ میشوند. اراده خود را ویران و روحیاتشان را بر باد میدهند و انگیزههایشان را از دست میدهند زیرا انگیزهای جز پاسخ به اراده چوپان ندارند.
سومین بیماری در میان مسلمانان از نظر علوانی، خُلق و خوی بردگی است. این خصلت، به تبع این ویژگی سابق بوجود میآید. ذهنیت عوامانه و طبیعت گلهای، نتیجهاش در خلق و خوی بردگی بروز میکند. انسانها با خلق و خوی بردگی، انسانیت خود را از دست میدهند و به ذلت و خواری راضی میشوند. ملتهایی که توسط حکام خودکامه که حس سلطه گری در وجودشان لانه کرده است و دچار غرور و حس بی نیازی از خلق شدهاند، به بند کشیده میشوند و از نعمت اندیشه ورزی محروم میمانند.
تلاش برای رهایی
علوانی برای رهایی از این امورِ مذموم که در جان مسلمانان رخنه کرده است، توصیههایی عرضه میکند. وی ابتدا رویارویی اندیشمندان اسلامی با این بیماریهای جانکاه را دسته بندی میکند و مراحل مختلف آن را بر میشمرد. مرحله نخست، دوران حیرت و سرگردانی بود. مسلمانان در این مرحله کوشیدند تا با رجوع به فرهنگ غرب، تمامی نواقص خود را بزدایند و از سنت خود چشم بپوشند. در این مرحله، هر چه که از غرب سر بر میآورد، مورد قبول واقع میشد و فرهنگ غربی مورد استفاده تام و تمام قرار میگرفت. مرحله دوم: زمانی بود که مسلمانان پی میبرند که فرهنگ غربی، نمیتواند چاره درد باشد. در این مرحله میکوشند تا مفاهیم غربی را با آموزههای دینی تطبیق دهند. مباحثی مانند سوسیالیسم اسلامی، دموکراسی اسلامی و حقوق زن در اسلام و حقوق بشر در اسلام، در این مرحله شکل گرفته است.
علوانی از مرحله سومی یاد میکند که چاره مواجهه با بیماریهای مسلمانان و همچنین فهم معقول از جهان غرب است. در این مرحله که آنرا دوران بیداری اسلامی و خودیابی و بازگشت به خویشتن اسلامی مینامد، متفکران اسلامی در مییابند که اسیر فکری و فرهنگی غرب شدهاند. دوره بیداری اسلامی به عالمان مسلمان فهماند که با روش و نظریهها و پارادایمهای غربی نمیتوان به پیشرفت اسلامی دست یافت. باید با توجه به جامعیت و توانایی اسلامی در پاسخگویی به پرسشهای معاصر، حرکتی جهادی انجام داد و مسلمانان را از بیماریهای فکری رهانید.
راهکار علوانی
علوانی ایده خود را برای طرح یک اندیشه منسجم اسلامی بر پایه رجوع دوباره به قرآن قرار داده است. وی معتقد است که مسلمانان میباید مقاصد کلان قرآنی را دریابند و آن را به کار گیرند. وی معتقد بود که دور شدن مسلمانان از قرآن کریم یک پروسه هدفمند بوده است و در میراث گذشته ما دارای قواعد و تاریخ مخصوص است که سبب شده تا میان امت اسلامی و قرآن جدایی حاصل شود. وی معتقد بود که رجوع به قرآن با یک نگاه کلان مقاصدی، میتواند راهکاری برای عمران دنیوی و اخروی باشد. به باور او، برای حل مشکلات به قرآن و سنت مراجعه میکنیم. مثلاً در خصوص روانشناسی خودِ قرآن کریم نقش انسان را تعیین میکند که چگونه بیندیشد و آزادی او در چه مواردی است. مشکلات انسان چیست و بیماری او در چه اموری است. خود قرآن این مسائل را مورد بحث و بررسی قرار داده است. سیره پیامبر (ص) در راهنمایی او در زمینه تربیت فرزندان نیز چنین است. علوانی با این مثالها عنوان میکرد که برنامه مسلمانان باید قرآن و سنت قرار گیرد تا بتوانند تمامی مشکلات را در جهان امروز نیز حل کنند. وی در این خصوص، چهار گام را برای رسیدن به راهکاری عملی در مواجهه با مشکلات امروز مسلمانان بر میشمرد:
اول: قرار دادن کتاب و سنت به عنوان خاستگاه بینشها و تصوراتمان که با دیدگاهی برخاسته از آنها، مسائل علوم روان شناسی و جامعه شناسی را مور بحث و بررسی قرار دهیم.
دوم: نگاهی نو و اندیشمندانه به میراث اسلامی داشته باشیم.
سوم: فکر، دادهها و روشهای تمدن معاصر را با یک دید نقادانه و اندیشمندانه مورد تأمل قرار دهیم. در این خصوص از هرگونه دلبستگی به فرهنگ غربی دوری میکنیم.
چهارم: به نحو "روشی" در منابع معرفت تأمل نموده و مجدداً آنها را مورد بازنگری قرار میدهیم.
علوانی با این تبیین است که فرهنگ غربی را نیز به نقد میکشد و معتقد است که غرب، صرفاً جهان هستی و حس و تجربه را منبع معرفت میداند، اما منابع معرفتی در جهان اسلام عبارتند از وحی (کتاب و سنت) و جهان هستی به اضافه عقل و تجربه و حس. این منابع میباید سبب برتری فکر اسلامی بر اندیشه غربی شود، اما غفلت مسلمانان از آنچه خود داشتهاند، مانع از پیشرفت آنها شده است.
وی بر همین مبنا معتقد بود که یکی دیگر از مشکلاتی که جهان اسلام با آن دست به گریبان است، مساله بیم و احتیاط است. به این معنا که گاهی اوقات، مسلمانان از سخنان غربیها تابعیت میکنند، مبادا که در آینده صحّت نظرات غربیها آشکار شود، در حالی که اکنون، نظرات آنها هیچ برتری بر اندیشه مسلمانان ندارد. علوانی در همین خصوص عنوان میکند که اگر امری درست و سالم و پذیرفتنی بود و با کتاب و سنت در تعارض نبود و با هیچ یک از اصول ثابت اسلام، تناقض نداشت، بر من واجب است که آن را قبول کنم. چرا باید از آن بیمناک باشم و احتمالاتی تصور نمایم که شاید بعد از صد، دویست یا سیصد سال رخ نماید؟ این احتمالات غیر قابل قبولند. بر ما لازم نیست که از امری درست و سالم چشم پوشی کنیم.
علوانی میکوشید تا اندیشه اسلامی را بار دیگر در جان مسلمانان زنده نگه دارد. او آنچه را که در انبان اسلامی نهفته است را با دیدهای علمی مورد کنکاش قرار میداد. وی راه درمان جهان اسلام را رجوع دوباره و روش مند به داشتههای خودشان میدانست و از این راه میکوشید تا فکر اسلامی را سبب رشد و تعالی جوامع اسلامی قلمداد کند. طه جابر العلوانی در سال 2016، در مسیر اعزام از قاهره به آمریکا برای درمان، در هواپیمایی که بر فراز ایرلند پرواز میکرد، چشم از جهان فرو بست. ایدههای او اما میتواند به عمر طولانی خود ادامه دهد و مورد بررسیهای بسیاری قرار گیرد.
ممنون ازدین آنلاین که این متفکر اسلامی را معرفی میکند! بسیار تاملات عمیقی داشته ! روحش قرین رحمت حق باد!