حاج رحیم ارباب، حکیمی با سویههای تفکر نواندیشانه
سیدهادی طباطبایی
حاج رحیم ارباب از جمله علمای اصفهان بود که اگر چه برخی از شاگردانش، شهرهاند اما او چندان شناخته شده نیست و کمتر مورد توجه قرار گرفته است. وی در سال 1259 در چرمهین از توابع شهرستان لنجان استان اصفهان به دنیا آمده بود. خاندان وی از بزرگان منطقه محسوب میشده و توانگر بودند. به همین علت، به لقب ارباب خوانده میشدند. پدرِ حاج رحیم، اهل شعر و ادب بود و عمان سامانی و با دیگر شعرای معاصرش نشستهای ادبی برقرار میکرد. حاج رحیم ارباب از شاگردان میرزا جهانگیر خان قشقایی محسوب میشد. تأثیر وی از استادش، چنان بود که به مانند وی، عمامه به سر نمیگذاشت و تنها به کلاهی پوستی بسنده کرده بود. رحیم ارباب در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و هیئت و ریاضی به تأملاتی پرداخته بود. جزوهای در علم هیئت نوشته بود. عمده کتاب نگاشته وی، حاشیه نویسی بر کتب مختلف علمی و فلسفی بود.
از دیگر نظرات رحیم ارباب میتوان به رأی او در خصوص ارث بردن زن از تمامی دارایی شوهر، حتی در زمین؛ همچنین به رأی او در عدم اختصاص زکات به موارد نهگانه اشاره کرد. اینگونه آراء وی نشان میدهد که رحیم ارباب، موضعی روشناندیشانه به فقه داشته و میکوشیده است تا اقتضائات دنیای جدید را در تاملات فقهی خود لحاظ کند. از همین روی بوده که برخی از شاگردان وی، دارای نظریات نواندیشانه در دین بودهاند.
رحیم ارباب، شاگردان برجستهای را تربیت کرد. جلالالدین همایی از جمله این افراد بود که در وصف استاد خود گفت: "این بنده حقیر افتخار دارد که سالیان دراز با ارادت صادق در خدمت ایشان آمد و رفت داشتم و مدت مدید از درس فقه، کلام، هیئت و نجوم از محضر مبارکشان بهره مند شدهام. آنچه درباره ایشان مینویسم مبتنی بر درایت است، نه روایت، از قبیل مشاهدات و امور یقینی است نه مسموعات و قضایای حدسی و تخمینی".[1]
شهید مطهری از دیگر درس آموزان محفل رحیم ارباب بود. وی نیز در وصف این استاد خود گفته بود: خدا حفظ کند، آقای حاج آقا رحیم ارباب را، ایشان از علمای طراز اول ما در فقه و اصول و فلسفه و ادبیات عرب و قسمتی از ریاضیات قدیم میباشند.
آقایان عبدالجواد فلاطوری، صالحی نجف آبادی، محمد مفتح، شهید بهشتی نیز از جمله افرادی بودند که محفل درسی حاج رحیم ارباب را درک کردند.
رحیم ارباب اگر چه عمدتاً به تدریس و تاملات خود مشغول بود، اما رد پای او در برخی وقایع سیاسی نیز به چشم میخورد. وی در زمان استقلال الجزایر، فتوایی جهت کمک به مسلمانان و ملت الجزایر صادر کرده بود.
حاج آقا ارباب اما در سالهای پایانی عمر خود، به علت اشتباه پزشکی، دچار نابینایی شد. وقتی که از ایشان پرسیدند که آیا در زندگی خود ادعایی دارید؟ گفته بود که در مسائل علمی هیچ ادعایی ندارم، اما در مسائل شخصی خودم دو ادعا دارم: یکی آنکه به عمرم غیبت نگفتم و غیبت نشنیدم و دوم آنکه در طول عمر، چشمم به نامحرم نیفتاد. از ایشان نقل است که گفته بود برادرم با همسرش چهل سال در منزل ما بودند و در این چهل سال یک بار هم همسر برادرم را ندیدیم.
وی پس از درگذشت همسر اولش، دوباره ازدواج کرده بود اما هیچگاه صاحب فرزندی نشد. وی قریب به یک قرن زندگی کرد و در 19 آذر ماه 1355 در روز عید غدیر دیده از جهان فروبست و در آرامگاه تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.