وحدت حوزه و دانشگاه از زاویه ای دیگر
حمیدرضا شریعتمداری
بار دیگر سالگرد شهادت شهید آیت الله دکتر مفتح و روز وحدت حوزه و دانشگاه فرا رسید. با فرارسیدن این روز و مناسبت، داغهایی کهنه و دغدغههایی دیرین از نو زنده میشوند: داغ دو تکه شدن پیکره واحد دانش و دانشوری در این سرزمین به دو قلمرو دینی و دنیایی، جدید و قدیم، و آسمانی و زمینی، و دغدغه به هم رساندن این دو قلمرو یا دست کم، همکناریِ آنها در مسیری مشترک و رو به سوی آرمانهایی مشترک. همچنان آن داغ تازه است و این دغدغه زنده و جدی.
برخی از این مطالبات در قالب دانشگاههای حوزوی اتفاق افتاده است، اما در متن حوزه، همچنان بی اعتنایی چشمگیری نسبت به دانشگاه و میراث علمیِ جدید وجود دارد و این مخصوص رشتههای فقه نیست. در رشتههایی چون فلسفه و کلام نیز هیچ اعتنایی به مثلاً دستاوردهای علوم شناختی و عصب شناسی که مساس و تلاقی زیادی با باورهای دینی و مسائل کلامی و فلسفی دارد نمیشود. نقطه ضعفی که در حوزهها و حتی در دانشگاههای حوزوی محسوس است، بسنده کردن علاقهمندان رشتههای جدید به کسب علم در زمینه این رشتهها بدون تحصیل در نزد استادان دانشگاهی یا به اشتراک گذاشتن یافتههایشان با دانشگاهیان است، یعنی هرچند دانشگاهیان با مطالعه چند و چندین کتاب در زمینه علوم دینی راه به جایی نمیبرند، اما گویا حوزویان با مطالعه چند منبع فارسی یا حتی به زبانهای اروپایی، بدون مراجعه به استادان فن در دانشگاهها میتوانند به کنه و کمون آن علم دست یابند!
به نظر میرسد که مسیر وحدت حوزه و دانشگاه تا حد زیادی یکطرفه بوده و کفه ترازو به سود حوزویان سنگین بوده است. چاره کار را باید در تعامل بیشتر دانشوران این دو عرصه و فروتنیِ علمی هر کدام از دو طرف در قبال یافتهها و آموختههای علمی طرف دیگر جست. باید دانشگاه به این باور برسد که از قِبلِ تعامل با حوزهها هم بهره میرساند و هم میتواند برخوردار و بهره مند شود.