نفی تبعیض جنسیتی در همه عرصهها به جز دین
بیتریکا البا
اسناد جدیدی افشا کننده سوء استفاده جنسی کشیش ها از کودکان، موجب به وجود آمدن موج جدیدی از اعتراضات به عدم حضور زنان در رده های بالایی قدرت در کلیسای کاتولیک شده است.
نسیت گرایی در افکار تعصب آمیز و سنت های همه ادیان وجود دارد. در این سنت ها خدا به عنوان مرد تصور شده و ارائه می شود. همچنین مردها به عنوان نیروهای معنوی بالاتر فرض می شوند و در سنت جمعی از ادیان اجازه انتصاب زنان به صورت کامل به عنوان رهبر دینی را رد می کنند.
بعضی ادیان از حضور زنان در مقابل مکان عبادت و یا ورود زنان به عبادت گاه ها جلوگیری می کنند. در بسیاری از موارد از متون دینی برای پایین تر فرض شدن زنان استفاده شده و دین به عنوان وسیله ای برای تبعیض جنسیتی در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد.
بخش قابل توجهی از اقتدار های دینی پا را بیشتر فرا گذاشته و زنان را بیشتر از عرصه می رانند، با این حال هنوز تعداد زیادی از زنان از آنها پیروی می کنند. همین موضوع باعث می شود که جامعه، این اقلیت سازی زنان را قابل قبول و یا مصون در مقابل تغییر بداند. پس ما باید به ریشه های اخلاقی که باعث تلقین این دیدگاه های جنسیت زده و به کودکان می شود نقد وارد کنیم. درک توجیه پذیری این موضوع که چگونه به زنان و دختران از کودکی فهمانده می شود که جنس دوم هستند و فقط می توانند جایگاه های محدودی را در دین داشته باشند، سخت است. همین تلقین ها از کودکی به زنان می فهماند که دارای جایگاهی در عرصه اقتدار و رهبری دینی نیستند.
پس به زنان باید یادآوری شود که آنها حق رد کردن هرگونه عقیده جنسیت گرا که توسط مردان به آنها تحمیل می شود را دارند. آنها حق دارند در مقابل هرکس که به آنها جایگاه، نقش و انتخاب های آنها را دیکته می کند، عصبانی باشند. آنها احترام گذاشتن را به این مردان بدهکار نیستند و باید بپرسند که چرا با آنها اینگونه نامحترمانه برخورد می شود. مردم حق دارند که به هر دینی معتقد بوده و به آن عمل کنند اما حق آزار دیگران را ندارند. چنان که دادن استثنا به نهادهای مذهبی در حوزه قانون تبعیض پذیرفته نیست و می توان به آن اعتراض کرد. دین امری مقدس است اما آنجا که سنت ها و عقاید تعصب آمیز در قالب دین قصد تبعیض و به حاشیه راندن نیمی از جمعیت جهان را دارند باید مورد انتقاد قرار بگیرند. ما باید بدانیم که چه امری را مقدس می دانیم، سنت دینی ای که مخالف عدالت اجتماعی باشد چرا ما باید به آن باور داشته باشیم؟ پس ما حق داریم هر آنجا که نهادهای دینی از احترام یا انجام به امور اخلاقی باز می مانند به آنها نقد کنیم و از آنها عصبانی باشیم.