آیا سیل ایران امتحان الهی بود؟
ابراهیم احمدیان
در ماه اخیر فاجعهای کمسابقه در ایران روی داد. دهها نفر در سیلابهای اخیر جان خود را از دست دادند، هزاران نفر مظلومانه گرفتار سیلاب شدند، هزاران میلیارد تومان به مردم خسارت وارد شد، حیوانات بیگناه فراوانی جان باختند، بسیاری کسان همه هستی خود را از کف دادند، بخشی بزرگ از جادهها و پلهای کشور خراب شدند و به کشورمان ایران آسیبی جدی وارد شد. کافی است بدانیم که میلیاردها تن خاک حاصلخیز از میان رفت و همراه آب به دریا رفت؛ خاکهایی که دیگر جایگزین نمیشوند. خسارت آنچنان گسترده و سنگین است که در چند جمله نمیتوان از عهده بیان آن برآمد. در این میان برخی مسئولان کشور از امتحان الهی گفتند و عامل را امتحان الهی شمردند و حتی به گونهای سخن گفتند که بوی عتاب و خطاب از آن میآید؛ گویی مردم متهم به فزع و جزع بیمورد و ناشکری و ناسپاسیاند.
متاسفانه ظاهر امر نشان میدهد که محیط زیست و حوادث طبیعی در اولویت مسئولان کشور ما نیستند و امر محیط زیست تنها به یک شعار تبدیل شده است و مردم این را میبینند. به بیانی دیگر مردم میبینند که کارهایی که باید میشده، انجام نشده و حس میکنند که بخشی از خسارتی که به آنها وارد میشود از این رو است که مسئولان پیشگیری نمیکنند. مسائل دیگری نیز در میان است؛ از جمله اوضاع اقتصادی و معیشتی مردم که روز به روز بدتر شده و مسئولان این اوضاع را هم با چنین توجیهاتی توجیه میکنند. اجازه بدهید سری به سازمانهایی بزنیم که در امر محیط زیست بسیار دخیلاند.
سازمان حفاظت محیط زیست
سازمان حفاظت محیط زیست چنان که از عنوان او پیدا است وظیفه حفاظت از محیط زیست را دارد؛ اما ادارات این سازمان در حدی عجیب از کمبود نیرو، تجهیزات و اختیارات قانونی و حقوقی رنج میبرند. وقتی یک اداره که باید بیست کارمند و محیطبان داشته باشد، تنها سه نفر نیروی انسانی دارد، چگونه میتوان مدعی شد که مسئولان کشور به وظایف خود در قبال محیط زیست عمل میکنند و چگونه میتوان مردم را با آموزه «امتحان الهی» اقناع کرد؟ وقتی سازمان حفاظت محیط زیست میگوید: «کشور دارای 15 هزار پست سازمانی بوده این در حالی است که با این حال تنها 5 هزار و 800 نیرو در این سازمان مشغول بهکار هستند»[1]به این معنا است که بیشتر از نیمی از سازمان عملاً تعطیل است و سازمان از عهده رصد و مطالعه، شناسایی بحرانهای پیش رو، برنامهریزی، حفاظت و اجرا بر نمیآید. این میزان از کمبود نیرو تا چه اندازه اجازه فعالیت به سازمان میدهد و چه میزان از کارها را بر زمین میگذارد؟ علاوه بر این کاستی، کاستیهای جانکاه دیگری نیز در این عرصه هست که گویا عزمی جدی برای رفع آن نیست؛ از جمله کم بودن میزان حقوق کارکنان و محیطبانان سازمان و مشکلات بیمهای و مشکلات حقوقی و قضایی. برخی مشکلات دیگر نیز کلیت سازمان و فعالیتهای آن را درگیر کرده است مانند عدم هماهنگی سازمانها و وزارتخانهها و ارگانهای دیگر در امر محیط زیست. حفاظت از محیط زیست تنها از عهده یک سازمان، حتی اگر پرعِدّه و عّده باشد، برنمیآید بلکه سایر سازمانها و ارکان کشور نیز باید در این امر همکاری و کار کنند ولی گویا میان دستگاههای کشور ناهماهنگی و عدم همکاری بیشتر است تا هماهنگی و همکاری. «محیط زیست صرفاً مربوط به سازمان محیط زیست نیست، این سازمان متولی بهینهسازی زندگی برای انسان، گیاهان و حیوانات است که سایر دستگاههای اجرایی باید در این امر کمک کنند.»[2] در حالی که سازمان حفاظت محیط زیست برخی فعالیتها را مضر به حال محیط زیست میداند، سازمانها یا وزارتخانههای دیگر به دلیل مشکلاتی که آنها نیز دارند، بر اجرای این فعالیتها اصرار دارند.
سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور
این سازمان یکی دیگر از سازمانهای درگیر مستقیم در امر محیط زیست است و با مشکلاتی مشابه سازمان حفاظت محیط زیست رو به رو است. رییس یکی از ادارات منابع طبیعی ـ از زیرمجوعههای سازمان جنگلها ـ گفته است: «منابع طبیعی این شهرستان به رغم وسعت بسیار فقط با چهار نیروی حفاظتی اداره میشود و بزرگترین چالش این اداره کمبود نیروی حفاظتی است. از دیگر چالشهای منابع طبیعی … عدم تناسب اعتبارات بیابان زدایی و آبخیزداری با وسعت مناطق بحرانی آن است به طوریکه اعتبارات امسال این اداره پنج میلیارد و 500 میلیون ریال بود که تاکنون 50 درصد آن تخصیص یافته.»[3] مشکل کمبود بیش از حد نیرو و بودجه در تمامی کشور مطرح است؛ برای نمونه غلامرضا معتمدی جانشین یگان حفاظت منابع طبیعی و آبخیزداری استان البرز ـ از مهمترین مناطق کشور در حوزه منابع طبیعی ـ میگوید: «برای هر پنج هزار هکتار از اراضی ملی یک نیروی حفاظتی ازجمله سرجنگلبان نیاز است و با توجه به اینکه سطح این اراضی در البرز حدود ۴۳۰ هزار هکتار است و نیروهای حفاظتی ما در این حوزه تنها ۱۵ نفر هستند به حدود ۶۰ نیروی دیگر محافظت از اراضی ملی در استان نیاز داریم.»[4]
یکی از علل وقوع سیل از بین رفتن مراتع است و از مهمترین عوامل از بین رفتن مراتع، چرای بیرویه دام است؛ اینک ببینید یک مسئول اداره منابع طبیعی در این باره چه میگوید: «ظرفیت مراتع در نیشابور برای 240 هزار رأس دام است در حالی که تعداد دام موجود 2 برابر آن میباشد.»[5]متاسفانه هم اینک مشکل تأمین گوشت در کشور ما از طریق نابود کردن منابع و مراتع طبیعی رفع میشود که این خود از عوامل مهم سیل است. به عبارتی، ما برای تولید گوشت، سیل تولید میکنیم و هزینهای هزاران برابر بیشتر از تأمین واردات گوشت را بر خود تحمیل مینماییم.
مشکل محیط زیست کشور ما چیست؟
مشکل اساسی محیط زیست کشور در واقع این است که در سیاستگذاریهای کلان داخلی و خارجی کشور، محیط زیست چندان ملحوظ نیست و اگر در بعد نظری هم ملحوظ باشد، در میدان عمل آنجا که میان حوزهها تعارض درمیگیرد، بنابر آنچه تاکنون دیده شده، محیط زیست به کنار گذاشته میشود و از اولویت میافتد و ذبح میگردد. سیاستگذاری و اجرا نیازمند شبکهای سازوار و هماهنگ از اجزایی است که یکدیگر را نفی و رد نمیکنند. قوا و سازمانهای سیاستگذار و اجرایی همچون یک پیکر ارگانیک باید یکدیگر را ببینند و هیچ عضوی، عضو دیگر را به درد نیاورد. برای مثال، سیاست خارجهٔ منطبق بر واقعیات زیست ـ محیطی به شدت برای کشور ما ضروری و حیاتی است. باید سیاست خارجه منطبق بر تواناییها و ظرفیتهای بالفعل کشور سامان یابد و نباید بار سنگینی از ناحیه سیاست خارجه بر دوش محیط زیست گذاشته شود که از عهده آن برنمیآید. تشزادیی در سیاست خارجه از نیازهای اساسی محیط زیست ایران است. در شرایط تنش با کشورهای دیگر، همواره نیازمند آنیم که برای پر کردن شکم مردم، از محیط زیست بکاهیم، طرحهایی مانند آبخیزداری را تعطیل یا کند و کم کنیم، و بر آتش فعالیتهایی مانند کشاورزی و دامپروری (به هر قیمتی) بدمیم تا مجبور به واردات نشویم و این از بزرگترین مشکلات محیط زیست و منابع طبیعی ما در زمان فعلی است.
کم کردن خطرات و بحرانهای زیست ـ محیطی در ایران نیازمند برنامهها و هزینههای بسیاری است و از عهده یک یا دو دستگاه خارج است. برای مثال، به عنوان تنها یک بخش از کار، شاید میباید دست کم برای مدتی کشاورزی و دامپروری در برخی نقاط کشور را تعطیل کنیم و شاغلان در این حوزه را در حوزههای دیگر مشغول سازیم. چارهای دیگر در کار نیست؛ زیرا این بخش عملاً در سالهای آتی با مشکل جدی مواجه خواهد شد و اجباراً با تعطیلی مواجه خواهد گشت، همان گونه که امسال کشاورزی در بسیاری از نقاط سیلزده ایران، عملاً از بین رفت و تعطیل شد. هزینه تعطیلی بخشی از کشاورزی و دامپروری نسبت به خسارات آن ناچیز است. این کار و کارهای دیگر نیازمند نگاهی نو در برخی سیاستهای کلان دستگاههای دیگر است و نه از عهده سازمان محیط زیست و سازمان جنگلها بر میآید و نه توجیه آن با «ابتلا و امتحان الهی» مشکلی را حل میسازد.