حکم اخلاقی و فقهی نسبتهای ناروا و غیرواقع به حیوانات چیست؟
ابراهیم احمدیان
در فرهنگ عامه و ادبیات ملل، از قدیم برای نشان دادن صفات خوب یا بدی که در انسانها هست(و از قضا در حیوانات نیست) از حیوانات استفاده کردهاند و این صفات را به حیوانات نسبت دادهاند. قصههای کهن، بسیاری از حیوانات را نمادی از یک صفت انسانی خوب یا بد معرفی کردهاند؛ مثلا شیر نشان از فضیلت اخلاقی شجاعت دارد و در ادبیات ملل، برای نشان دادن صفت شجاعت و ستایش این صفت و دارندگان انسانی صفت شجاعت، از شیر استفاده کردهاند. در باب نسبت دادن صفات خوب شاید چندان مشکلی پیش نیاید جز این که اساسا نسبت دادن اخلاق به حیوانات درست نیست زیرا اخلاق تنها در حوزه افعال اختیاری انسان مجال ظهور مییابد. دلیری شیر را نمیتوان یک صفت اخلاقی دانست بلکه یک صفت رفتاری است و وقتی صفت اخلاقی نباشد، نمیتوان آن را اخلاقا ستود یا نکوهید. افعال حیوانات غریزی است و نه اختیاری. حتی افعال انسان نیز اگر اختیاری نباشند، مورد قضاوت اخلاقی یا حتی قانونی و فقهی قرار نمیگیرند. در این میان، متاسفانه استفاده از حیوانات برای مذمت صفات بد بیشتر به چشم میخورد و مشکل دقیقا در همینجا پیش میآید.
در ادبیات ملل، بسیاری از حیوانات نماد صفات زشت و بد محسوب میشوند مثلا گرگ نمونه اعلای درندهخویی و بیرحمی است و روباه نمونه حیلهگری و دروغگویی یا گاو و الاغ نمونه کامل نفهمی و بیشعوری. البته در برخی ملل ماجرا فرق میکند و ممکن است مثلا الاغی که در فرهنگ فارسی نماد نفهمی است، در فرهنگی دیگر نماد کار و زحمتکشی باشد ولی این نسبت دادنهای خلاف واقع منفی، کم و بیش در ادبیات همه اقوام جهان به چشم میخورد. برخی از نسبتهای اخلاقیی ناروای که به حیوانات داده شده، وجهه جهانی به خود گرفته؛ مثلا صفت حیلهگری که به روباه میدهند یا درندهخویی که به گرگ ارزانی کردهاند. در فرهنگ فارسی نیز ما شاهد چنین رویکردی هستیم و این مسئله به کتابهای درسی کودکان ما هم سرایت کرده. همه ما ماجرای روباه و کلاغ و قالب پنیر را به یاد داریم که البته منشأ ایرانی و فارسی هم ندارد یا قصه شنلقرمزی و آن گرگ بیرحم و نیرنگباز.
آیا نسبت ناروا و غیر واقع تنها وقتی غیراخلاقی است که شخص یا موجود منسوب الیه، انسان باشد یا تفاوتی در کار نیست؟ دوم این که چنانچه چنین نسبتهایی موجب ایجاد تلقی و ذهنیت منفی در کودکان شود و در نهایت به بدرفتاری با حیوانات و محیط زیست بینجامد، چه حکمی دارد؟ از این گذشته، کودکان میتوانند برداشتها و ذهنیتهای زیبا و با عطوفتی نسبت به حیوانات داشته باشند و از این برداشت و ذهنیتها لذت ببرند و با مهربانی کردن به حیوانات، روح مهر و عطوفت را در خود بپرورانند و عضلات مهرورزی خویش را توانمند سازند و شکی نیست که این میتواند در زندگی آینده آنها و جهانی که میسازند اثرات بهتری داشته باشد تا این که از حیوانات متنفر باشند.
داوری ما درباره عملِ نسبت دادن صفاتی زشت که در حیوانات نیست به آنها، میتواند وجهه فقهی هم به خود بگیرد. به عبارت روشن: حکم فقهی این کار چیست؟
شاید به گونه اشاره و خلاصه بتوان از منابع دینی برداشت کرد که ظاهرا به لحاظ فقهی چنانچه نسبت ناروا به حیوانات مایه و باعث بدرفتاری با حیوانات و محیط زیست و ضرر و زیان گردد، بر اساس قواعدی مانند لاضرر و لاضرار فی الاسلام حکم حرمت به خود میگیرد. مسئله دیگر دستورهای عام دین اسلام به حرمت بدرفتاری با حیوانات است. چنانچه بتوان نسبت ناروا به حیوانات را نیز نوعی بدرفتاری با آنها به شمار آورد، از این لحاظ نیز این عمل مشمول حکم حرمت میگردد؛ ولی از آنجا که حیوانات توانایی فهم نسبت ناروا و غیرواقع به خود را ندارند، در اینجا نمیتوان مدعی شد که به حیوانات به صورت مستقیم بدرفتاری شده است ولی باید دقت کرد که نسبت ناروا بسا که دستمایه آزار حیوانات گردد؛ بدین صورت که موجب ایجاد ذهنیت منفی در انسانها شود و در کلیت رفتار آنها با حیوانات اثر منفی بگذارد.
وقتی در خود آیات کریمه قرآن تشبیه برخی انسانها به حیوانات است دیگه چه جای بحث. مثل تشبیه اهل کتابی که به علم خود عمل نمی کنند به الاغ.(کمثل الاحمار یحمل اسفارا) ویا(کمثل الکلب) و امثال ذالک
در این صورت با روایات و آیات که برخی انسانها را به حیوانات تشبیه کرده چکار کنیم؟؟؟