تلفیق فقه و اخلاق در قانون گذاری و اجرا
حقوق بدون اخلاق موجودی بیروح و خشن است. باید این روح و جسم در کنار هم باشند اگر در کنار هم نباشند معنا نمییابند. در حقوق اسلامی، چون حقوق معنوی است، این ارتباط بیشتر معنا میدهد
حقوق بدون اخلاق موجودی بیروح و خشن است. باید این روح و جسم در کنار هم باشند اگر در کنار هم نباشند معنا نمییابند. در حقوق اسلامی، چون حقوق معنوی است، این ارتباط بیشتر معنا میدهد. این ارتباط به چند دلیل است:
اولاً: خود حقوق از اخلاق سرچشمه میگیرد و هیچ حقوقی نمیتواند با بیاعتنایی به اخلاق حاکم در آن جامعه وضع شود. بسیاری از محققان معتقدند که حقوق عبارت از آن دسته از قواعد اخلاقی که قدرت یافته و دولت را وادار کرده است که ضمان اجرایی برای آن در نظر بگیرد و بدینسان لباس خشن قاعدهی حقوقی بر آن روح لطیف بپوشاند. به بیان دیگر، فشار قواعد اخلاقی و همراهی دولت است که آنها را به حقوق تبدیل میکند.
ثانیاً: اجرای هر حقوقی بومی و سرزمینی است و جز در محدودهی اخلاق آن سرزمین ممکن نیست و ناچار چهرهی اخلاق محلی را پیدا میکند: از این رو قاضی مسلمان به گونهای و قاضی غیرمسلمان به گونهای دیگر قضاوت میکند، یا میبینیم قضاوت بچهی کارگر و کارفرما با قضاوت فرزند کارفرما در همان روابط، متفاوت است. به بیان دیگر، اخلاقی که مبنای ارزش آن شخص را میسازد در طرز استنباط او از حقوق و قانون مؤثر است. در واقع، عقل آدمی تحت تأثیر عوامل گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی قرار میگیرد. منظور از «عقل مستقل» هم که در فقه میگویند عقل مستقل از شرع است نه مستقل از محیط. به عنوان مثال، حکیمی نظیر ارسطو به پیروی از اخلاق زمان خود میگوید: «برده همیشه باید برده بماند». در حالی که امروز هیچ کس چنین قضاوتی ندارد. این سخن ایرادی ندارد و از شأن او چیزی کم نمیکند بلکه او تحت تأثیر محیط چنین قضاوتی کرده است. هم چنین، از فقهای بزرگ خودمان، میرزای قمی در پاسخ این سؤال آیا خرج حمام زن بر عهدهی شوهر است میفرمایند بر عهدهی او نیست، مگر در صورت آمیزش، در صورتی که من فکر نمیکنم در زمان حاضر از فقها کسی مخارج بهداشت و حمام زن را بر عهده شوهر نداند.
در قرآن آمده است: «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالمَعْروفِ»[1] یعنی با زنان به نیکی رفتار کنید. این که نیکی کردن چیست در جوامع مختلف و در زمانها و مکانهای مختلف فرق میکند. در همین زمان ممکن است در برخی روستاها سختی معیشت بر برخی از زنان چنان فشار آورد که زنان فکر کنند اگر مردی با داشتن چند همسر دیگر هم مخارج زندگی وی را تأمین کند، این با حسن معاشرت منافاتی ندارد؛ در حالی که در شهرها چنین قضاوت نمیکنند. حسن معاشرت در قدیم هم با زمان ما تفاوت داشته است.
این ماجرا را بارها در درسها و سخنرانیهایم گفتهام که در فرانسه در موردی روزنامه خواندن شوهر و اعتنا نکردن به زن هنگام ناهار را دادگاه توهین به کانون خانواده دانسته و با تقاضای طلاق از سوی زن موافقت کرده است. البته من نمیگویم که اقتضائات خانواده ایران با خانواده فرانسوی یکسان است، ولی این اختلاف در داوری نشان میدهد که همین حُسن معاشرت در جاهای مختلف با هم تفاوت دارد.
اخلاق و حقوق در کنار هم معنا میدهد و هر یک دیگری را کمال میبخشد؛ فرض کنید به موجب قانون مردم میتواند زنان متعدد بگیرد: «فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُم مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ و رُباعَ»[2] زن هم وقتی از شوهرش طلاق گرفت میتواند شوهر دیگری انتخاب کند. ولی مسلمانی که میشنود که خداوند ذواقین و ذواقات[3] را دوست ندارد سعی میکند که چنین منشی را پیشه نکند و عنان عقل را به دست هوس نسپارد. پس، اخلاق در تلطیف قواعد حقوق مؤثر است.
مثال دیگر: در کنار حقّ قصاص «وَ لَکُمْ فِی القِصاصِ حَیوهی یا اولی الألْبابِ»[4] آمده است اگر از حق خود بگذارید بهتر است. بنابراین، مسلمانی که در چنین موقعیتی قرار بگیرد با کسی که چنین اعتقادی ندارد در تقاضای قصاص یکسان داوری نمیکند و قضات دادرسانی هم که به این دستور اخلاقی معتقد است با قاضیای که به مسائل اسلامی اعتقاد ندارد یکسان نیست.
پس هم در مقام قانونگذاری و هم در مقام اجرای قانون، اخلاق و حقوق دو همزادند.
از همهی اینها مهمتر این که عدالت یک مفهوم اخلاقی است و با معیار اخلاق معلوم میشود که عدالت چه اقتضایی دارد. در پیشگاه وجدان، در جایی که هیچ اجباری نیست (چه از ناحیه حکومت و چه از ناحیه قانونگذار) انسان در خویشتن خویش و در آن ضمیر نهانی، قضاوتی پاک و بیآلایش دارد و مظهر آن ندایی است درونی برای هدایت فکر انسان. قاضی نیز به هنگام رأی دادن، و در مقام برخورد با طرفین دعوا و در مسائل کیفری همیشه با دو ندا رو به رو است: یکی ندای انجام دادن وظیفه که ناشی از حکم قانونی است و دیگری ندای وجدان. ندای وجدان ندایی اخلاقی است که شاهین حرکت فکر او را مشخص میکند. تجربه نشان داده و از نظر علمی هم ثابت شده است که ما بنده منطق نیستیم بلکه از منطق به عنوان ابزاری برای اقناع اخلاقی و وجدانی خود استفاده میکنیم.
پس، میبینیم که هم در مقام تصویب و هم اجرای قانونی، اخلاق و حقوق با هم عجیناند.[5]
[1] . نساء (4) آیه 19.
[2] . نساء (4)آیه 3.
[3] . متن روایت چنین است: «لاتطلقوا النساء الامن ریبه، فانّ الله لایحبّ الذواقین و الذواقات» (فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج10، ص304).
[4] . بقره (2) آیه 179.
[5] . بخشی از گفتوگوی منتشر در کتاب: تأثیر اخلاق در اجتهاد (از انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ)
حقوق بدون اخلاق موجودی بیروح و خشن است. باید این روح و جسم در کنار هم باشند اگر در کنار هم نباشند معنا نمییابند. در حقوق اسلامی، چون حقوق معنوی است، این ارتباط بیشتر معنا میدهددکتر ناصر کاتوزیان