بازگشت به عصر ناصری در مصر

روزهای پرالتهاب مصر، تشدید اختلافات میان هواداران و مخالفان محمد المرسی قبل و بعد از برکناری او و قدرت‌نمایی‌های خیابانی هر دو طرف، تحولات مصر را در مرکز توجه قرار داده است. مجله مثلث در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید‌هادی خسروشاهی، سفیر پیشین ایران در واتیکان و رئیس سابق دفتر نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در قاهره به بررسی تحولات این روزهای مصر پرداخته.

مینا علی اسلام

 

مخالفان المرسی از چه طیف و گروه‌هایی بودند؛ هواداران مبارک یا همان‌هایی که در انقلاب دو سال قبل در میدان التحریر جمع بودند؟

البته توجه دارید که قیام جوانان مصری و سپس شرکت توده‌های مردمی ‌در آن، خواه نام آن را بیداری اسلامی بنامیم یا بهار عربی، یا فریاد گرسنگان میلیونی و… در واقع یک انقلاب اجتماعی به مفهوم واقعی کلمه نبود. در یک انقلاب واقعی، باید همه ارکان نظام قبلی را کنار گذاشت و با سازماندهی جدید، به اداره کشور پرداخت و نسل جدیدی را به روی کار آورد که همگام با «انقلاب» باشند. در قیام مردم مصر، پس از پیروزی شکننده، فقط به حذف ظاهری چند نفر معدود از اعضای حاکمیت پرداخته شد و بدنه اصلی آن دست نخورده باقی ماند.

در همان انتخابات نخستین ریاست‌جمهوری هم دیدیم که ژنرال‌احمد شفیق، آخرین نخست‌وزیر آقای حسنی مبارک، با 49درصد آرا رقیب آقای المرسی بود و البته قبل از او هم حتی عمرو سلیمان، وزیر امنیتی رژیم مبارک – که مسئول اصلی سرکوب و اختناق و فشار در دوران مبارک بود – خود را کاندیدا کرد و بنرها و پوسترهای وی، سراسر قاهره را پوشاند، اما چون ارباب او تمایلی نداشت، او را برای معالجه! به آمریکا فراخواندند و پس از مدتی کوتاه، جنازه او را به قاهره بازگرداندند که گویا به علت افسردگی! دچار مرض لاعلاجی شده بوده که منجر به مرگ وی گردید! بدین ترتیب باید پذیرفت که عناصر رژیم قبلی همچنان حاکم اصلی بودند و تغییرات ظاهری و انتخابات دموکراتیک! ماهیت مساله را تغییر نداد.

از همه مهمتر، ابقای ژنرال‌های حسنی مبارک در مصادر امور، به‌ویژه ارتش بود که متاسفانه دولت جدید ـ اخوان و آقای المرسی ـ به آن توجه نکردند و ژنرال‌ها، این بار همان طرحی را اجرا کردند که پس از کودتای افسران آزاد در 1952 ـ به رهبری ژنرال محمد نجیب و سرهنگ جمال عبدالناصر ـ به اجرا درآمد، یعنی نخست از موقعیت و امکانات اخوان استفاده کردند و سپس نخستین ضربه را به آنان وارد ساختند و مانند امروز، رهبران اخوان دستگیر، اموال آنها ـ حتی مراکز فرهنگی، بهداشتی و خیریه و…ـ را مصادره کردند و سرانجام هم با اعدام گروهی از اعضای مکتب ارشاد، مساله را خاتمه یافته تلقی کردند.

این فشار و سرکوب در دوره پس از عبدالناصر و تا روز آخر حکومت حسنی مبارک به‌طور رسمی و علنی ادامه داشت و پس از سقوط مبارک هم همانطور که گفتم تحول اساسی در نظام حکومتی به عمل نیامد و غفلت آقای‌المرسی از قوای ارتش، او را دچار همان سرنوشتی کرد که رهبری اخوان در دوران سرهنگ عبدالناصر دچار آن شده بود.البته این نوع غفلت، خاص اخوان مصر نیست. به خاطر دارم که وقتی آقای‌حسن الترابی، رهبر حزب اسلامگرای سودان به ایران آمد، در دیداری به وی گفتم که مواظب ارتش و جناب ژنرال عمر البشیر باشد و او پاسخ داد که: «نه جای نگرانی نیست؛ «البشیر هو من ابنائنا ـ أنا ابتیه»! (بشیر از فرزندان ماست. من او را تربیت کرده‌ام.) و دیدیم که طولی نکشید که همین فرزند، شیخ حسن الترابی مرشد خود را بازداشت و زندانی کرد و به محاکمه کشانید و سالیانی چند در زندان نگه داشت.

به‌هرحال در مورد مصر، مخالفان آقای المرسی و درواقع اخوان‌المسلمین، از هر طیف و گروهی بودند؛ قبطی‌ها، سکولارها، لیبرال‌ها، ملی‌گراها، احزاب و سازمان‌های سیاسی قدیم و جدید (بالغ بر 30 سازمان)، هواداران مبارک و بخش عمده‌ای از جوانان و کسانی که در قیام دو سال قبل نقش داشتند ولی پس از پیروزی «سهمی» دریافت نکردند.

بی‌تجربگی آقای المرسی ـ اخوان ـ در اداره امور کشور باعث شد که دوستان به‌جای «جذب» افراد و احزاب، به «حذف» همه پرداخته و یک نوع انحصارگرایی ویژه به‌وجود آوردند و فقط برای استفاده از آرای سلفی‌ها با آنها ائتلاف کردند و به آنها میدان عمل کامل دادند که در ایجاد نفرت عمومی و خشم بقیه جناح‌ها و طیف‌ها نقش خاص خود را داشت. البته حزب سلفی‌ها پس از پیروزی به دو بخش عمده النور و الوطن تقسیم شدند که حزب النور نخست در کنار کودتاچیان قرار گرفت و حزب الوطن گویا اعلان جنگ داد.

طریقه برکناری المرسی در نوع خود ‌بی‌بدیل و ‌بی‌سابقه بود. چه تعریفی می‌توان برای این نوع برکناری داشت؟

برکناری آقای المرسی بی‌بدیل و بی‌سابقه نیست. کودتای نظامی در هر کشوری، شرایط خاص خود را دارد و باتوجه به وضع موجود وارد عمل می‌شود. وقتی آقای المرسی، به‌عنوان فرمانده کل قوا، نتواند دستور آقای محمد بدیع، مرشد عام اخوان‌المسلمین را در ضرورت برکناری ژنرال عبدالفتاح اجرایی کند، آقای ژنرال می‌تواند وارد میدان شود و آقای المرسی را برکنار و زندانی سازد و اعضای مکتب ارشاد را بازداشت و ساختمان اصلی اخوان و حزب الحریه و العداله را آتش بزند و اموال رهبران اخوان را هم مصادره کند.

بنابراین همه وجوه یک کودتای کامل در این اقدام ارتش وجود دارد و فقط نام آن را «کودتای دموکراتیک»! گذاشته‌اند که با حضور و مجوز جناب شیخ الازهر، رهبر مسیحیان قبطی، رهبر حزب سلفی النور و عده‌ای دیگر از اعضا و رهبران نهادهای اپوزیسیون انجام گرفته است.

درواقع باید این اقدام ژنرال‌های باقیمانده از دوران حسنی مبارک را «کودتای مدرن!» نامید که با همکاری و کمک همه‌جانبه آمریکا و آل‌سعود انجام گرفته و آغاز حرکت دموکراتیک را پس از شصت سال حکومت سرکوبگر سرهنگ‌ها می‌خواهد در نطفه خفه نماید.

دوقطبی‌های دموکراسی و اقتدار، لائیک و ارتشی، اسلامگراها و لائیک‌ها، امنیت و فرآیندهای ضدامنیتی در مصر چه نقشی در تشدید بحران جاری در مصر دارند؟

جامعه مصری نیز مانند اغلب جوامع و کشورها، دارای قطب‌های گوناگون و گاهی متضاد است. به‌عنوان نمونه، طبقه مسیحی ـ قبطی‌ها ـ همواره در اغلب زمینه‌ها با اسلامیون در چالش بوده است. اسلامگراها با سکولارها و ملی‌گراها و ارتش، همواره در تضاد بوده‌اند که اغلب جنبه ضدامنیتی هم به‌خود گرفته و گاهی با برخورد سرکوب‌گرانه روبه‌رو شده است. نمونه بارز آن، همانطور که اشاره کردم سرکوب خشن و بی‌رحمانه حرکت اخوان‌المسلمین، توسط سرهنگ‌های کودتا برضد رژیم سلطنتی ـ به‌قول خودشان: افسران آزاد ـ بود که در سال 1952 م رخ داد و با اعدام رهبری اخوان و زندانی و تبعید شدن هزاران نفر از کادرهای سازمان، به ظاهر پایان یافت، اما «حرکت» سازمان یافته اخوان، در مصر و بلاد دیگر از «حرکت» بازنماند و البته اگر توطئه‌ها و تحریکات دشمنان وحدت ملی در مصر نباشد، مردم مصر، با همه طوایف و اقوام و مذاهبی که دارند، می‌توانند در یک چارچوب عقلانی، زندگی مشترک مسالمت‌آمیزی داشته باشند و منافع زودگذر و خصوصی افراد و قطب‌ها آنها را رو در روی هم قرار ندهد.

طبقه‌های اجتماعی مصر در جریان تحولات اخیر چه نقشی داشتند؟

عناصری از همه طبقه‌های اجتماعی مصر در مساله قیام دو سال قبل و سرنگون‌سازی رژیم شصت ساله سرهنگ‌ها دخالت مستقیم داشتند و در تحولات و حوادث اخیر نیز باز نقشی به‌عهده دارند که ارزیابی دقیق آن به بررسی میدانی و نه از راه دور، نیاز دارد.

سرنوشت المرسی چه می‌شود؟ بعد از او مصر به چه سمت و سویی می‌رود و اسلامگراها و اخوانی‌ها چه سرنوشتی خواهند داشت؟

پیش‌بینی آینده آقای محمد المرسی و موضع‌گیری بعدی اخوان‌المسلمین و دیگر اسلامگرایان مصری، پس از قتل‌عام مردم نمازگزار و بی‌دفاع توسط نیروهای ارتش، کار آسانی نیست و مشکل به‌نظر می‌رسد، ولی آنچه قطعی است اینکه زور و قلدری و رگبار مسلسل و قتل‌عام مردم ‌بی‌گناه اگر پاسخ می‌داد، الان آقای حسنی مبارک و صدام حسین و معمر قذافی و بن‌علی، در مصر و عراق و لیبی و تونس بر سر کار بودند.

حماقت فرماندهی ارتش مصر در کشتار بی‌رحمانه مردم، در واقع تقابل با کل جامعه است. حتی مخالفان سیاسی اخوان – لیبرال‌ها، لائیک‌ها و ملی‌گرایان – هم این جنایت را تقبیح و محکوم کرده‌اند و باتوجه به شرایط به‌وجود آمده، بحران در مصر ادامه خواهد یافت و تشکیل دولت موقت کودتا به مقصد و مقصود نخواهد رسید و می‌دانیم که حتی حزب‌النور سلفی که به توصیه آل‌سعود، در کمیته چند نفری کودتاچیان برای ارائه طریق جمع شده بودند، شرکت داشت، ضمن کناره‌گیری رسمی از کمیته مزبور اعلام کرد که با دولت جدید همکاری نخواهد کرد.

آقای محمد المرسی هم‌اکنون در بازداشتگاه ارتش نگهداری می‌شود و ده‌ها نفر از رهبران اخوان و اعضای مکتب ارشاد هم دستگیر شده‌اند ولی «بازجویی» از آنان که قرار بود همین هفته آغاز شود، به مدت نامعلومی ‌به تأخیر افتاده است.

آقای محمد بدیع، مرشد اخوان هم در سخنرانی خود در میدان مسجد رابعه‌العدویه، رسما اعلام کرد که مبارزه ادامه دارد و گفت: «ما تا برگرداندن محمد المرسی ـ رئیس‌جمهوری قانونی ـ همراه مردم در میدان‌ها باقی خواهیم ماند: «ثوره الملایین فی المیادین» ـ انقلاب میلیونی در میدان‌هاـ» آرزویی که تحقق آن بعید به نظر می‌رسد.

 

——–

منبع:‌ هفته‌نامه مثلث، شماره 180
روزهای پرالتهاب مصر، تشدید اختلافات میان هواداران و مخالفان محمد المرسی قبل و بعد از برکناری او و قدرت‌نمایی‌های خیابانی هر دو طرف، تحولات مصر را در مرکز توجه قرار داده است. مجله مثلث در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید‌هادی خسروشاهی، سفیر پیشین ایران در واتیکان و رئیس سابق دفتر نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در قاهره به بررسی تحولات این روزهای مصر پرداخته.سید هادی خسروشاهی:

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.