حدیث مهمی درباره صلح امام حسن(ع) که جعلی است
حدیثی منسوب به امام حسین درباره امام حسن (ع) وجود دارد که در کتابهای «محرم الحرام» و «موسوعه کلمات الامام الحسین» به نقل از تاریخ طبری آمده است که امام حسین با صلح امام حسن مخالفت کرده و خطاب به او فرموده است: «پناه میبرم به خدا! مبادا با پسر «ابوسفیان» مصالحه نمایی، که در این صورت، از راه پدرت دور شدهای!».
به مناسبت ایام میلاد مبارک حضرت امام مجتبی ( که درود خدا بر او باد) در گفت وگویی با دکتر محمدحسن رجبی، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ اسلام این موضوع و کم وکیف این روایت را بررسی کرده ایم. رجبی معتقد است این حدیث، معتبر نبوده و مفاد آن از نظر اعتقادی و تاریخی، باطل است، چرا که ما معتقدیم هر آنچه امام معصوم انجام میدهد عین حق و مصلحت اسلام است و اطاعت از امر امام بر همه شیعیان واجب است و نیز اگر امام حسین با صلح امام حسن مخالف بود، چرا در طول ده سال از دوره حکومت معاویه که با امامت امام حسین همزمان بود، به معاهده صلح پایبند ماند؟
آیا این روایت نقل شده از امام حسین درباره امام حسن می تواند درست باشد یا نه ؟
بطلان این مطلب کاملا مشخص است، چون ما معتقدیم که امام معصوم(ع)، حجت خداست و هر آنچه می کند عین حق و مصلحت اسلام و مسلمین است و بر همه پیروان و شیعیان، اطاعت امر امام واجب است و ولایتمداری آنها ایجاب میکند که کوچکترین تردیدی نسبت به نظر و رأی امام نداشته باشند.
لذا این که گفته شده امام حسین، امام حسن را از این که معاهده صلح را بپذیرد، پرهیز می دهد و میگوید خلاف سیره پدر آن بزرگواران است، این مسأله با اعتقادات ما منافات دارد و نعوذبالله نشان میدهد که امام حسین تابع ولایت امام خود نیست و برای امام خود، خط و مشی تعیین می کند، حال آن که درست برعکس این قضیه، ما نقلهایی داریم که وقتی امام حسن صلح را پذیرفت، گروهی از شیعیان که این مسأله برایشان سنگین بود، نزد امام حسین رفتند و به ایشان گفتند که اگر شما نظرتان متفاوت و مخالف برادرتان است ما با شما بیعت میکنیم و مقابل معاویه میایستیم که امام حسین فرمود این چه سخنی است که میگویید؟ آن حضرت، امام من و شماست و اطاعت او بر همه ما واجب است.
رفتارهای بعدی امام حسین پس از شهادت امام حسن در برخورد با صلح چگونه بوده است؟
اگر امام حسین با نظر امام مجتبی مخالف بود و صلح را به صلاح نمیدید – که اصلا تصور چنین مطلبی باطل است- وقتی خود به امامت می رسد باید که این صلح را کأن لم یکن بداند و آنطور که میخواهد عمل کند.
حال آن که میبینیم بخش اعظم دوران امامت امام حسین یعنی حدود 10 سال و نیم از امامت آن بزرگوار در دوره حکومت معاویه بوده و در این مدت، امام حسین به معاهده صلح امام حسن با معاویه، پایبند میماند و امام حسین، روش امام محتبی را ادامه می دهد.
برخی می گویند دیدگاه امام حسین چیز دیگری بوده ولی در زمانی که برادر بر او امامت دارد، ایشان سکوت و تبعیت میکند. پایخ شما چیست؟
اگر بخواهیم بگوییم دیدگاه امام حسین چیز دیگری بوده ولی در زمانی که برادر بر او امامت دارد، ایشان سکوت و تبعیت میکند، وقتی خود به امامت میرسد باید به گونهای دیگر عمل کند، حال آنکه میبینیم کاملاً به راه امام مجتبی، اعتقاد دارد و همان راه را تا زمانی که معاویه زنده است، ادامه میدهد. بنابراین، پذیرش چنین ادعایی درباره یکی از معصومین، از نظر معرفتی برای ما به عنوان شیعه غیرقابل قبول است.
ما درباره کسانی مثل عبدالله بن جعفر، محمد حنفیه و عبدالله بن عباس میگوییم که اگر شما شیعه هستید، چطور به خودتان اجازه میدهید که به امام زمانتان یعنی امام حسین رهنمود بدهید که طرف کوفه نروند و به طرف یمن بروند. اگر شما ولایتمدار بودید، نباید در برابر امام معصوم و حجت خدا اظهارنظری بکنید. حال چطور ممکن است امام حسین که خود عصمت دارد، بر امام خود اینگونه انتقاد داشته و رأی امام را نپذیرد و دیدگاه دیگری داشته باشد؟ آنچه مسلم است، امام حسین در این فراز و فرودها، در کنار امام مجتبی حضور داشته و تابع محض او بوده است.
زمانی که امام حسن به شهادت می رسد و امامت امام حسین آغاز می شود، کسانی مثل سلیمان بن صُرد خزاعی و برخی از بزرگان شیعه در کوفه به امام حسین نامه می نویسند و ضمن عرض تسلیت شهادت امام مجتبی به آن حضرت عرض میکنند حالا که خودتان امام هستید، اگر خواهان مقابله با معاویه باشید ما آمادگی داریم که شما را همراهی کنیم، اما پاسخ امام حسین این است که تا وقتی که این طاغوت زنده است، من به همان روش برادرم ادامه میدهم.
لذا امام حسین نظر و درخواست این افراد را برای مقابله با معاویه رد میکند. البته این مطلب به این معنا نیست که ایشان و یا امام مجتبی، بودن معاویه را به خیر و صلاح امت میدانند بلکه به خاطر انحطاط جامعه و تن دادن مردم به مطامع دنیایی، مقابله امامان ما با این طاغوت، جز شهادت خود و تثبیت موقعیت معاویه، نتیجه دیگری نمیداشت.
زمانی که معاویه به امام حسین میگوید حجر بن عدی که یکی از شیعیان پدرت بود را کشتیم و او را غسل داده و هنوط و کفن کردیم و نماز خوانده و دفن کردیم. امام حسین در جواب معاویه میفرماید: به خدا قسم اگر ما به پیروانت دست یابیم و آنها را بکشیم، نه آنها را غسل میدهیم و نه کفن میکنیم و نه نماز خوانده و دفن میکنیم. یعنی امام با این کلام میخواهد بگوید شما اصلاً جزء دایره اسلام قرار نمیگیرید و ما شما را مسلمان نمیدانیم.
امام مجتبی نیز همین دیدگاه را داشته است. امام مجتبی وقتی با پیشنهاد صلح معاویه مواجه شد، با مردم اتمام حجت کرده و گفت: ای مردم این درخواست معاویه است در حالی که شما از پیغمبرتان شنیدهاید که فرمود خلافت بر بنی امیه حرام است و اگر معاویه را بر فراز منبر من دیدید پایین بیاورید و بکشید. لذا اگر شما رضای خدا و سعادت آخرت را میخواهید من پیشنهاد صلح او را نمیپذیرم و برویم با او مقابله کرده تا به تکلیفمان عمل کنیم اما اگر دنیا و لذات و نعمات دنیا را ترجیح میدهید، پیشنهاد صلح او را بپذیریم. مردم با کمال گستاخی اعلام کردند که لذات و نعمتهای دنیوی را ترجیح میدهند. از این باب بود که امام مجتبی مجبور به پذیرش صلح شد و با تلخکامی این وضعیت را پذیرفت. چرا که اگر نمیپذیرفت، به شهادت امام و عدم انعکاس کافی در بین مردم و عدم تبیین فساد و تباهی بنی امیه در جامعه میانجامید.
برخی این پرسش را مطرح می کنند که آیا اگر امام حسین جای امام حسن بود همان اقدام صلح را انجام می داد؟
ما یقین داریم که اگر امام حسن، جای امام حسین بود، همان کاری را میکرد که امام حسین کرد و امام حسین هم اگر در جای امام حسن بود و با آن موقعیت در برابر معاویه قرار میگرفت، قطعاً ایشان هم صلح را میپذیرفت و این بزرگواران کُلُّهم نور واحد، همهشان یک نور هستند و اختلاف دیدگاه و رأی در بین معصومین، معنا ندارد. این تحلیلگر تاریخ اسلام افزود: حضرت امام خمینی(ره) در جایی فرمودند که اگر همه انبیاء با هم گرد میآمدند، هیچ اختلافی بین آنها بروز پیدا نمیکرد، چون همه بر مبنای تعالیم الهی و عصمتی که دارند، یک تصمیم میگیرند و اختلافنظر و دیدگاه بین معصومین معنا ندارد.
آیا به نظر شما انتشار این گونه مطالب در کتابهایی که به دست افراد کمسواد میرسد و ممکن است شائباتی درباره شخصیت امام حسن ایجاد کند، جایز است؟
باید بررسی شود که آیا این کار از روی سهو و جهل صورت گرفته یا خدای ناکرده به صورت عمد و آگاهانه انجام می گیرد تا در بین شیعیان، تزلزلی در مسائل اعتقادی پدید بیاید و مردم تصور کنند که ائمه با هم اختلاف دیدگاه داشتهاند و نظرات متفاوتی را ارائه میکردند. این مطلب از منابع اهل تسنن أخذ شده و باید منتشرکنندگان این کتابها، حاشیهای زده و بنویسند که این عبارات از منابع اهل تسنن است و نه شیعه.
شیعه معتقد است که تک تک ائمه اگر در جایگاه هر یک از امامان دیگر بودند، همان کار را میکردند که دیگری کرد. در همان تاریخ طبری که مأخذ این ادعاست، آمده که امام حسن گرایشات عثمانی داشته و با پدر بزرگوارش، علی(ع) اختلاف نظر داشت. این مطلب را ما از مبنا پوچ میدانیم. چگونه ممکن است امام حسن طرفدار خلیفه غاصب بوده و با امام و مولای خود، اختلاف نظر داشته باشد؟ حتی طبری نقلی را آورده که امام حسن به پدرش میگوید در آن قضیه گفتم فلان کار را بکن، گوش نکردی! آیا این سخن از زبان یک فرد عادیِ ولایتمدار پذیرفتنی است، چه رسد به این که از زبان امام معصوم در برابر امام معصوم دیگر بیان شود؟ اینگونه مطالب کاملاً غلط است.
حدیثی منسوب به امام حسین درباره امام حسن (ع) وجود دارد که در کتابهای «محرم الحرام» و «موسوعه کلمات الامام الحسین» به نقل از تاریخ طبری آمده است که امام حسین با صلح امام حسن مخالفت کرده و خطاب به او فرموده است: «پناه میبرم به خدا! مبادا با پسر «ابوسفیان» مصالحه نمایی، که در این صورت، از راه پدرت دور شدهای!».در گفت وگو با دکتر محمدحسن رجبی