جناب آقای علم الهدی!

آنچه آموخته ام، خوانده ام و تجربه کرده ام، به من می گوید که تندروی را عاقبت خوشی نیست. دین بدون تعقّل و اعتدال، نهایت کارش، برهم زدن جلسات سخنرانی قم و تهران است و در بهترین حالت، انهدام برج های دوقلو؛ اما دریغ از تأثیری ماندگار در جامعه. عاقبت خفّت بار بن لادن و عزّت روز افزون امیر عدالت، خیلی چیزها را به ما می آموزد.

 

 

جناب آقای علم الهدی!

سال ها پیش در مراسم عمامه گذاری برخی از دوستان، برای اوّلین بار شما را از نزدیک زیارت کردم. سخنانی در رابطه با میثاق طلبگی و عدم توجّه به جاه و مقام گفتید که چون از دل برآمد، لاجرم بر دل نیز نشست. چهره ی نورانی شما و صلابتی که در سخنتان پیدا بود، عزم بر ترک تعلقات دنیوی را در دل طلبه ی جوانی که سودای رفتن به قم را داشت بیشتر می کرد. چندی بعد، آن قدر داستان ها و قضایای مختلفی در ساده زیستی و عدم تعلقّات دنیوی شما به گوشم خورد که ارادت «اخلاقی»ام به شما افزون شد. طرفه این که این وقایع از زبان دوستانی نقل می شد که اگر نگوئیم بی ارادت، لااقل می توان گفت که نسبت به حضرت عالی کم ارادت بودند، و «الفضل ما شهدت به الأعداء!»

اگرچه به جهت دوری از شما، احتمالا ندانسته هایم از شخصیت فردی شما بیش از دانسته هایم است، اما باز هم چیزهایی را می دانم. می دانم که علیرغم بسیاری از مسئولین تازه به دوران رسیده و «قوره نشده، مویز گشته»، هنوز هم سوار بر پراید به این سو و آن سوی شهر می روید. احتمالا به دلتان هم نمی آید که نمی توانید از پشت شیشه های دودی بنزهای ضد گلوله، به دوست و آشنا «عشق الله» برسانید. می دانم که در بر آوردن حاجات محرومین، از هیچ تلاشی فروگذار نمی کنید. و البته اگر چه خودم توفیق نداشته ام، اما از دوستانی که قبل از اذان صبح، مقیّد به حضور در حرم رضوی هستند بارها شنیده ام نقل نماز شب مداوم و طولانی امام جمعه شهری را که بسیاری از مسئولینش سالهاست آن ساعات حرم را تجربه نکرده اند. هجرتتان از تهران به مشهد پس از فوت آیۀ الله عبادی را کاملا به یاد دارم. این که در بدو ورود تدریس «رسائل» را شروع کردید و هنوز هم که هنوز است شهوتی برای «کفایۀ الأصول» و کرسی «درس خارج» از خود نشان نداده اید. می دانم که اگر می خواستید، با نفوذی که دارید، به راحتی می توانستید این کرسی را به دست آورید. مقاومت تان در مقابل برگزاری کنسرت در شهر امام رضا را – صرف نظر از درستی یا نادرستی آن – عرق دینی می دانم. فریادهایتان برای جلوگیری از پرچمداری ورزشکاری زن در بازی های المپیک، نه بوی شهرت طلبی می داد و نه تملق؛ بلکه عطر صداقت را در میان این همه تعفّن دروغ و ریا، به مشام می رساند. این ها را همه می دانم و البته چون می دانم، عزم نوشتن کردم و صحبتی طلبگی با شما. این ها را که گفتم نه از سر ترس و تقیّه بود. نه! واقعیت بود. البته آن چه را که در سطور آتی بازگو می کنم نیز به زعم قاصرم این چنین است.

آقای علم الهدای عزیز!

سیّد هستید و تند مزاج! می دانم و می دانید؛ امّا آیا هر تندی ای که با پرچم دین داری و عرق مذهبی آمیخته شد، مفید به حال دین است؟ لطفا خودتان را بگذارید جای آن 14 ملیونی که در سال هشتاد و هشت، به کاندیدای اصلاح طلبان رأی دادند و شما «بزغاله» خواندیدشان! چه حالی به شما دست می دهد؟ به دین و روحانیت که شما نماینده هر دوی آن ها هستید، علاقه مند می شوید؟ بگذریم، اصلا شأن سیّدی محاسن سفید و هفتاد ساله، بود که این کلام از دهانش درآید و مخاطب آن، شیعیانی باشند که تنها جرمشان، داشتن سلیقه ای متفاوت است؟ بعد از سه سال مبارزه یک جانبه علیه کسانی که سران فتنه می خواندیدشان، به تازگی آنان را نه فتنه گر، که مفتون دانستید. آیا در این سه سالی که در بند بودند، اظهار ندامتی کردند که ترفیع درجه یافته و «مفتون» شدند یا آن که تحلیل آن روز شما اشتباه بود؟ واضح است که آنان عذرخواهی نکردند، پس تحلیل شما اشتباه بود. اطمینان دارم اشتباهتان از روی صداقت بود، اما آیا جبران آن به عذرخواهی، صادقانه تر نمی نمود؟ شما که در میدان دفاع از دین و نظام، هیچ مخالفی را برنمی تابید و جانانه از معتقداتتان دفاع می کنید، آیا در میدان مبارزه با نفس و پذیرش اشتباه نیز جانانه جنگیدید؟ سخنان رهبری در بجنورد را به یاد دارید که به خاطر اشتباه خود در مورد کنترل جمعیّت، صادقانه به درگاه خدا توبه کردند؟ این توبه در نگاه مردم، کوچکشان کرد یا بزرگ؟ شما که خویش را بارها و بارها سرباز ولایت خوانده اید؛ پس چرا در این میدان تا کنون وارد نشده اید و سربازی نکرده اید؟

امام جمعه عزیز!

سخنان سال گذشته تان در جمع علماء حوزه مشهد را به یاد دارید؟ می دانید که امام فرمودند: مارکسیست ها هم باید در دانشگاه ها، کرسی تدریس داشته باشند. پس چرا با تدریس برخی اساتید – که اتفاقا بنده هم انتقاداتی به آن ها دارم – مخالفت می کنید؟ نکند از مارکسیست ها کمتر هستند؟ در میدان صبر و تحمّل مخالفین، چه قدر جنگیده اید؟ آیا وقت آن نرسیده که در این رزم نیز فریاد «هل من مبارز» سر دهید؟

آقای علم الهدی!

آنچه آموخته ام، خوانده ام و تجربه کرده ام، به من می گوید که تندروی را عاقبت خوشی نیست. دین بدون تعقّل و اعتدال، نهایت کارش، برهم زدن جلسات سخنرانی قم و تهران است و در بهترین حالت، انهدام برج های دوقلو؛ اما دریغ از تأثیری ماندگار در جامعه. عاقبت خفّت بار بن لادن و عزّت روز افزون امیر عدالت، خیلی چیزها را به ما می آموزد.
آنچه آموخته ام، خوانده ام و تجربه کرده ام، به من می گوید که تندروی را عاقبت خوشی نیست. دین بدون تعقّل و اعتدال، نهایت کارش، برهم زدن جلسات سخنرانی قم و تهران است و در بهترین حالت، انهدام برج های دوقلو؛ اما دریغ از تأثیری ماندگار در جامعه. عاقبت خفّت بار بن لادن و عزّت روز افزون امیر عدالت، خیلی چیزها را به ما می آموزد.مصطفی دری

مطالب مرتبط
منتشرشده: 39
  1. سعیده

    جانا سخن از دل ما می گویی!

  2. هادی

    آقای علم الهدی واقعا وفکر می کنند با این ادبیات چه کسانی را خرسند می کنند؟

  3. مرتضی

    خدا آقای عبادی را رحمت کند واقعا!

  4. مرتضی

    خدا آقای عبادی را رحمت کند واقعا!

  5. متدین

    درود بر دین آنلاین

  6. حسینی

    آقای علم الهدی با رحمت و محبت سخن گفتن را از اجدادتان به ارث نبردید انگار؟

  7. امیر

    یادداشت های جالب و خواندنی آقای دری باید در قسمت دیدگاه بیاید تا بیشتر خوانده و مطرح شود نه انعکاس!در ضمن کاش آقای علم الهدی این یادداشت را بخواند!

  8. محمد جواد تبريزي

    اگر بخواهیم موازین ایشان را با آیات و احادیث فراوانی که در مورد اعتدال و رحمت با مسلمین و محبت با مردم است مقایسه کنیم با توجه به کثرت این ایات و احادیث به این نتیجه میرسیم که نیاز به تفکر بیشتری در سخنانشان دارند.

  9. جمالی

    شکی در این نیست که افراطی گری چیز نامطلوبی در دین و عرف است ولی متاسفانه گویا الان زمانه یه جوری داره میشه که هر عالم عافیت طلبی (که گاه با باندهای قدرت وثروت هم ارتباطی ممکن است داشته باشد) محترم شده و دستشان را می بوسند و هر عالمی که دغدغه دین داشته باشد و به ناهنجاری ها واکنش نشان دهد افراطی قلمداد می شود. خدایا به تو پناه می برم.

  10. مهین

    با تشکر فراوان از آقای دری که به زیبایی دردواره های ما را به رشته ی تحریر درآوردند.

  11. مجید

    با نویسنده هم‏رایم. سخن گفتن از هدیه‏های بزرگ خداوند و مهم‏ترین عامل برون‏ریختِ درون آدمی‏ست که خداوند آن را مایه‏ی امتیاز آدمی از موجودات دیگر قرار داده است. با این همه، اگر سخن گفتن از حد اعتدال بیرون شد، به جای نعمت، نقمت خواهد شد.بنابراین، سخن باید عاقلانه، حکیمانه، سنجیده و دور از افراط و تفریط باشد تا انسان در گرداب زیان های اخلاقی و اجتماعی گفتار فرو نیفتد.

  12. مهيار

    آقاى درى مقالتون فوق العاده است…. وبه شما تبریک مى گم که این قدر شجاعانه حرف هایتان رابیان مى کنید

  13. عباس

    یادداشت منصفانه و هوشمندانه ای بود. تشکر از نویسنده و تقدیر از دین آنلاین که چنین نوشته هایی را هم منتشر می کند. فقط یک نکته می ماند که چرا باید چنین یادداشته های اساسی و پرمخاطلبی، در قسمت انعکاس نشان داده شود. به تیترهای یک خود نگاه کنید. ایا آن ها مهم تر بودند یا این یادداشت. امیدوارم هم چون نویسنده یادداشت، در عین عقلانیت، کمی جسورتر هم باشید.

  14. محبوبه

    لام اگر می خواهیم جامعه اسلامی داشته باشیم باید مانند پیامبر فکر کنیم وسخن بگوییم.هرگز نشنیده ایم ونخوانده ایم که پیامبر با واژه های درشت و الفاظ نامناسب از دیگران نام برده باشد.آقای دری از مقاله شجاعانه شما لذت بردم.

  15. علی از مشهد

    سلام برشما بردارد عزیزبه حق و به جا بودبه مصداق المومن مرآه المومن.حق یارتان البته کو گوش شنوا باید که قصدی بریا شنیدن باشد تا که از بشنود سخن مخالف را و باز تولید کند پاسخ در خور و گرنه هر چه مخالف بگوید او بر طبل خود و کوبد و بسان ابشاری باشد که هر چه گویند او هم چنان بشرد.البته در مورد موسیقی نمی دانم ایشان در این زمینه علمی دارند ویا مرجعی برای تعیین و تکلیف در این زمینهب اشند و آیا قانونی در کشور وجود ندارد که فردی سینه ستبر کند و اجازه ورود علم و بهره برداری از موسیقی که گاه آن را مناجات الهی می نامند بدهد.خداوند از گناهان همه ما بگذردکه با نام و به بهانه او مردم را مانع می شویم. و آن چه اسلامی نیست ارائه می کنیم البتهیک گام از اسلام طالبانی عقب تریمم الحمد لله…..

  16. ایمان

    درود بر شما مقاله جالبی بود

  17. مصطفی

    برادر عزیز م جناب اقای دری با سلام و عرض ادب از انجا که شما را از خاندان علم و تقوی و ادب می دانم و خودم و فرزندانم به نوعی افتخار تلمذ وشاگردی ان خانواده ارزشمند را داشته ایم علاقمندم در مورد لزوم دقت واحتیاط در برخورد با اساتید به شما یاداوری کنم به یاد نمیاورم برخی بزرگان از خاندان شما نسبت به برخی اساتیدشان علیرغم تفاوت عقیده و سلیقه تعابیری اینچنینی در رسانه به کار برده باشند از خدای حکیم عزت و سرفرازی برای شما و همه اساتیدی که به گردن شما حقی دارند مسئلت دارم یک دعاگوی همیشگی

  18. مریم

    اقای دری مقاله بسیار منطقی وشجاعانه ای بود .امیدوارم مفید واقع شود.

  19. شادی

    جناب آقای دری صداقت وصراحت بیان جنابعالی تحسین برانگیزاست .

  20. وحید

    قلم، زیبا؛ مقاله، منصفانه و اطلاعات نویسنده، قابل تحسین بود. امیدوارم از ایشان، مقالاتی بیش از این، در دین آنلاین (نه در بخش انعکاس) و رسانه های مکتوب شاهد باشیم. لطفا آدرس مقالات و نوشته های ایشان را برای استفاده عموم بگذارید.

  21. سید مصطفی

    همه حرفهاتون به کنار.. “سید هستید و تند مزاج” یک عبارت علمیست؟ احساسیست؟ ادبیست؟ ضربالمثلیست؟ استعاریست؟ توضیحیست؟….. چیست؟

  22. حسین

    یادم هست در مراسم رونمایی از پژوهش عفاف و حجاب ایرانیان که سازمان تبلیغات اسلامی انجام داده بود و در دفتر امام جمعه محترم برگزار شده بود حضور داشتم. و شنیده بودم که آقای علم الهدی در جلسه ای در جمع اساتید دانشگاه فردوسی گفته بودند من پشتیبان کرسی های آزاداندیشی هستم. لذا رفتم و پس از جلسه بسیار آرام و مودبانه گفتم بسیاری از آقایان علما هستند که به این مشی شما در نقد بدحجاب ها انتقاد دارند و آن را مطابق دین نمی دانند. از شما می خواهم در همان تریبون نماز جمعه که به بدحجاب ها می تازید اعلام کنید که هرکس از آقایان علما نقدی دارند من امادگی گفت و گو دارم!!! که علیرغم انتظارم ایشان بسیار موضع گرفتند و اصلا این را برنتابیدند و دیگران را متهم به ندانستن و بی سوادی کردند!!!! البته ماجراهای دیگری هم از این ویژگی ایشان سراغ دارم که بماند…..

  23. alirzeza

    مساله حوزویان خطابه و منبر یک طرفه است که متاسفانه بتدریج گوشها را بسته و شنیدن از دیگری را در انها سخت نموده است!

  24. باقر

    چه یادداشت ضعیف و کنهه ای. مقدمه اش ساده انگار و پایانش کلی حرف های تکراری و تاریخ گذشته. ایشان هر هفته حرف های نو و جدید در باب مسائل اجتماعی و دینی می زنند، یکم تازگی داشته باشید. پشیمان شدم این مطلب را خواندم.

  25. میثم

    مقاله زیبایی بود اما به نظرم نمیتوان به راحتی به صرف بعضی از کارها حکم به خوبی شخص کرددر زوایات از شیطان و عمل او بسیار یاد شده است بسیاری از اعمال باید در خفا باشد ماشین پراید نشستن و ساعت خاصی در حرم بودن خب نه دلیل خوبی نه بدی و خدا به نیات آگاه است

  26. محمد

    ایول به شما دوست عزیز

  27. مهدی

    برخی سوژه ها خوب بودند ولی، جای ادب در ادبیات نویسنده خالی است.توهین بزرگی که به سادات معظم و نسل پیامبر گرامی اسلام شد (سیّد هستید و تند مزاج!) جای استغفار دارد.

  28. عباس ذوالقدری

    بسم الله الرحمن الرحیم1- شهید مطهری گفته اند: من به همین دانشکده در چند سال پیش نامه نوشتم و گفتم یگانه دانشکده ای که صلاحیت دارد یک کرسی اختصاص به مارکسیسم بدهد این دانشکده است نه این که مارکسیسم یا بخش اعتقادی و فلسفی و منطقی اش (ماتریالیسم دیالکتیک) را یک استاد مسلمان تدریس کند، بلکه بروید استادی که واقعا مارکسیسم را شناخته باشد و مؤمن به مارکسیسم باشد، ماتریالیسم دیالکتیک را شناخته باشد و معتقد به آن باشد و مخصوصا به خدا اعتقاد نداشته باشد، به هر قیمتی شده پیدا کنید، حقوق گزاف به او بدهید بیاید در همین دانشکده ی الهیات اینها را تدریس کند. بعد ما هم می آییم، حرفی اگر داشته باشیم می گوییم و منطقمان را عرضه می داریم. هیچ کس هم مجبور نیست که منطق ما یا منطق آنها را بپذیرد. چرا مسئله را به این صورت در می آورید که در این دانشکده چون الهیات است مارکسیسم تدریس نشود. خیر، باید مارکسیسم تدریس شود و وسیله ی استادی هم تدریس شود که معتقد به مارکسیسم است؛ فقط جلو دروغگویی و حقه بازی را باید گرفت. دیگر یک مارکسیست نیاید تمسک به آیه ی قرآن بکند بگوید فلان آیه ی قرآن هم اشاره به فلان اصل مارکسیستی است. ما با این مخالفیم. این خیانت به قرآن است که یک جهان بینی ماتریالیستی یا مارکسیستی را بگوییم قرآن هم همین مطلب را می خواهد بگوید. خیانت آزاد نیست.2- گفته اند فقط در دانشکده الهیات [چون آنجا محل نقد این افکار است و پاسخ مناسبش را از عالمان مسلمان دریافت خواهد کرد] و گفته اند توسط یک مارکسیست که اعتقاد واقعی مارکسیستی داشته باشد و نه یک مسلمان دروغگو و حقه بازی که نه اسلام را فهمیده و نه مارکسیسم را.3- پس این حرف را امام نفرمودند. این حرف برای شهید مطهری است و در زمان شاه. و قوانین حکومت دینی هرگز اجازه ترویج کفر در مراکز علم و دانش مسلمانان را نمی دهد. البته اگر بصورت بحث و مناظره و کرسی آزاداندیشی باشد اشکالی ندارد اما تدریس هرگز. بحث حرمت نشر کتب ضالّه و حرمت تعلیم عقاید الحادی را از رساله های توضیح المسائل هم می شود به راحتی پیدا کرد.تمام انتقاد شما در همین پاراگراف آخر مبتنی بر همین بود و بقیه نامه تان احساسی و عاشقانه است و ارزش جواب دادن ندارد. فقط آخر نامه که نوشتید: دین بدون تعقّل و اعتدال… در بهترین حالت، انهدام برج های دوقلو؛ اصل حرفتان درست است که دینداری بدون تعقل و اعتدال اصلا معنا ندارد و دینداری یعنی همین، اما کمی جستجو کنید می فهمید جریان برج های دوقلو چیست. هیچ ربطی به بن لادن ندارد.

  29. سیمین

    آقای دری گرچه این سخنان شما از در اخلاص واز باب نصیحت به حاکمان است ولی این نکته را بدانید که اولا :ایشان 14میلیون نفر را بزغاله خطاب نکردند بلکه افراد فتنه گر از این جمع را(که البته بخوبی می دانید آنها هرگز پای صندوق های رای حاضر نشدند)بزغاله خواندند{انتظار ما این بود که شما از ایشان می پرسیدید مگر این حیوانات نافع چه کرده بودند که این فتنه گران را به آنان تشبیه کردید؟}ثانیا علی الظاهر شما خیلی مشتاق این امر هستید که ایشان هرگز از رسایل گویی به تدریس کفایه نپردازند وانتظارتان ئاین است که اگر میخواهید همچنان خوب باشید باید همین درس ها را بگویید!آیاواقعا این تکلیف سازی برای یک چنین شخصیتی نیست؟که اگراحیانامشغول این دروس شد آن گاه چه وچه؟آیا براستی درس خارج گفتن نیاز به داشتن نفوذ است ؟ثالثا:برادر بزرگوار !‍این چه ادبیاتی است که شما تند مزاجی را باسیادت ایشان ممزوج کرده ایدوبه مخاطب خود اینچنین القاءمیکنید که هرکه سید است تند مزاج است؟!راستی گفته بودید که ایشان رابخوبی ندیده ایدپس چگونه یک چنین کشف مهمی کردید؟!رابعا :درستی یا نادرستی اجرای کنسرت در شهر امام رضا(ع)را چه کسی بهتر از امام جمعه که در واقع مسئول فرهنگی شهر است ٰ،می تواند تشخیص دهد؟که شما با ایسن لحن خود بر این کار تعریض دارید؟آقای عزیز بد نیست انسان گاهی از اوقات یک نگاهی به قد وقواره خودش بیاندازد تا ببیند که چه می گوید واصلا چه می خواهد؟واین سخنانش آب به کدام آسیاب می ریزد؟

  30. حسینی

    انصاقا هم یادداشت ضعیف ایست!

  31. فاطمه یاسمنی

    کاملا موافقم با نظرات شما، من چون ایشان را از بعضی جهات قبول ندارم، در نماز جمعه شرکت نمی کنم هیچ وقت.

  32. مسعود

    جناب آقای دری عزیزکاملا با شما همرای و هم عقیده ام لفظ گفتن (( بزغاله و گوساله )) نا رواست حتا به دشمن چه رسد به مردمی که نه دشمن که حداکثر ناآگاه و غافلند در مکالمه با ایشانکه به هر حال با برخی کارهایشان مخالفید ادب و احترامی به کار برده بودید که ستودنیست و آموختنی

  33. امین

    آفرین آفرین آفرین به این دلیل این نوشته راتاییدمیکنم که اول بالحنی خوش وتعریف ازویژگی های خوب ایشان شروع وبعدبالحنی مودبانه که من هم دل پری ازایشان داشتم ایشان رانقدکردید.حالاببینیدمامشهدی هاچه می کشیم ک نمی توانیم درروزجمعه ودرنمازجمعه ای بااین همه فضیلت شرکت کنیم.

  34. دوست

    جناب آقای دری عزیز اگر برای مدت کمی هم شده در حجاب نورانی قلمت پنهان نشو که تو را به ظلمانی ترین جاها می کشاند، درد دین اگر داشت هباشی خیلی از این اشکالات حل شده است فقط …

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.