شانه خاک جاده قانون
بیقانونی بستر پیدایش طاغوت است
گاهی شکستن حرمت قانون، قبح خود را از دست میدهد و روشنترین مسائل و حقوق، آن هم از سوی پرادّعاترین افراد، نادیده گرفته میشود و زیرپا قرار میگیرد.
نه سابقه، نه شهرت و ثروت، نه عنوان و مقام، نه اتصال به بیوت، نه آقازادگی، نه مدیریت و ریاست، نه انقلابیگری و ایثارگری، نه حسب و نسب، نه داشتن پستهای کلیدی، نه وجاهت ملی و چهره مذهبی و… هیچ کدام برای کسی «حق فوق قانون» ایجاد نمیکند و مجوز ورود به «منطقه ممنوعه» نمیشود و حرام و ممنوع را، حلال و مجاز نمیسازد و «خلاف» را «قانونی» و مشروع نمیکند.
اگر هم برای کسانی امتیاز یا استثنایی باشد، همان هم باید صورت قانونی داشته باشد.
وقتی «تخلف» متولد میشود، «قانون» مریض میشود و گاهی هم میمیرد. برای «مرگ قانون»، باید مجلس عزا گرفت و عاملان مرگ آن را که همان قانونشکناناند، تحت تعقیب قرار داد.
بستر تولد «طاغوت»، زیرپاگذاشتن قانون است.
زمینه رشد دیکتاتوری، انتظارات بیش از «حدّ قانونی» نور چشمیهاست.
وقتی «روابط» به «ضوابط» مقدم شود، آن چه در این میان ذبح میشود، قانون است.
بعضی برای دور زدن قانون، مهارت دارند. بعضی از شانه خاکی جاده قانون عبور میکنند و با گرد وخاک و سبقت و عبور غیرمجاز، از «روند قانون»، موجب تصادف میشوند.
تصادف «حق مردم» با «میل شخصی»، تصادف «حق جامعه» با «حق فرد»، این تصادف، انحراف از جاده و سقوط به «دره قانون شکنی» را در پی دارد و تلفات و آسیبهای آن، جدی و سنگین است.
کجایند نگهبانان جادهها، تا از این ضایعات و خسارتها جلوگیری کنند؟!
کجای قانون است که کسی حق بیشتری دارد! نه هر که جیب پولدارتر، صدای کلفتتر، و پررویی بیشتر داشت، باید امتیاز بگیرد! اگر چنین باشد و این روند به صورت رویه و سنت و عادت درآید، «حاکمیت جنگل» خواهد شد، و این در خور جامعه مدنی، عقلانی، اخلاقی و ارزشی نیست.
مدنیت جامعه، با گردن نهادن به حق دیگران و خضوع در برابر قانون است.
واردات و صادرات از بندرهای فرعی و دور از چشم، نام دیگری دارد: «قاچاق»! گاهی قاچاقچیها، آدمهای اتوکشیده، تحصیل کرده و باکلاسیاند که چهره و تیپ گولزنندهای دارند. دم از قانون زدن و از قانون گریختن، ناپسند است. قانون کلمهای جذّاب است.
حرف از قانونگرایی زدن، شیرین است و دعوت به قانون، شیرینتر و پرچاذبهتر. ولی وقتی میخواهد درباره خود ما جاری شود، تلخ و سنگین میشود.
«و انّها لکبیره الاّ علی الخاشعین…» باری… جامعهای که خواهان حفظ حرمتها، حریمها، کرامتها و حقوق است، باید شکستن حرمت قانون را برنتابد.
اگر شاهد «زنده به گور شدن» مظلومانه قانون باشیم و حرفی نزنیم و کاری نکنیم، به جاهلیت «رجعت» کردهایم و این درخور ما نیست.
نگذاریم «زور» جای «قانون» را بگیرد. طاغوتها و طاغوتچهها، جایی مجال و زمینه رشد مییابند که افراد جامعه، گرفتار بیماری «به من چه مربوط است» شوند.
بیقانونی، بستر پیدایش طاغوت است. بسترسازی نکنیم، هرکس، در هر جا و به هر اندازه که میتواند…
(هفتهنامه پنجره، شماره 178)
بیقانونی بستر پیدایش طاغوت است جواد محدثی
چه قلم زیبایی و چه مطالب ارزشمندیوچه نکات دقیقیوچه ادیبانهکلماتی با سجع و قافیه ونثری مسجعورعایت علم معانی بیان وبدیعانچه که لازمه فصاحت است رعایت شدهاماتکمیل کلام فصیح، کللام بلیغ است.در تعریف کلام بلیغ گفته اند،کلام فصیحی که در زمان خودش طرح شود.ای کاش درکنار فصاحت به لوازم بلاغت هم توجه می شد.رعایت قانون از سوی دولت مردان….!8 سال کشور بدترین بی قانونی ها را در بیان و عمل دیددربرابر مجلس که مرکز قانون گذاری است رسما ایستادند؛در برابر شورای نگهبان که مفسر قانون اساسی است رسما ایستادند؛در برابر قوه قضائیه رسما به تقابل پرداختند،وبالاتر مقاوت در برابر دستورات رهبری…اما هشداری بود بر این بی قانونی ها البته ممکن است این اشکال از نویسنده محترم نباشد وایشان در زمان خودش هشدار داده اند و این مطلب مربوط به همان زمان ها استاما نشریه پنجره که از حامیان شکل گیری ان بی قانونی ها بود-مطلب قدیمی نویسنده محترم نابجا استفاده کرده و اکنون کهدولتی سرکار امده که شعارش اجرای قانون است و ازمهمترین مشکلات کشور، بی قانونی دولت گذشته می داند،برای ادرس غلط دادن این نوشته را بازنشر کرده است.شاید هم از سر دلسوزی هشداری است که نکند فقط به شعار اکتفا شود و درعمل بی قانونی شودکه بازهم رعایت بلاغت نشده که دولتی که هنوز مستقر نشده در برابرش شمشیر کشیدن کسانی که 8 سال ان را در غلاف کرده بودند؟؟!!اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا…