رویکرد دانشی و داعشی به پزشکی
مهدی فردوسی مشهدی
عباس تبریزیان (1343) ملقَب به «پدر طب اسلامی» گفته است: «بهترین پیشگیری و درمان ویروس کرونا همان داروی امام کاظم (ع) و داروی جامع امام رضا (ع) با عسل و سیاهدانه است[1]». این توصیه دنبالهای هم دارد که در این یادداشت، آن را پی میگیرم: «درمان و پیشگیری سخت نیست، ولی بشر سواد ندارد؛ علم فقط نزد اهلبیت [است و] غربیها جهلشان را به رخ ما نکشند».
گویی همین جهل غربیان به گفته تبریزیان، موجب برکشیدن علم آن پیشوایان و فروکوفتن علمنُماهای دیگران شده و این دشمن خونیِ «طب شیمیایی» را به دشمنخویی و سوزاندن کتاب مرجع پزشکی واداشته است. مرحوم استاد مرتضی مطهری 42 سال پیش در رسالهای به گفته پزشک پرآوازهای اشاره کرده که رفتار مشنوع کتابسوزی را به فاتحان عرب مسلمان نسبت داده و گفته است: «فاتحین عرب بر خلاف دستور صریح پیامبر اسلام حتی کتابخانه ملی ایران را آتش زندند». استاد با اشاره به حیات دانشگاه جندی شاپور ایران تا سدههای سوم و چهارم هجری، در این رساله میکوشد که بیسند بودن این دعوی را بر آفتاب بیافکنَد[2]. باری، اکنون که تبریزیان زیر عمامه و قبا و عبا کتاب هریسون را در استامبولی سوزانده و بدون ندامتی از این کار دفاع کرده[3]، دستمایهای برای شنعت زدن به تفکر نمایندگان رسمی و نهادی اسلام فراهم آورده است؛ چنانکه مدافعات استاد در برابر مدعیات آن پزشک نیز رنگ میبازد. من در این یادداشت به دو شیوه محتمَل مواجهه با علم مدرن میپردازم: مواجهه دانشی و مواجهه داعشی.
الف) مواجهه دانشی
مقصود از مواجهه دانشی با موضوع، پرداختن به «ان قلتَ» و «قلتُ» طلبِگی و استدلال و استنتاج و به تعبیر دیگر، نقد روشمند است که در دو حوزه امکان میپذیرد: یکی حوزه طب و طبابت و دیگری حوزه حدیث و روایت. مواجهه دانشی با حوزه نخست به معنای انکار و ردّ روشمند مدعیات موجود در آثار پزشکی مدرن و نشان دادن درصد خدمت و خیانت آن در قالب رسالات و مقالات رسمی است. همچنین مواجهه دانشی با حوزه دوم به معنای اثبات صدور احادیث طبیّه و دفاع از کارکرد نسخههای درمانی است که با فرض احراز صدور آنها، سفارشهای پیشوایان دینی را به خوردن و نخوردن یا نوشیدن و نیوشیدن فلان و بهمان چیز در بردارند.
من در حوزه اول هیچ صلاحیتی ندارم، اما درباره حوزه دوم میپرسم که آیا تبریزیان و اتباع و امثال او و حتی برخی از کارشناسان نامعمَم سیمای جمهوری اسلامی که در سالهای اخیر بر پایه همان روایات مرتبط با طبابت و حوزههای گوناگون پزشکی، به تشخیص و تجویز میپردازند، اندک درنگی در استناد جُنگهای روایی و زیر و بالای احادیث طبیه، کردهاند؟ من در این کوتاهنوشته، به مناقشه درباره ترکیباتی مانند «طب اسلامی»، «پزشکی اسلامی» و «طب مکمل» دامن نمیزنم و داستان بلند «علم دینی» را بازنمیسرایم، بلکه به انگیزه دعوت به احتیاط، تنها سخن محمد بنعلی بنبابویه (شیخ صدوق) را درباره تقسیمبندی روایات منقول از پیشوایان دینی درباره بیماریها و درمانها یادآوری میکنم و شتابزدگان را به تأمل و تعمُل فرامیخوانم تا در بسط و رواج این دست از روایات، شکیبا باشند. شیخ صدوق این روایات را چنین دستهبندی کرده است:
- برخی از این روایات، با هوای مکه و مدینه سازگارَند؛ یعنی به چیزی توصیه یا از چیزی منع میکنند که تنها بومیان آنجا را به کار میآید یا میآمده است؛
- برخی از این روایات، تنها به وضع طبی مخاطب؛ یعنی همان شخص خاص ناظرَند و آنها را توصیهای به دیگران، نباید به شمار آورد؛
- برخی از این روایات، برساخته واضعان و جاعلانَند؛ یعنی کسانی که میخواهند چهره تشیع را نزد مردم مخدوش کنند؛
- برخی از این روایات، به سهو و خطای ناقل و راوی، آمیخته و آلودهاند؛
- برخی از این روایات، کامل به دست ما نرسیدهاند؛ یعنی پارهای از آنها هست و پارهای از آنها نیست[4].
شیخ صدوق محدث بود و یکی از مجامیع روایی چهارگانه شیعه از آن اوست. از وی که بگذریم، حدیثپژوهان معاصر نیز چنین دیدگاهی دارند. برای نمونه، آیتالله موسی شبیری زنجانی که از فقیهان و رجالشناسان و سندپژوهان حوزوی معاصر به شمار میرود، درباره چنین روایاتی گفتهاند:
«خیلی از این روایات طبی، اَسناد درستی ندارند و نمیشود اِسناد بَتّی [قطعی] به ائمه (ع) داد. آنهایی که سند درستی دارند، قابل استناد هستند، ولی اگر فقط دارای ظهور باشند، امر قطعی نیست، بلکه ظنی است و اگر الآن خلاف علم است همان هم از اعتبار میافتد. با اینها میآیند معامله قطع میکنند و بعد گیر میکنند[5]».
افزون بر کاوش درباره اسناد این روایات، درباره دلالات آنها باید دانشمندانه و دانشورزانه بحث کرد. برای نمونه، باید به این پرسش پاسخ داد که چرا رساله ذهبیه منسوب به علی بنموسی (ع) مخاطب را به نوشیدن یا خوردن یا قِرقِره[6] کردن «دریاق اکبر» (تریاق اکبر یا فاروق) توصیه میکند[7]؟ تریاق اکبر دارویی مرکب از شراب، گوشت افعی و جُندِبیدَستَر (بیضه سگ آبی) است[8] که بَلع هر سه حرام است؛ مگر اینکه «علاج مریضی منحصر به آن باشد[9]». خود آقای تبریزیان در جایی با استناد به روایت «ان الله لم یَجعلْ فی شیءٍ ممّا حرم شفاءً و لا دواءً»؛ خداوند هیچ بهبودی و هیچ درمانی در [خوراک و نوشاک] حرام نگذاشته است، مِیدرمانی را هم نارَوا هم ناشدنی دانسته[10]، اما نه از درستی انتساب رساله به پیشوای هشتم سخن رانده؛ نه این ناسازواری را رفو کرده است.
مواجهه دانشی با احادیث پزشکی؛ یعنی اثبات پیشفرضها درباره روایات طبیه و اثبات صحت و حجیت و کارکردهای آنها. پرسش این است که چرا آقای تبریزیان به جای گام زدن در مسیر ردّ و اثبات و دنبال کردن نقض و اِبرام طلبگی در قالب آثار مکتوب و شفاهیاش، به کتابسوزی روی آورد؟
ب) مواجهه داعشی
قباحت کتابسوزی تبریزیان، از بداهت برخوردار است؛ چنانکه هیچ کس جز خودش از این کار دفاع نکرد. موافقان و مخالفان معمم و مکلّای «طب اسلامی» او را تشنیع کردند[11] و حتی عضو مجلس خبرگان گمان زد که او مأمور «مربع شوم امریکایی، اسرائیلی، انگلیسی و سعودی» است[12]، اما دفاع ایشان از این کردار، همان واکنشی است که آن را مواجهه داعشی مینامم. او چهارده نکته در دفاع خود مطرح کرده است که بر چند تای آنها تأکید و داوری را در اینباره به مخاطب واگذار میکنم:
- «اولاً خود غربیها در مراسمی کتاب قانون بوعلی سینا را آتش زدند و اخیرا مکرراً قرآن را آتش زدند و به حکم قانون الاهی قصاص، کتاب آنها را بایستی آتش میزدیم؛ کتاب در مقابل کتاب»؛
- «دوماً هنوز انتقام خون شهید سلیمانی گرفته نشده، موشکها آسیبی به دشمن نزده و این کار نیز یک انتقام واقعی است. کتاب سهل است کاخ سفید را هم آتش بزنیم کم است»؛
- «سوماً این اعتراضها ناشی از جهل و بیاطلاعی از مقدار آسیبی که این کتاب به بشریت زده و آمار بیمار و بیماریها در کل جهان به خاطر این کتاب به حد اعلی در کل تاریخ بشریت رسیده است»؛
- «چهارماً این کتاب مروِج حرام است؛ زیرا توصیه به درمان با خاک و معادن میکند و خوردن خاک حرام است؛ علاوه بر عوارض و ضررهای بیشمار و ایجاد وابستگی به دارو و مصرف آنها به شکل مداوم»
- «پنجم این کتاب و امثال این کتاب باعث سیطره ابرقدرتها و صهیونیستها بر جهان شده و ایجاد وابستگی شدید کرده که اگر انسولین بر ایران تحریم بشود همین روزهای اول پانزده هزار نفر میمیرند»؛
- «ششم این طب باعث شده تا طب اسلامی و طب سنتی و استفاده از داروهای گیاهی ممنوع بشود و مراکز آن تعطیل شود[13]».
- «وقتی که سیستم بهداشت کشور در جلوگیری از شیوع روز افزون بیماریها عاجز مانده، ما به حکم رهبری «آتش به اختیار» هستیم[14]».
از قضا سوزنده قانون سینَوی که «مشارٌ الیه» آقای تبریزیان است، در جرگه جنابشان میگنجد. ایشان گویی چیزکی شنیده و همان را به قاطبه غربیان نسبت دادهاند. باری، آن که قانون را سوزاند پاراسلسوس[15] گیاهشناس و کیمیاگر و ستارهشناس سوئیسی ـ آلمانی سده پانزدهم میلادی بود نه «غربیان» و برای تحقیر «طب مدرن» روزگار خودش، به این کار دست زد؛ یعنی قانون در آن زمان کتاب درسی کرسیهای پزشکی دانشگاهها بود و پاراسلسوس «خود را مردی از میان مردم میدید که علیه سلطه دیرینه پزشکان ثروتمند گوسالهپرست که عوام الناس را فریب میدادند، قیام کرده است … بیان پرطمطراق و ستیزهجویانه او برایش دشمن میتراشید و علت اصلی مخالفت کینهتوزانه در برابر او، آرای نامتعارف و رفتار ناپسند او نبود، [بلکه] کارهای او تهدید آشکاری برای موقعیت اجتماعی و اقتصادی عالمان و عاملان طب رسمی بود[16]». بنابراین، تبریزیان و پاراسلسیان یک روح و روحیه در دو زمان و زمینهاند؛ یعنی تبریزیان میبایست کارش را چنین توجیه میکرد که کتابسوزی من نه در تقابل با «غربیان»، بلکه به اقتفای آنان صورت گرفت!
قضاوت درباره ادعای «انتقام نرم» و «ترویج حرام» و «ممنوعیت داروهای گیاهی»، بر عهده خواننده محترم! «آتش به اختیار» بودن هم مقولهای بسیار تفسیرپذیر مینماید که به گمان من ایشان در اینباره به «تفسیر ما لا یرضی صاحبُه» دچارَند. به هر روی، مواجهه داعشی با پزشکی، به تعبیر آیتالله جعفر سبحانی «شیوه جاهلانه»ای است: «کتابهای علوم طبیعی و پزشکی که به نیت کشف علل و معالیل پدیدهها نگاشته میشود از احترام کامل برخوردار است و هر نوع تعرض به آنها بر خلاف روح اسلام و دعوت اسلام به علم و دانش است. انتقاد از محتوا شیوه پسندایدهای است، اما تعرض نامعقول شیوه جاهلانهای است[17]».
نویسنده:
(مهدی فردوسی مشهدی) [email protected]
ارجاعات:
[1]. hamshahrionline.ir/news/481131
[2]. مرتضی مطهری، کتابسوزی ایران و مصر، ص 7-12.
[3]. sazandeginews.com/News/6730
[4]. محمد بنعلی بنبابویه، اعتقادات الامامیه، ص 115.
[5]. mobahesat.ir/15274
[6]. «غرغره» هم درست است.
[7]. «خُذْ قَدْرَ الْحِمَّصَهِ مِنَ الدِّرْیَاقِ الْأَکْبَرِ فَاشْرَبْهُ وَ کُلْهُ مِنْ غَیْرِ شُرْب». ر.ک: علی بنموسی (منسوب الیه)، الرساله الذهبیه، ص 60.
[8]. محمدطاهر بنعلی صدیقی هندی، مجمع بحار الانوار فی غرائب التنزیل و لطائف الاخبار، ج 1، ص 260.
[9]. روحالله خمینی، تحریر الوسیله؛ فتاوی الامام الخمینی، ج 2، ص 183.
[10]. عباس تبریزیان، دراسه فی طب الرسول المصطفی؛ العلاج العام، ج 1، ص 65.
[11]. sazandeginews.com/News/6730
[12]. www.khabaronline.ir/news/1346355
[13]. sazandeginews.com/News/6730
[14]. what.sapp.ir/setad_ehya_teb_eslami/15489657196930dfbflvay
[15]. Paracelsus (1493-1541).
[16]. کلیفورد کانر، تاریخ علم مردم، ترجمه حسن افشار، ص 309.
[17]. tasnimnews.com/fa/news/1398/11/07/2190491