تأملی در اندیشه فاطمه مرنیسی
رضا برزگر
فاطمه مرنیسی از جمله نویسندگانی بود که به فمینیسم اسلامی میاندیشید. معتقد بود که نگاهی مردسالار بر جوامع اسلامی حاکم است. پروژه او نقادی عقل مردانه در جهان عرب بود و کوشید تا این رویکرد را به پیش بَرَد. وی در همین خصوص در حوزه متون مقدس به واکاوی پرداخت و کوشید تاریخ را از منظری فمینیستی مورد بررسی قرار دهد. او از یک سو متون دینی را مورد توجه قرار داد و از سوی دیگر، تاریخ کشورهای اسلامی را پیش چشم گذاشت. مرنیسی از این طریق میکوشید تا نشان دهد که رفتارهای مسلمانان و جوامع اسلامی، لزوماً منطبق با رویکرد متون دینی نبوده و نمیباید احکام دینی را از رفتارهای مسلمانان جستجو کنیم.
بازخوانیِ دوباره اسلام
مرنیسی بر آن بود تا مفاهیم جدید را از درون سنت اسلامی استنباط کند. قوانین جدید در خصوص زنان میباید از دل متون دینی نیز استنباط میشد. وی در این خصوص با سه جهان مختلف به گفتگو میپرداخت. اول با جهان غرب و رویکردشان نسبت به جهان اسلام؛ دوم با نیروهای درون جهان اسلام و نگرش آنها نسبت به مسائل زنان و سوم گفتگو با مردان اسلام گرایی که هر چند سعی میکردند تفسیرها و قرائتهای بهتر و روز آمد تری از اسلام به نفع زنان ارائه کنند، اما به اعتقاد مرنیسی، همچنان از بنیانهای معرفتی نظام مرد سالار حمایت میکردند.
وی در همین خصوص، به انتشار کتابهایی اقدام کرد. علیه اسلامِ مرسوم و برداشتهای مردسالارانه نسبت به اسلام، واکنش نشان داد. وی بسیاری از احادیثی که زن ستیز و جنسیت گرا بودند را نشان داد و با شواهد تاریخی مورد بررسی قرار داد که هیچکدام از این روایات اعتبار صحیحی ندارند. او معتقد بود که این احادیث، ساخته و پرداخته نظامهای مردسالار است و با انگیزههایی پدرسالارانه نوشته شدهاند. مرنیسی معتقد است که زیستن در نظامهای مردسالار، خواه ناخواه، خواستهها، انگیزهها و حافظه انسانها را دستخوش تحولاتی کرده و برخی از محدودیتها را برای زنان به وجود آورده است. مرنیسی همچنین معتقد است آیاتی که شائبه ضد زن دارند، جوهره و ذات پیام دین نبوده بلکه این آیات ناشی از فشارهای جبهه مردسالار در صدر اسلام است که بر پیامبر (ص) و قرآن تحمیل شده است.
در همین خصوص، وی معتقد است که ما بایستی متون اصلیِ دینی را از برساختهای اسلامی جدا کنیم. فقه و شریعت، در طول تاریخ بوجود آمده است و تحت تأثیر نظامهای مرد سالار رشد کرده است. این امور بواسطه انسانها تدوین شده و امکان خبط و خطا در آن وجود دارد. تدوین نظامهای فقهی نیز در ساختار جامعههایی رشد کرده که به حاکمیت مطلق مردان باور داشتاند. لذا در این متون، شاهد گرایشی مردسالارنه هستیم و حقوق زنان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در حالی که در متن اصلی دین، محدودیتی برای زنان وجود ندارد و آنها نیز میباید به مانند مردان، در عرصههای مختلف حضور داشته باشند. مرنیسی این مهم را هم با نگاه درون دینی مورد بررسی قرار میدهد و هم بر اساس نگاه امروزی و بر پایه حقوق بشر و کنوانسیونهای جهانی ارزیابی میکند.
مرنیسی در نقدی به جوامع اسلامی عنوان میکند که جامعه اسلامی موفق شده است غریزه جنسی مرد را به عنوان یک امر خداداد بپذیرد و به آن جنبه قانونی بدهد. در حالی که این غریزه برای زن به رسمیت شناخته نشده و مورد بی توجهی قرار گرفته است. به این جهت به عقیده او، جامعه اسلامی یک جامعه یکسره مردانه و شهوتران است و اگر زنان را سرکوب میکند، به این دلیل است که مردان مسلمان از عهده مهار کردن غریزه جنسی بر نمیآیند. از همین رو آنها مسئولیت شهوترانی شان را متوجه زنان میکنند. حجاب اجباری و تفکیک جنسیتی و پرده نشینی را برای زنان مسلمان بوجود میآورند و آن را با پشتوانههایی از نگاه دینی مورد تحکیم قرار میدهند.
حقوقِ برحق اما مغفول مانده زنان
مرنیسی متون دینی اسلامی را دارای رویکردی مثبت نسبت به زنان میداند. معتقد است که هر چه محدودیت در قبال زنان اِعمال شده، از رفتارهای مسلمانان بوده و نه متون دینی. وی معتقد است که قبل از اسلام، زنان از حق مالکیت برخوردار نبودند و حتی در آداب و رسوم عرب جاهلیت، همواره زنان مانند اشیاء به ارث برده میشدند؛ اما با ظهور اسلام و بعد از نازل شدن سوره نساء که دربر دارنده قوانین جدید ارثی بود، امتیازات مردان در این زمینه حذف شد و زنان هم مانند مردان صاحب ارث شدند.[1] وی برای اثبات برابری کامل زن و مرد به سوره نساء ارجاع داده و معتقد است خداوند در این سوره اعلام میکند زن و مرد را برابر آفریده و تنها مالک برتری آنها تقواست. وقتی که ملاک تقوا شد، مردان هیچ گونه برتری نسبت به زنان نداشته و با یکدیگر برابرند. جنسیت معیار به دست آوردن رحمت خداوند نیست. با این مبنا، مرنیسی حتی به برابری و همسانی حقوق زن و مرد نیز حکم میکند.[2] این رأی مرنیسی البته مورد نقدهایی واقع شده و تشابه در حقوق میان زن و مرد در اسلام مورد قبول نیست. حکم کردن به همسانی حقوق نمیتواند سخن دقیقی محسوب شود.
مرنیسی همچنین به مسأله آموزش در اسلام توجه داده و آن را نیز میان زن و مرد یکسان میداند. وی معتقد است که اگر چه در متون دینی به برابری انسانها در این زمینه و حق زن و مرد برای آموزش حکم شده است، اما نظامهای اجتماعی مردسالار، سبب شدهاند تصور شود که این دیدگاه متعلق به اسلام است. در حالی که در متون دینی، هیچگونه تمایزی میان زن و مرد در امر آموزش وجود ندارد.[3] وی معتقد است که نگاه غالب به اسلام دچار انحراف شده به گونهای که اگر زنی بخواهد در مورد حقوق زنان در فرهنگ مرد سالارانه کار کند، به احساس عذاب و گناه دچار میشود. در حالی که در متون دینی، این برابری میان زن و مرد وجود دارد اما نظامهای اجتماعی مردسالار، آن را به نام دین معرفی کردهاند و محدودیتهایی را برای زنان بوجود آوردهاند.[4]
مرنیسی معتقد است که دین اسلام اجازه داده تا زنان مسلمان بتوانند آزادانه حق انتخاب شغل و درآمد داشته باشند. در متون اسلامی، زنان میتوانند در محیطهای عمومی و بیرون از خانه فعالیت کنند. اما این فرهنگ مردسالار جامعه عرب است که باعث شده زنان دارای حریم و مرز مشخصی باشند و نتوانند استعدادهای خود را بروز دهند. فرهنگ مرد سالار است که باعث شده تا زنان از فعالیتهای بیرون از خانه دور باشند.[5] جامعه مرد سالار، حریم برای زن را یک پدیده ضروری میداند؛ چرا که مردها معتقدند با ایجاد حریم از زنان دفاع میکنند تا از خارج هیچ آسیبی نبینند. مردها با ایجاد حریم برای زنان، میخواهند نشان دهند که زنان را دوست دارند و برایشان لباس زیبا و جواهرات میخرند. در نظامهای مرد سالار، مردها میگویند مگر زن برای خوشبخت شدن به چیزهای غیر از این نیاز دارد؟ به باور مرنیسی، این اقتضائات تنها در نظامهای مردسالار وجود دارد و ربطی به دستورات اسلامی ندارد.[6]
در خصوص حق سیاسی زنان نیز مرنیسی معتقد است که اسلام حق مشارکت سیاسی زن را به طور کامل به رسمیت میشناسد. وی با ذکر قسمتی از سیره پیامبر (ص) میگوید که پیامبر در مواقع جنگ به صورت قرعه، دو تن از زنان خود را انتخاب میکرد که در جنگ او را همراهی کند و همین زنان در تصمیمگیریهای مهم و مسائل سیاسی شرکت میکردند و پیشنهاداتی میداند. بعضاً این پیشنهادها نیز سازنده بود و سبب پیشرفت اسلام میشد. یکی از آنها پیمان صلح حدیبیه بود که پیامبر با ام سلمه مشورت کرد و این پیمان را پذیرفت.[7] مرنیسی میگوید که همسران پیامبر و زنانی که با ایشان مخالفت داشتند، سعی میکردند که بتوانند حقوق خود را از جامعه مردسالار عربی بگیرند و روایتی که مردان در ارتباط با زنان تعریف میکردند را تغییر دهند. اسناد تاریخی و جزئیات زندگی اصحاب پیامبر (ص) حاکی از آن است که زنان دوشادوش مردان جامعه اسلامی را بنا نهادند.[8] مرنیسی معتقد است که با این تصویر از رفتارها و مواجهه با زنان در صدر اسلام، نمیتوان محدودیتهایی که امروزه علیه زنان اعمال میشود را پذیرفت. در حالی که رفتار پیامبر با زنان به گونهای بوده که تمامی حقوق برابر با مردان را برای آنها در نظر داشته، چگونه میتوان امروزه این حقوق را از آنها سلب کرد؟
نقدها به مرنیسی
رویکرد مرنیسی مورد نقدهایی نیز قرار گرفت. او اگر چه کوشیده بود تا حقوق زنان را در متون دینی برجسته کند، اما این تلاش خود را میباید با معیار و مبنای دقیقی پیش میبُرد. برخی معتقدند که وی در نگاهش به دین، آموزههای جدید دنیای غرب را مبنا قرار داده و بر اساس آن کوشیده است تا متون دینی را تفسیر کند. گفته میشود که تمامی سخنان مرنیسی، به نوعی برگردان اسلامی شده تحلیلهای فمنیسیتی است و او تلاش میکند اندیشههای اسلامی را با این معیارها سنجش و تنظیم کند. به عنوان نمونه، برابری و حق همسان میان زن و مرد، از آموزههای دنیای جدید است. در حالی که در متون دینی نمیتوان همسانی حقوق زن و مرد را استنباط کرد. اگر به عدالت در مواجهه با زن و مرد در متون دینی حکم شده است، این به معنای همسان بودن حقوق نیست و نباید این دو را یکسان تفسیر کرد.
مرنیسی همچنین در پارهای از داستانهای تاریخی، به روایتهایی استناد میکند که سندیت معتبری ندارد. وی حتی در برخی مواقع اذعان میکند که خدا و پیامبر (ص) نیز در مقابل فشارهای نظام مردسالار، احکامی را وضع کردهاند، در حالی که هدف پیامبر (ص) چنین نبوده و احکامی متعالیتر را برای زنان در نظر داشته است. این نحوه تحلیل نمیتواند با آیات قرآنی که پیامبر (ص) را مصون از خطا میداند، سازگاری داشته باشد. در قرآن است که وَ ما یَنطِقُ عَن الهَوا اِن هُو الاّ وَحیٌ یُوحی. (نجم/3-4) وقتی که هیچ سخنی از پیامبر (ص) نمیتواند بر اساس هوا و خواستههای شخصیاش باشد، اینگونه سخن گفتن و پیامبر (ص) را مجبور به پذیرش نگاههای جامعه مردسالار دانستن، محلی از اِعراب نخواهد داشت.
همچنین در نقدی گفته شده است که مرنیسی، محدودیتهای زنان عرب را پیش چشم داشته و بر اساس آن، حکم کلی به نگاه اسلامی داده است. مرنیسی با مشاهده فاصله نجومی زنان اروپایی و عربی، در شاخص سواد، حضور اجتماعی، اشتغال و … به نادرستی فهم فقیهان را در این عدم رشد زنان عرب مؤثر میداند. در حالی که زنان ایرانی هم اگر چه به احکام اسلامی اعتقاد دارند، اما از حضور اجتماعی و اشتغال و سواد آنها هیچگاه کاسته نشده و همپای با مردان در عرصههای مختلف حضور دارند.[9] لذا اگر محدودیتی وجود دارد، به واسطه سخن فقیهان نبوده و از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت است.
مرنیسی با روشهای جامعه شناسانه و نگاههای امروزی کوشید تا به تحلیل و تفسیر متون دینی بپردازد. او تمامی تعابیر دینی را در ساختار اجتماعی مورد ارزیابی قرار داد. حتی نزول آیات قرآنی را نیز در سایه تحولات اجتماعی مورد بازخوانی قرار داد. این رویکرد اگر چه میتواند به نتایج نیکی بینجامد، اما نمیتواند تمامیِ سویههای دین را مکشوف کند. گاه منجر به احکامی میشود، که تنها دنیای جدید را خوش میآید و از غایت کلام الهی به دور است. تلاشهای مرنیسی شایسه بازخوانی و تأملهای مکرر است. میتوان نقاط ضعف اندیشهای او را مورد نقد قرار داد اما نمیتوان یکسره به اندیشههای او بی اعتنا بود. تأملی دوباره در آراء او، به نتایج مبارکی خواهد انجامید.
ارجاعات:
[1] فاطمه مرنیسی، زنان پرده نشین و نخبگان جوشن پوش، ص 193
[2] همان، ص 192
[3] فاطمه مرنیسی، زنان بر بالهای رؤیا، ص 104
[4] فاطمه مرنیسی، ملکههای فراموش شده در سرزمین خلافت اسلامی، ص 30
[5] زنان بر بالهای رؤیا، ص 36
[6] همان، ص 41
[7] فاطمه مرنیسی، زنان پرده نشین و نخبگان جوشن پوش، ص 176
[8] همان، ص 8