اولین باری که در جمهوری اسلامی شعار دادند: ما اهل کوفه نیستیم
عبدالرحیم اباذری
قبلاً تعریفشان را شنیده بودم که از علمای برجسته نجف و از شاگردان ویژه درس فلسفه امام خمینی هستند و در میان حوزویان و اساتید نجف و قم با عنوان «میرزا مسلم سرابی» شهرت دارند، اما توفیق زیارت حضوری هنوز حاصل نشده بود، تا این که روز 18 آذر 1360 جهت تحصیل علوم دینی وارد مدرسه ولی عصر (عج) تبریز شدم، این در حالی بود که تقریباً یک ماه پیش، تاریخ 21 آبان 1360 پس از ترور و به شهادت رسیدن دو امام جمعه تبریز، آیت الله حاج میرزا مسلم ملکوتی سرابی به حکم کتبی امام خمینی به امامت جمعه این شهر و نمایندگی ولی فقیه در آذربایجان منصوب شده بود. او کاملاً مورد اعتماد خاص امام بود، به طوری که قبل از امامت جمعه، چند مأموریت از سوی ایشان به استانهای متعدد رفت تا امنیت، آرامش، آسایش و تفاهم را در آنجا تثبیت کند و چنین هم کرد.
آیت الله مسلم ملکوتی در اولین نماز جمعه، آغاز خطبهها، هنگام معرفی خود، خطاب به مردم تبریز اظهار داشته بودند که: «نام من مسلم است و مرا امام به سوی شما فرستاده است»، در این هنگام نمازگزاران طی عکس العمل شورانگیز شعار معروف «ما اهل کوفه نیستیم امام تنها بماند» را برای اولین بار سر داده بودند و نقل این مطلب در آن روزها نُقل و نبات هر مجلس و محفل شده بود.
در این ایام ارتباط من با آیتالله مسلم ملکوتی، فقط شرکت در نماز جمعه و استفاده از خطبههای فارسی و ترکی بود که با لسان ساده و عامیانه بیان میشد. بعدها به عنوان استاد اخلاق، گاهی توسط حضرات اخوان بنابیها (کثرالله امثالهم و ادام الله عزهم) به مدرسه ولیعصر دعوت میشدند و تشریف میآوردند و درس اخلاق میگفتند و در مراسم عمامه گذاری حضور مییافتند. تا این که ارادت من از طریق همین برنامهها به ایشان زیادتر شد و ارتباطم با دفتر امام جمعه هم به ارتباط قبلی اضافه گردید و هر روز که میگذشت این ارتباط قویتر و عمیقتر جلوه مینمود.
آن ایام مصادف با هشت سال دفاع مقدس بود. آیتالله مسلم ملکوتی هر وقت فرصت داشت در جبهههای جنوب و غرب کشور حضور پیدا میکرد و در کنار بچههای لشکر عاشورا، همدم و مونس آنان میشد به ویژه در عملیاتهای مهم؛ چند روز طول میکشید تا دوباره به تبریز برمی گشت و خطبهها و تلاشهای روز مره را از سر میگرفت. همیشه در مراسم مهم اعزام بسیجیان به جبههها حضور جدی، حماسی و متعهدانه داشت.
آیتالله مسلم ملکوتی در مراسم بدرقه سخنرانی میکرد از اهمیت دفاع مقدس میگفت. به شور و حال بسیجیان غبطه میخورد و بغض گلویش را می فشرد و برایشان دعا میکرد. اما وقتی از جبهه بر میگشت متمرکز به امور دفتر امامت جمعه و رسیدگی به مشکلات مردم منطقه بود. به غیر از دیدار با امام، رهبری و بعضی جلسات مهم، هرگز از تبریز خارج نمیشد حتی برای حضور در جلسات جامعه مدرسین که از اعضای شاخص آن به شمار میآمد به گونهای تنظیم میکرد و در صورتی حاضر میشد که به خطبههای نماز جمعهاش خللی وارد نسازد والا شرکت نمیکرد. در طول 14 سال امامت جمعه، همه خطبهها را خودشان ایراد کردند مگر در اندکی به بعضی از علما ارجاع میدادند.
اما آنچه برای نگارنده مهمتر از اینها بود این که ایشان، نسبت به استفاده از امور مالی، بیت المال و صرف وجوه شرعی در امور شخصی و غیره بسیار حساس، وسواس و احتیاط ستودنی داشت. با این که گاهی مورد اعتراض اطرافیان قرار میگرفت اما در این مورد کسی نمیتوانست حریفشان بشود. نمونههای زیادی را میتوانم ردیف کنم، اما فقط به چند مورد بسنده میکنم.
آیتالله مسلم ملکوتی حدود 14 سال امامت جمعه تبریز را بر عهده داشت و همه دست اندرکاران از نزدیک شاهد بودند شبانه روز در تلاش و تکاپو بود و به قول معروف فرصت سر خارانیدن نداشت. در این مدت حتی یک سفر زیارتی کوتاه به مشهد رضوی و یا سفر حج اقدام نکرد. ایشان پیش از انقلاب فقط یک بار به حج مشرف شده بود؛ علتش هم این بود از سهم ارث پدری مستطیع شده بود، اما در نظام اسلامی اصلاً به حج نرفت، در مقطعی که اغلب برای تشرف به حج از هم سبقت میگرفتند، حتی درآستانه ایام مناسک، مسئولان حج و زیارت به محضرشان میرسیدند و خواهش و اصرار میکردند تا درمراسم حج حضور داشته باشند، قبول نمیکرد با این که همه امکانات مسافرت برایشان فراهم بود.
به رغم اینکه عشق، شوق و علاقه وافر به ساحت قدسی امامان معصوم علیهم السلام داشت و هروقت حدیثی یا نکته تاریخی از آن بزرگواران نقل میکرد بی اختیار از گونههایشان اشک سرازیر میشد و دستمال از جیبشان در میآوردند و گونهها را پاک میکردند، اما برای این که از بیت المال به این امور هزینه نکند و یا این که بسیاری از مردم محروم نمیتوانند به این سفرها بروند از این گونه سفرهای زیارتی و غیره پرهیز میکردند و به زیارت از دور بسنده مینمودند. تنها در زمان پایان امامت جمعه، هنگام بازگشت از تبریز، وقتی به تهران آمدند در میان راه از آنجا با یک مسافرت سرپایی عازم مشهد شدند و بعد از تشرف مختصر و مفید به قم بازگشتند. همین و بس.
آیت الله مسلم ملکوتی از خرداد سال 1374 تا رحلت (اردیبهشت سال 1393) حدود بیست سال که در حوزه علمیه قم، تدریس خارج فقه، اصول و فلسفه و مرجعیت داشتند، هرگز از امکانات دولتی و حکومتی استفاده نکردند. به رغم اصرار و عنایت برادران سپاهی و مسئولان حراست، از قبول محافظ امتناع ورزیدند و در رفت و آمدها به یک پیکان قراضهٔ سفید رنگ با راننده شخصی بسنده کردند. به نقل از یکی نوادگان آیت الله، این اواخر خیلی اصرار شد که ایشان پیکان قراضه سفید رنگ را با پژو سبز و صفر کیلومتر تعویض کنند. به خواهش و اصرار بعضی اطرافیان استخاره کردند خیلی خوب هم آمد، اما باز در عمل زیر باز نرفتند.
در همین مدت نیز به همان علت پیشین از زیارت مشاهد مشرفه و حضور در حج و عتبات عالیات پرهیز داشتند و تا آخر عمر شریف به زیارت از بعید اکتفا کردند. چند مورد شاهد بودم که بعضی نزدیکان اصرار و التماس میکردند و می گقتند: بلیط رفت و برگشت هواپیما و هتل رزو کنند تا چند روزی در جوار امام هشتم علیه السلام باشند، هرگز نپذیرفتند و میفرمود: این همه مردم روستاهای دور و کپر نشین نتوانستند به زیارت امامانشان مشرف شوند و با حسرت از دور زیارت میکنند، ما هم یکی از آنها، مگر چه میشود؟!
به گفته یکی از نزدیکان، آیت الله ملکوتی در مصرف بیت المال به شدت تحت تأثیر استادشان مرحوم آیت الله حجت کوه کمری (رضوان الله علیه) بودند که در این گونه مسائل نیز، فوری به یاد جملهای از آن استادشان میافتادند و با حالت گریه و تضرع تکرار میکردند که «ما اجازه نداریم با پول امام زمان (عج) برای خود دستگاه و بساط آقایی درست بکنیم» به استناد همین نقل خود مرحوم آقای حجت نیز هنگام ادای این سخن حالت تضرع و گریه داشتند و بسیار آن را تکرار میکردند.
در میان اصحاب امیر المؤمنین علی علیه السلام، شخصیتهایی بودند که به صفات پرکاری و کم هزینه بودن شهرت داشتند یکی از آنان صعصعه بن صوحان بود که حضرت درباره او فرمود: «أنت یرحمک الله، فلقد کنت خفیف المؤونه، کثیر المعونه» خدا تورا رحمت کند! چه خوب یار و یاور برای من بودی، کم توقع،، کم هزینه، از طرفی پرکار، خدوم و فداکار.
در میان اصحاب و حواریان خمینی کبیر نیز شبیه چنین شخصیتهایی حضور داشتند و یکی از بارزترین آنها فقیه سترگ و فیلسوف برجسته مرحوم آیت الله حاج شیخ مسلم ملکوتی سرابی بودند و امروز رفتار، کردار و سیره عملی ایشان میتواند برای مسئولین نظام و شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی در ابعاد مختلف، به خصوص در امتناع از سفرهای غیر ضروری خارجی و داخلی و سفرهای زیارتی و تمرکز به مسئولیت بر دوش گرفته، سرمشق و الگو باشند.