ریچارد بریث ویت و معناداری زبان دینی

ریچارد بریث ویت فیلسوف معاصر انگلیسی است. او در خصوص زبان دین به تحقیق پرداخته است. وی می‌کوشد تا کارکردهای دین را به تصویر کشد. او منظومه فکری‌اش را به گونه‌ای طراحی کرده تا نشان دهد چگونه دین در دنیای جدید می‌تواند از انسان دستگیری کند. به تعبیر دیگر، او نشان می‌دهد که چگونه باید به دین در دنیای جدید نگریست تا بتوان از آن نهایت استفاده را به دست آورد. او برای رسیدن به این مقصود، ادعا می‌کند که زبان دین را باید شناخت و سپس به بررسی گزاره‌های دینی اهتمام ورزید. او زبان دین را زبان افسانه‌ای می‌داند. معتقد است که زبان دین، زبان افسانه‌ای مفید است. این زبان، به کلی از زبان علم متفاوت است.

در نظر بریث ویت، دین مشتمل بر حکایتهایی است که تصویری از زندگی اخلاقی به دست می‌دهد. این حکایتها باعث می‌شود که انسان به سمت دین ترغیب شود. اما باید به این زبان حکایتگری دین واقف بود و سپس به تحلیل گزاره‌های آن پرداخت.

ریچارد بریث ویت با برجسته سازی بُعد اخلاقی دین، ادعا می‌کند که دعوی صدق و کذب درباره گزاره‌های دینی بی‌معناست. او عنوان می‌کند که حکایت و گزاره‌های دینی که در قالب داستان آمده‌اند، بدون آنکه نیازی به واقعی بودن داشته باشند، مخاطبان خود را به سوی الگوی خاصی از زندگی دعوت می‌کنند. به این معنا که دین دارای نقش و کارکرد اخلاقی است و در این کارکرد، شیوه خاصی از حیات اخلاقی را به ما معرفی کرده و به آن دعوت می‌نماید. این دعوت می‌باید به گونه‌ای باشد که انسان را ترغیب به آن فعل اخلاقی کند. زبانی باید به کار گرفته شود که مخاطب را به سمت خود بکشاند. این زبان، حکایت و داستان است.

بریث ویت با این نگرش نسبت به گزاره‌های دینی، به این نتیجه می‌رسد که گزاره‌های دینی را نمی‌توان صادق یا کاذب دانست. اساساً نیازی به بررسی معرفت شناختی صدق و کذب گزاره‌های دینی نیست. امکان تطابق مدعیات ادیان و ترجیح دعاوی یکی بر دیگری نیز بی معنی است.

به باور ریچارد بریث ویت، گزاره‌های دینی نه اثبات‌پذیرند و نه ابطال‌پذیر. حتی این گزاره‌ها ناظر به واقع هم نیستند. ملاک معناداری گزاره‌های اخلاقی و دینی، فقط قابلیت آن گزاره‌ها در کاربردشان در زندگی بشری است. بر این اساس وی ادعا می‌کند که گزاره‌های دینی از سنخ گزاره‌های اخلاقی است.

ریچارد بریث ویت در این خصوص مثالی را مطرح می‌کند: وقتی گفته می‌شود خدا عشق است، به معنای این است که من قصد دارم در زندگی از مشی عاشقانه پیروی کنم و به شما هم توصیه می‌کنم چنین رفتار کنید و زمانی که گفته می‌شود: دروغ‌گویی زشت است؛ به این معنی است که من قصد دارم دروغ نگویم و به دیگران هم توصیه می‌کنم این شیوه را در پیش گیرند.

ریچارد بریث ویت، با این نگرش به این نتیجه می‌رسد که اختلاف اصلی میان ادیان، در اسطوره‌ها و حکایت است. حکایات و داستان‌های برخی ادیان دارای تأثیر گذاری بیشتری و در نتیجه دارای کارکرد اخلاقی مؤثرتری هستند. به همین نسبت معناداری چنین گزاره‌هایی نیز بیشتر است. در مقابل، هر گزارهٔ دینی که کارکرد اخلاقی کمتری داشته باشد، دارای میزان معناداری کمتری نیز خواهد بود.

ریچارد بریث ویت، با این مقدمات به برخی از نتایج در احکام دینی هم می‌رسد. برای نمونه، او در خصوص حکم ارتداد این‌گونه بیان می‌کند: ارتداد و تغییر دین به معنای تغییر در عزم و اراده برای تبعیت از نحوه‌ای معیشت است، نه تغییر در براهین عقلانی و فلسفی.

به تعبیر ریچارد بریث ویت، کسانی که به یک دین جدید روی می‌آورند، معمولاً یک نوع زندگی خاصی را می‌پسندند و از شیوه زندگی دیگری قطع علاقه می‌کنند. پس پیام اصلی دین این است که یک شیوه زندگی جدید به انسان‌ها آموزش می‌دهد، یعنی همان آموزش‌های اخلاقی.

به باور ریچارد بریث ویت، تمام داستان‌های متن دینی، ابزارهایی برای توصیه به یک نوع سلوک اخلاقی و شیوه معیشت خاص است.

بریث ویت با این مبنا و رویکرد ابزاری و کارکردگرایانه به دین و زبان است که مفاهیمی چون خدا، شیطان، انسان، فرشتگان، و … را در تحول و گذر دائم در نظر می‌گیرد؛ زیرا اینها مفاهیم و اندیشه‌هایی هستند که صدق معرفت‌شناختی آنها اهمیتی ندارد، بلکه نقششان در برانگیخنتن التزام عملی و شور اخلاقی مهم است. به این معنا که باید دید هرکدام از این مفاهیم تا چه اندازه می‌توانند زندگی انسان را متحول کنند.

به باور ریچارد بریث ویت، بر اساس تنوع دیدگاه‌های انسان‌ها و نحوه معیشت آنها، کارکرد این مفاهیم نیز دگرگون می‌شود. ریچارد بریث ویت، در نهایت چنین ادعا می‌کند که پیامبران نیز از آن رو مبعوث شده‌اند تا عزم‌های اخلاقی و وجدان بشر را بیدار کنند.

ریچارد بریث ویت، با نگاهی کارکردگرایانه و ابزاری به دین می‌نگرد. وی عبارات و مفاهیم در متون دینی را تنها از آن رو شایستهٔ توجه می‌داند که گرهی را از کار دینداران باز کند.

به باور ریچارد بریث ویت، متون دینی بر بنای تغییر اخلاق مؤمنان تنظیم شده است و هر چه در آن وجود دارد، از داستان و حکایات و وعد و وعیدها، تنها اخلاقیات انسان را مورد توجه قرار داده‌اند. لذا ممکن است که بسیاری از این داستان‌ها و تعابیر، جنبه‌ای از حقیقت و واقعیت بیرونی نداشته باشند.

ریچارد بریث ویت، از این طریق گزاره‌های دینی را علی‌الاغلب، تمثیلی و فاقد استناد حقیقی و بیرونی می‌داند. با این مبنا، او استنباط برخی احکام بر اساس متن دینی را مورد پرسش قرار می‌دهد و آن را بر نمی‌تابد.

 

* رویکرد این متفکر البته شایستهٔ نقد است. در این متن تنها گزارشی از ایدهٔ ایشان طرح شده است.

 

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. مسعود سنجرانی

    من از همین متفکر مقاله فلسفه دین را در همین سایت منتشر کرده ام. شاید تلفیق این دو در درک بهنر اندیشه هایش بتواند کمک کند.

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.