کارل رانر، در جستوجوی دینِ حق
کارل رانر (1904-1984) را میتوان یکی از برجستهترین دینپژوهان کاتولیک در قرن بیستم به شمار آورد. وی در فرایبورگ آلمان زاده شد. در دانشگاه فرایبورگ ضمن تحصیل در رشته الهیات در کلاسهای مارتین هایدگر شرکت میکرد. وی علاوه بر هایدگر، از فیلسوفان دیگری نیز اثر پذیرفته بود. ایمانوئل کانت و ژوزف مارشال (بنیانگذار مکتب تومیسم استعلایی) از افرادی بودند که بر رانر اثر فراوان گذاشته بودند.
کارل رانر به فقدان امر متعالی در جهان سکولار میاندیشید. وی به راههایی فکر میکرد که بر اساس آن میتوان به امر متعالی دست یافت. رانر به این نتیجه دست یافته بود که زنده شدن دوبارهٔ امر متعالی، تنها از طریق تمسک به آموزههای مسیح امکان پذیر است.
کارل رانر در زمره شخصیتهایی است که نظریه وی تأثیر فراوانی بر بحث پلورالیزم دینی گذاشته است. دغدغه وی این بود که الهیات برای مردم و حل مشکلات و مسائل آنها به کار گرفته شود. رانر بر خلاف نظریهپردازانی که معتقد به برخورد تمدنها هستند، بر آن است که با جهت دهی یک سری مشابهتهای اساسی در میان ادیان مختلف، میتوان اختلافات پیش رو را کاهش داد.
وی معتقد بود که مسیحیت یک دین مطلق است و از هیچ طریق دیگری نمیتوان رستگار شد. به تعبیر کارل رانر: کلمه منحصر به خداوند در عیسی تجسد یافت و مسیحیت نه تنها ما را با این کلمه منحصر به فرد آشنا ساخت، بلکه زمینه اجتماعی لازم برای حضور عیسی مسیح در میان انسانها را نیز فراهم آورد. به این ترتیب خداوند این امکان را فراهم آورد که همه، حتی آنان که در متن مسیحیت تاریخی نزیستهاند، متحول شده با خداوند آشتی نمایند.
کارل رانر برای تبیین نظریهٔ خود، ابتدا بحثی انسان شناختی را پیش میکشید و از ذات الهی و نورانی انسان سخن به میان میآورد. او میگفت که همه انسانها مخلوق یک خدا هستند. او داستان آفرینش را به صورتی تفسیر میکرد تا تأکید کند که همه انسانها به شکل صمیمانهای با خدا در ارتباط هستند.
کارل رانر معتقد بود که وجود خداوند تنها از طریق مخلوقات قابل درک و فهم است. به تعبیر رانر، برای اینکه ارتباط خدا و انسان و آشکارسازی خدا کامل شود، باید دریافت کنندهای وجود داشته باشد. انسان تنها مخلوقی است که با آزادی میتواند این خود آشکار سازی خدا را از طریق فیض بپذیرد. وی با این تبیین از ساحت خدا و مخلوقات بود که وارد بحث از ادیان میشد.
کارل رانر، شمولگرایی و نظریه مسیحیان گمنام
کارل رانر بر این باور بود که همه انسانها این موقعیت را دارند که خدا را تجربه کنند. خدا سرچشمه و نگه دارنده رشد و تعالی بشر است؛ چه بشر این را بداند یا نداند و مسیحی باشد یا نباشد. از این رو رانر به یک فراخوان همگانی برای مشترک شدن با خدا معتقد بود. زمانی که ما کاملاً انسان هستیم و دقیقاً همان چیزی میشویم که برای آن خلق شدهایم، در اشتراک با خدا هستیم. تعبیر رانر در این خصوص اینچنین است که: افراد با پاسخ گویی به عمیقترین حس انسانی خود، به خدا پاسخ داده، وجود خود را مهیّای نجات میکنند. وی میگوید: آنگاه که خداوند میخواهد بدل به غیر خداوند شود؛ آدمی پا به هستی مینهد.
اینگونه تحلیل در خصوص انسان و ارتباط با ماوراء، البته مورد توجه ادیان نیز بوده است. از همین رو، کارل رانر نیز نگاه مثبتی به ادیان دارد و معتقد است در هر یک از ادیانِ دنیا، لحظاتی وجود دارد که خودآگاهی در مورد حضور خدا در آن وجود دارد. در ارتباط نزدیک این الهیات و انسان شناسی، همه انسانها با هر دینی، میتوانند از فیضی که خدا ارزانی داشته آگاهی یابند و نجاتی را که به ارمغان میآورد پذیرا باشند.
کارل رانر اگر چه بر وجود حقائقی در سایر ادیان اذعان میکند اما بر این باور است که تنها از طریق دین مسیحیت میتوان به رستگاری حقیقی نائل آمد. به باور او: مسیحیت همان دین حقیقی است که انسان را به خدا متصل میسازد و هر جا مجال عرضه بر آدمی بیابد تنها دین معتبر و وسیله ضروری رستگاری اوست.
به اعتقاد کارل رانر، سایر ادیان را میباید تحت لوای مسیحیت تعریف کرد. به تعبیر او: “ادیان غیر مسیحی نیز واسطه شناخت طبیعی خدا، اما نشأت گرفته از لطف فراطبیعی او هستند که به یُمن وجود مسیح، رایگان به انسان هدیه شده است”. وی معتقد است از یک سو نجات فقط از طریق مسیح حاصل میشود و از سوی دیگر خداوند نجات همه ادیان را اراده کرده است.
از اینجاست که رانر به سمت نظریهای متمایل میشود که آن را ایدهٔ “مسیحیان گمنام” مینامد. به باور او، هر کسی تحت لوای دین باشد، میتواند رستگار شود. اما دینِ حقیقی تنها مسیحیت است و سایر ادیان نیز بواسطهٔ مسیح است که سعادت رستگاری را مییابند. رانر مؤلفههایی را بر میشمرد که بواسطهٔ آن، سایر ادیان با تمسک به نقش محوری مسیح، سعادتمند میگردند.
کارل رانر با تأکید بر آموزهای مسیحی اینگونه عنوان میکند که: تجسد عیسی مهمترین زمینه دریافت فیض الهی از جانب انسان است. خدا در سراسر تاریخ، خود را به انسان نمایانده است و اوج این آشکار سازی، تجسد عیسی است.
امکان رستگاری همه متدینان از طریق مسیح از نگاه رانر
کارل رانر پس از ترسیم اینگونه نجات بخشی مسیح، در خصوص دیگر ادیان نیز سخن میگوید و راه نجاتی برای آنها نیز در نظر میآورد. به تعبیر او: هر کس در قلب خویش خدا را انکار نمیکند، بلکه به وجود او اقرار میکند، مؤمن است. اگر او در این راه به راستی و در حقیقت به سرّ مقدس الهی باور دارد، اگر او این حقیقت را سرکوب نکرده بلکه به آن آزادی عمل میدهد، پس فیض این حقیقت، همیشه در حال همان فیض پدر در پسر خویش است. کسی که اجازه پذیرش چنین فیضی را به خویش میدهد در کمال حقانیت یک “مسیحی گمنام” است.کارل رانر راههایی را برای پیروان سایر ادیان بر میشمرد که به واسطه آن میتوانند به فیض الهی نزدیک شوند. یکی از این وسیلهها، اخلاق است. به نظر کارل رانر، هر عمل اخلاقی و مثبت، فعالیتی فرا طبیعی برای نجات است؛ و خداوند لطف فراطبیعی خود را از این طریق به شخص ارائه میدهد. برای مثال محبت به همسایه محبت به خداست. فرد غیر مسیحی به کمک این فعل اخلاقی موفق به این کار میشود. این عمل وی در واقع گواه فعالیت و حضور خدا در وجود شخص است.
پیوند به کتاب بنیاد اخلاق مسیحی از کارل رانر
عامل دیگری که به باور رانر، نقش مهمی در نجات غیر مسیحیان دارد وجدان است. مثلاً زمانی که وجدان یک بودایی گواهی میدهد که ایمان و دین فعلی وی حق است، همین از او پذیرفته است و در واقع وجدان حتی در حالت غیر مطلوب خود، امتداد کار روح خدا در هدایت هر انسانی است. به عقیدهٔ رانر، تبعیت شخص از صدای وجدان خویش معادل اجابت انجیل از سوی یک مسیحی است و این موضوع باعث تعالی او میشود.
کارل رانر برای رفع اختلافات دینی ایده “مسیحی گمنام” را مطرح میکند ولی از نظر وی مسیحیت آشکار بر آن ترجیح دارد. زیرا ارتباط مناسب با خدا از طریق مسیح امکان پذیر است و این روح مسیح است که به سایر ادیان اجازه میدهد زمینهای برای رستگاری باشند. در این دیدگاه فقط مسیحیت صریح و آشکار است که میتواند به طور کامل از تجربه زنده متعالی انسانی سخن بگوید. بنابراین بر اساس رأی کارل رانر، اگر فرد غیر مسیحی به درستی وحی مسیحی را بفهمد آن را به دیگر ادیان ترجیح خواهد داد.
دیدگاه رانر شایستهٔ نقد است. در این متن فقط گزارشی از آراء وی بیان شده است.
پیشنهاد برای مطالعه: