کرونا و دفاع از توانمندی انسانِ معاصر
علی شفیعی
با انتشار ویروس کرونا و جهان شمول شدن آن تحلیلهای مختلفی از زوایای گوناگون و خواستگاههای علمی متفاوتی ارائه شد. کرونا دغدغهای شد برای طرح نگاههای فیلسوفانه و عارفانه و فقیهانه و… از یک سو و ارائه راهکارهای روانشناسانه و جامعهشناسانه و… از سوی دیگر که البته رفتاری طبیعی بود؛ چراکه انسان عصر ما بیش از اعصار پیشین به خویش عشق میورزد و زندگی و زیستن را غنیمت میداند. در این میان پارهای تحلیلها از زوایای مختلف و افراد گوناگون منتشر شده و میشود که باید مقداری به دیده تردید و در پارهای موارد به دیده تهدید به آنها نگریست. پارهای از یادداشتها بنیاد تحلیل خویش را بر ناتوانی انسانها گذاشته و رهآورد بزرگ و شیرین و درسآموز کرونا را همین اثبات ناتوانی انسانها دانستهاند که به نظر میرسد نیازمند یک تذکر و توضیح است.
به نظر میرسد ـ یا حداقل من گمان میکنم – هیچ دوره از ادوار زیست انسانی، انسان نتوانسته بود از ظرفیتها و توانائیهایش به اندازه امروز بهره برداری کند و آنها را به عینیت برساند: ظرفیتسازی برای زیستن بهتر و آرامتر حتی برای فقیرترین قشر جامعه در ساحت علوم و دانشهای بشری؛ حکومتداری عقلانی و کنترل زیادهخواهیهای حاکمان و جنگ طلبان؛ بسترسازی اطلاعرسانی همگانی از طریق توسعه شبکههای اطلاعاتی؛ کنترل و مدیریت بهداشت عمومی و درمان صدها بلکه میلیونها بیماری که گاه یکی از آنها جان میلیونها انسان را میگرفت- برای نمونه: وبا، سرخک، سل و…؛ توسعه امکانات ارتباطی حمل و نقل عمومی و… از جمله کمترین توانمندیهای عینیت یافته انسان معاصرند.
با همه اینها، برخلاف بسیاری از نوشتههای این چند مدت اخیر، این انسان با این همه رهآوردهایش از بسیاری از انسانهای اداور گذشته متواضعتر شده و نگاهش به جایگاهش در هستی منطقیتر شده است. این انسان دیگر نه تنها خود را مالک حقیقت نمیداند، البته به جز در اندکی از ایدئولوژیها و حکومتها که خود را نمایندگان خدا در زمین میدانند، بلکه رهآوردهایش را با دیگران به اشتراک میگذارد و نقد آنان را طلب میکند.
من گمان میکنم – و ترسم از آن است – که این تأکید بر ضعف و ناتوانی انسان ـ خواسته یا ناخواسته – مقدمهای گردد بر سیطره مجدد برخی فرزندخواندگان خدا و از راهبرد تأکید بر ناتوانی انسان معاصر در مقابل کرونا. البته رفتار انسانها نشان داد اینجا هم توانمند است؛ چراکه با تدابیری در حال مدیریت این معضل هستند.
در این جهانی که هنوز کسانی- بر خلاف روح عمومی حرکتهای انسان معاصر- کتابسوزی میکنند و از نیاز به قیمومت انسانها سخن میگویند، داعشیان و پارهای از هماندیشان ایشان بر طبل زیادهخواه بودن انسان معاصر میکوبندـ به بهانه به بردگی کشاندن انسان و دهها دغدغه دیگری که در اطرافمان وجود دارد این «انسانِ در مسیر» را تهدید میکنند.
ترسم آن است با سوء برداشت از آموزههای دینی و تمسک به آموزههای هم چون «خُلق الانسانُ ضعیفاً» و به رخ کشیدن رفتار انسان معاصر با کرونا و جهان شمولی آن ناخواسته به قدرتطلبان و فرصتطلبان خدمت کنیم و آنان را باری دیگر دعوت به تمشیت امور کنیم.
آیا نباید بر انسان معاصر بالید که دیگر برای مبارزه با کرونا به خرافه و جعل روی نیاورد؟ آیا نباید به این انسان افتخار کرد که دیگر به کفایت مناسک دینی در درمان و تدبیر معضلاتی مثل کرونا حکم نمیدهد، بلکه حتی نهادهای سنتی دینی هم در کنار دعوت مردم به مناسک بر تعهد به ره آوردهای دانش بشری تأکید میکنند؟ نگذارید با تأکید بر ناتوانی انسانها و ترساندن انسان معاصر زمینه ساز سیطره اندیشهها و افرادی بشویم که سود هیچکس در آن نیست.