الهیات شهریِ ریزوماتیک و فضای ارتباطیِ کرونا
علی الهی خراسانی
الهیات شهری (Urban theology) واکاوی و بازخوانی روشمند متون مقدس با نگاه شهری و خوانش شهر با نگاه الهیاتی است. در الهیات شهری -که نوعی «الهیات فضا و مکان» است- بهدنبال «تحقق» و عینیت یافتن ایمان، امید، رستگاری، نجات، رهایی، احسان، عدالت و آزادی در متن زندگی شهری هستیم. در الهیات شهری برای پاسخ علمی بدین پرسشهای بنیادین، جستجو و کنکاش میکنیم:
حضور فعال و پویای خدا در شهر چگونه است؟ آیا خدا در شهر صحبت میکند و اگر چنین است چگونه و از کجا صدای خدا را میشنویم و کجا شاهد اراده خدا هستیم؟ چگونه میتوان صدای خدا را در متن شهر تعیین کرد؟[1]
چگونه میتوان در همه لایههای بافت شهری خواه برنامهریزی شهری، امنیت آب و غذا، تأمین مسکن و مراقبتهای بهداشتی یا چالشهای زیستمحیطی شهر، پیام الهی را مشاهده کرد و دانشهای الهیاتی چگونه و با چه روشی اینگونه چالشها را برطرف خواهند ساخت و به حل مسألههای شهری کمک خواهند کرد؟
البته الهیات شهری بهمعنای ایدئولوژیک شدن شهر نیست اگر چه که باید گفت الهیات شهری در تفکر پساسکولاریسم جای میگیرد.
اما تفکر ریزوماتیک چیست؟
اصطلاح «درختی» و «ریزوماتیک» در فلسفه، برآمده از نقد ژیل دُلوز (Gilles Deleuze) به تفکر جزمی و استعلایی است که اندیشه را جایگزین اندیشیدن کرده است.
دلوز با اشاره به شکل ظاهری درخت (که تقریباً عمودی و رو به بالا است) و ریزوم (زمینساقه که افقی و دراز کشیده روی خاک به هرسو پیش میرود) میگوید:
ما دو جور نحوه تفکر داریم: تفکر ریزومی و تفکر درختی و این دو با هم بهکلی متفاوتند. تفکر ریزومی، فضاها و ارتباطات افقی و چندگانه و همهجانبه را تداعی میکند اما تفکر درختی با ارتباطات خطی و عمودی و گوش به فرمان سر و کار دارد.
درخت، انتساب است؛ اما ریزوم ارتباط است، فقط ارتباط. …
تفکر درختی نمایانگر فلسفهِ بودن (و درجا زدن) است حال آنکه تفکر ریزومی، پویا و متکثر بوده و در آن از مرزبندیهای تفکر خطی خبری نیست.
نگاه ریزومی ضد تمرکز و انسجام و نظم معمول است و زندگی ایلیاتی و کوچ دائمی کولیان را که با محدودیت و سکون نمیسازند، تداعی میکند.
تکیه کلام «ژیل دلوز» این بود که درخت تحمیلکننده فعل «بودن» است، اما بافت ریزوم، سمبل «شدن» و عطف و ربط است.
هر تفکر ریزومی پایانش آغاز تفکر دیگری است و نمیتوان برای آن آغاز یا پایانی قائل شد.
این تفکر، هویتی چند شبکهای برای انسان مدرن به ارمغان آوردهاست. هویتی که خود را بسیار و به تکرار میشکند و دوباره پیوند برقرار میکند. در واقع ریزومها مابین تفکرات خطی قرار گرفته و آنها را به هم مرتبط میکنند [2]و حرکتی ناهمگن دارند.
ژیل دلوز و فیلیکس گاتاری از ریزوم بهره گرفتند تا ورود و خروج غیر سلسله مراتبی و چندگانه را در دستورالعمل برنامهها نشان دهند.
ریزوم (همانطور که از شکل ظاهریاش هم پیداست)، فاقد مرکز و ردهبندی، عاری از دلالت و، بدون راهبر است و برخلاف درخت بهطور نامحدود گسترش مییابد و قادر است فعل بودن را به چالش گرفته و «شدن» را به نمایش بگذارد.
در الهیات شهری نیز از همین دو رویکرد میتوان سخن گفت:
ـ رویکرد عمودی و درختی (arborescent urban theology)
ـ رویکرد افقی و ارتباطی/ ریزوماتیک (rhizomatic urban theology)
الهیات شهریِ درختواره، ارتباط نهادی با مراکز اصلی دینی مانند کلیسا و تولیت اماکن مقدس دارد و نقش و هویت کلیسای اصلی/مکان مقدس در آن پررنگ است. الهیات شهریِ درختواره بر اساس جایگاه نهاد دینی در شهر تعریف میشود که بنابر قواعد و دستورالعملهای نهادی حرکت میکند. این رویکرد در الهیات شهری تمرکزگرا است و تمایل به ثبات دارد. همچنین به مشارکت در روندهای سیاسی و تعامل با سیاستهای دولت و حاکمیت میپردازد.[3]
اما الهیات شهریِ ریزوماتیک به پدیدارشدن در شکافها در شهر تمایل دارد و بهدنبال خدماتی خارج از قلمرو کلیسای اصلی/تولیت اماکن مقدس و مراکز نهادی است.
الهیات شهریِ ریزوماتیک با درهمتنیدگی فضاییمکانی حرکت میکند و درپیِ ایجاد اتصال و پیوستن به شبکههای ارتباطی است. این رویکرد در الهیات شهری با حرکت افقی و بینرشتهای، نهادگریز و غیرمتمرکز و تمایل به موقعیتهای دینی سیال و روان دارد. الهیات شهریِ ریزوماتیک بهدنبال فضاهای عمومیِ پست سکولار در شهر است و در حوزه عمومی (هابرماس) فعالیت میکند. این الهیات شهری، گفتوگویی، تکثرگرا و مشارکتجو با سازمانهای ایماننهادِ مردمی است.
باری! کرونا تجربه عجیب و نوپدیدی را در الهیات شهری رقم زد؛ حضور مردم در مراکز عبادی و مقدس تعطیل شد، مردم از شرکت در جمعهای مناجات با خدا منع شدند و مشارکت چهره به چهره مردم در نهاد خیر کمرنگ شد. در حقیقت یک تجربه نهادگریز و غیرمتمرکز و مبتنی بر خلاقیت در فضای مجازی برای عدم گسست ارتباط ایمانی در الهیات شهری رخ داد.
بهنظر میرسد دیواره الهیات شهریِ درختواره و نهادی در کرونا تَرَک خورد و در مقابل، الهیات شهریِ ریزوماتیک جلوه بیشتری یافت و خلاقیتهای ارتباطی بروز پیدا کرد. کرونا وابستگی به نظم ساختاریِ الهیاتی در شهر را دچار خدشه و چالش کرد و ایمان، نجات و رهایی را در ارتباطاتِ غیرمتمرکز و تکثرگرا نشاند و هویت ایمانی در شهر از قلمروی محکم و غیرمنعطف نهادی فراتر رفت و در ارتباطِ روبهجلو با «دیگری» هویدا شد.
رویکرد ریزوماتیک با مجازیسازی و بیمکانی همراه است و جهانزیست امروزین که با جهان ارتباطات و دنیای شبکهای عجین شده، و جهان اینترنت که با فشرده کردن زمان و مکان تاریخی و کنار هم قرار دادن آگاهیهای گوناگون، شبکهای درهم تنیده از اطلاعات ایجاد کردهاست، ترسیمکننده فضای پویا و سرزنده ریزومی است که در وضعیت کرونا تبدیل به فضای محوری در زندگی ایمانی در شهر شد.
ارجاعات:
[1] – James, Geneviève؛ Urban theology endeavours and a theological vision of hope and justice for post-apartheid South African cities
[2] – https://fa.wikipedia.org/wiki/ ریزوم (فلسفه)
[3]– Chris Baker؛ Current Themes and Challenges in Urban Theology