شُکرگزاری غیراخلاقی
محمدرضا کدیور
در هنگام عارض شدن بلا و رنج بر دیگری یا مشاهده مصائبِ هم نوعان، شکرگزاری اخلاقی چگونه است؟
شُکر را در لغت شناخت نعمت و سپاس گزاری از مُنعِم تعریف کردهاند. شکرگزاری در برابر نعمتهای الهی از ویژگیهای انسان خدا باور است. در آموزههای دینی و اخلاقی، اعم از آیات قرآنی و احادیث منقول از پیامبر و ائمه اهمیت زیادی به شکرگزاری داده شده است. شکرگزاری یک وظیفه دینی-اخلاقی تلقی گردیده و شاکرین مورد عنایت خداوند واقع میشوند.
قرآن ثمره شکر را معطوف به انسان میداند: هرکس سپاس گذار باشد، نفع شکر برای خودش میباشد و هرکس ناسپاسی کند، پروردگارم بی نیاز و بخشنده است (نمل، آیه ۴۰). امام علی در حدیثی نغز میفرماید: شکر نعمت، نعمتت افزون کند (بحارالانوار) و از امام حسین نقل است که: شکر تو بر نعمتِ گذشته زمینه ساز نعمت آینده است (نزهه الناظر). نیز از امام سجاد آمده است که خداوند، بندگان شکور و سپاس گزار خود را دوست دارد (وسائل الشیعه).
به تبعیّت از آیات قرآن و احادیث، در کلام عارفان نیز موضوع “شکر” جایگاه ویژهای دارد و در متون صوفیه به صورت چشمگیری به آن پرداخته شده است. از جنید بغدادی نقل است که گفت: “شکر آن است که نعمتی که خداوند تو را داده باشد، هم بدان نعمت در وی عاصی نشوی.”، سهل بن عبدالله تستری گفت: “غایت شکرِ عارف آن است که بداند که عاجز است از آن که شکرِ او تواند گزارد.”، و ابوبکر شبلی گفت: “شکر آن بود که نعمت را نبینی، مُنعِم را ببینی.” جلال الدین مولانا نیز در مثنوی ابیاتی را به مفهوم شکر اختصاص داده است:
شکر گویم دوست را در خیر و شرّ
زآنکه هست اندر قضا از بد، بَتر
و در جای دیگر:
شکر، جان نعمت و نعمت چو پوست
زآنکه شکر آرد تو را تا کوی دوست
لیکن باید در نظر داشت که شکرگزاری میتواند جنبه دیگری نیز دارا باشد؛ جنبهای که آن را تا حدّ رذیلت پیش میبرد. نگارنده میکوشد این موضوع را با بیان حکایتی از سرّی سقطی که در تذکره الاولیاء عطار و رساله قشیریه نقل شده و سعدی آن را در بوستان منظوم کرده است تشریح نماید.
“گفت: سی سال است تا استغفار همیکنم از یک شُکر که کردم. گفتند: چگونه بُوَد؟ گفت: آتش اندر بغداد افتاد، مرا کسی خبر آورد که دکّانِ تو نسوخت، گفتم الحمدلِله! سی سال است پشیمانی همیخورم تا چرا خویشتن را از مسلمانان بهتر خواستم. (رساله قشیریه، ذکر سرّی سقطی)”
عطار نیز همین داستان را عیناً نقل میکند و سعدی آن را چنین سروده است:
شبی دود خلق آتشی برفروخت
شنیدم که بغداد نیمی بسوخت
یکی شکر گفت اندران خاک و دود
که دکّان ما را گزندی نبود
جهاندیدهای گفتش ای بوالهوس
تو را خود غم خویشتن بود و بس؟
پسندی که شهری بسوزد به نار
اگر چه سَرایت بود بر کنار؟
به جز سنگدل ناکند معده تنگ
چو بیند کسان بر شکم بسته سنگ
توانگر خود آن لقمه چون میخورد
چو بیند که درویش خون میخورد؟ …
آشکار است که هر سه راوی، شکرگزاریِ صاحب مغازه را واکنشی غیر اخلاقی میدانند.
شاید حکایت مذکور، زبان امروز ما در جدال بشر با ویروس کرونا باشد. سؤال این است که در این ایام با دیدن و شنیدن اخبار مربوط به مبتلایان و فوتیهای ناشی از کرونا و مشاهده ضرر و زیان برخی کسب و کارها، اخلاقِ شکرگزاری را چگونه باید تقریر کرد؟ از یک سو نعمت تندرستی میتواند انگیزه شکرگزاری باشد و از یک سو این شکرگزاری میتواند با آنچه عطار و سعدی روایت کردهاند، همساز شود و نه تنها فضیلت محسوب نگردد بلکه یک رذیلت اخلاقی باشد.
این سؤال را میتوان این گونه بازنویسی کرد که در هنگام عارض شدن بلا و رنج بر دیگری یا مشاهده مصائبِ هم نوعان، شکرگزاری اخلاقی چگونه است؟
راه حل این مساله پارادوکسیکال را میتوان در آنچه فرزانگان به عنوان مراتب شکرگزاری مطرح کردهاند جستجو نمود. در متون عرفانی، شکرگزاری را دارای مراتب سه گانه دانستهاند: لسانی، قلبی و عملی. شکر لسانی اعتراف به نعمت با زبان است، شکر قلبی دانستن نعمت از خداست، و شکر عملی را اطاعت از مُنعم و صرف کردن نعمت در جهت طاعت دانستهاند.
برای شرح شکرگزاری عملی به حدیثی از امام علی اشاره میکنم که میفرماید: بهترین شکرگزاری، بخشش و احسان است (غررالحکم)، و غزالی صرف کردنِ نعمت در جهت طاعت را شرط شکر میداند.
به نظر میرسد شکرگزاری لسانی تنها زمانی معنا دارد که پای قیاس با دیگری در میان نباشد، اما زمانی که شاکر به عنوان ناظر بر مصیبت و رنج دیگری قصد شکرگزاری دارد، “شکرگزاری عملی”است که دارای معنا گردیده و میتواند فضیلت قلمداد شود. آن که به دنبال شکرگزاری حقیقی است؛ درکنار شکرگزاری لسانی، با آن چه در توان دارد و نعمتهایی که در اختیارش هست به کمک هم نوعِ خود میشتابد، در غیر این صورت مشمول حکایت مذکور میشود.
مختصر آن که ادبِ شکر حکم میکند، شاکر از مرتبه شُکر لسانی صعود نموده، با دیگردوستی و هم نوع یاری، خود را در معرض شکر عملی قرار دهد.