سخنرانیهای رمضانی/ شب نوزدهم: قضا و قدر به روایت دکتر حمیدرضا شریعتمداری
سخنرانی دکترحمیدرضا شریعتمداری در شب نوزدهم رمضان ۱۳۹۹ با عنوان «قضا و قدر»
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین ثم الصلوه والسلام علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و علی اصحابه المنتجبین
به مناسبت فرارسیدن شبهای قدر، شبهایی که حتماً یکی از آن شبها شب قدر است و بنا به درخواست کانال محترم و معتبر دینآنلاین چند جملهای را در خصوص قضا و قدر تقدیم خواهم کرد.
شب قدر، اشارهای دارد به تقدیرات و در سوره دخان، تصریح شده است که قرآن فروفرستاده شده در یک شب مبارک، در شبی که فیها یفرق کل امر حکیم است. کار محکم و شاید هر مسئله مهمی در این شب تعیین تکلیف میشود. مشهور میان شیعه و سنی این است که این شب مبارک همان شب قدر است.
بنابراین مناسب است که در این شبهای قدر چند جملهای در باب قضا و قدر صحبت شود و اتفاقاً بحث قضا و قدر یا بحث کردن در باب قضا و قدر به شیوه متکلمان از قدیمیترین مباحثی است که بنا به برخی گزارشها زمان پیامبر اکرم صلوات الله و سلامه علیه و علی آله هم مطرح بوده که پیامبر در مسجد وارد شدند و دیدند که گروهی در حال سخن گفتن در باب قضا و قدر هستند. کان یتکلمون فی القدر. به شیوه کلامی، با این توضیح که قاعدتاً این بحث و گفتوگویی که در باب قضا و قدر صورت میگرفته است، و در آن روزگاران چندان از این نوع بحث کردنها استقبال نمیشده است، بدین ترتیب بوده که ما فراتر از آنچه که در نص و متن مقدس آمده، بحثی را مطرح کنیم و به مسکوتات دین بپردازیم و فراتر برویم از آنچه که در نص و متن مطرح شده است. طبیعتاً پای عقل را به میان بکشیم. از لوازم یک مسئله دینی از ملزومات یک مسئله دینی بحث کنیم. آیهای را با آیات دیگر به تعبیری که مرسوم بوده است در نبرد و درگیری قرار دهیم. غر الرأی بالرأی یا همان تضارب آراء. طبیتاً پای عقل را به میان کشیدن میشود یک کار کلامی. و گفته میشود در باب قضا و قدر عدهای صحبت میکردند اشاره به این است که فراتر از آنچه در متون آمده مطالب و مباحثی را مطرح میکردند و دنبال میکردند. و وقتی که این خط را پی میگیریم و دنبال میکنیم متوجه میشویم که هرجا پای عقلگرایی مطرح میشود، حتماً بحث قضا و قدر مطرح میشود و البته معمولاً گرایش به اثبات اختیار بوده است. یعنی قدر اگر مطرح بوده یا تعبیر قدری گفته میشده به معنای اثبات قدر انسان و اختیار انسان بوده است و در حقیقت یک حاشیه بوده است بر فهم عمومی از قضا و قدر.
در سنت شیعی میبینیم که شیخ صدوق تصریح میکند که الکلام فی القدر منهی عنه. بحث کردن در باب قضا و قدر مورد منع و نهی واقع شده و شیخ مفید در مقابل ایشان بیان میکند که این بحث ممنوع نیست و منطقه ممنوعه نیست این قلمرو و اگر منعی شده است یعنی به گونه خاصی بحث نکنیم از قضا و قدر که به تجویر یا نسبت دادن جور و ظلم به خدای متعال منتهی شود.
بحث قضا و قدر از طرفی دلبستگی و وابستگی و دلدادگی انسان به خدا را موجب میشود و ایمان انسان را تقویت میکند و این که انسان بیهوده تلاش نکند، حسرت نخورد و پیامدهای معرفتی و رفتاری و روانی که میشود برشمرد. به تعبیر دیگر قضا و قدر به قدرت فراگیر خداوند توجه میکند. به مشیت فراگیر خداوند توجه میکند اما از طرف دیگر شائبه سلب اختیار انسان را مطرح میکند. تا جایی که بحث ایمان مطرح است، تا جایی که پیامدهای مثبت این باور مطرح است، طبیعتاً هیچ بحثی را برنمیانگیزد ولی وقتی که از آن این برداشت میشود که در برداشت عوامانه یا عامیانه مشهود است، و حتی گفته شده تا قبل از اسلام هم در عهد جاهلی، قضا و قدر مطرح بوده و آن را به نحو جبری میفهمیدهاند و بعدها کسانی پیدا شدهاند که سوء استفاده کردهاند همین قضا و قدر و بحث جبر را مطرح کردهاند، طبیعتاً از این منظر اختیار زیر سؤال میرود و کسی که وارد بحث و گفتوگو در این باب میشود طبیعتاً میرود آن بحث اختیار که تحت شعاع قرار گرفته است، تقویت بکند. مثلاً قاضی عبدالجبار از استادش ابوعلی جباعی نقل میکند که اولین کسی که در اسلام جبر را مطرح کرد، معاویه بوده است. مشهور است که التشبیه و الجبر امویان. یعنی جبر و تشبیه دو مقولهای بوده است که دستگاه اموی به این دو مقوله دامن میزده است. از آن طرف کسانی که به هر حال گرایشهای عقلی و آزادیخواهانه داشتهاند میرفتند به سمت این که اختیار انسان را مطرح کنند که بحث قدریان نخستین است و اسلاف معتزله و بعد هم معتزله.
توجه بدهم که در سنت فکری اسلامی، این مقوله قضا و قدر گاهی در قالب همین قضا و قدر دنبال میشده و مطرح میشده است و گاهی تحت عنوان جبر و تفویض و گاهی هم تحت عنوان استطاعت. با توجه به آیه حج که از شرط بودن استطاعت برای وجوب حج صحبت میکند، این بحث مطرح میشده است که این استطاعت چیست و مؤلفههایش چیست و این استطاعت قبل از فعل است و قبل از این که به تحقق یک فعل برسیم، استطاعت مطرح و حاصل میشود یا مع الفعل است یعنی وقتی که فعل قرار است انجام شود، آن موقع است که استطاعتی ایجاد میشود و آنجا طبیعتاً استطاعت بر فعل است نه قدرت بر فعل و ترک و به نوعی شائبه جبر را مطرح میکند.
پس یکی بحث استطاعت است و یکی هم بحث جبر و تفویض. جبر یعنی این که هر فعلی که صورت میگیرد ازجمله افعال انسانی کاملاً مستند بر خداوند است و انسان هیچکاره است و البته این جبر صریح را هیچ کسی قائل نشده است جز جهمیه و بقیه جریانهای کلامی حتی آنهایی که عقلگرایی را دنبال نمیکردند و عقلگرایی کمتری داشتند و حتی سر ستیز با عقل و عقلگرایی داشتند همه آن جریانها هم همیشه تقریرهایی که ارائه کردهاند و تفسیرهایی که مطرح کردهاند با این هدف بوده است که به هر حال به نوعی از جبر فاصله بگیرند. بنابراین جبر صریح هوادار و طرفداری در امت اسلامی ندارد اما از آن طرف کسانی که به هر حال در عقلگرایی همراهی کمتری میکردند همواره یک موضع محکمی میگرفتند در مقابل تفویض که در محدودهای کار به انسان واگذار شده و صحبت از قدرت و اختیار انسان است و این که فعل فقط به من استناد دارد و به هیچ وجه فعل من را نباید به خدا استناد داد.
و یک مقولهای که البته بیشتر از همه در شیعه مطرح شده یعنی اگر در منابع غیرشیعی هم مطرح شده به خاطر این است که در روایات شیعه مورد توجه قرار گرفته، مقوله بداء است. محورها و عنوانهایی است که ارتباط پیدا میکند به بحث قضا و قدر و در سنت فکری اسلامی مطرح بوده است. بداء را هم تأکید برا ین است که که دست و پای خداوند بسته نیست و ید الله مغلوله که یهودیان به تعبیر قرآن میگفتند، درست نیست و خداوند هر کاری بخواهد انجام میدهد ولی بداء یک تلمیح و اشارتی است به افعال انسان و اختیاراتی که انسان دارد و تأثیرگذاری که انسان میتواند داتشه باشد در تغییراتی در تقدیرات. وقتی که گفته میشود بهترین چیزی که میتوان با آن خدا را عبادت کرد، بداء است. وقتی گفته میشود که مثلاً دعا و صدقه دادن و صله رحم اموراتی هستند که در تقدیرات الهی تأثیر دارند و تقدیرات الهی را دگرگون میکنند اینجا پای انسان و فعال و اختیار انسان به میان میآید و تأثیرگذاری انسان در تقدیرات الهی. یک جمعبندی از بحث ارائه کنم و طبیعتاً تفصیل بحث را باید موکول کرد به فرصتهای بیشتر.
وقتی که صحبت از قضا و قدر و تقدیر میشود، گاهی یعنی تقدیر علمی یعنی در منابع علمی الهی، در علم الهی مشخص شده است که هر اتفاقی با چه خصوصیاتی در چه شرایطی رخ دهد. همه چیز به حال حد و حدود و اندازه و همه چیزش در علم الهی مشخص است و گاهی تقدیر که گفته میشود یعنی تقدیر عینی. برخی آیاتی که از تقدیر صحبت کرده انسان را به سمت تقدیر علمی میبرد که گاهی هم از آن تعبیر شده به خلق تقدیری. و برخی ذهن انسان را میبرد به سمت تقریر عینی یعنی فقط در علم الهی نیست بلکه در عالم اعیان هم هر اتفاقی که میافتد به دست خدا است و بنا به تدبیر الهی است که صورت میگیرد. این تقدیر طبیعتاً اگر با دقت عقلی فهم نشود، انسان را به سمتی میبرد که پس ما هیچکارهایم و ما مجبوریم. به همین جهت است که در روایات ما مکرر در همان قرن اول که هنوز قدریان و بعد معتزلیات و حتی جهمیه مطرح نشدهاند تصریح میشود که فکر نکنید که وقتی میگوییم قضا و قدر یعنی یک تقدیر لازم و حاتم یعنی حتمی و تخلفناپذیر است. انسان به هر حال مختار است و فعل انسان بر اساس اختیارش است و اراده و اختیار و فعل انسان در تقدیرات الهی جای خودش را دارد و از اینجا بحث جای خودش را در بداء پیدا میکند. در روایات ما وقتی که صحبت از شکلگیری یک پدیده در عالم تکوین میشود، صحبت از این میشود که خداوند مشیتی دارد و ارادهای دارد و مشیت میکند، بعد اراده میکند، بعد تقدیر میکند و بعد قضا هست و بعد اذن است و بعد کتاب است و بعد اجل. در برخی از روایات ما اینطور تعبیر شده است که اول علمی الهی است، بعد مشیت خدا و بعد اراده و بعد تقدیر و بعد قضا و بعد از قضا آخرین مرحله میشود امضا و وقتی که به امضا میرسیم، دیگر هیچ تخلفی رخ نخواهد داد و حتماً امری که امضا شده اتفاق خواهد افتاد. تا قبل از این امکان تغییر وجود دارد و در برخی روایات گفته شده که قضا و بعد بداء و بعد از آن، امضا. به این معنا که تا آخرین مرحله که دیگر تخلفناپذیر است، همچنان میتواند این تقدیرات، تغییر پیدا کند. این تقدیراتی که تغییر میند از طرفی برمیگردد به مشیت الهی ولی از طرف دیگر ریشه دارد در فعل انسانی و در تصمیمی که انسان میگیرد و در گزینشی که انسان صورت میدهد. بنابراین روایات ما در حالی که همواره تأکید میکند بر قضا و قدر همواره هم میخواهد فاصله روشن و واضحی بگیرد از جبر. حال که از جبر فاصله گرفتیم البته باید مراقب باشیم که به تفویض نیفتیم. یعنی همواره بدانیم که دخالت الهی همواره وجود دارد. دخالت الهی از راه نظام علت و معلولی که برقرار کرده و از راه آن قدرت و اختیار و امکانهای مختلفی که خداوند برای ما فراهم کرده و حتی دخالت الهی از راه امرو نهی که خداوند کرده و گفته این کار را بکنید و آن کار را نکنید و به حال خودمان رها نشدهایم. و گاهی حتی اینطور گفته شده که در آن آخرین مرحلهای که انسان میخواهد کاری انجام دهد، در قالب توفیق و خذلان مطرح میشود. یعنی خداوند میتواند جفت و جور کند همه شرایطها که انسان به هر حال کار خوبی را انجام دهد و در حالی که انسان مجبور نیست ولی همه چیز جفت و جور میشود که کار خوبی انجام شود. ممکن هم هست که خذلان باشد و خداوند انسان را به حال خود رها کند. ممکن است خداوند شرایطی را در حدی که ما را مجبور نمیکند، فراهم کند که ما سوق داده شویم به سمتی که کار بدی را انجام دهیم و ممکن است لطف خداوند شامل حال ما شود و با اشارهها و نشانههایی ما را از کار بد منصرف کند. همه اینها که گفته میشود در عین حال که میگوییم از قضا و قدر نباید در وادی جبر بیفتیم. از آن طرف هم باید توجه داشته باشیم به تفویض و این که انسان همه کاره است و خدا هیچ نوع نقشی در این فعلی که من انجام میدهم ندارد، در این وادی هم نیفتیم. ان شاء الله که خداوند به ما توفیق بهرهبرداری از این شبها را عنایت کند و ان شاء الله بهترین سرنوشتها را برای همه مسلمانان و همه انسانها مقدر بفرماید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.