تأملی در انگاره تطهیر
محمدرضا کدیور
کرونا موجودی واقعاً قدرتمند و عجیب است. تمام شئون زندگی ما را تحت تأثیر قرار داده است؛ از جشنهای بهارانه تا سفرهای نوروزی و اخیراً ماه رمضان و شبهای قدر. امسال عده کثیری از هموطنان خلوتنشینی در شبهای قدر را به جای حضور در جمعیت، و به جا آوردن مناسک در منزل را به جای حضور در مساجد و بقاع متبرکه تجربه کردهاند. در این عزلتنشینیها فرصتی دست داد تا تجربه خود را از شبهای قدر در سالهای گذشته مرور کنم. از دوران کودکی تاکنون را در ذهن خود میکاوم. به یاد میآورم که در سنین نوجوانی و اوایل سالهای جوانی آن هنگام که با احساس کولهباری از گناهان بر دوش خود، به عزم توبه در مراسم شرکت میکردم. همواره روحانی معزّز و مردمی آن مسجد، در این شبها از رحمت واسعه خداوند و ضرورت امید به بخشایش الهی میگفت. مخاطب اصلی وی نوجوانان بودند. او قلب جوان را آماده دریافت فیوض حضرت حق برمیشمرد. آن زمان و در آن سن و سال، تفاوت قلب یک مرد میانسال را با قلب یک جوان درک نمیکردم.
حال که میاندیشم در مییابم چقدر فاصله است بین مفهوم و مصداق گناه در آن سنین با اکنون که در ابتدای سنین میانسالی به سر میبرم. تصور میکنم دیگر مفهوم تفاوت قلب یک نوجوان را با قلب یک میانسال درک میکنم.
در آن ایام آنگاه که در مراسم دعا حاضر میشدم میتوانستم آنچه را بهعنوان گناه میانگاشتم مرتکب شدهام در ذهن خود مرور کنم و بابت آنها طلب مغفرت نمایم و با توجه به مشی روحانیِ عارف مشرب مسجد، در انتهای مراسم با کوهی از امید مسجد را ترک کنم.
امروز در این سن و سال آن قدر گرفتار بخل، حسد، تزویر، غرور، تملّق گویی، سکوت در برابر ظلم، کینه ورزی، طمع و … شدهام که مرور آنها بسیار دشوار مینماید. اما یک چیز ثابت مانده است؛ امید و دل بستن به دریای رحمت، و این همانا بزرگترین خطای من است!
نگارنده قصد ندارد امید را تخطئه کند و خدای ناکرده رحمت الهی را انکار نماید. خیر، مسئله این نیست! مسئله این است که ما با همان تصوّرات دوران نوجوانی و صداهای باقیمانده در گوشمان از آن ایام، امروز عزم توبه مینماییم در حالی که بین مقوله گناه در سنین نوجوانی با سنین بالاتر هم به لحاظ کیفی و هم کمّی تفاوت زیادی وجود دارد.
علی زمانیان در یادداشتی نوشته است: “آن که روزهایش همه بی قدر است شب قدر به چه کار آید اش. شب قدر هر کس به رنگ روزها و ماههای زیسته اوست.” توبه در شبهای قدر نیز مانند سایر اعمال دینی و مناسک مذهبی به مثابه عادت درآمده است که سالانه تکرار میشود بیآنکه تاثیری بر زیست فردی و بهبود نقش ما در اجتماع بازی کند.
عین القضات همدانی چه خوش میگفت که عادتپرستی بتپرستی است. رفتار و اندیشه ما در فردای شبهای قدر چه تفاوتی با روز قبل از آن دارد؟ میتوان گفت هیچ! در حالی سادهانگارانه سرخوش از تطهیر در شب قدر هستیم که طمع همان طمع است، کینه ورزی ادامه مییابد، آتش حسادت فروزان میماند و …
به نظر میرسد جایگاه توبه و استغفار را به پایینترین سطح ممکن تنزل دادهایم. شاید وقت آن باشد که با خوانش کتب اخلاقی و متون عرفانی در خصوص مفهوم توبه تاملی دوباره ورزیم.
به راستی چگونه میتوان تصور کرد به ازاء فقط چند ساعت نیایش و دعا در سال، سبک زندگی ما همرنگ سبک زندگی مردان الهی گردد و مگر غایت توبه این نیست؟
غایتی که دیر زمانی است آن را به فراموشی سپردهایم و همچنان به سان نوجوانان از احیاء و توبه خود در شب قدر لذت میبریم و احساس تطهیر میکنیم، در حالی که کولهبار امروز ما با دیروز تفاوتی دهشتناک دارد. آن قلب دوران نوجوانی کجا و امروز کجا؟