آثار اجتماعی مرگ بیسوگواری در ایام کرونا
مهراب صادقنیا
آیینهای مرگ، آیینهای زندگی هستند و به مخاطبشان که بیشتر زندگان هستند، این پیام نویدبخش را میدهند که مرگ پیوند آنها را با جمع قطع نمیکند و آنان حتی بعد از آنکه بمیرند نیز عضوی از جامعه خواهند بود و جامعه خود را به آنان متعهد خواهد دانست.
دزفولیها ضربالمثلی دارند که میگوید: «مرده بی شب جمعه». این ضربالمثل به نهایتِ تنهایی و بیکسی آدمهایی اشاره دارد که جامعه فراموششان کرده است. معنایش این است که یک نفر چنان تنها و رمیده شده است که کسی برای او سوگواری نخواهد کرد. نمایشِ ترسناکی از تنهایی و بیکسی که برای برخیها از خودِ مردن هم هراسانگیزتر است. این روزها هر وقت با پدرم حرف میزنم، تنها نگرانیاش این است که: نکند در این شرایط کرونایی (دور از جاناش) بمیرد و مرده بی شب جمعه شود.
برخلاف آنچه گمان میرود، آیینهای مرگ، آیینهای زندگی هستند و مخاطبشان بیشتر زندگان هستند تا آنان که مردهاند. این آیینها به زندهها این پیام نویدبخش را میدهد که مرگ پیوند آنها را با جمع قطع نمیکند و آنان حتّی بعد از آنکه بمیرند نیز عضوی از جامعه خواهند بود و جامعه خود را به آنان متعهد خواهد دانست.
آیینهای سوگواری و سنتهای در ارتباط با مرگ تعهّدهای یک جامعه به شهروندانش بهحساب میآیند یا آنگونه که وارنر میگوید، «سمبلی نمایان هستند از توافق درونی انسانها که مرگ و فراموشیِ همدیگر را اجازه نخواهند داد.» مجالس ترحیم، آرامگاهها، گورستانها و یادبودها، همه بخشی از همان توافق و تعهدی هستند که هر جامعهای برای زنده نگهداشتنِ درگذشتگانش صورت میدهد. این مناسک رابطهای فرهنگی و همواره را میان زندگان و مردگان به پا میدارند. اگر اینگونه به آیینهای مرگ نگاه کنیم، با انامانو همعقیده خواهیم شد که این مناسک «آیین جاودانگی» هستند نه مرگ؛ نشانه اینکه جامعه اعضای درگذشته خود را فراموش نکرده است و خود را ترکیبی از زندهها و مردهها میداند. بهبیاندیگر، مناسک مرگ، ترفندی اجتماعی هستند برای فرار از مرگ بیولوژیک و حضور اجتماعی.
کرونا، افزون بر تهدید همه ما به مرگ، همه ما را به مرگ بیسوگواری هم تهدید میکند. مرگ بیسوگواری از خودِ مردن تلختر است؛ چون پیش از آنکه ویروسِ کشنده کرونا به سراغ آدمی بیاید، احساس تنهایی و بیکسی و «مرده بی شب جمعه» شدن به سراغ او میآید. سوگ وقتی بدون سوگواری باشد، غمانگیزتر میشود. کرونا احساس تنهایی عمیقی را به همه القا کرده است؛ احساسی که پیوند ما را با جامعه سست نشان میدهد و همواره بیخ گوشمان زمزمه میکند «همینکه بمیریم، تمام میشویم.
آقای صادق نیا سلام و ممنون بابت نوشتهی موجز و پربارتان. لیکن پاشنهی آشیل این دست از نوشتهها این است که در یک کلام خوب خیلی خوب ذکر مصیبت میکنند و اگر از من بپرسید به شما خواهم گفت که پاسبانان نهاد دین باید به چیزی فراسوی ذاکرِ غم و بلا بودن از سویی و مامور کفنودفن شدن از دیگر سو بدل شوند. اگر حافظه یاری دهد، در فیلم «نور زمستانی» آفریدهی هنرمند سوئدی اینگمار برگمان است که ماهیگیری نومید پس از درد دلی کوتاه به کشیشی نومیدتر در دل برف زمستانی خودکشی میکند. از آن طرف در فیلمِ «بلد»، شاهکار تارکوفسکی میبینیم که فردی عامی و بیسواد از آنچنان درکی از لاهوت و مهمترین امر لاهوتی یعنی ایمان و امید برخوردار است که وجود امید حتّی شده امیدی متوهم را برای بشر ضروری میپندارد. حال شما به من بگویید – اگر که در کسوت روحانی هستید که حتمن باید بگویید- وظیفهی دین در این هاویهی هولناکِ دردآور چیست و آیا مهندسینِ دین نباید دست یاری سوی محتضرین کرونا یا داغدیدگانِ بیسوگواری دراز کنند؟ ما با چه درکی از دین میتوانیم انسانِ به انتها رسیدهی تنهای نومید را زین پس به زندگی امیدوار نگاه داریم؟ توقع آدمیان از بازیگران دینی چیزی ورای توصیه به ماسکزدن است، اینطور نیست؟ دینداران حقیقی و مومنان پارسا باید در اینگونه موارد ورود کنند و با درانداختن طرحی امیدوار از دین از خدا از انسان و از هستی، مسیری را فراروی دردمندان پیش کِشند تا گام نهادن و ادامهی مسیر را برایشان ممکن و سهل کند. تنها ذکر مصیبت کافی نیست! یک متاله و متکلمِ تمامعیار باید نقشهای مفهومی و راهبردی ارایه دهد بهویژه در دوران کرونا و پساکرونا. نقشهای که از درونش قطعیّتِ مرگ و خاتمیّتش به زیر تیغ پرسش و شک رفته، و این تلّقی را بارور سازد که «مرگ پایان ماجرا نبوده نیست و نخواهد بود». دینداران و دینمداران در وضعیّتهای کنونی یا به قول یاسپرس «وضعیّتهای حاشیهای» رسالتی سترگ دارند و بایستی مهمترین کارویژهشان مبارزه با وحشت روانشناختیِ فلجکنندهی کرونا و فروپاشیِ وجودیای باشد که به بار میآورد. بیایید از این پنداره بیاغازیم که: کرونا دشمن نیست، ما میزبان نیستیم میزبانِ یک انگل یا مزاحم یا پاتوژن، درست بهعکس، دشمن ماییم میهمان ماییم مسافرینی که گاهی چند در این کرهی خاکی اطراق کرده و در منزلگاهِ همیشگی کرونا میهمانش شدهایم. این نگاه تسکیندهندهتر نیست؟
با آرزوی توفیق برای شما
آرمان شهرکی – پژوهشگر در خصوص پندمیِ کرونا